پیام آفتاب در رابطه با وضعیت دولت، پارلمان و انتخابات آینده ریاست جمهوری در افغانستان با جناب حجت الاسلام آقای عالمی بلخی که از فعالان سیاسی کشور و صاحب نظر در مسائل سیاسی میباشد گفتگویی انجام داده است که متن آن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
پیام آفتاب در رابطه با وضعیت دولت، پارلمان و انتخابات آینده ریاست جمهوری در افغانستان با جناب حجت الاسلام آقای عالمی بلخی که از فعالان سیاسی کشور و صاحب نظر در مسائل سیاسی میباشد گفتگویی انجام داده است که متن آن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
اشاره: پانا در رابطه با وضعیت دولت، پارلمان و انتخابات آینده ریاست جمهوری در افغانستان با جناب حجت الاسلام آقای عالمی بلخی که از فعالان سیاسی کشور و صاحب نظر در مسائل سیاسی میباشد گفتگویی انجام داده است که متن آن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
--------------------------
من باورم این است که تا زمانی که در افغانستان اراده مردم افغانستان حاکم نشود، قدرت به مردم برگرداننده نشود، تصمیم گیرنده مردم نباشند و به تعبیر دیگر پارلمان و حکومت افغانستان و در مجموع دولت افغانستان به نمایندگی از مردم استقلالی در تصمیم گیری نداشته باشند، همین آش است و همین کاسه، هر کس بیاید هیچ چیزی تغییر نمیکند. من فکر میکنم که زمانی باید انتظار تغییر را داشته باشیم که وضعیت افغانستان به گونهای سازمان دهی شود که به مداخلاتی که فعلاً خارجیها دارند و اعمال نفوذ در هر بخش میکنند از انتخابات گرفته تا کارهای اجرایی روزمره تا تعیینات تا تعیین معاون و وزیر و والی، تا قانون گذاری در پارلمان، خاتمه داده شود.
----------------------------
پانا: جناب آقای عالمی بلخی، شما از نمایندگان فعال و مؤثر ولسی جرگه هستید، کارکرد ولسی جرگه را در این دوره از ابتدا تا کنون چطور ارزیابی میکنید؟
عالمی بلخی: بسم الله الرحمن الرحیم. البته ولسی جرگه کارکردهایش نسبتاً خوب بوده است، میتوانست خیلی بهتر از این باشد، چندین برابر بهتر از این باشد. در ولسی جرگه مشکلاتی وجود داشت که مانع میشد، در عین حال کارکردهای نسبتاً خوبی داشت. مشکلاتی که وجود داشت عبارت بود از چند چیز: یکی این که زمینهٔ پذیرش مصوبات و نظارت پارلمان از طرف حکومت وجود نداشت. سالهای بی پارلمانی در افغانستان، حکومت را یک قسم به اصطلاح آزاد بار آورده بود. گاهی اگر مسئلهای که مطابق میل حکومت نبود مطرح میشد این طور احساس میشد که گویا به عنوان دشمنی است و این سبب میشد که وزرا بجای این که در مسائل نظارتی نظر ولسی جرگه را بپذیرند مقاومت نشان بدهند.
مشکل دیگر این بود که اعضای پارلمان هم تجربهٔ کافی نداشتند که چگونه باید نظارت بکنند. اکثراً وقتی که وزرا را استیضاح نموده و استجواب میخواستند حرف محکم و متقنی نداشتند، حرف شان مستند و مستدل نبود. طبیعی است که وزرا چند تا جوابی میدادند و مشکل هم حل نمیشد. این قدر این کار تکرار شد که بی خاصیت شد، در حالی که میتوانست یک اداره در جمع ولسی جرگه ایجاد میشد که تخلفات را مستند میساخت و با استناد به مدارک اگر وزرا خواسته میشد طبیعی بود که اثر گذاری اش بیشتر بود.
و مسألهٔ دیگر مسئله قومیت بود. سایهٔ قومیت و گرایشهای قومی، پارلمان را فرا گرفته بود. بطور مثال ما در مقطعی میخواستیم کابینه را کوچک بکنیم، من حیث المجموع همه توافق داشتند که کابینه بسیار بزرگ است و باید محدود شود، ولی وقتی سر موارد آمدیم مثلاً وزیری که متعلق به یک قوم بود به حذف وزارت او از کابینه رأی نمیدادند. در نهایت هر وزارت با حمایت قومی یک مجموعه سرجای خود باقی ماند، هیچ چیزی هم کم نشد و گاهی هم در استیضاحها و استجوابها این موضوع تبارز میکرد. یک وزیر اگر استیضاح میشود دفاع قومی صورت میگیرد و گاهی اعتراضها هم قومی میشود.
مشکل دیگر هم به نظر من شاید یک مقدار ضعف تجربه بود یا هر چه بود، باعث ضعف مدیریت ولسی جرگه شد که هیئت اداری ولسی جرگه آن اعمال مدیریت لازم را نکرد. مثلاً در طرزالعمل داخلی و در اصول وظایف داخلی، آمده است که اگر وکیلی چه مدت حضور نداشته باشد یعنی غیر حاضر باشد باید کسر معاش شود، ولی در این خصوص، این کار هیچ صورت نگرفته است. بیشتر به یک سری ملاحظات و مسائلی که وجود داشت توجه شد و در نهایت یک حالت بی تفاوتی را در اعضای ولسی جرگه بوجود آورد که غیر حاضرها تعداد شان افزایش یافت. اکثراً ما جلسات در حد نصاب نداشتیم. اگر تدابیری که در اصول وظایف داخلی در نظر گرفته شده برغیر حاضرها اعمال میشد باور من این است که ما این قدر زیاد غیر حاضر نداشتیم. یعنی میشود گفت که ضعف مدیریت یا عدم قاطعیت اعضای هیئت اداری سبب شد که رقم غیر حاضرها بالا برود و این خود هم حیثیت ولسی جرگه را و هم کارکردها را پایین آورد.
مشکل دیگری که وجود داشت یک نوع مداخله خارجی هم در بخش نظارتی و هم در بخش قانون گذاری بود. ما مواردی را داشتیم مثلاً وقتی قانون احوال شخصیه اهل تشیع تصویب شد خارجیها مستقیماً مداخله کردند و تاکنون آن قانون به چالش مانده هنوز در جریده رسمی چاپ نشده ولی رئیس جمهور توشیح کرده است. یا مثلاً چند وقت قبل ما سر قانون کمپنی امنیت خصوصی بحث داشتیم رئیس کمیسیون امنیت داخلی که مسئولیت پیشبرد کار این قانون را در آن کمیسیون به عهده داشت در یکی از بحثهای جلسه عمومی آمد و این موضوع را مستقیم مطرح کرد که آمریکاییها میگوید که این قانون را فعلاً شما تصویب نکنید، بگذارید که ما یک سری نظراتی داریم که این طور شود، آن طور شود! یعنی خارجیها در موارد مختلف مداخله میکنند، در قانون گذاریها در کارکردها و ...
خلاصه، به یک نحوی استقلال عمل وجود ندارد. اینها در مجموع چالشهایی بودند که وجود داشتند و موانعی بر سرکار ولسی جرگه بودند، ولی در مجموع ولسی جرگه باز هم کارهای خوبی داشت. یعنی در بحث قانون گذاری مخصوصاً در حد زیادی چیزی در حدود بیشتر از ۸۰ تا قانون را در چند سال تصویب کرده است، یعنی از تصویب گذشته و بعضیهایش هم موانع بیرونی داشته است که به این خاطر معطل مانده، مثل قانون احوال شخصیه به خاطر موانعی باقیمانده که آن ارتباطی به ولسی جرگه پیدا نمیکند. ولسی جرگه در بخش تقنین یا به تعبیر دیگر قانون گذاری توفیقات خوبی داشت؛ و در مطرح کردن بعضی مسائل دیگر که مربوط به مردم یا خواستههای عام مردم بوده باشد هم کارکردش خوب بود. مثلاً در مورد تخلفاتی که خارجیها در افغانستان انجام میدهند و باید عملکردشان قانون مند شود و تخلفات شان خاتمه پیدا بکند و یک نوع کنترلی سر بعضی کارها وجود داشته باشد و در وضعیت مثلاً حوادث اضطراری و بعضی موارد این چنینی ولسی جرگه فعال برخورد کرده است و در این بخش هم یعنی در بخش نمایندگی از مردم، دیدگاههای مردم، توقعات مردم، خواستههای مردم، در نظر گرفته شده و ولسی جرگه فعال بوده است.
پانا: هرچند شما در مورد رابطه دولت و پارلمان اشاراتی داشتید، بفرمایید که تعامل دولت با ولسی جرگه چطور بود؟
عالمی بلخی: تعامل مثبتی وجود نداشته است.
پانا: در ولسی جرگه کمیسیونهای مختلفی بوجود آمده است به نظر جناب عالی کدامیک از این کمیسیونها فعال تر و موفق بوده است؟
عالمی بلخی: ۱۸ تا کمیسیون در ولسی جرگه وجود دارد، همه شان را تقریباً میشود گفت که حالت یکسان دارند و فعال بودن و نبودن شان هم در طول ۴ سال یک گونه نبوده است، نوسان وجود داشته است. یک کمیسیون مثلاً امسال فعال بوده است، سال بعد غیرفعال میشود، یکی سال قبل فعال نبوده است امسال فعال شده است. این بیشتر بستگی پیدا میکند به همان رؤسای کمیسیون یا به تعبیر دیگر هیئت اداری کمیسیون. هیئت اداری که کمیسیون را اداره میکند نقش بسیار بارزی را ایفا میکند در فعال بودن یا نبودن کمیسیون، چون همهٔ کمیسیونها اهمیت خاص خودشان را دارند. هر کمیسیون بالاخره یک ساحهٔ بسیار وسیع را شامل میشود. اگر آن کسی که در رأس کمیسیون هست طرح داشته باشد، هر کمیسیون میتواند یک کمیسیون مهم و فعال باشد. یک کمیسیون را مثال میزنیم، کمیسیون اقتصاد ملی افغانستان که سال اول چندان فعال نبود، سال دوم شهید کاظمی رئیس کمیسیون شد خیلی فعال بود و در ردیف کمیسیونهای اول قرار داشت، بعد از اینکه که آقای کاظمی شهید شد کارهایش فعلاً ضعیف شده و در زمره دیگر کمیسیونها قرار گرفته است. یعنی کمیسیون اقتصاد ملی مثل بقیه است، و آن حالت برجستگی را که در زمان ریاست شهید کاظمی داشت الان ندارد و هریک از کمیسیونهای دیگر هم همین قسمی است و وقتی مثلاً کسی میآید در رأس کمیسیون قرار میگیرد که فعال است طرح دارد، کمیسیون فعال میشود و کسانی که یک مقدارغیر فعال تر است در نهایت کمیسیون هم غیرفعال میشود.
پانا: صحبت در مورد پارلمان را در همینجا خاتمه میدهیم، در رابطه با وضعیت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان یک مقایسهای با وضعیت فعلی و دورهٔ قبل داشته باشید و بفرمایید که در دورهٔ قبل وضعیت امنیتی، اجتماعی و سیاسی چگونه بود و حالا در چه وضعیتی قرار داریم؟
عالمی بلخی: البته در دوره قبل زمینه انتخابات در افغانستان بسیار فراهم تر از حالا بود. یکی این که مردم بعد از سالهای متمادی برای اولین بار به طرف صندوقهای رأی میرفتند و میخواستند که رأی بدهند و یکی از آمالهای دیرینهٔ خودشان را تحقق یافته دیدند و میگفتند ما میرویم رأی میدهیم و یک شوق و ذوق خاصی در مردم بوجود آمده بود. مردم بهانه شان این بود که افرادی که با آرای شان میآیند در رابطه با سرنوشت آنها بسیار مثبت خواهند بود.
موضوع دیگر، موضوع امنیتی بود که در انتخابات قبلی موانع امنیتی در حد زیادی وجود نداشت و در جریان برگزاری انتخابات هیچ کجا مشکل خاصی پیش نیامد؛ و سوم جبهه بندیهای سیاسی درآن دوره به پراکندگی این دفعه نبود، چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی. به خاطر اینکه در ادامهٔ یک اجماع ملی و بینالمللی انتخابات صورت میگرفت و تازه هنوز هم این وضعیت تغییر پیدا نکرده بود و تنشها بسیار کمتر بود، ولی این مرتبه انتخابات این شاخصهها را ندارد. مردم بعد از اینکه رأی دادند، پنج سال دوره ریاست جمهوری و ۴ سال دوره پارلمان را تجربه کردند میبینند که آرای شان دستاورد خاصی نداشته است و آن چیزی که برای تغییر سرنوشت شان میتوانست داشته باشد ندارد؛ لذا مردم زیاد علاقمند به شرکت در انتخابات مثل دوره قبل نیستند، گرچه فعلاً هم میزان کسانی که در انتخابات شرکت میکنند بر اساس نظر سنجی بالا است. ما در نظر سنجی که در دو سه هفته قبل داشتیم چیزی در حدود ۷۵٪ واجدین شرایط اعلام آمادگی کردند و گفتند که ما در انتخابات شرکت میکنیم. این ۷۵٪ اگر شرکت بکند واقعاً میزان بسیار بالایی است آن هم در شرایط افغانستان ولی در عین حال آن شوق و ذوق وعلاقه دوره قبل را مردم ندارند، مشکلات امنیتی بسیار زیاد است. فعلاً اعلام میشود که ۱۰ تا ۱۲ ولسوالی در دست طالبان است ولی چیزی در حدود بیشتر از ۱۰۰ ولسوالی در تیررس طالبان است به گونهای که میتوانند نا امنیها را بوجود بیاورد. بیشتر از یکصد ولسوالی یعنی چیزی در حدود ثلث افغانستان و اگر طالبان مماشات نکند یا یک برخورد جدی با طالبان صورت نگیرد، درست است که در آن ولسوالیها طالبان تسلط ندارند، اما مانع برگزاری انتخابات شده میتواند. این یک چالش امنیتی بسیار بزرگ است و حالا حتی گفته میشود بیشتر از ده ولایت تحت نفوذ و در تیررس طالبان است که همان ثلث کشور میشود. مشکل امنیتی بسیار جدی است و روز به روز هم در سال جدید مشکلات امنیتی زیادتر شده است، یعنی هر روز دفعات حملات طالبان بیشتر میشود. تصمیمهایی را که وزارت داخله و دفاع گرفته بودند زیاد مؤثر واقع نشد. حتی وارد شدن نیروهای آمریکایی در افغانستان - که آمریکا نیروهایش را افزایش داد - زیاد اثر چشمگیری نداشت. در بعضی مناطق تأثیرات مقطعی داشت، مثلاً در میدان وردک درمنطقه جلریز دریک مقطع بسیار کوتاه توانستند امنیت نسبی بوجود بیاورند، اما این روزها مجدداً بر گشت به وضعیت سابق. در سایر مناطق هم همینطور یک اثر مقطعی داشت با اینکه نیروهای جدید آمریکایی مستقر شدند. بعد در هلمند هم چند روز است که اینها عملیات خود را شروع کردند دستاورد خیلی چشمگیری نداشتند و طالبان هم مصمم هستند؛ لذا، مشکل امنیتی امسال وجود دارد و حتی در ولایت شمال افغانستان گاه گاهی نا امنیهایی دیده میشود، مخصوصاً در ارتباط با انتخابات و آن وضعیت وحدت و تفاهم ملی و انسجام تشکلهای سیاسی و گروههای سیاسی فعلاً مثل انتخابات دوره قبل وجود ندارد. ما مثلاً الان ۴۱ کاندیدای ریاست جمهوری داریم، سری قبل ما ۱۷ کاندیدا داشتیم و ۱۷ تا هم که بود خوب ۲ یا ۳ نفر بالاخره مربوط به جریانهای سیاسی بودند که میشد روی آنها بیشتر حساب شود و دیگران افراد منفردی بودند که زیاد قابل محاسبه نبودند. فعلاً برای ۴۱ نفر که هست اگر ما مثلاً به صورت کلی جناحها را دستهبندی بکنیم از جناحهای مختلفی کسانی در عرصه آمدند. مثلاً از چپیها، الان خلقیها و پرچمیها کاندیداهای شان هست، لیبرالیستها هست و حتی کسانی که به نحوی گفته میشود که از جناح طالبان آمدهاند جزو کاندیداها هستند. آن تیمی که در ابتدا حالت فعلی را بوجود آورد که مرکب از جبهه شمال و به اصطلاح شورای رم بود - آنها مشترکاً در یک ائتلافی این حالت را بوجود آوردند- آنها هم بین شان تنش زیادی بوجود آمده است و رقابت شان جدی است. یعنی پراکندگی سیاسی بیشتر است و به همین دلیل من پیش بینی میکنم به خاطر پراکندگی سیاسی و متفرق شدن آرا امکان دارد انتخابات به دور دوم کشیده شود، یعنی در دور اول هیچ پیروز نداشته باشد و طبیعی است که کشانده شدن انتخابات به دور دوم مشکلات و چالشهای زیادی را به همراه داشته باشد و هم نا امنیها میتواند تأثیرات خود را بگذارد که آیا در دور دوم انتخابات برگزار خواهد شد یا نخواهد شد؛ و از جانب دیگر افغانستان بودجه انتخابات را از بیرون میگیرد، باید دید که کشورهای کمک کننده به انتخابات مجدد هم بودجه خواهند داد یا نه؟
پانا: به نظر شما کاندیداهای مطرح کنونی که دو یا سه نفر هستند کدام برنامهٔ جدیدی که احساس شود تحول اساسی بوجود میآورد دارند؟
عالمی بلخی: برنامههای کاندیداها در مجموع میشود گفت مشابه است، یعنی تفاوت عمده و بارزی نسبت به همدیگر ندارند. فقط یکی دوتا نقطه را داکتر عبدالله مطرح کرده که با دیگران فرق میکند. یکی داکتر عبدالله بحث حکومت غیر متمرکز را مطرح کرد که گرچه تعریف روشنی از حکومت غیر متمرکز ارائه نکرد. خیلیها این را تفسیربه فدرالی کردند و داکتر عبدالله هم تاکنون رد نکرد این را ولی برداشت من این است که منظور ایشان از حکومت غیر متمرکز یعنی دادن یک مقدار صلاحیت بیشتری به ادارات محلی است که به ولایتها صلاحیت بیشتری داده شود. حتی در بخش انتخابی بودنش به صورت غیر مستقیم هم اگر شود باید انتخابی باشد، یعنی حالت انتصابی را نداشته باشد. این یک برنامهٔ جدید است که آنها مطرح کردهاند حالا چقدر مفید است یا مضر قابل بحث است، قابل تحلیل است. موضوع دیگری را که داکترعبدالله مطرح کرده و با دیگران فرق میکند تغییر سیستم دولتی در افغانستان است. گرچه ایشان تعبیر کردند که سیستم ریاستی را ما میخواهیم تبدیل به صدارتی بکنیم گرچه تعبیر دقیقی نیست، در افغانستان فعلاً سیستم ریاستی نیست. فعلاً سیستم افغانستان، سیستم نیمه ریاستی و نیمه صدارتی است یعنی آن صلاحیتی که یک سیستم ریاستی به رئیس جمهور میدهد آن صلاحیتها در این سیستم وجود ندارد و آن صلاحیتهایی که سیستم صدارتی به پارلمان میدهد آن هم وجود ندارد و یک چیزی بین هر دو تا است، ولی داکتر عبدالله مشخصا مطرح کردند که ما میخواهیم یک سیستم صدارتی در افغانستان فعال شود. این هم حرف نویی است ولی هر دو موضوعی که داکترعبدالله مطرح کرده است فکر میکنم که کار بسیار کلانی است و این نیاز به یک پروسه بسیار مهم دارد و آن عبارت است از ایجاد تغییرات در قانون اساسی افغانستان و تعدیل قانون اساسی افغانستان. یقیناً رئیس جمهوری که الآن با رأی مردم انتخاب میشود نمی خواهد که یک سال بعد یا دو سال بعد از قدرت کنار برود، ولو خود داکترعبدالله باشد. طبیعی است که این برنامه ریزی را قسمی آنها صورت خواهد داد که اگر سیستم به صدارتی هم تغییربکند باید در ختم این دوره باشد که در دورهٔ بعد به درد بخورد، یعنی بازعملا در این پنج سال پیش رو چیزی دستگیر مردم نمیشود. این دو نکتهای است در برنامه داکترعبدالله که با دیگران تفاوت دارد، اما بقیه برنامهها - مانند این که میگویند امنیت میآوریم، با خارجیها چگونه تعامل میکنیم، با طالبان مذاکره میکنیم، با مواد مخدر مبارزه میکنیم، مشکل بیکاری را سعی میکنیم حل شود- مسائلی هستند که به صورت عام همهٔ کاندیداها میگویند. هر کاندیدا رئیس جمهور شود یک برنامه دارد ولی در واقع برنامههایی که مطرح میکنند همه شان هواخوری است، خودشان هم میفهمند که این برنامههایی را که ما میگوییم در وقت عمل تطبیق آنها در اختیار ما نیست.
پانا: پس با این حساب سؤال بعدی این است که آیا این انتخابات، نتیجه اش هر چه شد سبب یک تحول سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ... در افغانستان خواهد شد یا نه؟
عالمی بلخی: من باورم این است که تا زمانی که در افغانستان اراده مردم افغانستان حاکم نشود، قدرت به مردم برگرداننده نشود، تصمیم گیرنده مردم نباشند و به تعبیر دیگر پارلمان و حکومت افغانستان و در مجموع دولت افغانستان به نمایندگی از مردم استقلالی در تصمیم گیری نداشته باشند، همین آش است و همین کاسه، هر کس بیاید هیچ چیزی تغییر نمیکند. من فکر میکنم که زمانی باید انتظار تغییر را داشته باشیم که وضعیت افغانستان به گونهای سازمان دهی شود که به مداخلاتی که فعلاً خارجیها دارند و اعمال نفوذ در هر بخش میکنند ازانتخابات گرفته تا کارهای اجرایی روزمره تا تعیینات تا تعیین معاون و وزیر و والی، تا قانون گذاری در پارلمان، خاتمه داده شود. این وضعیت اگر خاتمه داده نشود من فکر میکنم که هر رئیس جمهوری که بیاید همان اراده و اختیار همان مردمانی هست که توسط یک نفر با نام رئیس جمهور اعمال میشود.
پانا: برخی شخصیتها و صاحب نظران میگویند که حضور خارجیها درافغانستان هنوز ضروری است و چنین استلال میکنند که اگر خارجیها نباشد بار دیگر گروههای قومی و سیاسی داخلی به جان هم میافتند که در آن صورت نه پارلمانی وجود خواهد داشت، نه دولت و نه حکومتی. این مسئله را شما چطور ارزیابی میکنید؟
عالمی بلخی: البته من با این نظر موافق هستم که حضور خارجیها فعلاً در افغانستان ضروری است، منتها چیزی که هست آنها نباید در تصمیم گیریهای افغانستان مداخله بکنند و نباید عزل و نصبها را آنها انجام بدهند. خارجیها آمدهاند و میگویند ما با تروریستها مبارزه میکنیم، در افغانستان امنیت را تأمین میکنیم، آنها مشغول کار تأمین امنیت و مشغول مبارزه با تروریستها باشند، در سایر امور نباید مداخله کنند. مداخله خارجیها در سایر امور از مردم افغانستان و در نهایت دولت افغانستان که محصول اراده مردم افغانستان است سلب اراده میکند. از جانب دیگر آنها باید در چارچوب قانون عمل کنند یعنی یک پروتکل جدید باید تنظیم شود بین دولت افغانستان و خارجیها که مثلاً صلاحیت کاری، محدودهٔ کاری و مسئولیت و پاسخوگویی آنها باید در یک پروتکل جدید باید روشن شود، چیزی شبیه آنچه که در عراق انجام شد، یعنی در چوکات قانون باید فعالیت شان تنظیم شود. من باورم این است که اگر خارجیها در چوکات قانون فعالیت شان تنظیم نشود و از مداخلاتی که فعلاً انجام میدهند خودداری نکنند، نبودنشان بهتر از بودنشان است؛ ولی اگر این دو شرط را خارجیها بپذیرند و عملی شود به نظر من موجودیت آنها هنوز هم ضروری است؛ و اگر این دو شرط را قبول نکنند تحلیل من این است که موجودیت آنها به نفع افغانستان نیست و به نفع خودشان هم نمیباشد. یعنی این طوری نیست که بگوییم آنها فایده میکنند و مردم افغانستان ضرر میکنند. این حالت یک نارضایتی عمومی را بوجود میآورد و جبهه طالبان را تقویت میکند به حدی که در نهایت خارجی در افغانستان باید شکست بخورند و سرافکند بیرون بروند و مردم افغانستان هم سالها باید رنج ببرند و یک دورهٔ دیگر هم جنگ باقی میماند؛ بنابراین، موجودیت خارجیها مفید است با پذیرش دو شرطی که گفته شد.
-پایگاه اطلاعرسانی پانا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
محترم عالمی بلخی چیزی که در افغانستان مشکل ساز است که خود شما نیز انرا با تفسیر غلط خود به بیراهه کشانیده اید بی تجربگی و یا مداخله خارجی و یا سیستم ریاستی و یا صدارتی نیست بلکه عدم موجودیت تقوا و صداقت و شعور سیاسی زمامداران و اعضای پارلمان ان است.
عبدالله جان شما اگر فاسد باشد-و معلوم است که شما از نگاه نژادی ونه از نقطه نظر تقوایش بوی رای میدهید-
با اوردن تغیر سیستم و مدل حکومتی هرگز درد ملت را دوا کرده نمی تواند.
اگر ریس جمهور دزد نباشد و پارلمان رشوت خور دهان جوال را نگیرد درین افغانستان بدبخت هرگز از خارجی توقع خدمت نداشته باشید مگر اینکه انسان خل و یا احمق باشد.
خارجی مانند نوکر- دولت و پارلمان را با سرمایه اش پایه گذاری کند و تروریست را که همه عقیده و هموطن خودت و به یکنوع دیگر منحرف است نابود سازد تا شما بی کفایت ها به خاطر ارام به چور و چپاول اموال بیت المال کمک شده خود دول خارجی بپردازید-زهی خیال باطل- مگر خودت جای همان قدرت خارجی باشی چگونه عمل میکنی.
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست-یا سخن دانسته گوی ای مرد دانا یا خموش