اصولاً ارتباط میان افراد یک ارتباط دو سویه است؛ بنابراین نمیتوان انتظار داشت با اصلاح یک طرف، حتماً این ارتباط دو سویه به شکل درست و مناسب برقرار شود.
مهارتهای ارتباطی از نگاه اسلام
منصور حسینی
9 قوس 1400 ساعت 10:04
اصولاً ارتباط میان افراد یک ارتباط دو سویه است؛ بنابراین نمیتوان انتظار داشت با اصلاح یک طرف، حتماً این ارتباط دو سویه به شکل درست و مناسب برقرار شود.
ارتباط مؤثر با دیگران یکی از مهمترین مهارتها در زندگی اجتماعی است. این توانایی به فرد کمک میکند تا بتواند نظرها، عقاید، خواستهها، نیازها و هیجانهای خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کند. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزههای اسلام ضمن بررسی ضرورتهای یک ارتباط دوجانبه راهکارهای ایجاد و تقویت این مهارت را تبیین کردهاست.
***
ضرورتهای یک ارتباط دو سویه
اصولاً ارتباط میان افراد یک ارتباط دو سویه است؛ بنابراین نمیتوان انتظار داشت با اصلاح یک طرف، حتماً این ارتباط دو سویه به شکل درست و مناسب برقرار شود.
در آموزههای دینی اصول و قواعدی برای ارتباط سالم دوسویه بیان شدهاست که باید از آن به عنوان ضرورتهای ارتباط یاد کرد. از جمله این اصول و قواعد میتوان به موارد زیراشاره کرد.
۱. شناخت دیگری: اصولاً بدون شناخت دیگری نمیتوان ارتباط سازنده و مؤثری را برقرار کرد. در آیات قرآن به این مهم توجه شدهاست. حتی برای ارتباط با دیگری از غیر جنس انسان مانند پرندگان و حشرات نیز نیاز است تا انسان شناختی داشته باشد تا بتواند ارتباط سازندهای داشته باشد. درک شرایط و موقعیت حساس دیگری، قدرت فهم و استنباط، و ماننند آنها که همان شخصیتشناسی است باید مد نظر قرار گیرد؛ زیرا هر کسی بر اساس شخصیت خود عمل میکند و کنش و واکنشهای ارتباطی او در همین مدار و محور قابل تحلیل و توصیف و توصیه است. (اسراء، آیه ۸۴)
حضرت سلیمان (ع) برای ارتباط با هدهد و ملکه مورچگان از شناختها بهره گرفتهاست. (نمل، آیات ۱۸تا ۲۱) آن حضرت برای ارتباطگیری درست با ملکه سبا از همین روش استفاده کرده که در ادامه همین آیات آمدهاست. خداوند در آیات قرآن بر آن است تا زمینه شناخت پیامبر (ص) با گروهها و افراد جامعه از مشرک، منافق و یهود و مسیحی را تبیین کند تا نحوه ارتباطگیری با آنان درچارچوب این شناخت باشد.
۲. گوینده و شنونده خوب بودن: از دیگر اصول مؤثر در ارتباطگیری، گوینده و شنونده خوب بودن است؛ یعنی همان طوری که انتظار است سخنان شما درشت و تند نباشد و از قواعد فصاحت و بلاغت و از استدلال و برهان و معقولات و مقبولات برخوردار باشد که در آیات قرآن به آن توجه داده شدهاست (نحل، آیه ۱۲۵؛ هود، آیه ۶۹؛ احزاب، آیه ۷۰؛ آل عمران، آیه ۱۵۹) همچنین شنونده خوب بودن نیز در ایجاد این ارتباط سالم و سازنده بسیار مهم و اساسی است. (فرقان، آیه ۶۳) از همین رو در آیات قرآن به نقش شنونده خوب بودن پیامبر (ص) در جامعه اشاره شده، به طوری که مردم ایشان را «اذن= حرفشنو» دانستهاند و خداوند نیز این حرفشنوی پیامبر (ص) را برای جامعه و مخاطبان آن خیر و سازنده معرفی میکند. (توبه، آیه ۶۱)
۳. حس همدلی و همدردی: احساس مشترک داشتن با مخاطب که شرایط آن با شناخت از او به دست میآید، حس همدلی را برمیانگیزد، به گونهای که موقعیت و شرایط دیگری را درک کرده و بر اساس آن تلاش میکند تا مشکلش را برطرف کند. چنین کنش و واکنشهایی در ایجاد یک ارتباط سازنده و مثبت بسیار مهم و اساسی است. در آیات قرآن، به این اصل نیز توجه داده شدهاست. پیامبر گرامی (ص) بر اساس حس همدلی بر آن بود تا دیگران را در مسیر درست و سازنده قرار دهد و ارتباط سازندهای برقرار کند. همین امر موجب میشد تا دشمنان و منافقان گمان کنند که ایشان از اصول و قواعد دین توحید دست برداشته یا زمینهای برای آن فراهم است؛ در حالی که تمام تلاش پیامبر (ص) در چارچوب همدلی و همدردی و مانند آن بودهاست. (نگاه کنید: کهف، آیه ۶؛ شعراء، آیه ۳؛ آل عمران، آیه ۶۱؛ بقره، آیات ۱۲۰و ۱۴۵؛ یوسف، آیه ۱۰۳؛ اسراء، آیه ۱۷۴)
۴. مختصر و مفید گویی: در ارتباط سازنده و مفید باید از هر گونه عاملی که موجب دلخوری وگریز طرف دیگر شود پرهیز کرد. در ارتباط کلامی بهتر است که سخن مختصر و مفید باشد؛ به طوری که هم مخاطب مطلب را به درستی درک کند وهم دارای ابهام نباشد. (نساء، آیه ۹؛ احزاب، آیه ۷۰)
۵. توجه و اهتمام نسبت به دیگری: در ارتباط با دیگری بهویژه ارتباط کلامی باید چهره به چهره با او بود و برای اینکه ارزش و اعتبار گوینده را مورد تأکید قرار دهیم به او بنگریم و پشت به او نکنیم و کاری که نشان بیتوجهی ما باشد انجام ندهیم. (انفال، آیات ۲۰ و ۲۳)
۶. طرح سؤال و انتظار پاسخ: از دیگر اصول در ارتباطگیری طرح سؤال و انتظار پاسخ از مخاطب است. این روش بارها در آیات قرآن به کار گرفته شدهاست. (توبه، آیه ۶۵؛ عنکبوت، آیات ۶۳ و ۶۵؛ لقمان، آیه ۲۵؛ زمر، آیه ۳۶)
۷. استفاده از همه سطوح تماس زبانی و کلامی: از آنجا که مخاطبان و کسانی که با آنان میخواهیم ارتباط برقرار کنیم از نظر سطح ادراکی و فهم و شعور و نیز ارتباط متفاوت هستند، میبایست به این تفاوتها توجه داشت و از همه ابزارهای کلامی و غیر کلامی با توجه به سطح قابل تماس استفاده کرد. برخی مثلاً به جهت عقلانیت، به حکمت و برهان علاقهمند
هستند و برخی دیگر به قصه و مقبولات و برخی دیگر به امور دیگر. شناخت شخصیت مخاطب در این زمینه بسیار مؤثر است. (نحل، آیه ۱۲۵)
۸. پرهیز از لغوگویی و تمسخر: در ارتباط با دیگران بهتر آن است که از سخنان بیهوده و شوخی بیجا یا زیاده روی در آن پرهیز شود؛ زیرا هم شخصیت آدمی را زیر سؤال میبرد و هم ممکن است سخنی گفته شود که موجب رنجش شود. تمسخر دیگری به هر شکل موجب رنجش خاطر خواهد شد و نباید سرزنش و توبیخ نیز در جمع یا زیاد باشد که همه اینها در ارتباطگیری زیانبار است. آیات قرآن و روایات بسیاری به این نکتهها توجه دادهاست.
۹. استفاده از زبان بدن: انسان همان طوری که با کلام و زبان ارتباط برقرار میکند، با زبان بدن نیز ارتباط برقرار میکند. اصولاً محبت و خشم و مانند آن در چهره، خودش را نشان میدهد. تبسم و لبخند در مواجهه به دیگران نقش سازندهای در ایجاد و تقویت ارتباطات دارد. از این رو حضرت سلیمان (ع) با لبخند به استقبال انتقاد ملکه مورچگان رفت (نمل، آیه ۱۹) و پیامبر (ص) نیز همواره با مردم با تبسم مواجه میشد و هرگز تندخویی و تندی نمیکرد.
در آموزههای اسلامی اساس و محور ارتباطات در دین بر مهربانی و خوش خلقی نهاده شدهاست و از مردم خواسته شده تا در چهار محور با دیگران تعامل داشته باشند که شامل موارد زیر است: ۱- آزار نرساندن که برای تحقق آن باید خشم و زبان خود را کنترل کرد ۲- برخورد نیک با همه انسانها که برای آن باید فضایل اخلاقی را در خود نهادینه ساخت ۳- تعامل متعالی با مؤمن که در این مورد باید حقوق خاص مؤمن را رعایت کرد. ۴- دوستی، که قبل از انتخاب باید افراد را آزمود و عوامل ایجاد و تقویت آن را شناخت.
مهارت خوشاخلاقی
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در روابط اجتماعی، خوشاخلاقی است که در رفتارهای فرد، خودش را نشان میدهد. انسان خوشخو و خوشاخلاق، به سبب اخلاق نیک و پسندیدهای که دارد، در جامعه به گونهای رفتار میکند که هم خودش از آن بهرهمند میشود و هم دیگران. خوشخویی مهمترین عامل جذب دیگران به خود است به طوری که دیگران ناخواسته خود را در خدمت فرد قرار میدهند و خواستههایش را برآورده میسازند. منش شخص خوشخو در کنشها و واکنشهایش خودنمایی میکند و مردم از اعمال پسندیده و نیکش خشنود میشوند و به سمتش میآیند.
اصولاً اسلام دین محبت و صلح و صفا است. چرا که نام آن اسلام به معنای سلم و صلح و صفا و تسلیم در برابر خوبیها و نیکیها و خیر و حق است.
در روایات به مسئله خوشاخلاقی بسیار توجه داده شده، به طوری که گفته شده غیر از خوشخویان کسی به بهشت نمیرود. این بدان معناست که
خوش خلقی و خوشخویی عامل اصلی بهشت رفتن آدمی و کسب سعادت ابدی است. پیامبر اسلام (ص) در این باره فرمودهاست: «أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِیَ الْجَنَّةَ تَقْوَی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ؛ بیشترین چیزی که سبب بهشتی شدن امت من میشود، پارسایی و نیکخویی است». (اصول کافی، ج۲، ص ۱۰۳)
اصولاً انسان با پول و قدرت و ثروت نمیتواند قلبها را به خود جلب و جذب کند؛ زیرا اگر کسی پولی بدهد تنها زمانی که پول میدهد دیگران را به خود جلب میکند، ولی قلب و عقل وی اسیر او نیست؛ اما اگر قلب و عقل کسی را اسیر خود کند، آن زمان میتواند امید داشته باشد که پیرو و مطیعش باشد. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه فرمودهاست: «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلَاقَهِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْبِشْرِ؛ شما با داراییهایتان نمیتوانید به همه مردم رسیدگی کنید (و آنها را پوشش دهید). پس با رویی گشاده و نیکو آنها را ملاقات کنید». (اصول کافی، ج۲، ص۱۰۴)
انسان اگر بخواهد گنجی داشته باشد؛ هیچ گنجی بهتر از محبت دلها نیست؛ زیرا کسی که دیگران را گرفتار محبت خود کردهاست در همه چیز آنان شریک میشود و قدرت و ثروت آنان برای او نیز خواهد بود؛ زیرا دیگران بسادگی قدرت و ثروت خود را در اختیار او میگذارند.
از همین رو گفته شده که خوش خلق شریک مال مردم است. امیرمومنان علی (ع) میفرماید: «اَنْفَعُ الْکُنوزِ مَحَبّهً الْقُلوبِ؛ سودمندترین گنجها، به دست آوردن محبت دلهاست». (غررالحکم و دررالکلم، ح ۹۴۱۹)
انسان باید برای رسیدن به هر کمالی از همه ابزارها و نعمتهای الهی استفاده کند؛ افزایش ظرفیت و بهرهمندی از امکانات هستی با افزایش ارتباطات امکانپذیر است؛ زیرا این گونه است که شریک دیگران در قدرت و ثروت و امکانات و نعمتهای آنان میشود. امام علی (ع) در جایی دیگر میفرماید: المؤمنُ مألوفٌ و لاخیرَ فی من لایألَفُ و لایؤْلَفُ؛ مؤمن اهل معاشرت و الفت است و در کسی که الفت نگیرد و با او الفت نگیرند، خیری نیست. (اصول کافی، ج۴، ص۳۱۲)
خوشرویی، مهمترین جلوه خوشخویی است؛ در حقیقت خوشخویی را میتوان در رفتار خوشرویی انسانها جست. کسی که در همه حال با انبساط و تبسم و لبخند با دیگران مواجه میشود و سرور خویش را نشان میدهد و حتی گاه خشمش را نهان و درد و رنج خویش را پنهان میکند، در حقیقت نشان میدهد که از نظر خلق و خوی در اوج خوش خلقی و حسن خلق قرار دارد. از این رو در اسلام بر خوشرویی در مواجهه با دیگران به عنوان نماد خوش خلقی تأکید شدهاست. در همین رابطه امام باقر (ع) میفرماید: «أَتَی رَسُولَ اللَّهِ (ص) رَجُلٌ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَکَانَ فِیمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ الْقَ أَخَاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِطٍ؛ مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و از ایشان توصیهای خواست. حضرت فرمود: برادر (دینیات) را با رویی باز دیدار کن». (اصول کافی، ج۲، ص ۱۰۴)
به هر حال، از نظر اسلام کمالات انسانی در شخصیت فرد ظهور و بروز مییابد و کمال ایمان در همان خوشخویی است. امام باقر (ع) میفرماید:
«إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً؛ کاملترین مؤمنان کسی است که اخلاقش نکوتر باشد». (اصول کافی، ج۲، ص۱۰۰)
ارتباط اجتماعی میان افراد جامعه نقش تعیینکننده در رسیدن به آرامش دارد. اینکه خداوند در آیه ۲۱ سوره روم ارتباط میان همسران را بر پایه مودت و رسیدن به آرامش میداند، از آن روست که اصولاً سعادت در دو عنصر آرامش و آسایش خود را نشان میدهد؛ لذا اگر کسی میخواهد به سعادت دست یابد و آرامش را تجربه کند، نیازمند ارتباط سالم اجتماعی و سازنده با دیگرانی است که از جنس او هستند؛ یعنی کبوتر با کبوتر میتواند به یک آرامشی دست یابد که در ارتباط کبوتر با باز شدنی نیست؛ زیرا تضادهای فکری و فرهنگی و مانند آن به جای آنکه موجب آرامش شود، موجب درگیری و افزایش اضطراب و مانند آن خواهد شد. امام صادق (ع) میفرماید: «المؤمنُ لَیَسْکُنُ الی المؤمنِ کما یَسْکُنُ الظَمْآنُ الی الماءِ الباردِ؛ مؤمن با مؤمن آرامش مییابد همانگونه که تشنه با آب تسکین مییابد». (اصول کافی، ج۵، ص۶۶)
همچنین خوشخویی موجب میشود که ارتباط اجتماعی افزایش یابد و قدرت و ثروت مردم در اختیار یکدیگر قرار گیرد و موجب آرامش و بهطور طبیعی افزایش عمر مردم شده و اقتصاد نیز رشد و شکوفا و جامعه آباد شود. امام صادق (ع) میفرماید: «الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ؛ نیکی کردن و خوشخلقی شهرها را آباد و عمرها را زیاد میکند». (اصول کافی، ج۲، ص ۱۰۴)
راهکارهای ایجاد و تقویت مهارت ارتباطی
ممکن است این پرسش مطرح شود که ارزش و اهمیت مهارت ارتباطی را برای رسیدن به کمالات و سعادت و آرامش و حتی آسایش دانستهایم، اما چگونه میتوانیم این مهارت را در خود ایجاد یا تقویت کنیم.
در آموزههای اسلام چنانکه مطرح شد، راهکارهای متعدد و متنوعی بیان شده که برخی از آنها را میتوان از لابلای مطالب گذشته به دست آورد.
از جمله سازوکارهایی که اسلام برای ایجاد و تقویت مهارت ارتباطی بیان کرده اموری چند است که عبارتند از:
۱. ابراز علاقه به دیگری: از روشهای ایجاد و تقویت ارتباط با دیگران، ابراز علاقه و احساسات نسبت به دیگری است. امام صادق (ع) میفرماید: «التَوَدُّدُ الی الناسِ نصفُ العقلِ؛ مهرورزی با مردم نیمی از خرد است». (اصول کافی، ج۶، ص۵۰۴)
۲. اکرام: اینکه انسان بیمنت با دیگران ارتباط برقرار کند، به معنی اکرام دیگران است. اصولاً انسانها نسبت به کسانی که بده و بستان دارند و منت میگذارند یا منتظر اقدامات متقابل هستند در حد همان ارتباط بازاری و تجارت با او رابطه برقرار میکنند و این ارتباط به شکل یک ارتباط دوستانه و اجتماعی و پایدار ظهور و بروز نمیکند. از این رو پیامبران نخستین مطلبی را که اعلام میکردند، عدم دریافت مزد در ارتباط با نقش پیامبری است. (انعام، آیه ۹۰؛ هود، آیه ۲۹) همچنین گذشت از خطا و خیر رسانی به هر شکل از جمله عوامل و سازوکارهایی است که در این امر نقش سازندهای دارد. امام صادق (ع) میفرماید: «مَن اتاهُ اخوهُ المسلم فاکرمه فانّما اکرمالله عزوجل؛ هر کس برادر مسلمانش را که نزدش آمده تکریم کند، خدا را بزرگ داشتهاست». (اصول کافی، ج۴، ص۶۱۲)
۳. ترک تجسس در زندگی دیگران: از جمله سازوکارهایی است که خداوند در قرآن در آیات سوره تحریم به آن اشاره کردهاست. اصولاً کسی که در زندگی دیگران تفتیش میکند مورد قبول افراد نیست. اگر کسی بخواهد با دیگران ارتباط سازنده و مثبتی داشته باشد، باید از سرک کشیدن در زندگی دیگران و فضولی دست بردارد. امام صادق (ع) میفرماید: «لاتُفَتِّشِ الناسَ فَتَبْقی بلا صدیقٍ؛ از نهان مردمان بازرسی نکن که بیدوست میمانی». (اصول کافی، ج۶، ص۵۳۰)
۴. گوش دادن: از دیگر سازوکارهای معروف مسئله گوش دادن است که پیش از این دربارهٔ آن سخن گفته شد؛ زیرا کسی که خوب گوش میدهد و برای سخن و کلام دیگران ارزش قائل است، بهتر میتواند ارتباط برقرار کند و مطالب خویش را به دیگران منتقل سازد. همان طوری که انسان باید گوینده خوبی باشد باید شنونده خوبی نیز باشد.
۵. اعتماد به نفس: انسان باید با تکیه و اعتماد به خداوند و ولایت و نصرت الهی در هر مسیری که حق میداند گام بردارد. وقتی به حقانیت چیزی جزم پیدا کرد با توکل بر خدا با عزم وارد عمل شود. این گونه است که دیگر از شکست نمیترسد و حتی شکست را عین پیروزی میداند؛ زیرا اگر خداوند میخواست و خیر بود حتماً در آن کار موفق میشد و عدم توفیق به معنای آن است که خیر در آن نبودهاست. چنین نظر و رویهای موجب میشود که انسان دیگر خجالت نکشد و با توکل عزم و همت عالی خود را به نمایش گذارد. (آل عمران، آیه ۱۵۹)
۶. مذاکره: اصولاً انسان با مذاکره میتواند مشکلات را برطرف کند. طرف مذاکره و عدم بیان شفاف مواضع میتواند به جای ایجاد ارتباط مانع جدی در ارتباطگیری انسانها باشد. اگر با دیگری مشکلی دارید، با او مذاکره کنید و بصراحت و شفافیت مواضع خود را بگویند. انسانها هر چند در ظاهر از
دو پهلو سخن گفتن و ابهام و حتی دروغ در زمانی بهره میبرند و حتی شاد میشوند، ولی در بلندمدت موجب سلب اعتماد میشوند. از همین رو حتی دروغگویان از انسانهایی که مواضع خود را شفاف بیان میکنند، استقبال میکنند. پیامبر (ص) همواره این گونه عمل میکرد و سوره کافرون و مانند آن دلایل روشنی بر شفافیت در اعلان مواضع است. همچنین پیامبر (ص) چنانکه در آیات قرآن بیان شده بر اصل مذاکره و اتمام حجت توجه داشته و آیات قرآن سرشار از اصول مذاکره چون وعده و وعید و تهدید است که در قالب مذاکره بیان میشود.
۷. اعتمادسازی: از جمله ابزارهای مهم در ارتباطات اجتماعی، اعتمادسازی است. کسی که به دیگری اعتماد نداشته باشد و با ترس و دلهره با کسی مواجه شود نمیتواند ارتباط سازنده و مثبتی برقرار کند. در قرآن بیان میشود که خوفی که در حضرت ابراهیم (ع) از نخوردن مهمانان ایجاد شده بود، ایشان را از ادامه ارتباط منصرف کرده بود؛ اما فرشتگان با اعتمادسازی تلاش کردند تا این ارتباط در مسیر درست قرار گرفته و ادامه یابد. (هود، آیه ۷۴)
۸. ابراز وجود: هر چند که انسان نباید خودش را مدح و ستایش کند (نجم، آیه ۳۲) ولی در ارتباط اجتماعی معرفی خود و شخصیت میتواند در ایجاد یا تقویت یک ارتباط سازنده و مؤثر مفید باشد. از این رو پیامبران در گام نخست ارتباطگیری با دیگران به معرفی خود میپرداختند. (اعراف، آیه ۱۵۸؛ صف، آیه ۵ و آیات دیگر)
۹. شناخت و اهتمام به سطح مخاطبان: این مطلب پیش از این بیان شده و درادامه باید گفت که درک و شناخت از یک سو و توجه و اهتمام به تفاوت سطوح، خیلی میتواند در بهبود ارتباط مؤثر و بافایده داشته باشد. گوینده بایستی به سطح فهم و خرد مخاطب توجه داشته باشد چه آنکه عدم توجه به این اصل گوینده را از مقصود خویش که همان رساندن پیام به مخاطب است بازمیدارد. مخاطب هنگامی تحمل شنیدن را در خود ایجاد میکند که مطالب متکلم به فراخور فهم و دانش او باشد و الا احساس خستگی و بیگانگی از گفتههای گوینده را در خود مشاهده میکند. براساس همین اصل محوری، پیامآوران الهی در مرحلة نخست به زبان قوم خویش سخن میگفتند: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ؛ ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد». (ابراهیم، آیه ۵) تبیین حقایق، زمانی ممکن است که سطح فکری مخاطب رعایت شود. رسول خدا (ص) فرمودهاست: «إِنّا معاشِرَ الانبیاءِ أُمِرْنا أن نُکَلِّمَ الناس علی قدر عقولِهِمْ؛ ما پیامبران مأموریم تا با مردم بهاندازه درک و عقلشان سخن گوئیم. (بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۴۰) توجه به عنصر یاد شده، در گفتوگو با کودکان از ضرورتی مضاعف برخوردار است. چه آنکه درک محدود و اطلاعاتاندک آنان نیازمند گشودن زبان کودکی با آنان است.» (تحف العقول، ص۶۰) رسول اکرم (ص) میفرماید: «من کان عِنْدَهُ صَبِیٌّ فلیتصاب له؛ هرکس کودکی نزد اوست، باید که برایش کودکی کند». (محمد، محمدی ریشهری، حکمتنامه کودک، ترجمه عباس پسندیده، ص ۲۶۶)
۱۰. نیکگویی و پسندیدهگویی: انسان، هم باید پاک و پاکیزه سخن بگوید و هم به معروف و پسندیدهها فرمان دهد؛ لذا فصاحت و بلاغت از نظر ادبی و هم محتوایی میبایست در دستور قرار گیرد تا ارتباط سالم برقرار شود. از دیدگاه قرآن کریم، ارتباطی سالم است که بر پایه تکریم شخصیت و عزت نفس و احترام متقابل افراد انسانی صورت گیرد. بدیهی است زمانی که متکلم با الفاظ زشت و دشمنیزا سخن بگوید، در مخاطب نه تنها تأثیر نمیگذارد بلکه زمینهساز اختلال در ارتباط میشود. علی (ع) فرمود: «ایّاکَ و مُسْتَهْجَنَ الکَلامَ فَإِنَّهُ یَوغِرُ القلب؛ از سخن زشت بپرهیزید که دلها را به کینه آورد». (غررالحکم، ص ۱۹۲) چه آنکه طبع آدمی با الفاظ زشت، تنفر دارد و هیچ وقت گوش دل، به سخنان کسی که در مورد او با واژههای زشت سخن میگوید، نمیدهد و آن را پذیرا نمیشود. براساس این که طبع آدمی به الفاظ نیک گرایش دارد خداوند دستور به سخن نیک میدهد: «و قولوا للناس حُسناً؛ و به مردم نیک بگویید». (بقره، آیه ۸۳) امام باقر (ع) فرمود: «قُولُوا لِلنّاسِ أَحْسَنَ ما تُحِبُّونَ اَنْ یقال لَکُمْ؛ با مردم به نیکوترین سخن که دوست دارید آنان به شما بگویند، سخن بگویید». (تحفالعقول، ۵۳۴) قرآن به پیروان خویش دستور میدهد از ناسزا گویی اجتناب کنند. «به کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند.» (انعام، آیه ۱۰۸) کتاب زندگی، مؤمنین را از آشفته گویی و بهکارگیری کلمات زشت پرهیز داده و فرمودهاست: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید.» (احزاب، آیه ۷۰) یا در جایی دیگر میفرماید: «و با آنها سخن شایسته بگوئید.» (نساء، آیه ۵) همچنین میفرماید «به بندگانم بگو: سخنی بگوئید که بهترین باشد، چرا که شیطان میان آنها فتنه و فساد میکند، همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بودهاست.» (اسراء، آیه ۵۳) و همچنین مؤمنان را از صدازدن دیگران با القاب زشت بازداشته و فرمودهاست: «و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.» (حجرات، آیه ۱۱)
کد مطلب: 98284