پیام آفتاب: به گواهی تاریخ در گذشته سرزمینهایی بودهاند و اکنون نیز هستند که از لحاظ تاریخی، جغرافیایی، نظامی و سیاسی اهمیت داسته دارند، اما فلسطین را ارزش دیگری است.
مسجد الاقصی
پیام آفتاب: به گواهی تاریخ در گذشته سرزمینهایی بودهاند و اکنون نیز هستند که از لحاظ تاریخی، جغرافیایی، نظامی و سیاسی اهمیت داسته دارند، اما فلسطین را ارزش دیگری است.
«اولین خلیفه مسلمین: از جنایت و تند روی اجتناب کنید، نباید که بچهها و پیرمردان و زنان را بکشید، اعضای بدن کسی را قطع نکنید، درختان را نبرید و نسوزانید و حیوانات را بی جهت نکشید.»
مقدمه
در گذشته، سرزمینهایی بوده و اکنون نیز هستند که از لحاظ تاریخی، جغرافیایی، نظامی و سیاسی اهمیت داشته و دارند، اما به گواهی تاریخ، فلسطین را ارزش دیگری است. مطالعه و شناسایی فلسطین، شناسایی ارزشهای متعالی انسانی است که در این سرزمین عینیت یافته است. فلسطین، به خاطر این ارزشمند است که انسانهای خداگونه در آن میزیستهاند و یا از آن گذشتهاند. فلسطین سرزمین انبیا و نقطهٔ اتصال تمدنها است.
فلسطین، برای یهودیان «ارض موعود» است، سرزمینی است که بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی به سوی آن شتافتند و به رهبری یوشع بن نون، آن را فتح کردند.
فلسطین برای مسیحیان، به خاطر آن اهمیت دارد که بیت المقدس، عبادتگاه مریم و مدفن حضرت عیسی (ع) است.
اما، فلسطین برای مسلمانان ارزش ویژهای دارد و این ویژگی به خاطر قدس عزیز است. قدس، بعد ازکعبه، دومین مکان مقدس برای مسلمانان است. قدس، نخستین قبلهٔ عاشقان است که مسلمانان همراه با پیامبر عشق و آزادی، مدت سیزه سال و هفت ماه بدان سوی نماز گذاردند.
چگونه میتوان فلسطین را فراموش کرد که خون عارفان، زاهدان و دانشمندان بی گناه مسلمان را در مسجد الاقصای آن ریختند.
بیت المقدس، چگونه فراموش میگردد که در مسجد صخرهٔ آن، همان مسجدی که برترین پیامبران در شب معراج از آن جا به برترین مقام انسانیت، در حرکت تکاملی به سوی الله میرسد و از سدرة المنتهی که جبرئیل از آن به بالا، قدمی برداشته نمیتواند می گذرد، تا ثابت سازد که انسان برترینِ مخلوقات است. در این مسجد، جنایتکاران صلیبی خون پناهندگان بی گناه و مسلمان را آن چنان ریختند که موج خون تا به زانو رسید و قطعات اعضای قربانیان در میان خون شناور شدند.
فلسطین به خاطر این که بخشی از جهان اسلام بوده و اماکن مقدسه اسلامی در بیت المقدس قرار دارد، برای همهٔ مسلمانان جهان مهم است.
فلسطین، از لحاظ جغرافیایی پلی است که سه قارهٔ آسیا، آفریقا و اروپا را به هم وصل مینماید. به همین لحاظ است که از اهمیت سوق الجیشی، اقتصادی و سیاسی خاصی برخوردار است. ازنگاه تاریخی، فلسطین مادر مذاهب و رابط تمدنهای شرق و غرب بوده است. به خاطر همین موقعیت مهم این سرزمین است که در طول تاریخ، جهان گشایان چشم طمع بدان دوخته و مورد تاخت و تاز قرار دادهاند و امروز نیز استکبار جهانی به خاطر تاراج کردن ثروت ملی و منابع هنگفت طبیعی منطقه و سرکوب نمودن بیداری اسلامی به فلسطین نگاه تجاوزکارانه دارد. دولت صهیونیستی با ایجاد تشنج دایمی در منطقه، نقش اساسی را جهت تحقق خواستههای استکبار جهانی ایفا میکند و به این منظور دهها هزار مسلمان بی گناه فلسطینی را اعم از زنان، کودکان، پیرمردان و نوجوانان به خاک خون کشیده و قال عام میکند.
فلسطین، جزئی از سرزمین و جامعه بشری است و به حکم وظیفه انسانی آگاهی از مظالمی که بر مردم آواره آن روا داشتهاند و همدردی با این ستمدیدگان تاریخ و مبارزین آزادی خواه لازم و ضروری است. بنا بر این، برای هر انسان با هر مذهب و ایدئولوژی که دارد لازم است که با مسئلهٔ فلسطین آشنا بوده و نسبت به آن احساس مسؤولیت نماید زیرا که:
۱ـ فلسطین، سرزمینی تاریخی است.
۲ـ فلسطین، پل ارتباطی شرق و غرب و سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا میباشد و اهمیت سوق الجیشی اقتصادی و سیاسی دارد.
۳ـ فلسطین، کشور اشغال شده است که ساکنان اصل آن را با زور از وطن شان اخراج کرده و آواره ساختهاند. بیشتر از پنج میلیون انسان فلسطینی از حقوق انسانی خود محروم گشتهاند و به خاطر احقاق حق شان به پا خاستهاند.
برای هر انسان مسلمان، بخصوص، لازم است که راجع به فلسطین احساس مسؤولیت نماید، زیرا که:
۱- فلسطین موطن انبیای عظام و منادیان توحید است.
۲- بیت المقدس، نخستین قبله مسلمانان در فلسطین است و مسجد صخره و مسجد اقصی در بیت المقدس قرار دارند.
۳- فلسطین از لحاظ جغرافیایی و سیاسی بخش مهمی از جهان اسلام به شمار میرود.
۴- مسلمانان فلسطین آواره و بی خانمان شدهاند و همهٔ مسلمانان بر اساس اخوت اسلامی شریک غم آنها میباشند.
بر اعراب است که بیشتر از دیگران برای آزادی فلسطین همت گمارند، چون علاوه بر دلایل انسانی و اسلامی فلسطین:
۱- از لحاظ جغرافیایی قلب جهان عرب و جزء لایتجزای آن است.
۲ـ مردم فلسطین عرب و جزء ملت عرب اند.
اکنون که اهمیت فلسطین روشن شد میدانیم که چرا رهبرانقلاب اسلامی امام خمینی (ره) هوشمندانه، این همه از فلسطین سخن میگفت و مسلمانان را به آزاد سازی بیت المقدس ترغیب مینمود. به دلیل ارزش والای قدس عزیز است که امام خمینی آخرین جمعهٔ ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس اعلام کرد.
تاریخچه فلسطین
فلسطین، در قاره آسیا واقع شده و نقطهٔ تقاطع سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا میباشد. در سالهای ۳۵۰۰ ق م، اقوام سامی از شبه جزیره عربستان به سوی مصر، سوریه، لبنان و فلسطین مهاجرت کردند. کنعانیان که یکی از این اقوام مهاجر بودند در ۲۵۰۰ ق م، اولین ساکنان فلسطین را تشکیل میدادند و در ۲۰۰۰ ق م، نخستین دولت فلسطین را که مشهور به دولت «کنعانیه» بود به وجود آوردند. همزمان با دولت کنعانیه، آشوریها، بابلیها، آموریها، فنیقیها و مصریها در اطراف فلسطین حکومتهای شان را تشکیل داده بودند.
در ۱۴۰۰ ق م، فلسطین جزء امپراطوری مصر بود و در سال ۱۲۰۰ ق م، حضرت موسی (ع) به حکم خداوند، شبانه با بنی اسرائیل از مصر به سوی سرزمین مقدس «فلسطین» رهسپار گشت. بنی اسرائیل هر چه که به فلسطین نزدیک تر میشدند ترس شان بیشتر میگردید تا این که به حضرت موسی (ع) گفتند که: «تو با خدایت برو و بجنگ، هر وقت فلسطین را تصرف و تخلیه کردی ما میآییم و در آن حکومت میکنیم». حضرت موسی، از این همه لجاجت، ناسپاسی و کوردلی بنی اسرائیل به خداوند شکوه کرد، خداوند به او وحی فرستاد که سرزمین فلسطین بر بنی اسرائیل حرام است و باید چهل سال در بیابانها سرگردان بمانند. در طی این چهل سال بود که حضرت موسی به کوه طور رفت. حضرت موسی و برادرش هارون چشم از جهان بستند و بنی اسرائیل همچنان سرگردان بودند تا این که به رهبری یوشع بن نون جانشین حضرت موسی (ع) موفق به تصرف فلسطین شدند.
در سال ۱۰۲۰ ق. م، «شاول» نخستین دولت عبرانی را در بخشی از فلسطین تأسیس نمود. پس از شاول، حضرت داود (ع) و بعد از او حضرت سلیمان (ع) بر بنی اسرائیل حکومت کردند و دولت بنی اسرائیل تا ۹۲۳ ق. م، دوام داشت. در سال ۹۲۳ ق. م، در دوران حکومت حضرت سلیمان دولت عبرانی به دو قسمت تقسیم شد که قسمت شمال آن اسرائیل و قسمت جنوبی آن یهود نامیده میشد. بالاخره دولت اسرائیل در سال ۷۲۲ ق. م، توسط آشوریها سقوط کرد و دولت یهود در سال ۵۸۶ ق. م، توسط بابلیها از بین رفت و تنها ساکنان اصل فلسطین همچنان باقی ماندند.
در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، فلسطین به تصرف امپراطوری فارس درآمد. در سال ۳۳ قبل از میلاد یونانیان به فرماندهی اسکندر مقدونی بر فلسطین چیره گشتند، تا اینکه در سال ۶۴ قبل از میلاد، جزء امپراطوری روم گردید. رومیان مدت هفتصد سال فلسطین را به عنوان قسمتی از منطقه شام به تصرف داشتند.
در سال ۶۳۶ میلادی فلسطین توسط مسلمین فتح شد. نخستین کسی که برای آزادی فلسطین اقدام کرد حضرت رسول اکرم (ص) بود که در اواخر عمر شریفش لشکری به فرماندهی اسامة بن زید، تهیه کرد تا فلسطین و شامات را آزاد سازد، اما قبل از حرکت این لشکر حضرت رسول (ص) وفات یافت. بعد از رسول اکرم (ص) خلیفه اول ابوبکر (رض)، بدین منظور لشکری به سوی شام گسیل داشت که در نتیجه، قسمتهای جنوبی شامات توسط مسلمین گشوده شد. خلیفه دستوری به لشکر اعزامی داده بود که از آن چنین بر میآید که ارتش رهایی بخش اسلام به منظور تجاوز و بهرهکشی به جنگ نمیپرداخت، بلکه هدف از جنگ مسلمین رهایی مستضعفین از چنگال خونآشام مستکبرین و ابر جنایتکاران زمان بوده است. دستور خلیفه مسلمین چنین است: «از جنایت و تند روی اجتناب کنید، نباید که بچهها و پیرمردان و زنان را بکشید، اعضاء بدن کسی را قطع نکنید، درختان را نبرید و نسوزانید، حیوانات را بی جهت نکشید».
قسمتهای شمال شامات که شامل فلسطین میگردید در زمان خلیفه دوم پس از محاصره چهارماههٔ بیت المقدس، به تصرف قوای اسلام درآمد. «سفر وینوس»، حاکم بیت المقدس خودش کلید شهر و قلعهها را به دست خلیفهٔ دوم مسلمین عمر (رض) که در بیت المقدس رفته بود تسلیم کرد. مسلمانان مدت ۴۶۳ سال در فلسطین حاکمیت داشتند و همه ساکنان آن اعم از مسلمانان، یهودیان و عیسویان در زیر سایهٔ پرچم آزادی بخش اسلام با کمال صلح و صفا به سر میبردند و از حقوق انسانی و تمدن درخشان اسلامی یکسان بهرهمند میگردیدند.
جنگهای صلیبی
مسیحیان اروپایی از فتح فلسطین توسط مسلمانان و افتادن بیت المقدس به دست آنها سخت ناراحت شدند. گرچه مسلمین با مسیحیان خوش رفتاری میکردند و در نتیجهٔ برقراری روابط دوستانه بین هارون الرشید و امپراتور فرانسه زائرین مسیحی از هر گوشه دنیا در بیت المقدس رفت و آمد آزاد داشتند، اما تعصب مذهبی مسیحیان سبب کینهتوزی آنها نسبت به مسلمین گردید و همیشه در فکر اشغال مجدد فلسطین به سر میبردند.
وحشی گریهای زائرین اروپایی مسیحی باعث ایجاد تشنج میان مسلمین و مسیحیان در فلسطین میشد و به جنگ منجر میگردید. چندین جنگ صورت گرفت که همه به نفع مسلمانان خاتمه یافت. یکی از زائرین اروپایی که خود شاهد یکی از صحنههای جنگ بود به فکر سرکوبی مسلمین و اشغال بیت المقدس افتاد. این شخص که از جمله رهبانان بود در برگشت به اروپا با ایراد بیانیهها، نالهها و گریه کردنها، احساسات مذهبی اروپاییان را برانگیخت تا این که به واسطهٔ ملاقاتهایش با سران کلیسا و حکومتهای وقت اروپایی موفق شد لشکر عظیمی که تعداد آن به یک میلیون و سیصد هزار نفر می رسیدترتیب دهد. این لشکر به تاریخ ۱۰۹۶ میلادی، چون سیل ویرانگر به سوی فلسطین به راه افتاد. هر چه بر سر راهش میآمد غارت میکرد، میکشت، آتش میزد و قطعه قطعه مینمود، حتی بر مسیحیان مسیر راه ترحم نمیکرد. سرانجام این وحشیان بعد از سه سال در چهاردهم ژوئیه سال ۱۰۹۹ میلادی برابر با نیمه شب بیست و چهارم شعبان سال ۴۳۹ هجری بیت المقدس را اشغال کردند.
صلیبیها هنگامی که وارد شهر قدس شدند دست به چنان جنایاتی زدند که تاریخ را از حکایت آن شرم آید. از بس زنان، کودکان، جوانان و پیر مردان را قتلعام کردند که تلهایی از سرها، دستها و پاها در میدانهای شهر قدس ایجاد شد. صلیبیها پس از این کشتار، به سوی مساجد و اماکن مقدسه که مردم در آنها پناهنده شده بودند حملهور گردیدند. در مسجد اقصی، عده زیادی از علما، روحانیون، عارفان و زاهدان را که پناهنده شده بودند به قتل رساندند. با شنیدن پناهنده شدن عده کثیری از مردم در مسجد صخره (معبد سلیمان) به مسجد حملهور شدند و آنقدر انسانهای بیگناه را کشتند که موج خون تا به زانو رسید و قطعات اعضای انسان در بین خون غوطه ور گردید. به روایت دیگر دهها هزار نفر را در مسجد عمر از دم شمشیر گذرانیدند. خون خواران صلیبی به این همه جنایت بسنده نکردند و تصمیم به قتلعام تمام اهالی شهر از مسلمان، یهودی و مسیحی گرفتند. آنها شصت هزار سکنه بیت المقدس را کشتند، اموال را غارت کرده به نوامیس و خانههای مردم تجاوز کردند. یکصد و پنجاه قندیل طلا و چهل قندیل نقره به وزن ۱۴۴۰۰۰ درهم و یک تنور نقره به وزن ۱۴۰ رطال شامی را به غارت بردند. بعد از اشغال بیت المقدس، «دیمون» فرمانده صلیبیان قدرت را در دست گرفت اما از آن لشکر عظیم فقط بیست هزار نفر باقیمانده بودند.
مسلمین بعد از تجاوز صلیبیان خاموش ننشستند و برای رهایی قدس عزیز به مبارزه با متجاوزین ادامه دادند. در داخل فلسطین نیروهای مخفی مقاومت به وجود آمد که همیشه دشمن را مورد حمله قرار میدادند. در طول زمانی که فلسطین در اشغال صلیبیها بود هشت جنگ عمده بین مسلمانان و صلیبیان رخ داد که در تاریخ به نام «جنگهای صلیبی» شهرت یافته است و بالاخره بعد از هشتاد و هشت سال حاکمیت صلیبیان بر فلسطین، صلاح الدین ایوبی، فلسطین را آزاد ساخت و سپاهیان اسلام در بیست و هفتم رجب ۵۸۳ هجری برابر با ۱۱۸۷ میلادی وارد شهر قدس شده و بیت المقدس را آزاد ساختند.
از فتح بیت المقدس ۳۳۰ گذشت که امپراطوری عثمانی به وجود آمد. عثمانیها چهار قرن از (۱۹۱۷–۱۵۱۷) میلادی بر فلسطین حکومت کردند. گرچه دولت عثمانی یک دولت حقیقی اسلامی نبود، اما به ظاهر سد محکمی جلوی راه استعمار اروپایی محسوب میشد. حکومت عثمانی در اثر فساد، جنگهای داخلی و تبعیضهای ترکها دچار هرج و مرج گردید. از طرف دیگر دولت عثمانی در جنگ جهانی اول(۱۹۱۴–۱۹۱۸) میلادی به اردوی قدرتهای اروپای مرکزی پیوست و متحد آلمان شد که این عمل عثمانی برای متفقین و به خصوص امپریالیزم انگلیس ناخوش آیند بود. انگلیس به منظور تضعیف و نابودی دولت عثمانی درصدد آن شد که با استفاده از وضع نامطلوب داخلی این دولت، عربها را بشوراند تا این که موفق شد با مذاکرات سری سران قبایل و منتفذ عرب را بر علیه دولت عثمانی تحریک کرده و با آنها در خزان ۱۹۱۵ میلادی موافقت نامه سری به امضاء رساند که در آن وعده همکاری و تحصیل استقلال برای اعراب داده بود. در نتیجه این نیرنگ انگلیس، آتش شورش بر علیه دولت عثمانی در تاریخ نهم شعبان ۱۳۳۴ مطابق ۱۹۱۶ میلادی به رهبری ملک فیصل از حجاز، آغاز گردید و در سال ۱۹۱۷ میلادی اعراب فلسطین به این شورش پیوستند. انگلیس و فرانسه به کمک اعراب نیروهای ترکیه را شکست داده و از سرزمینهای عربی خارج ساختند، اما در عوض این که به اعراب استقلال بدهند سه کشور متفق انگلیس، فرانسه و روسیه موافقت نامه سری برای تقسیم سرزمینهای عثمانی امضا کردند. این مطلب را روسیه که چندان سودی عایدش نمیشد فاش ساخت و بعداً قرارداد «سایکس بیگو» که بین انگلیس و فرانسه منعقد شده بود و انتشار بافت واضح ساخت. بر اساس این قرار داد انگلیس و فرانسه سرزمینهایی را که توسط اعراب از ترکیه جدا ساخته بودند بین خود تقسیم کرده بودند. گرچه اعراب بعد از کشف توطئه اعتراض کردند، اما انگلیس مانند قبل با مکر و حیله این فریب خوردگان را دوباره فریب داده خاموش ساخت.
بر اساس موافقت نامه انگلیس ـ فرانسه مبنی بر تقسیم امپراطوری عثمانی فرانسه به سواحل شرقی کانال سوئز نزدیک میشد و این امر منافع انگلیس را تهدید میکرد. کانال سوئز در دست انگلیس بود و برای حفظ امنیت آن حاکمیت بر شبه جزیره سینا و فلسطین را ضروری میدانست. بدین منظور انگلیس میکوشید که از اجرای موافقت نامه ۱۹۱۷ سرباز زند و جهت تحقق این امر در پی علاج برآمد و به جستجوی بهانه پرداخت.
انگلیسها برای مقصدشان همکاری با صهیونیستها را مناسب یافتند، زیرا که یهودیان در آمریکا و اروپا از نفوذ قابل ملاحظهای در دستگاه حاکمه و بخش اقتصادی و تبلیغاتی بر خوردار بودند. از طرف دیگر صهیونیستها آرزوی اشغال فلسطین و ایجاد دولت رؤیایی صهیونیستی را داشتند، همکاری با انگلیس برای آنها بیشتر از انگلیس اهمیت داشت. اشتراک منافع طرفین بر سر فلسطین باعث اتحاد و همکاری امپریالیزم انگلیس و استعمار صهیونیستی گردید. انگلیس نمیتوانست عربها را همکار مناسب تشخیص دهد، چون عربها خود بلایی بر سر استعمار انگلیس بودند و خواستار استقلال ملی بر اساس تعهدات قبلی با انگلیس شدند.
انگلیسها به خاطر این که با استفاده از نفوذ یهود در آمریکا و اروپا و از نفوذ آمریکا و فرانسه و سایر کشورهای اروپایی در سازمان ملل متحد، فلسطین را تحت الحمایه خود قرار دهد برای یهودیان ایجاد یک «کانون یهودی» را در فلسطین وعده داد. صهیونیستها نیز با استفاده از نیازمندی انگلیس سعی در جهت صهیونیستی کردن فلسطین و بالاخره اشغال آن کردند. شکست ترکیه و متحدانش در جنگ جهانی باعث برچیده شدن بساط قدرت دولت ترکیه در سال ۱۹۱۸ گردید و در سال ۱۹۲۰میلادی انگلیس که فاتح جنگ بود موفق شد که فلسطین را رسماً زیر قیومیت خود درآورد، و بدین ترتیب فلسطین مدت ۳۰ سال از (۱۹۱۷–۱۹۴۸) تحت اشغال انگلیس قرار داشت.
صهیونیزم و فلسطین
«صهیونیزم» مأخوذ از کلمه «صهیون» است و «صهیون» نام کوهی است در فلسطین که اروپاییها آن را «صیون» مینامند. چون «صهیون» کلمه فلسطینی و عربی است به کار بردن اصطلاح «صهیونیزم» چندان درست نمینماید و باید کلمهای که معادل با «صیون» باشد به کار رود. «صهیونیزم» و «صهیونی» برابر است با «صیونیزم» و «صیونست». از این که امروز در نوشتهها و گفتهها کلمات «صهیونیزم» و «صهیونیست» متداول هستند، در این نوشته نیز همان طرز معمول به کار میرود.
صهیونیزم، حزب و سازمان جهانی یهودیان صهیونیست است که مؤسس آن «تیودور هرتزل ـ Theodor herzl» میباشد. در اواخر قرن ۱۹ که احساسات ناسیونالیستی در اروپا بالا گرفته بود یهودیان در اروپای مرکزی و روسیه تزاری سختترین دوران شکنجه و آزار را سپری میکردند و رؤیای بازگشت فلسطین را در سر میپروراندند، نخستین کنگره صیهونیزم در سال ۱۲۸۶ هجری مطابق ۱۸۹۷ میلادی در شهر «بازل» سویس به ریاست تئودور هرتزل، تشکیل گردید. هدف صهیونیزم در کنگره بازل چنین بیان شد: «هدف صهیونیزم ایجاد کانون برای خلق یهود در فلسطین است. این کانون باید به وسیله قانون عمومی (حقوق عمومی) تضمین و حمایت گردد». صهیونیستها در این کنگره کلمه «کانون» را در عوض «دولت» به کار بردند تا اذهان را به انحراف کشند در حالی که در پایان همان کنگره هرتزل، در دفتر خاطراتش مینویسد «اگر بخواهم کنگرهٔ بازل را در یک جمله خلاصه کنم (البته این کاری است که علناً نخواهم کرد) باید بگویم که در بازل من دولت یهود را بنیاد نهادم ...» در حقیقت، از همان اول هدف اصلی و اساسی صهیونیستها در کنگرهٔ بازل، ایجاد کشوری برای بیش از ۱۵میلیون یهود عالم بوده است. آنها کشور ایدهآل اسرائیل را شامل تمام فلسطین، اردن، سوریه، لبنان، قسمتهایی از عراق، مصر و عربستان سعودی میدانند و رسماً اعلام کردهاند.
اصول اساسی صهیونیزم
۱ـ نژاد پوستی
تبعیض نژادی، تفوق نژادی و انحصار نژادی از اصول ایدئولوژی صیهونیستی است. صهیونیزم معتقد است که قوم یهود برترین نژاد است و باید دارای وحدت ملی باشد. صهیونیستها گرچه به ظاهر زبان عبری و مذهب یهود را رواج میدهند، اما عملاً مذهب را اساس وحدت ملی نمیپندارند و مراسم مذهبی را چندان به جا نمیآورند. صهیونیستها عقیده دارند که: «تبعیض و تفکیک نژادی تنها راهی است که از آن راه میتوان به «اخذ مجدد» (ارض موعود) و «نجات» و «تحقق امر ملی» واصل شد.
۲ـ تروریزم
صهیونیستها بر اساس اعتقادشان مبنی بر انحصار و تفوق نژادی، نمیتوانند غیر یهود را پذیرفته و با آنها زندگی مسالمت آمیز داشته باشند. آنها برای از بین بردن اقوام دیگر به بیرحمانهترین قتل و کشتار دست زده و میزنند. کشتار دسته جمعی دیر یاسین و برهنه کردن زنان مسلمان و گردانیدن آنها در خیابانها و چهار راهها، کشتار عین الزیتون و صلاح الدین در اپریل ۱۹۴۸ میلادی و همچنین قتلعام کفر قاسم و عکا در سال ۱۹۵۶ و قتلعام اهالی غزه و اردوگاه آوارگان فلسطینی صبرا و شکیلا در سال «۱۳۶۱» شمسی نمونههای بارزی از وحشی گری و تروریزم صهیونیستی به حساب میروند.
۳ـ توسعه طلبی
اصل مساحتی را که صهیونیستها «ارتز اسرائیل» (سرزمین اسرائیل) مینامند و عبارت بخش عهد عتیق انجیل از آن یاد کرده است، از نیل تا فرات میباشد که شامل فلسطین، شبه جزیرهٔ سینا، سوریه، اردن، عراق، و مدینه منوره و اراضی خیبر در عربستان سعودی است. صهیونیستها به این حدود نیز بسنده نکرده و مرزهای امنیتی شان را شامل کشورهای ترکیه، ایران و پاکستان اعلام کردهاند.
روش استعمار صهیونیستی
با توجه به خصوصیات و شرایطی که استعمار صهیونیستی داشت، مقاصد سیاسی و اقتصادی بر خلاف استعمار اروپایی محرک مستعمره نشینان صهیونیست قرار گرفته نمیتوانست. مستعمره نشینان برای فائق آمدن بر مشکلات مستعمره از حمایت علنی و مؤثر دولت امپریالیستی برخوردار نبودند. از طرف دیگر صهیونستها بر اساس اصول صهیونیزم نمیتوانستند با اهالی بومی همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. با در نظر داشت آنچه که تذکر داده شد صهیونیستها به خاطر نیل به اهداف استعماری شان برنامه سه مرحلهای را طرحریزی کردند که چنین است:
۱ـ سازماندهی
چون صهیونیستها مانند اروپاییان دارای متروپول نبودند برای رسیدن به هدف استعماری ضرورت به ایجاد دستگاه نیمه دولتی داشتند. بدین منظور سازمان جهانی صهیونیستی را در «بازل» تأسیس کردند که متشکل از ارگانهای مختلف بود.
۲ـ استعمار
مستعمره ساختن سرزمین فلسطین به وسایل و مقدماتی ضرورت داشت که باید قبلاً فراهم میگردید، تا بر اساس یک نظم و قانونمندی برنامههای استعمار عملی گردد. به خاطر تحقق این امر کمیسیون استعمار (کولو نیزاسیون) را در سال ۱۸۹۸، صندوق ملی یهود را در سال ۱۹۰۸ و کمپانی توسعه و رشد زراعی فلسطین را در سال ۱۹۰۸ به وجود آوردند تا به وسیله ایجاد این گونه تشکیلات و برنامه گذاریها بتواند مخارج استعمار را پرداخته بدان سرعت بخشند.
۳ـ فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی (مذاکره)
یهودیها که در کشورهای پیشرفتهٔ آن روز اروپا و آمریکا قدرتهای اقتصادی قابل توجه را در اختیار داشتند سعی کردند با استفاده از آنها هیئتهای حاکمه دول بزرگ و کشورهای ذیربط در مسئله فلسطین را تحت نفوذ و فشار قرار دهند. بدین منظور نخست متوجه دولت ترکیه عثمانی گردیدند و با وعده مقدار هنگفتی پول به سلطان عبدالحمید، خواستار اعطای منشوری برای سازمان صهیونیستی شدند، تا در فلسطین که آن روز تحت تسلط ترکیه بود اجازه فعالیت داشته باشند. از امپراطوری آلمان دعوت به عمل آمد که در فلسطین یک کمپانی زراعتی تأسیس نماید. همچنین از دولت انگلیس خواسته شد که اجازه ایجاد یک مستعمره نشینی صهیونیست خود مختار در شبه جزیره سینا داده شود. گرچه این فعالیتها پیشرفتی نصیب صهیونیستها نساخت اما با آن هم مهاجرت یهودیان آغاز شد. تا شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی یهودیان فقط هشت درصد کل جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند و ۵/۲ درصد کل زمینهای فلسطین را در اختیار داشتند. در این میان چیزی که فعالیتهای تبلیغاتی یهود را گسترده ساخت و از لحاظ سیاسی پیشرفت قابل ملاحظهای نصیب صهیونیستها گردید طرح نفوذ در دستگاه حکومتی دول بزرگ بود. یهودیان برای جلب همکاری دول بزرگ وسایل تبلیغاتی و منابع اصلی اقتصادی آنها را هدف قرار دادند و توانستند که با استفاده از سرمایهٔ سرمایه داران یهودی دستگاههای تبلیغاتی ایالات متحده آمریکا را به نفع خود بچرخانند و در کمپانیهای نفتی و اقتصادی آن کشور بیشترین سهم را سهیم شوند و در دستگاه دولتی آنچنان نفوذ کردند که سی و هشت درصد کارمندان دولتی آمریکا را تشکیل دادند.
علت همکاری امپریالیزم انگلیس با صهیونیزم
استعمار انگلیس که در جهت تحقق خواستههای صهیونیستها نقش مادر را دارد، عامل اصلی ایجاد دولت غاصب صهیونیستی شناخته میشود. انگلیس در «اعلامیه بالفور» که در تاریخ دوم نوامبر ۱۹۱۷ میلادی توسط بالفور، وزیر امور خارجه وقت انگلیس به امضا رسید رسماً وعده داد که از استقرار یک «کانون ملی» یهود در حقیقت دولت صهیونیستی پشتیبانی نماید. علت همکاری انگلیس و صهیونیستها را همانطور که گفته شد اشتراک منافع طرفین بر سر مسئلهٔ فلسطین ارزیابی میکنند. رفع خطر از منافع انگلیس در خاورمیانه مستلزم کنترل فلسطین توسط انگلیس بود و کنترل فلسطین مستلزم متقاعد کردن سازمان ملل، آمریکا و فرانسه و تحقق این امر تنها از طریق یهودیان امکانپذیر بود و همکاری یهود مستلزم برآورده شدن خواستههای استعماری شان توسط انگلیس بود. انگلیس میپنداشت که یهودیان برای جایگزین شدن در فلسطین همیشه در حال جنگ خواهند بود که در نتیجه وابسته به انگلیس خواهندماند. بر این اساس، انگلیس در عوض کمکِ یهودیان، متعهد شد که استعمار صهیونیستی را سهولت بخشیده و از صهیونیستها حمایت کند.
به هر حال، تحلیل گران حقیقت بین، علت اتحاد و همبستگی غرب با دولت صهیونیستی را در حال حاضر دو چیز میدانند:
۱ـ اسلام زدایی فلسطین و به خصوص بیت المقدس، چون اسلام بزرگترین مانع جلو راه استعمار و استکبار جهانی است و حامی مستضعفین است. حاکمیت اسلام در فلسطین تمام جهان و به خصوص جهان غرب را تحت الشعاع قرار میدهد.
۲ـ با تحکیم دولت صهیونیستی در قلب جهان عرب، تشنج اوضاع باعث نفاق و اختلافات دول منطقه میگردد. اختلاف باعث وابستگی و روی کار آمدن دولتهای مزدور میگردد که در نتیجه زمینه تاراج و غارت ثروتهای طبیعی و ملی خاورمیانه بهتر میسر میشود.
چگونگی ایجاد دولت صهیونیستی در فلسطین
۱ـ تسهیل مهاجرت یهودیان
بریتانیا به خاطر این که ایجاد دولت برای یهود به اصطلاح مجوز قانونی داشته باشد سکونت دادن یهودیان در فلسطین را باید عملی میکرد. بدن منظور زمینه مهاجرت سیل آسای یهودیان را از سراسر جهان میسر ساخت. در نتیجه این مهاجرت، جمعیت یهودیان که در آغاز اشغال فلسطین در ۱۹۱۸ میلادی، ۵۶ هزار نفر بود در سال ۱۹۴۸ این جمعیت به بیش از ۰ ۶۵ هزار نفر رسید که ۱۲ برابر افزایش را نشان میدهد.
۲ـ واگذاری زمین به یهودیان
انگلیس دومین گامی که در جهت صهیونیستی کردن فلسطین برداشت قرار دادن زمینهای اعراب در اختیار یهودیان همزمان با جایگزین ساختن آنها بود. انگلیس ۵۰ هزار هکتار اراضی دولتی را به یهودیان واگذار نموده و به خاطر ورشکستگی مالکین عرب، مالیات سنگینی بر محصولات آنها وضع کرد. در پایان، یهودیان که در سال ۱۹۱۸ میلادی، ۵/۲٪ از اراضی فلسطین را در اختیار داشتند در سال ۱۹۴۸ (۶/۵٪) اراضی فلسطین را غصب کردند؛ و مناطق مسکونی صهیونیستی از ۷۱ واحد به ۲۵۹ واحد بالغ گردید.
۳ـ ایجاد مؤسسات صهیونیستی
بریتانیا به خاطر ایجاد بنیادی برای دولت آینده اسرائیل سازمان جهانی «صهیونیزم» را به عنوان «آژانس یهود» به رسمیت شناخت و مدارس مخصوص برای یهودیان جهت پا گرفتن فرهنگ و نظام صهیونیتی تأسیس کرد.
۴ـ تقویت بنیاد اقتصادی صهیونیستها
انگلیس علاوه بر غصب اراضی اعراب به نفع صهیونیستها به منظور فراهم آوردن اساس اقتصادی دولت آینده صهیونیستی منایع اصلی اقتصادی فلسطینی را در اختیار شرکتهای صهیونیستی قرار داد که تعلق امتیاز کارخانه بزرگ برق فلسطین، امتیاز بهرهبرداری از ثروتهای معدنی دریای مدیترانه و تقویت صنایع صهیونیستی از آن جمله میباشند.
۵ـ ایجاد نیروی نظامی برای صهیونیستها
بریتانیا برای این که یهودیان بتوانند بعد از خروج نیروهای بریتانیا به اشغال فلسطین ادامه داده و حتی گسترش دهند. در ایجاد شبکههای نظامی و تروریستی و تعلیم و آموزش تروریستها به صهیونیستها کمک کرد. بدبن منظور در سال ۱۹۱۸ ارتش یهود در داخل فلسطین توسط جابوت سنگی، ایجاد شد و در سال ۱۹۲۰ سازمان نظامی «هاگانا» به وجود آمد. در کنار سازمانهای نظامی سازمانهای تروریستی چون «آرگون لئوس» به رهبری میناخم بیگن و «اشتون» تأسیس شدند که در قتلعام ۱۹۴۸ دهکده دیر یاسین، همه شرکت داشتند.
با فرا رسیدن جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹–۱۹۴۵) و بیدار شدن ملل مستعمره شرق، قدرت استعماری انگلیس رو به ضعف نهاد و در هند که برای امپریالیزم انگلیس مهم بود نیروهای استقلال طلب رشد یافته بود، دیگر انگلیس قادر به ادامه استعمار فلسطین و همکاری با یهود نبود و حتی در سال ۱۹۳۱ در سیاست مربوط به هجرت یهودیان خواهان تجدید نظر گردید. در این زمان قدرت استعماری نوین که از لحاظ ماهیت با استعمار انگلیس یکی بود پا به عرصه وجود گذاشت. این قدرت جدید که همان امپریالیزم آمریکا است از سقوط استعمار و منافع مستکبرین در فلسطین جلوگیری به عمل آورد و خود جایگزین بریتانیا گردید.
یهودیان که از ادامه همکاری با انگلیس مأیوس شدند متوجه آمریکا گردیدند. فشار و نفوذ یهودیان در آمریکا و همکاری آنها در به قدرت رساندن «ترومن» رئیس جمهور وقت آمریکا سبب شد که آمریکا رسماً در امور فلسطین دخالت نماید. در سال ۱۹۴۵ میلادی ترومن از نخست وزیر انگلیس خواستار آزادی کامل مهاجرت و تقویت یهودیان گردید. از این تاریخ به بعد انگلیس کمکم عقبنشینی نموده و صحنه را در اختیار آمریکا قرار داد.
وزیر خارجه وقت انگلیس رسماً اعلام کرد که معضل فلسطین با همکاری آمریکا و انگلیس حل خواهد شد و بدین منظور هیأتی مرکب از مستشاران آمریکایی و انگلیسی مأمور تهیه نقشهای برای تقسیم فلسطین میگردند. در ۲ اپریل ۱۹۴۷ انگلیس از قیومیت خود دست کشیده و با حیله نوینی از سازمان ملل خواست که مسئله فلسطین را بررسی نماید. بلافاصله هیئت آمریکایی و انگلیسی طرح تقسیم فلسطین را به سازمان ملل ارائه دادند و سازمان ملل هم در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ طرح مذکور را تصویب کرد.
بر اساس این طرح فلسطین به شش ناحیه تقسیم شدکه سه ناحیه آن به دست یهود و سه ناحیه دیگر به دولت عرب تعلق گرفت و بیت المقدس منطقه بینالمللی اعلام گردید. در این طرح ۵۶ درصد خاک فلسطین به (۴۹۸۰۰۰) نفر یهودی تعلق گرفت که (۴۹۷۰۰۰) عرب نیز در آن بودند و (۸۸/۴۲) درصد آن به اعراب تعلق گرفت که (۷۲۵۰۰۰) نفر عرب و ده هزار یهودی در آن میزیستند.
بدین ترتیب سازمان ملل در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ در حقیقت وجود یک دولت صهیونیستی را به رسمیت شناخت. بعد از این فیصلهٔ ظالمانه سازمان ملل، انگلیس اعلام کرد که در ۱۵ می ۱۹۴۸ فلسطین را تخلیه خواهد کردو انگلیس هر شهری را که در این مدت تخلیه میکرد در عوض خود نیروهای نظامی یهود را مستقر میساخت. اسلحه و مهمات خود را به یهودیان میسپرد. با وجودی که تا قبل از خروج هر گونه تظاهر نظامی را جنگ با خود تلقی میکرد، سازمانهای نظامی و تروریستی را که قبلاً به وجود آورده بود فرصت میداد که تا روز موعود عربها را به زور از سرزمینهای شان اخراج کنند و صدها تن را به قتل برسانند.
بالاخره روز موعود فرا رسید و در نیمه شب ۲۵/۲/۱۳۲۷ برابر با ۱۵ می ۱۹۴۹ دولت اسرائیل رسماً اعلام گردید و بلافاصله بعد از تخلیه انگلیس نیروهای نظامی اسرائیل (۷۸٪) سرزمین فلسطین را تحت کنترل خود درآورد، در نتیجه فلسطین به سه قسمت تقسیم شد: منطقه اشغالی که در تصرف صهیونیستها بود، منطقه (نوار غزه) که زیر نفوذ مصر قرار گرفت و کناره غربی رود اردن که به اردن ضمیمه گردید. گرچه بعد از اعلام دولت اسرائیل لشکرهای اعراب که در اطراف فلسطین منتظر بودند وارد فلسطین شدند و موفقیتهایی هم بدست آوردند، اما بر اثر فعالیتهای آمریکا، انگلیس و سازمان ملل از بیرون و تسلیم طلبی سران مزدور دول عربی از داخل آتشبس کردند و فلسطین را به دشمن سپردند و در پایان (۷۵۰۰۰۰) فلسطینی آواره شده به لبنان، سوریه و اردن پناهنده شدند.
تجاوزات اسرائیل
بعد از تأسیس دولت غاصب صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ نخستین تجاوز آن که به جنگ اعراب و اسرائیل منجر شد در همان سال بود که به دهکدههای عربی وحشیانه یورش برده ساکنان آن را قتلعام کرد. صهیونیستها به خاطر ماهیت تجاوز کارانه شان همچنان به تجاوزات شان بر علیه ساکنان اصلی فلسطین و کشورهای عرب همسایه ادامه داد. در سال ۱۹۵۳ به غزه و مواضع سوریه و در دریاچه طبویه تجاوز کرد. همچنین در سال ۱۹۵۶ به نوار غزه و صحرای سینا و بندر پورت سعید به همراهی انگلیس و فرانسه حمله نمود. بالاخره رژیم صهیونیستی در ژوئن ۱۹۶۷ حمله گسترده را بر علیه سه کشور همجوار، سوریه، اردن و مصر آغاز کرد که این جنگ چهارمین جنگ همهجانبه اعراب و اسرائیل نامیده میشود. در نتیجه این تجاوز سریع و عظیم اسرائیل که به گفته «مرد خای» فرمانده نیروی هوایی اسرائیل در طی شانزده سال تدارک دیده شده بود، نوار غزه، صحرای سینا، کناره غربی رود اردن (بیت المقدس شرقی) و بلندیهای جولان به تصرف اسرائیل متجاوز درآمد. در نتیجه، ۴۱۰۰۰۰ فلسطین مجبور به مهاجرت از کناره غربی و نوار غزه به سوی اردن شدند و همچنان عدهای از بلندیهای جولان آواره گردیدند.
آخرین جنگ تمام عیار اعراب و اسرائیل که مشهور به جنگ رمضان است و پنجمین جنگ اعراب و اسرائیل به حساب میرود در تاریخ ۶ اکتبر ۱۹۷۳ میلادی آغاز گردید و تا ۲۲ اکتبر همان سال مدت شانزده روز ادامه یافت. در این جنگ افسانه شکست ناپذیری ارتش متجاوز اسرائیل تا حدی در هم شکست و روشن گردید که هر گاه اعراب متحد و یکپارچه با اتکا به خداوند و پشتیبانی ملت به نبرد برخیزند توانایی آزادی کلیه سرزمینهای اشغالی به شمول فلسطین را دارند. در اولین روز جنگ کوه هورمون در سوریه از اشغال صهیونیستها خارج شد و سربازان مصری با یک حمله رعد آسا موفقیت آمیز از کانال سوئز گذشتند. در اولین روز مجموعاً ۴۴ جت جنگی صهیونیستها در سینا و جولان سرنگون گردیدند. در ۸ اکتبر شهر قنطره در شرق کانال سوئز آزاد شد و نیروهای مصری در صحرای سینا پیشروی کردند. در جنگ رمضان در حدود بیشتر از ۱۲۰۰ تانک و ۲۶۰۰ طیاره جنگی دشمن صهیونیستی منهدم و سرنگون گردیدند.
اسرائیل که زبون شده بود به سرعت نیروهای آمریکایی و انگلیسی به کمکش شتافتند و برای جلوگیری از سقوط این غده سرطانی منطقه با زد و بندهای سیاسی و محرمانه در صحنه جنگ امتیازات چندی برای اسرائیل بخشیدند، تا سران عرب مجبور به آتشبس شده از پیشروی بپرهیزند. بدین منظور آمریکا و شوروی طرح آتشبس را به شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد کردند که در ۲۲ اکتبر به تصویب رسید. موافقت نامه آتشبس را انورالسادات م معدوم بلافاصله پذیرفت، به این دلیل که لیوند برژنف، دیکتاتور وقت شوروی ضمن نامهای که یک روز قبل به وی ارسال داشته بود اطمینان داده بود که شوروی و آمریکا تصمیم گرفتهاند که بعد از آتشبس اسرائیل را از تمام مناطق اشغالی در جنگ ۱۹۶۷ خارج سازند و اسرائیل باید حقوق خلق فلسطین را برای تعیین سرنوشت شان به رسمیت بشناسند. با پذیرش آتشبس که نیرنگی جز برای نجات اسرائیل نبود، بعد از جنگ ۱۹۴۸ برای دومین بار حیثیت ملت عرب و ارتشهای عربی را به بازی سیاسی گرفتند و فلسطین را همچنان به دشمن سپردند.
در سال ۱۹۷۰ انورالسادات معدوم معاهده ننگین کمپ دیوید را با اسرائیل و آمریکا به امضا رسانید و دولت غاصب اسرائیل را به رسمیت شناخت و به خاطر اثبات سر سپردگی اش به صهیونیزم بینالملل همه تجاوزات صهیونیست را نادیده گرفت، به اسلام، قدس، فلسطین و آرمان عرب پشت کرد. در بدو این سازش سادات، صحرای سینا را طوری ظاهراً به مصر مسترد کردند که امتیازات اسرائیل حفظ و حاکمیت آمریکا بر قرار است، و دیگر خطری اسرائیل را تهدید نمیکند، چرا که سادات مانند میناخم بگن است و سینا هنوز از اسرائیل و در اشغال اسرائیل است.
کشورهای عربی سوریه، لیبی، الجزایر، یمن جنوبی و عراق به منظور مقابله با قرارداد سه جانبه مصر، اسرائیل و آمریکا جبهه پایدار عرب را تشکیل دادند که بعدها عراق به دلیل کند روی جبهه و به اصطلاح انقلابی نمایی خودش از جبهه پایداری کناره گیری نمود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که ماهیت صهیونیستی و وابستگی رژیم بعث عراق آشکار شد، این رژیم علناً به اربابان صهیونیستی خود پیوست و با مصر هم صدا شد.
بدین ترتیب، اسرائیل غاصب یکهتاز عرصه تجاوز شد و لبنان را نیز اشغال کرد و مردم محروم جنوب لبنان را که به دفاع از لبنان برخاسته بودند قتلعام نموده از هیچگونه آزار و شکنجه نسبت به آنان خودداری نورزید. با قتلعام آوارگان فلسطینی در صبرا و شکیلا بار دیگر وجدان انسانیت را تکان داده و خاطره دیر یاسین را تجدید کرد. گرچه این جنایت را به طور غیر مستقیم توسط نیروهای سعد حداد مزدور لبنانی اش انجام داد.
کشورهای مرتجع و وابستهٔ عرب دست روی دست گذاشته همچنان بر اجساد به خون خفتگان صبرا و شکیلا نظاره کردند. اما ظهور حزبالله و اسلامی شدن مقاومت فلسطین رؤیای اسرائیل بزرگ را به کابوس وحشتناک برای صهیونیستها تبدبل کرد. حزبالله در جنگ ۳۳ روزهٔ سال ۲۰۰۷ میلادی نه تنها افسانهٔ شکست ناپذیری اسرائیل را در هم شکست بلکه معادله قدرت را در منطقه و حتی جهان تغییر داد.
- سید محمد باقرمصباح زاده
وصلی الله علی محمد وآل محمد ولعن الله علی اعدائهم ومنکری فضائلهم ومناقبهم ومخربی شریعتهم وغاصبی خلافتهم وحقوقهم اجمعین من الان الی القیام الیوم الدین وعجل فرجهم. جناب محمدباق مصباح. بنده از شما به خداوند عزوجل و نبی مکرم اسلام و اهلبیت مطهرشان(صلوات الله علیهم اجمعین) و نیز به امام راحل و شهداء شکایت میکنم. شما به چه حقی برای موجودی که فدک رو از حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها) غصب کرد ودر مسجد النبی امیرالمومنین رو معاذالله به زنبدکاره جاهلیت تشبیه کرد وسیده النساءالعالمین رو به روباه وامیرالمومنین رو به دم روباه معاذالله تشبیه میکندو با معاونت رفیقش به خانه خیرالنساءالعالمین و امیرالمومنین حمله کرده وپهلو وسینه بضعته الرسول را میشکنند و محسنش را میکشند و غصب خلافت منصوص امیرالمومنین میکنند ترضی میکنید وسپس جمله سیدالمرسلین رو به وی نسبت میدهید. فکر نکنید من از صهیونیست بیخبرم بنده از هشت سالگی به مطالعه جمیع ادیان تا الان که 37سالمه پرداختم و پروتکلهای دانشوران صهیون رو در پانزده سالگی کلش را مطالعه نمودم وچند مرتبه دیگر باز خواندم و دیگر کتابها چه در مورد صهیونیست به مفهوم قدیم وصهیونیت به مفهوم جدید آن. ومعتقدم کهصهیونیست قدیم بود که با سقیفه دست به دست هم دادند وشد آنچه که شد و تازمان الیوم الهذا دچار آن هستیم همه محصول آن یهود قدیم و غاصبان حق امیرالمومنان میباشد و این فرموده نبی مکرم است که علی وشیعته هم الفائزون