او يكي از پر فروغترين اختران حوزه تشيع بود كه عمر پربركت خويش را در عالم هجرت براي كسب دانش و نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ سپری کرد و در تاریخ 30 جدی/دی 1331 چشم از جهان فرو بست.
علامه حیدرقلی سردار کابلی
29 جدی 1400 ساعت 19:13
گزارشگر : پایگاه اطلاع رسانی پیام آفتاب
او يكي از پر فروغترين اختران حوزه تشيع بود كه عمر پربركت خويش را در عالم هجرت براي كسب دانش و نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ سپری کرد و در تاریخ 30 جدی/دی 1331 چشم از جهان فرو بست.
علامه حيدرقلي فرزند سردار نور محمد خان از افسران عالیرتبه ارتش افغانستان در هيجدهم محرم 1293برابر با 25 دلو/بهمن 1254 در محلة شيعه نشين «چنداول» كابل پا به عرصه گیتی گذاشت.
حیدر قلی چهار ساله بود که عبدالرحمنخان، با حمایت انگلستان به پادشاهی افغانستان رسید و نور محمد خان که از سرداران عالیرتبه ارتش بود همراه با خانوادهاش به لاهور که در آن زمان یکی از ایالات مستعمره بریتانیا در هند محسوب میشد، مهاجرت کرد. سردار کابلی به همراه خانواده اش مدت هفت سال (۱۲۹۷–۱۳۰۴ ق) در لاهور اقامت داشت.
حیدرقلی که فرزند ارشد خانواده بود، در لاهور به مکتبخانه و مدارس دولتی بریتانیا رفت. وی در مدت هفت سال پایههای علوم جدید را در لاهور فراگرفت و همچنین در مکتبخانه، علوم دینی و قرآن آموخت. گفته میشود که خانواده وی در لاهور تحت سختگیریها و آزار دولت مستعمره هند بودهاند و به همین دلیل در سال ۱۳۰۴ (قمری) از لاهور به بندر بصره در عراق مهاجرت کردند.
او يكي از پر فروغترين اختران حوزه تشيع بود كه عمر پربركت خويش را در عالم هجرت براي كسب دانش و نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ سپری کرد و در چهارم جمادی الاول 1372برابر با 30 جدی/دی در باختر مشرق اسلامي يعني ديار «باختران» اين ستارة گمنام از آسمان علم و حكمت غروب نمود.
خاطرات
حيدرقلي كودك چهار ساله بود كه استعمار پير انگليس ساية سياه خود را بر اكثر كشورهاي شرقي و غربي گسترده بود. در همين امر دولتمردان انگليس يكي از مهرههاي خطرناك و وابسته به استكبار جهاني را در افغانستان به قدرت رساندند. با روي كار آمدن «امير عبدالرحمن خان» شاه جنايت پيشه و مزدور دست به طرحي استعماري زد كه عبارت بود از مخالفت و نابودي مذهب جعفري از هيچ تلاشي دريغ نورزيد؛ از كشتار دسته جمعي شيعيان گرفته تا تبعيد و به سياهچال انداختن جمعي از رجال شيعي. نور محمدخان كه از سرداران عالي رتبه ارتش محسوب ميشد همراه با خانوادهاش به يكي از ايالات مستعمره بريتانيا (هند شهر تاريخي لاهور) تبعيد شد. خانوادة سردار مدت هفت سال (1297 - 1304 ق) در لاهور مهاجر بودند. در اين ايام حيدرقلي فرزند ارشد سردار راهي مكتب خانه و مدارس دولتي گرديد. وي در مدت هفت سال تمام پايههاي علوم جديد را در لاهور فرا گرفت و در مكتب خانه، علوم ديني و قرآن را آموخت. در حالي كه هنوز دوازده بهار از سن حيدرقلي سپري نشده بود از جمله دانشمندان جوان و رياضيدانان هوشمند لاهور به حساب ميآمد.
او در عنفوان جواني در بيشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رأي بود و در ميان دانشآموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طوري كه معلمان و اساتيد كلاس حيدرقلي از فضل آن دانشآموز مهاجر بهره ميبردند و نسبت به وي احترام خاصي به جا ميآورند. چندي نگذشت كه آوازة علمي حيدرقلي شهرة شهر گشت. دولت مستعمرة هند هر چند گاهي اسباب اذيت و آزار خانواده سردار را فراهم ميساخت و با بهانه گيريهاي واهي روزگار را بر آنان تنگ ميساخت و توسط عوامل دولت دست نشاندة كابل چنگ و دنداني عليه سردار مهاجر نشان داده ميشد.
نور محمدخان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، «ديار ابرار و احرار» روزگار ترك نمايد. بر اين اساس (سال 1304 ق) از مسير اقيانوس هند دل به دريا زده، وارد بندر ساحلي بصره گرديد. او و خانوادة وي كه سالها در فراق چنين لحظهاي دقيقه شماري ميكردند هم اكنون از تمناي ديدار و عطر گلگون گلهاي محمدي اشك شوق روان ميسازند.
سردار نور محمدخان توانست براي هميشه خود و فرزندان دلبندش را از توفان حوادث نجات بخشيده، بر ساحل بيكران كشتي نوح اهل بيت خود را بيمه نمايد.
در محضر خورشيد
حيدرقلي هم اكنون مهمان خورشيد و در محضر امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ قرار گرفته است. او آمده است تا از سرچشمة زلال «قرآن» و كوثر كلام «اهل بيت ـ عليهم السلام ـ» جرعهاي بنوشد.
ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمدهايم از بد حــادثه اينجـا به پـناه آمـدهايم
رهـرو مـنـزل عشـقيـم ز سـر حـد عدم تا به اقليم وجود اين همه راه آمدهايم
حيدرقلي پس از زيارت مزار پيشوايان اسلام و آشنايي با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتيد زبده و وارسته نجف چون شيخ علي اصغر تبريزي، تحصيل علوم حوزوي را آغاز كرد. وي پس از شش سال تلاش بيوقفه توانست بر قله رفيع اجتهاد و استنباط علوم اسلامي قرار گيرد. وي در ميان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حكيم، دانشمند و مجتهد بزرگ ميشناختند.
مشايخ اجازه
حكيم وارسته علامه سردار كابلي پس از كسب مدارج علمي و رسيدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامي و استوانههاي بزرگ حوزه همچون:
1. آية الله سيد حسن صدر (ره).
2. آية الله ميرزا محمدعلي دشتي (ره).
3. آية الله حاج سيد عباس لاري (ره).
4. آية الله حاج شيخ عباس قمي (ره).
5. آية الله سيد يحيي خراساني (ره).
6. آية الله شيخ آقا بزرگ تهراني (ره).
مفتخر به دريافت «اجازه» و نقل روايات گردد.
آشنايي با زبانهاي خارجي
سردار همراه با فراگيري علوم معقول (فلسفه، حكمت و هيئت) و منقول (فقه و اصول) به زبانهاي زنده جهان (عربي، انگليسي، عبري و اردو) آشنايي كامل پيدا كرد و با لهجة مخصوص هر زبان قادر به تكلم و محاوره بود و برخي از تأليفات خود را به نگارش درآورد و بعضي از كتب خارجي را ترجمه نمود. وي تحقيقاتي دربارة زبان عبري به عمل آورد و برخي از نظرات دانشمند مسيحي عراق (اب انستاس ...) درباره «فقه اللغة» را رد كرد. و نيز كتاب «انجيل برنابا» را از عربي به فارسي درآورده، و با نسخة انگليسي آن تطبيق داد. وي سرودههايي نيز به زبان اردو و انگليسي دارد.
هجرت از حوزه
حكيم گمنام علامه سردار كابلي در اوج شكوفايي علمي و در بحبوحه جواني و رسيدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاريخ 1310 ق همراه خانواده به قصد تبليغ اسلام و انجام رسالت براي تنوير و ارشاد جامعه اسلامي، با حوزه وداع گفت. با اينكه همه نوع امكانات براي او فراهم بود و هيچ گونه مشكل سياسي و مالي او را تهديد نميكرد، با كولهباري از علم و حكمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمين باختران(کرمانشاه) گرديد. آن روز شهر باختران از محرومترين مناطق غرب ايران به حساب ميآمد. با رسيدن كاروان زائر كربلا شهر غرق در شادي و شعف گرديد. مردم آن ديار به گرمي از سردار كابلي استقبال نمودند و او را همچون نگيني در بر جان گرفتند از آن روز به بعد شهر باختران منزلگاه ستارگان علم و حكمت گرديد و هر چند مدت كارواني از عالمان و شاگردان مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و پيروان ساير مذاهب براي ديدار و كسب فيض از خرمن علوم سردار وارد اين ديار ميشدند و در طول سال مهمانخانه سردار آكنده از دانشمندان و دانش پژوهان علوم اسلامي و زائران حرم امام حسين ـ عليه السلام ـ بود كه برخي از آنان آشنا به «علوم غريبه» بودند. از آن ميان شيخ عبدالرحمن مكي بود كه از وي فن كيمياگري را آموخت.
هجرت ناباورانه علامه بزرگوار، فقيه روزگار، حوزههاي علميه را تكان داد. البته بايد يادآور شد كه سردار تنها مهاجر حوزه نبود بلكه بزرگان ديگري هم قبل از ايشان پس از اتمام يك دوره از دروس حوزه و رسيدن به اعلا مراتب معرفت و صعود بر سكوي وعظ و خطا به حوزه را ترك گفته، به شهرهايي چون بلخ و بخارا و ... هجرت نمودهاند و امروز حضور چشمگير پيروان تشيع در هند و چين و كشمير مرهون زحمات همين ستارگان تابناك حوزههاست. چه بسزاست سيرة سلف احيا گردد و تني چند از امروزيان نيز همانند سردار كابلي و فاضل هندي حوزه را براي سامان بخشيدن اوضاع ديني ديار خود ترك گويند و بدان سرزمينها رو كنند.
ميراث فرهنگي
تمركز فكري سردار بسيار عالي بود. با اينكه در ميان مردم و همواره مأنوس با آنان بود از فعاليتهاي علمي و كنكاش در علوم تجربي و فكري غافل نشد. چه بسا در تحقيقات و تأليفات خود بيشتر از حوزة درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترين لحظات زندگي خود را صرف مطالعه و تحقيق و فراگيري علوم و فنون ميكرد در پي همين پشتكاري كه داشت فن «كيميا» گري را در باختران از دانشمنداني كه با وي ديدار داشتند آموخت و به نتايجي بسيار ارزنده دست يافت.
وي تا آخرين دقايق عمرش از كتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. هميشه مينوشت و تفكر ميكرد. هم اكنون آثار ارزشمندي در زمينههاي مختلف از وي به يادگار مانده است كه بيشتر آنها به صورت پراكنده در كتابخانههاي عمومي و شخصي در ايران وجود دارد از مجموع 32 جلد تأليفات وي به تعدادي اشاره ميگردد:
1. كتاب اربعين (اين كتاب حاوي چهل حديث در فضايل امام علي ـ عليه السلام ـ از طرق اهل سنت ميباشد)
2. نظم باب حادي عشر.
3. شرح دعاي صباح.
4. درّ النثير.
5. رساله در معرفت (جوّ)
6. غاية التعديل (قبله شناسي).
7. ترجمه انجيل برنابا و ...
قبله شناس
علامه مجلسي (ره) محدث بزرگ شيعه معتقد بود كه محراب قبلة مسجد مدينه از سوي سلاطين جور از جايگاه اصلي خود منحرف گرديده است. با اينكه سردار كابلي اكثر محرابهاي موجود زمان خود را منحرف، از قبله ميدانست و خود با اندك انحراف از محراب مساجد نماز ميگزارد، با نبوغي كه در هيئت و حكمت داشت توانست با فرمولهاي پيچيدة رياضي مسأله «انحراف قبله مسجد مدينه» را رد و حكيمانه مدعاي خويش را اثبات نمايد. وي معتقد است كه محراب مسجد مدينه صد در صد درست و طبق موازين رياضي و هيئت است و حتي انحراف نداشتن قبله مسجد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را از معجزات بارز مكتب اسلام دانسته و دلايلي در اين باره اقامه نموده است.
انس با كتاب
سردار بيشتر اوقاتش را صرف مطالعه يا نوشتن كتاب ميكرد، از كتبي كه هميشه در كنار خود ميگذاشت و دم به دم به آنها مراجعه ميكرد «تاج العروس»[4] و «دائرة المعارف بريتانيا»؟ بود و كمتر شب و روزي بر او ميگذشت كه رياضيات مطالعه نكند. اكثر كتب كتابخانهاش را خوانده بود و هر كتابي را كه ميخريد ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحيح ميكرد و براي بيشتر كتابهاي مهم خود كه چاپ قديم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهيه ميكرد و حاشيه ميزد.
خط سردار
او علاوه بر فضايل و مناقبي كه داشت هنرمند خوبي بود و در خط نستعليق و شكسته قلمي توانا و نقش آفرين داشت. نمونه اين دو خط را ميتوان از حواشي سردار بر كتاب «شهاب» تأليف قاضي ابو عبدالله خضاعي و در «غاية التعديل» مشاهده نمود كه هر دو كتاب به طريق افست چاپ گرديده است.
آيينه اخلاق
سردار كابلي نه فريفته دنيا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معناي واقعي كلمه بود و نه به فكر جاه و مقام افتاد و نه به ياد لشكر و حشم. از تمام وجود او عزت و شرف ميباريد.
به غناي عجيبي دست يافته بود. در چهرهاش آثار كبر و نخوت ديده نميشد انساني بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه. وقتي راه ميرفت زمين را مينگريست و وقتي مينشست در حال فكر كردن بود. وقتي به كسي ميرسيد با تبسم احوالپرسي ميكرد و اگر سخن از علم و فضل او به ميان ميآمد ميگفت: «من ذرهاي بيش نيستم.» و ...
او ظاهري ساده و بيآلايش داشت. لباس ساده ميپوشيد، ساده سخن ميگفت و غذاي ساده ميخورد مهربان بود و با مردم صميمانه مينشست و صادقانه برخورد ميكرد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمايان بود.
ادب و تواضع آن مرد كريم، دوستان و آشنايانش را به شگفتي وا ميداشت. بزرگاني كه به كرمانشاه وارد ميشدند و اشتياق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به ديدن آنها ميرفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازديد داشته باشد. وي اين احترام را نسبت به هر شخصي مراعات ميكرد بدون آنكه ملاحظهاي به مقام و مرام و مسلك طرف داشته باشد.
وفات
سرانجام حكيم فرزانه دانشمند برجسته، ستاره خاور، مهاجر گمنام علامه حيدرقلي، در عالم هجرت و غربت پس از نيم قرن و اندي تلاش، بررسي و نشر معارف اسلامي، در سحرگاه چهارم جمادي الاول 1372 ق. در حال راز و نياز با ذات بينياز در سر سجاده نماز در 79 سالگي با قلب آرام و ضمير اميدوار از آسمان باختران غروب كرد و حوزههاي علميه و سرداران علم و معرفت را از رحلت خود عزادار و سياهپوش ساخت.
پس از مراسم تشييع و عزاداري در باختران تابوت سردار را طبق وصيت خودش به نجف اشرف انتقال دادند. پيكر مطهر او در ميان اشك و آه طلاب و رجال بزرگ حوزه نجف تشييع و در قبرستان وادي السلام در جوار مرقد مطهر «بوتراب» امام علي ـ عليه السلام ـ به خاك سپرده شد.
در فراق ستاره
نزديك به نيم قرن از غروب دانشور بزرگ، فيلسوف گمنام آية الله سردار كابلي (ره) ميگذرد. هنوز هم ارباب خرد و دانش در فراق سردار ميسوزند و تنها از نظرات وي در محافل و سمينارهاي علمي بهره ميجويند. يكي از آن سرداران نامآور معاصر، حكيم بزرگوار علامه آية الله حسن زاده آملي - دام عزّه - است كه بارها در دروس هيئت و حكمت خود از عظمت علمي سردار كابلي با اين جملات قدرداني نموده است:
«ايشان ملاي عجيبي بود. ملاي مجهول القدري بود. در زمان ما جايشان خيلي خيلي در حوزه خالي است. رضوان الله تعالي عليه ...»
چون كه گل رفت و گلستان شد خراب بوي گل را از كه جوييم، از گلاب
سيد حسن احمدي نژاد - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 2، ص 628[
کد مطلب: 98814