ویژگی متمایز این کتاب آن است که نخستین پژوهش میدانی درباره اخوان المسلمین در مصر است که از چهل سال پیش تا کنون منتشرشده است. نویسنده کتاب پژوهشگر علوم سیاسی در مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام است.
ویژگی متمایز این کتاب آن است که نخستین پژوهش میدانی درباره اخوان المسلمین در مصر است که از چهل سال پیش تا کنون منتشرشده است. نویسنده کتاب پژوهشگر علوم سیاسی در مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام است.
در این پژوهش نویسنده می کوشد قدرت جماعت اخوان المسلمین رابر مقاومت در برابر تحولات ویژه محیط سیاسی مصر به ویژه در سی سال اخیر کشف کند. وی هم چنین می خواهد پاسخی برای این پرسش بیابد که آیا اوج گیری سیاسی اخیر جماعت اخوان که به دست آوردن ۲۰درصد از کرسی های پارلمان کنونی است، عامل اضافی ای است که قدرت برداشتن گام های بیشتر در مسیر پروژه تحول خواهانه را به این جماعت می بخشد یا اینکه از هم پاشیدن پیکره بزرگ اخوان خواهدبود؟
این کتاب از دو بخش تشکیل شده است : بخش اول عنوان (اخوان المسلمین... نگره ای متفاوت) دارد و دارای هفت فصل است و بخش دوم هم با عنوان (اوج گیری سیاسی اخوان... ساز و کارها و دلالت های آن) دارای هفت فصل است.
دکتر محمد سلیم العوا متفکر و حقوقدان اسلام گرای معروف مصری در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته به این نکته اشاره می کند که نگارش درباره اخوان المسلمین از زمان تأسیس آن به دست مؤسس شهیدش حسن البنا در سال ۱۹۲۸ متوقف نشده و انتظار توقف آن هم نمی رود.زیرا اخوان المسلمین دارای مجموعه ای از باورهای جاذبه دار برای نسل های پی در پی است. وی می افزاید هر گاه که این جماعت درمعرض سخت گیری قرار گرفت، توانست همدلان و حامیان بیشتری راجذب کند و آنان هم با تأمل در محتوای فکری و فرهنگی و سیاسی این جماعت رفته رفته به اعضای فعال در چارچوب تشکیلاتی تبدیل شده اند.
سلیم العوا می گوید: نویسنده این کتاب جماعت اخوان را جماعتی کهنسال می داند که (در مسیر تاریخ مبارزات خود در چهار راهی قرارگرفته و یا باید خود خواسته به انقلابی اصلاحی از دورن تن در دهد که جماعت را از عیوب تاریخی اش خلاص می کند و یا باید نا خواسته درمعرض نوعی انفجار و فروپاشی داخلی قرار گیرد که چه بسا آغازفروپاشی طبیعی و کلاسیک این جماعت، زمینه ظهور جریان اسلام گرای جدیدی را که از پویایی و سر زندگی برخوردار باشد فراهم نماید).
اما سلیم العوا با این نظر نویسنده موافق نیست. دکتر ضیاء رشوان هم که بر این کتاب مقدمه نوشته است، همانند سلیم العوا با این نظر هم داستان نیست و بر آن است که نویسنده با وصف اخوان المسلمین به پیری و کهنسالی، حکمی شتاب زده را صادر کرده و آن را نوعی مبالغه گویی دانسته است، زیرا در چنین وصفی نوعی غفلت و ناچیز شماری دیگر ابعاد مهم در جنبش اخوان نهفته است که چه بسا در آینده آن مهم ترین نقش را داشته باشد.
هنوز ناشناخته
در آغاز نویسنده تأکید می کند که با این که جماعت اخوان المسلمین،رکنی اصیل در فهم جریان اسلام سیاسی در منطقه عربی به شمارمی آید، هنوز هم برای بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران اسلام سیاسی ناشناخنه مانده است.
وی می گوید که به این باور رسیده است که هیچ کس نمی تواند با دلی مطمئن و برهانی قانع کننده از مثل چنین جماعتی سخن بگوید، بی آنکه کمی مطالعه میدانی و جدی برای آزمایش میزان درستی باورهای آن انجام داده باشد. وی اشاره می کند که مطالعه میدانی اش که به مدت دو سال به درازا کشیده، توانسته است میزان تحولات و تغییراتی را که درساختار تشکیلاتی و فکری این جماعت تحقق یافته، کشف کند، وی برآن است که به جای پرسش از اسباب اوج گیری سیاسی اخوان در مصرباید از ماهیت تمایل فزاینده برای ربط میان دین و سیاست در عقل مصری پرسید و به جای استفسار از تحولات فکری و سیاسی ای که درطول سه دهه اخیر برای جماعت اخوان المسلمین رخ داده است، باید دراعماق تحولات در نظام ارزش ها و عقاید حاکم بر جامعه مصری در طی این دوره پرسید. و به جای اشتیاق برای شناخت آینده موجودیت این جماعت سیاسی باید برای شناخت آگاهی سیاسی دینی نزد مصری ها به عنوان امری مهم و ضروری رغبت نشان داد.
تحول گفتمان اخوان
نویسنده اذعان می کند که جماعت اخوان در تحول و ارتقای گفتمان سیاسی خود در شرایط متفاوت موفق بوده و هم چنین شیوه های عمل خود در عرصه واقعیت به گونه ای سازگار با ماهیت تحولات تحقق یافته در محیط مصر در طی سی سال اخیر تحول بخشیده است. مهم ترین نتایجی که این تحولات بدان منجر و منتهی شده این بود که دستاوردهای جماعت اخوان پربارتر شده است.
جامعه مصری اندکی پیش از انتخابات پارلمانی اخیر(۲۰۰۵) درمجموعه ای از بحران های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به سر می بردکه به تیرگی وضعیت اجتماعی منجر شد و نیازی جدی به تغییر و تحول احساس شد و همگان در جست و جوی کسی بودندکه این تغییرات راراهبری نماید.
این وضع، فرصت مناسبی برای اخوان فراهم آورد تا ده ها تن ازنامزدهای خود را که شاید برای نخستین بار دارای برنامه ای اقتصادی حاوی تفاصیل و جزئیات مسائلی مانند توسعه و خود کفایی و تأمین نیازهای اساسی شهروندان بودند، وارد عرصه انتخابات کرد. به آسانی می توانیم تصور کنیم که چنین عناوین خوش بینانه ای آن هم درجامعه ای که بدبینی و سرخوردگی به حد اعلای خود رسیده است، تا چه اندازه می تواند تأثیر گذار باشد. از این رو بدیهی بود که بهترین نتایج اخوان در استان های شمالی و جنوبی به دست آید که بحران های اجتماعی و فلاکت اقتصادی به اوج خود رسیده و مردم از دیرگاه ذهنیت منفی شدیدی نسبت به رفتارها و فعالیت های غالب وابستگان حزب حاکم دارند.
بعد میدانی
در فصل سوم نویسنده از بعد میدانی مطالعه خویش سخن به میان می آورد و تأکید می کند که با ده ها تن از ارکان جماعت در سطوح متفاوت تشکیلاتی گفت و گو کرده و از این راه از بسیاری اندیشه ها و آرای درون تشکیلات اطلاع کسب کرده و دریافته است که در بسیاری از مسائل،اعضای اخوان به لحاظ فکری و سیاسی تا حدی با گفتمان رسمی اخوان اختلاف نظر دارند، به ویژه در مسائل زنان و قبطی ها و تغییر فاز ازجماعت به حزب سیاسی.
نویسنده در ادامه این فصل به بررسی شیوه های آموزشی و تربیتی وچگونگی عضوگیری اخوان می پردازد و در پایان این فصل نتیجه می گیرد که فروپاشی این جماعت و یا پراکندگی آن زیر هر نام و عنوانی اگر محال نباشد بسیار دشوار است و راز بقای این جماعت و استمرارحیات آن، به رغم همه ضربه های کشنده ای که به شکل سازمان یافته برآن وارد شده، این است که بقای فرد (عضو) منوط به بقای جماعت است.و در پایان چنین تصریح می کند: (چیزی نمانده بود که به این حکم ارزشی دست یابم که تا آنگاه حیاتی بر روی کره زمین جریان دارد،جماعت اخوان المسلمین هم به حیات خود ادامه خواهد داد).
تبدیل شدن به حزب
نویسنده کتاب معتقد است، جماعت اخوان المسلمین، پیش از هر گونه سخنی درباره تأسیس حزبی سیاسی باید از نام و نشان دینی اش که تمایز بخش هویت سیاسی آن است، رهایی یابد. پذیرش چنین توصیه ای به معنای بازنگری در میثاق تأسیسی جماعت و تعریف دوباره آن به دور از صبغه ای است که مؤسس آن شیخ حسن البنا بدان بخشیده است.
وی هم چنین سفارش می کند که این جماعت نقد ریشه ای و اساسی گفتمان دینی اش را آغاز کند و حتی گسستی معرفتی و رفتاری از میراث تشکیلاتی اش حاصل کند و علنٹ ابراز کند که هدف از تأسیس چنین حزبی، همانند هر حزب دیگر در جهان، رسیدن به حکومت است و این به معنای آن است که این جماعت نیازمند عمل جراحی بسیار سختی است، اگر چه چنین عملی محال به نظر نمی رسد.
هسته های سازمان یافته الازهر
نویسنده در ارزیابی آنچه که در مطبوعات (هسته های دانشگاه الازهر) نامیده شده اند، می گوید: این حادثه که در آن برخی ازدانشجویان الازهر در دسامبر۲۰۰۶ با روبندهای سیاه که نشانه متمایزرابطه جماعت با نظام سیاسی است، به نمایشی ورزشی دست زدند،حاکی از آن است که جماعت اخوان تیرگی فزاینده رابطه با دولت را که این اقدام مقدمه آن بود، ارزیابی نکرده بود.
نظام سیاسی مصر هم هدیه و بهانه ای بهتر از این را در خواب نمی دیدتا دستاویز حمله ای شدید و بی رحمانه به اعضا و رهبران اخوان درسطوح مختلف قرار دهد. در مرحله پس از انتخابات که در جریان آن جماعت اخوان مشارکتی همه جانبه و گسترده داشت و سهم بیست درصدی را به دست آورد، انگیزه های جدی ای برای نظام سیاسی مصروجود داشت تا با جماعت تصفیه حساب کند و حادثه الازهر فرصت مناسبی را برای نظام فراهم کرد تا بدون هیچ مانعی، اعصاب تشکیلاتی و مالی آن را نابود کند. بنابراین آن حادثه صرفٹ پوششی برای برخوردمیان اخوان و حکومت بود و حکومت در طی سال ۲۰۰۶ دنبال فرصتی برای تصفیه حساب می گشت و مایل بود تا حالت سرخوشی وشادمانی ای را که جماعت اخوان در اثر پیروزی بزرگش در انتخابات ۲۰۰۵ در آن به سر می برد، بر هم زند.
اما نویسنده کتاب معتقد است که بحران نظام سیاسی با اخوان، همانابحران نظام با خودش است که بحران مشروعیت و قدرت حفظموجودیت خویش است و نظام سیاسی مصر چنین بحرانی را که با اخوان دارد با هر گروه و حزب دیگری که اندکی مشروعیت اجتماعی داشته باشد خواهد داشت، هر چند آن گروه از پیروان حسن البنا نباشد.
اخوان و امریکا
نویسنده معتقد است رابطه اخوان المسلمین و امریکا رابطه ای پیچیده و گره خورده است و نگاه اخوان به امریکا را سه بعد اساسی عقیدتی،تمدنی و سیاسی معین می کنند. وی موانع گفت و گو میان دو طرف را به فرض وجود نیت برگزاری گفت و گویی جدی پیرامون برقراری رابطه دوجانبه در موارد زیر خلاصه می کند:
۱. عدم اعتماد ایالات متحده به اخوان
۲. هراس اخوان از کاهش اعتماد توده های مردم
۳. تضاد نگره ایدئولوژیکی طرفین
۴. هراس اخوان از سرکوب گری نظام سیاسی مصر
به رغم همه این موارد، نویسنده بر آن است که اخوان المسلمین ازتیرگی روابط میان حکومت مصر و امریکایی ها به ویژه در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ و پس از فشار امریکایی ها برای اجرای اصلاحات سیاسی و آزادی و دموکراسی در خاورمیانه بهره بردند. اما دولت امریکا به سرعت از این موضوع صرف نظر کرد. به هر روی اخوان بیشترین استفاده را از تحرک های سیاسی در مصر برد و رهبران آن در سودجویی از این فضاها برای همنوایی با توده های اصلاح طلب و به راه انداختن شماری از تظاهرات گسترده در مطالبه اصلاحات سیاسی، هوش سیاسی خود را نشان دادند.
راز پیروزی انتخاباتی
نقطه اصلی ای که نویسنده را به شگفتی واداشته این است که اخوان المسلمین در کنار زدن همه انتظارات و حتی توقعات رهبران جماعت که تصور چنین پیروزی ای را نداشتند موفق شد و هشتاد و هشت نماینده که ۲۰ درصد پارلمان مصر را تشکیل می دهند، روانه پارلمان کرد؟!
نویسنده در پاسخ به این پرسش عامل تشکیلات را به منزله رشته ارتباطی نتایج قوی ای می داند که نامزدهای اخوان کسب کردند و درنتیجه این انتخابات، حجم حقیقی طرفداران و هواداران اخوان را کشف کرد.
وی کیفیت مدیریت انتخاباتی را در درون جماعت، از مرحله ارتباط بارأی دهندگان تا مشارکت و رأی دهی و اعلان پیروزی توضیح می دهد ومیزان قدرت جماعت را بر بسیج و سازماندهی تأثیر بر توده ها نشان می دهد.
در فصل آخر کتاب نویسنده احساس خود را به این که در برابر جماعتی قرار گرفته که از نشانه های آشکار بیماری های پیری رنج می برد، بیان می کند و به تعبیر دیگر چنین می اندیشد که در برابر پیکره ای فرسوده قرار دارد که از فقدان هوشیاری فکری و عقلی رنج می برد و به درستی قادر به درک تحولاتی که در پیرامونش در جریان است، نیست.
وی پس از این نتیجه می گیرد که به نظر می رسد این جماعت در مسیرتاریخ مبارزات خویش بر سر چهار راهی قرار گرفته است و یا باید خودخواسته به انقلابی اصلاحی و درونی تن در دهد که جماعت را از عیوب تاریخی اش و به ویژه جمود فکری و دینی ای که در طول سه دهه گذشته بدان گرفتار بوده، می رهاند و یا اینکه باید در معرض نوعی انفجار وفروپاشی درونی قرار گیرد که آغاز فروپاشی کلاسیک آن و زمینه سازظهور جریان اسلام گرای جدیدی باشد که از جدیت و سرزندگی برخوردار خواهد بود.
سیطره بر عقول
نویسنده معتقد است، معضل حقیقی ای که جماعت در طی مرحله پیش رو با آن مواجه است، ناتوانی از سیطره بر عقول فرزندان خویش است ؛ علت این امر نه تنها گسترده بودن دایره تأثیر خارجی از طریق انقلاب ارتباطات و اطلاعات، بلکه هم چنین عدم وجود ساز و کارهای دموکراتیک در درون جماعت برای تعامل با جوانانی است که آینده جماعت در گروه بالندگی آنان است.
در مجموع خواننده با مطالعه این کتاب در می یابد که نویسنده به رغم تلاش جدی و وسیعی که برای روشن کردن شماری از حقایق تاریخی ومواضع اخوان المسلمین مبذول داشته است، نگاهی دو گانه نسبت به این جماعت داشته است، زیرا از سویی از قدرت تشکیلاتی و مدیریت وپویایی و قدرت بسیج کنندگی این جماعت به شدت شگفت زده است واز سوی دیگر از پیری و کهنسالی و جمود فکری و فروبستگی این جماعت سخن می گوید که آن را در معرض فروپاشی درونی قرار داده است.