تیودور فونتانه در قطعهٔ «نمایش حزنانگیز افغانستان» سرنوشت غمانگیز سپاهیان استعماری بریتانیا در افغانستان را به تصویر کشیدهاست.
یادداشت مترجم: تیودور فونتانه (Theodor Fontane) (۱۸۱۹–۱۸۹۸) یکی از نمایندگان برجستهٔ ادبیات ریالیستی آلمانی در قرن نُزدهم است. او به حیث داروساز، روزنامهنگار، نویسنده و شاعر فعال بودهاست. شاعر در قطعهٔ «نمایش حزنانگیز افغانستان» سرنوشت غمانگیز سپاهیان استعماری بریتانیا در افغانستان را به تصویر کشیدهاست. در جنوری ۱۸۴۲ مردم افغانستان علیه حضور استعمارگران انگلیسی در کابل قیام کردند. اردوی بریتانیا در برابر قیام مردم افغانستان راه دیگری بهجز عقبنشینی از کابل نداشت. این اردو به تاریخ ششم جنوری از کابل شروع به عقبنشینی کرد. افراد این اردو در تلاشِ آن بودند تا خود را در مرحلهٔ نخست به جلالآباد که در آنجا تعدادی از سربازان بریتانیایی زیر فرمان جنرال ربرت مستقر بودند، برسانند. مردم افغانستان از همان آغاز سربازان انگلیسی در حال عقبنشینی را مورد حمله قرار دادند. در نتیجهٔ حملههای جنگجویان افغانستان در هشتم جنوری، حدود سههزار تن از این افراد کشته شدند. بقیهٔ این نیروها در نتیجهٔ حملات نیروهای مردمی افغانستان تا سیزدهم جنوری ۱۸۴۲ از پای درآمدند. تنها فردی که از این لشکر جان زنده بهدر برد، یک تن دکتور نظامی به نام ویلیام برایدن (William Brydon) بود. در تاریخ جنگهای استعماری بریتانیا این نخستین باری بود که اردوی این کشور بدینگونه با شکست روبهرو میشد.
شاعر نامدار آلمانی تیودور فونتانه بین سالهای ۱۸۵۵ تا ۱۸۵۹ در لندن زندگی میکرد. وی در این زمان به مطالعهٔ تاریخ و فرهنگ بریتانیا روی آورد. اگر چه مأموریت اصلی او که تأثیر بر رسانهها و سیاست بریتانیا به سود حکومت پریوس آلمان بود به کدام نتیجهٔ مطلوب نرسید، اما او با فرهنگ سیاسی این کشور در آن روزگار آشنایی خوب پیدا کرد. نابودی اردوی بریتانیا در افغانستان بر خاطره و روانجمعی مردم این جزیره تأثیر ماندگاری از خود بر جای نهاد.
فونتانه از ادیبان و شاعران بنام زبان آلمانی است. قطعهٔ «نمایش حزنانگیز افغانستان» از جمله اشعار متعالی او پنداشته نمیشود اما اهمیتِ این شعر بیشتر از آن جهت است که هم از منظر مردم افغانستان و هم از منظر خوانندهگان اروپایی بهویژه بریتانیایی، یکی از صحنههای دراماتیک و هولناک جنگهای ضداستعماری و استعماری را به تصویر کشیدهاست.
این قطعه توسط چندین تن از هنرمندان آلمانی از جمله آوازخوانان این کشور، شاید به منظور ایمای شکست کنونی نیروهای بینالمللی و پیشبینی یک سرنوشت مشابه برای آنان در این سرزمین، به گونهٔ ترنم (دیکلمه) یا تصنیف با موسیقی خوانده شدهاست.
***
نمایش حزنانگیز افغانستان
برفدانهها رقصکنان از آسمان فرود میآیند
تکسواری زخمی بر دروازهٔ شهر جلالآباد
بر گردن کمیت از پاماندهاش آویختهاست.
پاسداران بیدار بانگ برمیآورند:
«آنجا کیست؟»
و سوار زخمی با آخرین نیرو:
«منم؛ تکسواری مانده از لشکری عظیم؛
پیامی دارم از رفیقانم!»
«از کجا؟»
«از کابل»
گوییا با آخرین نفس بر زبان آورد نام کابل را
و در شهر همهمهای پیچید.
سرلشکر انگلیس سپاهی را از اسپ به زیر آورد.
سرما با هزاران خنجر باد،
دریده بود تن زخمیاش را.
سربازان آن پیکر نیمهجان را فراز آوردند
درون حصار سنگی،
کنار آتشی که در بخاری دیواری زبانه میکشید؛ و گرما به جان نیمهٔ او رمقی بخشید
و نفس عمیقی و حکایتی:
«ما سیزدههزار مرد جنگی،
راهنمایان، زنان و کودکان،
و در کمین آنانی که قصد جان ما داشتند.
به ما شبیخون زدند، کشتند بیشماری از ما را و سرما نیز بلای جان ما بود.
لشکریان تار و مار شدند و ره ناپیدا بود
و آنکه زنده ماند سرگردان در این سرما،
و خدا به من زندهگانی بخشید؛
شاید در دوردستها رهگمکردهگانی باشند
و امید نجاتی.»
و سرلشکر انگلیس، سر ربرت
فراز باروی بلند آمد و
سربازان و افسران در قفایش.
بانگی برآورد:
«شب تاریک و برفی سنگین میبارد
و آنانی که میجویند ما را،
نخواهد پیدایمان کنند.
در این سردی و سیاهی.
اگر بسیار نزدیک
بسان نابینایان در این سرما و سردی
نخواهندمان دید،
و شاید که بشنوند صدای ما را
بخوانیم سرودهای حماسی
با صدای بلند و شیپورها
تا برود به دوردستها
تا فراخنای شب و سرما
و سرودهای میهنی یکی پی دیگری
از گلوگاههای سربازان
در دل شب میپیچید.
نخستینها سرودهای شادیانهٔ انگلیسی،
و سرودهای سبزهزاران کوهستان
و اما فرجامین ترانهها،
سوگنامههای اندوه و ماتم.
شب تا روز و شبی دیگر
بر طبلها کوبیدند و شیپورها
بیهوده کوبیدند و نواختند
کسی نشنید صدایی و ندید نشانی.
کس نبود در آن سیاهی تاریک و تباه،
تا بشنود صدای طبل و شیپور و سرود را.
و تنها تکسوار مصدومی از افغانستان به آن «جزیره» رسید.
- تیودور فونتانه (Theodor Fontane) / برگردان به فارسی دری: رنگین دادفر سپنتا / کابل، ۲۷ اپریل ۲۰۱۹