جریانهای اسلامگرا باید هوشیار باشند و از تکفیر دموکراسی و شرایطی که خود قربانی فقدان دموکراسی هستند بپرهیزند وانگهی این کار آب به آسیاب دیکتاتورها میریزد که شب سلطه شان بر جامعه ما دیر پا بودهاست.
۱. جنبشهای اسلامگرا هر چند در مرجعیت کتاب و سنت و اجماع اشتراک نظر دارند، اما به تناسب شرایط خاصی که بر ظهور آنان حاکم بوده، صبغههای متفاوتی یافتهاند. برای مثال در کشوری که تحت اشغال بیگانه است، طبیعی و مرجح آن است که دغدغه آزادیبخش، بر جنبش اسلامگرایی که در آن شکل میگیرد، غالب باشد. در حالی که در کشوری که از تهاجم فرهنگی و سکولاریسم طغیان گری رنج میبرد که هویت کشور اسلامی را تحت تأثیر قرار دادهاست، طبیعی است که بزرگترین دل مشغولی جنبش اسلامگرا دفاع از مؤلفههای شخصیت اسلامی و رویارویی فکری، تربیتی و ایدئولوژیک با انوع سکولاریسم باشد. این همان وضعی بوده که در تونس در پایان دهه شصت قرن بیستم شاهد آن بودیم. شاید این امکان فراهم بود که این جنبش به نقش تبلیغی فکری اش ادامه دهد و عمیقآ وارد عرصه سیاست نشود، اما چنین چیزی اتفاق نیفتاد، چرا؟
بیش از یک دهه و نیم از استقلال تونس نگذشته بودکه تخم نوسازی ای که بورقیبه پاشیده بود از راه بهرهگیری افراطی از نهادهای دولت مدرن شدیدآ تمرکز گرا در جهت زدودن عقاید و شعائر و نهادهای اسلامی کمکم به بار نشست. در راهبرد کلان دولت که بورقیبه آن را در «پیوستن به کاروان ملل متحد» خلاصه کرده بود، این عقاید و شعائر و نهادها به چشم موانع نگریسته میشدند.
نخستین تصمیم دولت تازه استقلال یافته عبارت بود از فروپاشی جامع زیتونه که نگاهبان فرهنگ اسلامی عربی تونس و بزرگترین قلعه تمدن اسلام در آفریقا بود. این حوزه علمی ـ اسلامی در آن زمان دارای ۲۷ هزار دانشجو در مراحل مختلف بود و گامهای بلندی را در مسیر اصلاح نظام آموزشی و افزودن علوم جدید برداشته بود، حذف این دانشگاه به مثابه فروپاشیدن پایههای این بنای کهن و لرزاندن هویت کشور و نشانه رفتن زبان و دین و اخلاق است.
ضربههای کاری یکی پس از دیگری بر این بنا فرود آمد؛ دادگاههای شرع منحل شد؛ اوقافی که حدود ۳۱ مجموعه زمینهای کشاورزی را در اختیار داشت و در خدمت نهادهای جامعه مدنی مانند آموزش بود، مصادره شد؛ حتی شعائر دینی نیز از آسیب در امان نماند. شخص رئیسجمهور در روز اول رمضان سال ۱۹۶۱م مردم را به بی حرمتی به ماه رمضان فرا خواند و در نیمروز، با سر کشیدن لیوان آب میوه در برابر دوربینهای پخش زنده تلویزیونی، مردم را به جهاد در برابر عقب ماندگی با فتوا دادن حتی عقاید اساسی اسلام مانند الوهیت و نبوت و بهشت و جهنم و معجزات پیامبران و قرآن نیز در سخنرانیهای بورقیبه مورد بی حرمتی قرار گرفت. این کار سبب شد تا علمای بزرگ جهان اسلام وی را به توبه دعوت کنند. دولت بورقیبه در برنامه ای فراگیر به نام رهایی زن راهبردی را در پیش گرفت که شامل کنترل جمعیت، آزادی سقط جنین، مباح شدن زنا ـ به شرط تواقف طرفین ـ و ممنوعیت حجاب میشد. این برنامه در طی چهل سال که از اجرای آن میگذرد دستاوردی جز کاهش ناموزون جمعیت، فروپاشی بنیادهای خانواده و قرار گرفتن ارکان جامعه در برابر خطر فروپاشی و فرتوتی و فنا نداشتهاست که در جهان اسلام و جهان سوم که از ازدیاد جمعیت خود شکایت دارند، پدیده ای بی نظیر است. این وضعیت نه تنها کشور را از تأسیس مدارس جدید بینیاز ساختهاست، بلکه دَرِ صدها مدرسه را به خاطر کاهش شدید جمعیت بستهاست.
برای مثال شمار دانشجویانی که در سال ۲۰۰۹ در مقطع کارشناسی ثبت نام کردهاند، نسبت به سال گذشته کاهش هفده هزار نفری داشتهاست. بگذریم از افزایش درصد طلاق (مقام اول در جهان عرب و مقام چهارم در جهان) و پیر دختری و جنایت و کاهش درصد ازدواج و… تمام اینها ثمرات نظام فاشیستی دین ستیز دیکتاتوری است که به نام دولت استقلال و نوسازی این همه نابسامانی به بار آوردهاست.
۲. جنبش اسلامگرای تونس در آستانه دهه هفتاد به عنوان دعوتی احیاگر اصول اسلام و پایبندی به شعائر آن و در حالی که ارتباط آن با مسائل سیاسی روز بسیار کم رنگ بود، پا به عرصه وجود نهاد. در حقیقت ظهور این جنبش به مثابه یکی از مهمترین ابزارهای دفاع جامعه تونس از مؤلفههای وجود و هویت و تداوم عربی اسلامی و پیوستگی با امت اسلام بهشمار میآید.
از آنجا که مردم احساس خطر روزافزونی نسبت به هویت خویش داشتند، تقاضای پیوندشان با این جنبش جهت حفظ این مؤلفههای بسیار بالا بود. در نتیجه به لطف خدا روح نشاط و حیات به مساجد و روزنامهها و شعائر و ارزشهای اسلامی بازگشت. در دانشکدهها و دانشگاهها و مراکز آموزشی و اداری میان هویت اسلام و جهان مدرن پل زده شد.
۳. در سایه نظام دموکراتیک که قدرت قانون در راس آن قرار دارد، یک شهروند میتواند نوع فعالیتی را که با روحیات او هماهنگ است برگزیند و به گروه و انجمنی که در آن زمینه فعالیت دارند، وارد شود. این فعالیت میتواند سیاسی یا غیر سیاسی باشد. شخص در هر دو صورت میتواند بالاترین مراتب فعالیت را داشته باشد و در عین حال گزندی از سوی قدرت حاکم به وی نرسد. اما در مسیر نظام فراگیر فرد محور تمرکزگرا، احساس میکنید که سیاست همه جا در تعقیب شما است و همه جا که میروی مراقب شما است، مگر آن که بی خاصیتی و هرزگی پیشه کنید.
تصویرهای رئیسجمهور که در همه جای این کشور (تونس) خود نمایی میکند، نماد قدرت مسلطی است که همه چیز را زیر نظر دارد و در هر مکانی حاضر است و همه آنان را که به راهی جز راه او میروند تهدید میکند. آقای رئیسجمهور میخواهد از این طریق جای خدا را در مخیله ملت بگیرد. دستگیری جوانانی که عادتآ پس از نماز صبح سرگرم بازی فوتبال بودهاند به اتهام نداشتن مجوز پیشین چه معنایی دارد؟ متوقف کردن کارناوالهای عروسی ای که صاحبان آنها سرودها و ترانههای دینی را پخش میکردند، به اتهام فعالیت بنیاد گرایانه و تبدیل این عروسیها به عزا چه معنایی دارد؟
۴. در سایه نظامی از این دست، نمیتوان تصور کرد که جریانی دینی با نگره ای اسلامی به حال خود رها شود تا به شکل طبیعی رشد کند، حتی اگر این جریان در قالب جماعت تبلیغ صرف و به دور از سیاست باشد، باز هم در معرض خطر دستگیری قرار دارد، زیرا نخستین نقطه رویارویی در مسجدی که دولت آن را ملک طلق خود میداند، بر سر تعیین امام مسجد از سوی اعضای حزب حاکم شکل گرفت. در بسیاری موارد، امام جماعت از میان پلیسهای باز نشسته برگزیده میشدهاست. در حالی که اهل تبلیغ و ترویج دین، چنانکه در تاریخ تمدن اسلامی معمول بوده، شان امامت مسجد را شانی الهی میدانستهاند که توده مردم از طریق علما و انجمنها و مذاهب و طریقتهای خویش آن را سامان میدادهاند. از این پس، دایره رویاروییها به دانشکدهها و دانشگاهها کشید و سپس خیابانها را دربرگرفت و گاه نیز تا کوهها امتداد یافت. در جامعه استبدادی شما گزینه ای در برابر خود نمیبینید. شعلههای سرکوب در هر مکان، همه راهها را میبندند و شما چاره ای جز درگیر شدن و ورود به عرصه سیاست ندارید، در نتیجه با استبداد درگیر میشوید تا نهادهایش را فرو بپاشید و کار را با قانونشکنی آغاز کنید و پایان کار شما به طرد مستبدان یا وادار ساختن آنان به تن دادن به حکومت قانون و اراده مردم میانجامد.
از این رو با آن که جنبش اسلامی در همه جا جنبش تبلیغی و فرهنگی بودهاست، اما محض این که کمی رشد و توسعه یافته، شاخکهای دولتهای استبدادی را نسبت به خود حساس یافته و چیزی نگذشته که لوله توپخانههای دولت را به سوی خویش نشان رفته یافتهاست.
۵. نظام توتالیتر مدرن فرد محور به شدت تمرکز گرا وظیفه خویش میدانست که وارد سلسله پایان ناپذیری از سرکوب همه مخالفان خود با همه رویکردهایی شود، فرقی هم نمیکرد که این گروه از درون تک حزب موجود حاکم برآمده باشد ـ مانند گروه ابویوسف، مشیری و ابن صالح - یا در بیرون آن شکل گرفته باشد، مانند کمونیستها، صنوف، لیبرالها، پان عربها، اسلامگراها و حتی حقوقدانان.
از نظامی این چنینی انتظار نمیرفت و هیچ مجالی را برای هیچ فعال فرهنگی یا سیاسی و حتی ورزشی وانهد تا خارج از دایره اش شکل گیرد و رشد و نمو کند، زیرا هر چه که خارج از دایره چنین نظامی قرار داشت، گویی موجودیت آن را، چالش گرفتهاست، مگر آن که نابود شود یا تحت کنترل در آید. از این رو تاریخ دولت استقلال را به هیچ روی نمیتواند تاریخ جا به جایی قدرت میان جریانهای سیاسی بهشمار آورد، بلکه باید آن را تاریخ جابه جایی سرکوب و زندان و شکنجه و تبعید دانست.
زندانهای تونس هیچگاه نفس تازه نکردهاند، زیرا کمونیستها، جای سلفیها را پر کردند و انجمنهای صنفی جای کمونیستها را. اسلام گرایان از سال ۱۹۸۱ جای کمونیستها را. در این سال شمار زندانیان اسلامگرا به پانصد تن میرسید و در سال ۱۹۹۲ به سی هزار تن که آخرین گروه آنان اخیرآ آزاد شدند که دکتر صادق شورو، رئیس سابق جنبش و استاد دانشکده پزشکی در میان آنان بود و پس از سیزده سال تحمل زندان که بیشتر آن را در انفرادی گذراند، آزاد شد.
وی به سبب اینکه پس از آزادی به برخی رسانهها اظهار داشت که همچنان به وابستگی به جنبش النهضه مفتخر است و خواستار آن شد که به وی اجازه فعالیت سیاسی داده شود، دوباره و در حالی که استقبال وی از تبریک گویانش به پایان نرسیده بود، دستگیر و به زندان برگردانده و محکوم به یک سال زندان شد. هنوز او را نبخشیدهاند برای آنکه در انتخابات ۱۹۸۹ پیروزی قاطعی در انتخابات پارلمانی به دست آورد و البته دولت در نتایج انتخابات تقلب و برندگان را مجازات کرد.
۶. اما به لحاظ مبنایی و نظری باید گفت که سیاست چیزی نیست که بر اسلام افزوده یا تحمیل شده باشد، بلکه سیاست از اصول اسلام است. از این رو اگر حقیقت اسلام و سیاست درست درک شود، روشن میشود که اسلام از سیاست جدا ناشدنی است، زیرا سیاست، هنر اراده امور مردم به گونه ای است که عدالت و همزیستی و سعادت آنان را به بار آورد. پیامبران هم جز برای این نیامده اند که مردم را با پروردگارشان و هدف آفرینش شان و ارزشها و معیارها و قوانینی آشنا کنند که منافع و سعادت دنیایی و آخرتی اشان را تحقق بخشد. از این رو ماهیت و طبیعت اسلام، سیاسی است.
۷. با این که جنبش اسلامی در تونس با سکولاریسم افراطی حاکم رویارو است که سلطه خویش را به مدد ابزارهای دولت بورقیبه گسترده و با رهبری پلیدترین جانشینان او تداوم یافتهاست و راهی در برابراین جنبش جز نابودی این رژیم وجود ندارد، اما این جنبش تا کنون به طرح شعارهایی مشابه شعارهای دیگر جنبشهای اسلامی اقدام نکردهاست، زیرا مشکل امروز و جامعه تونس جانشینی قانون شرعی به جای قانون غیرشرعی نیست، هر چند این امرهم اهمیت دارد، بلکه مشکل اساسی نبود ایده قانون و دولت قانون و حاکمیت قانون در سایه نظام حاکم است. ازاین رو میتوان گفت که نبود ارزشهایی مانند آزادی و حاکمیت مردم به نفع سلطه دیکتاتور و تسلط دولت بر همه امور جامعه است که موجب شدهاست، تا جنبش اسلامی، محوراصلی فعالیت خود را، هویت، آزادی و عدالت قرار دهد و نه محور شریعت. هرچند که شریعت از اهداف اصلی این جنبش است و همه اسناد گویای این امراست، ازبیانیه تأسیس این جنبش تا عهدنامه جنبش النهضه و ادبیات رهبران این جنبش به ویژه در مغرب عربی که در تکامل بخشیدن به گفتمان اسلامی و جهت دادن آن به سمت الگوی دموکراسی به عنوان بالاترین دستاورد سیاسی تجربه بشری در اجرای اصل شورا و مبناپردازی اسلامی برای دموکراسی سهمی جدی داشتهاند.
طبعآ دموکراسی نظامی آرمانی نیست، ولی بهترین الگو برای مقابله با ام الفساد استبداد و بهترین الگوی موجود است و میتوان آن را ارتقا داد. به تعبیر دیگر باید گفت بیضررترین الگوی سیاسی، دموکراسی است. حق این است که خوبیهای دموکراسی را در مقایسه به جایگزینهای آن میتوان دریافت. آدم عاقل باید بپرهیزد از این که در نقد دموکراسی سخنی بگوید که دیگران آن را به قرابت و نقد مارکسیستی تفسیر کنند که وحشیترین نظامهای فرد محور را در کارنامه خود دارد.
جریانهای اسلامگرا باید هوشیار باشند و از تکفیر دموکراسی و شرایطی که خود قربانی فقدان دموکراسی هستند بپرهیزند وانگهی این کار آب به آسیاب دیکتاتورها میریزد که شب سلطه شان بر جامعه ما دیر پا بودهاست.