پیام آفتاب: در روزهای اخیر پیشنهاد نامزدی مثنوی معنوی از مولانا جلالالدین محمد بلخی (۶۰۴–۶۷۲ق) شاعر پرآوازه قرن هفتم بلخ توسط دو کشور ایران و ترکیه در حافظه جهانی یونسکو، خبرساز شده است.
پیام آفتاب: در روزهای اخیر پیشنهاد نامزدی مثنوی معنوی از مولانا جلالالدین محمد بلخی (۶۰۴–۶۷۲ق) شاعر پرآوازه قرن هفتم بلخ توسط دو کشور ایران و ترکیه در حافظه جهانی یونسکو، خبرساز شده است.
در روزهای اخیر پیشنهاد نامزدی مثنوی معنوی از مولانا جلالالدین محمد بلخی (۶۰۴–۶۷۲ق) شاعر پرآوازه قرن هفتم بلخ توسط دو کشور ایران و ترکیه در حافظه جهانی یونسکو، خبرساز شده است.
به دنبال پخش این خبر، اعتراضات و انتقادهای زیادی از سوی مقامات رسمی افغانستان، جامعه مدنی و فعالان فرهنگی در رسانههای مختلف بازتاب یافت. تصور اولیه بر آن بود که گویا مولانا به عنوان یک شخصیت ادبی و فرهنگی افغانستان توسط ایران و ترکیه در یونسکو ثبت میشود.
اما اندکی بعد توجهات به آثار مولانا جلب شد و اکنون هم تصور بر این است که آثار مولانا به عنوان میراث ادبی و فرهنگی برجای مانده از او به نام ایران و ترکیه ثبت میگردد. بعضی از مقامات و جامعه فرهنگی افغانستان، ثبت مثنوی معنوی مولانا توسط این دو کشور را خلاف واقعیتهای تاریخی و فرهنگی میدانند و امتیاز ثبت این اثر را منحصر به افغانستان به عنوان زادگاه مولانا میشناسند.
نهادهای سیاسی، بخشهای فرهنگی کشور را مسئول دفاع از جایگاه افغانستان به عنوان زادگاه مولانا و حفاظت از میراثی میدانند که از مولانا جلالالدین محمد بلخی به یادگار مانده و هم اکنون توسط کشورهای دیگر غارت میشود.
جنگها و آشوبهای اجتماعی و سیاسی، حفاظت نادرست کشورها و داد و ستدهای غیرقانونی آثار، باعث شد تا یونسکو وظیفه خود بداند تا برنامه حافظه جهانی را ایجاد کند و این برنامه در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد. اهداف عمده این برنامه حفاظت از میراث مستند جهانی، تسهیل دسترسی جهانیان به این میراث و افزایش آگاهی جهانی نسبت به وجود و اهمیت میراث مستند میباشد.
از طریق این برنامه هر دو سال یک بار کشورها میتوانند دو اثر قدیمی و تاریخی خود را، که در معرض خطر نابودی قرار دارند، جهت ثبت در برنامه حافظه جهانی نامزد کنند. ثبت آثار معرفی شده از سوی کشورها روند پیچیدهای دارد و آثار معرفی شده باید شرایط لازم جهت وارد شدن در فهرست حافظه جهانی را داشته باشند.
کمیتههای ملی، منطقهای و بینالمللی سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی سازمان ملل ـ یونسکو ـ آثار را بررسی میکند و پس از آن، اثر پیشنهادی در فهرست حافظه جهانی ثبت میشود. نگاهی به فهرست آثار ثبت شده نشان میدهد که کشورهای مختلف آثاری را ثبت میکنند که گویای بخشی از تاریخ، هویت و یا فرهنگ آنها باشد و یا اثر مهمی که بیم از بین رفتن آن وجود داشته باشد.
در این میان آثاری نیز دیده میشود که قدیمیترین و یا مهمترین میراث مستند موجود در آن کشور است و از نظر هویتی متعلق به آن کشور نیست و ارتباط محکمی با تاریخ و فرهنگ آن کشور ندارد. گاهی نیز یک کشور در ثبت یک اثر به همراه یک یا چند کشور دیگر که آن اثر مشخص را در آرشیوها و یا کتابخانههایشان حفاظت میکنند، سهیم میشوند.
اصولاً تعاملات فرهنگی، تاریخی و سیاسی باعث میشود که کشورها تصمیم بگیرند اثری را به طور مشترک در یونسکو به عنوان میراث مشترک خود ثبت کنند؛ بنابراین، اولین گام برای ثبت یک اثر در حافظه جهانی یونسکو، موجودیت یک اثر مشخص در یک کشور است که قدیمی و تاریخی باشد. طبیعتاً یک کشور صرفاً به دلایل هویتی و تاریخی و بدون تملک چنین اثری که ویژگیهای مورد نظر برنامه حافظه جهانی را داشته باشد، نمیتوانند وارد این روند شوند. چرا که یک اثر مشخص و بخصوص است که ثبت میشود نه امتیاز آثار او.
افغانستان نیز صرفاً به عنوان زادگاه و موطن مولانا و بدون ملکیت، معرفی و پیشنهاد یک اثر خطی قدیمی و تاریخی از مثنوی نمیتواند در برنامه ثبت مثنوی در یونسکو سهیم شود. اما اگر افغانستان اثر خطی از مثنوی معنوی داشته باشد که قدیمی و کامل باشد، میتواند آن را برای ثبت به یونسکو پیشنهاد کند.
نسخه خطی مثنوی که از سوی ترکیه نامزد ثبت در یونسکو شده، قدیمیترین نسخه خطی مثنوی است که تا کنون شناخته شده است. تاریخ این اثر به ۶۷۷ هجری قمری برمیگردد که اندکی پس از وفات مولانا کتابت شده است. نسخه خطی مثنوی متعلق به ایران نیز به سال ۸۱۵ هجری قمری میرسد.
ترکیه به عنوان آرامگاه مولانا و با داشتن قدیمیترین نسخه خطی مثنوی برجای مانده از وی، طبیعتاً حق ثبت مثنوی را در حافظه جهانی یونسکو دارد. چنین امتیازی برای کشور ایران به عنوان گذرگاه مولانا و صاحب یک نسخه خطی مثنوی قدیمی دیگر نیز صدق میکند.
با این وجود، این دو کشور نمیتوانند به جایگاه افغانستان به عنوان زادگاه مولانا، که دارای نسخههای خطی زیادی از او است، بیتوجه باشند. اصولاً ناآگاهی از وجود نسخهای قدیمی و نفیس از مثنوی معنوی در زادگاه مولانا دلیل قابل توجیهی برای مسئولان فرهنگی این دو کشور نیست.
با توجه موجودیت یک نسخه کامل و قدیمی از مثنوی در زادگاه مولانا و وجود یک نسخه قدیمی و نفیس در آرامگاه مولانا، قابل قبولتر به نظر میرسید که در درجه نخست ترکیه و افغانستان پیشنهاد نامزدی ثبت مثنوی را به یونسکو ارائه میدادند تا اینکه ایران و ترکیه به عنوان گذرگاه و آرامگاه مولانا در کنار یکدیگر قرار گیرند.
نسخه خطی مثنوی معنوی محفوظ در آرشیو ملی افغانستان دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که پیونددهنده سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه و آینهای است که ویژگیهای زندگی مولانا را به تصویر میکشد. این نسخه بین سالهای ۸۵۲–۸۵۷ هجری قمری توسط محمد بنعلی رامهرمزی برای دربار علی پیربوداقی حاکم شیراز کتابت شده است.
حواشی اطراف صفحات و صفحه نخست اثر به زبان ترکی، نشان میدهد که این نسخه مدتی در تملک شخصی از عثمانی بوده که بعدها به زادگاه مولانا رسیده است.
شمسه رسم خزینه آن نموداری از شمسههای مکتب شیراز دورهٔ تیموری است و سر عنوان هر یک از دفترهای مثنوی کتیبهای با ذکر عنوان دفتر به زر و شنگرف است. این نسخه دارای ۳۱۵ صفحه دستنویس و متن به خط نستعلیق است.
بیست بیت آخر این دفتر ظاهراً از بین رفته بوده و بعدها توسط سلیمان بن عبدالرحمان سیری در بیست و شش رمضان سال ۱۱۴۹ هجری قمری کتابت شده است.
از مثنوی نسخههای متعددی در آرشیف ملی افغانستان نگهداری میگردد که نسخه یاد شده قدیمیترین آنها است. این نسخه در سال ۱۳۶۲ از کتابخانه ریاست جمهوری (ارگ) به آرشیو ملی افغانستان انتقال یافته است.
مولانا در زمان حیاتش دلهای مردمان زیادی را در سرزمینهای مختلف، به هم پیوند زد و شیفته خود ساخت. بدون شک ثبت این سه نسخه خطی مثنوی به طور سهجانبه، میتواند پیوندهای فرهنگی بین سه کشور افغانستان، ایران و ترکیه را بیش از گذشته مستحکم سازد.
=معصومه نظری، رئیس آرشیو ملی افغانستان، بیبیسی، ۱۴ جون ۲۰۱۶
مولانا و بسیاری از مفاخر فرهنگی و ادبی و علمی دیگر ، متعلق به حوزه تمدنی ایران است ، اینجا بحث بر سر این حوزه تمدنی و فرهنگی ست ، بلخ زادگاه مولانا نیز ، درون این حوزه تمدنی و فرهنگی بوده و زندگی کرده و سروده است و وی را جز ایرانی نمیتوان به شمار آورد . افغانستان تا زمانی میتواند خود را میراث دار این شاعر بداند که خود را جزیی از این حوزه به حساب بیاورد که متاسفانه به دلیل خباثت استعمار پیر ، نه تنها از ایران جدا شد ، بلکه سعی شد برای آن نوعی هویت جداگانه ساخته و پرداخته شود . مولانا به عنوان یک شاعر ، بیشتر از هر چیز یک پدیده ی فرهنگی ست ، لذا متعلق به حوزه ای فرهنگی ست و این حوزه نامش جز ایران چه میتواند باشد ، افغانستان عزیز نیز جزیی از این حوزه به حساب می آید و استانی ست که از بد روزگار و خباثت استعمار پیر از ایران جدا شد . یادمان نرود که مرزهای شعر ، زبان است و شاعر شهروند زبانی ست که بدان می نویسد ، پر واضح است که فارسی زبان کجاست و متعلق به کدام تمدن و فرهنگ است . ایرانی بودن ثروتی است که تعلق بدان ، باعث سربلندی هر شهروندی ست ..مولانا یکی از شاعرین متعلق به حوزه ی تمدنی ایران است ، و مثل مولانا در ایران زیاد زیسته اند و در طول تاریخ شاهکارها آفریده اند