حضور نظامیان آمریکا در افغانستان بیشتر از این خود عامل ادامهٔ بحران و خونریزی است و رقابتها و خصومتهای خارجی را تشدید میکند. تأسیس پایگاه نظامی دایمی آمریکا نهتنها به نفع مردم افغانستان نیست، بلکه به نفع آمریکا هم نمیباشد.
حضور نظامیان آمریکا در افغانستان بیشتر از این خود عامل ادامهٔ بحران و خونریزی است و رقابتها و خصومتهای خارجی را تشدید میکند. تأسیس پایگاه نظامی دایمی آمریکا نهتنها به نفع مردم افغانستان نیست، بلکه به نفع آمریکا هم نمیباشد.
این روزها مسئله حضور درازمدت نیروهای آمریکایی در افغانستان و امضای سند همکاری استراتژیک میان دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا در این زمینه، بار دیگر توجه محافل سیاسی و رسانههای خبری را به خود جلب کردهاست. اولین دور مذاکرات هیئت آمریکایی با جانب افغانی در کابل در تاریخ ۲۵/۱۲/۸۹ پایان یافت که گفته میشود در آن موضوع تأسیس پایگاه نظامی دایمی آمریکا در افغانستان مورد بحث قرار گرفت.
طرفداران حضور نیروهای خارجی و مخالفان این حضور هریک طرفداری و مخالفتشان را به نفع مردم افغانستان عنوان میکنند. در حالیکه اولاً مردم افغانستان یکپارچه نیستند و هیچکس نمیتواند به نمایندگی از خواست و ارادهٔ جمعی تمام آنها سخن بگوید، و ثانیاً وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی افغانستان طوری است که مردم این کشور توانایی و فرصت تصمیمگیری آگاهانه و مستقلانه را فارغ از اعمال نفوذ قدرتهای سلطه جوی خارجی و غارتگران فرصتطلب داخلی ندارند؛ بنابراین، بهجای اینکه به صورت کلی و مهمل از نفع و ضرر مردم افغانستان سخن گفته شود، بهتر است که با توجه به واقعیتهای موجود سود و زیان گروههای سیاسی و قومی و نیز کشورهای ذیدخل خارجی را مورد مطالعه قرار دهیم، تا کسی نتواند به آسانی در فضای غبار آلود سیاسی، خواستهها و منافع شخصی، ایدئولوژیک، سیاسی و قومی خود را منافع مردم افغانستان قلمداد کند.
نیروهای ذیدخل داخلی در قضایای افغانستان از نظر قومی عبارتند از: پشتونها، تاجیکها، هزارهها و ازبکها. این گروههای قومی، احزاب و سازمانهای سیاسی مربوط به خودشان را با گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک متفاوت حمایت میکنند، درحالی که هیچیک از گروههای سیاسی موجود فراگیر و ملی نیستند.
نیروهای ذیدخل داخلی از نظر سیاسی و ایدئولوژیک عبارتند از: لیبرالها، سکولارها، کمونیستها، اسلام گرایان میانه رو، سلفیها و وهابیهای تندرو. اکثریت لیبرالها، سکولارها و کمونیستها با وجودی که اختلاف دارند، اما به دلیل منافع مشترک در حال حاضر در یک صف قرار دارند؛ در حالیکه اسلامگرایان میانهرو، سلفیها و وهابیها، نه تنها در یک صف قرار ندارند، بلکه با هم متخاصم اند. ذکر این نکته نیز ضروری است که هم گروههای قومی و هم گروههای سیاسی و ایدئولوژیک موجود، بدون استثنا مسموم به زهر فاشیسم قومی هستند.
با توجه به مطالب پیش گفته، نفع و ضرر حضور نیروهای خارجی در افغانستان، اولاً باید بر مبنای منافع گروههای قومی، سیاسی و ایدئولوژیک موجود شفاف سازی شود و سپس با در نظر داشت منافع حقیقی و بلند مدت مردم افغانستان مورد مطالعه قرار داده شود.
طرفداران داخلی حضور نیروهای خارجی در افغانستان
۱ – طرفداران قومی
اکثریت سردمداران متنفذ اقوام تاجیک، ازبک، هزاره و اقوام کوچکتر دیگر که حاکمیت قومی پشتونها را برنمیتابند، به دلیل اینکه خود را در مقابل طالبان- که ممثل اصلی گروه قومی پشتون به شمار میرود- ناتوان میبینند، خواستار حضور نیروهای خارجی در افغانستان هستند. البته این خواست قلبی و از روی رغبت اقوام غیر پشتون نمیتواند باشد، بلکه تجربهٔ تاریخی نسلکشی عدهای را مجبور ساختهاست. به نظر میرسد که اگر برخی گروهها و عناصر سلطه طلب و تمامیتخواه پشتون، دست از سلطه جویی قومی برداشته و به اصل شهروندی و اخوت اسلامی به معنای واقعی تن دردهند، اقوام دیگر مجبور نمیشوند که بقای خود را در حمایت خارجی جستجو کنند.
۲- طرفداران سیاسی و ایدئولوژیک
افراد و گروههای سیاسی وابسته به غرب و روشنفکران سکولار و کمونیست که ادعای عدم وابستگی هم دارند، اما منافعشان با منافع آمریکا پیوند خوردهاست خواستاران اصلی حضور نیروهای خارجی در افغانستان هستند. روشنفکران سکولار و کمونیست که در طی حدود ۱۹۰ سال گذشته به اشکال مختلف بر حاکمیت افغانستان نفوذ داشته و در هر دورهای بحران را در این کشور آغاز کردهاند، بعد از سقوط حزب دموکراتیک خلق، نمیتوانستند با شناسنامهٔ سیاسی و ایدئولوژیک خود به صورت مستقل وارد صحنه شوند. لشکر کشی آمریکا و پیمان ناتو به افغانستان، این فرصت را برای روشنفکران مذکور فراهم ساخت که هم در قدرت سیاسی سهیم شوند و هم به فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی بپردازند. از اینکه نظام سیاسی سکولار کنونی، نتوانسته است با وجود حمایت همهجانبه غرب قوام یافته و در برابر مخالفان مسلح کاری از پیش ببرد، روشنفکران سکولار احساس خطر نموده و بقایشان را در صحنه، در گرو حضور نیروهای خارجی درافغانستان ارزیابی میکنند.
بقایای حزب دموکراتیک خلق (حزب وطن) و گروههای چپی متحد آن، گروههای مهم مائوئیستی، و لیبرال دموکراتها که سه چهارم احزاب سیاسی ثبت شده را به خود اختصاص دادهاند از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان حمایت میکنند.
بقایای مجاهدین و گروههای اسلامی – به طور عمده غیر پشتون – که در قدرت دولتی سهیم اند، برخی خواسته و برخی نا خواسته بخاطر منافع شخصی و نیز به دلیل خطر مسلط شدن گروههای تندرو و متحد القاعده، حضور نیروهای خارجی در افغانستان را به نفع خود ارزیابی میکنند.
مخالفان داخلی حضور نیروهای خارجی
۱ – مخالفان قومی
اکثریت قاطع پشتونها در حال حاضر، مخالف حضور نیروهای خارجی در افغانستان هستند. قبل از حمله آمریکا به افغانستان، اکثر گروههای سیاسی و سردمداران پشتون، از هرگرایش فکری و سیاسی، از جهادی گرفته تا کمونیستی در زیر چتر طالبان گرد آمده بودند، تا حاکمیت انحصاری قومی را در افغانستان مستقر سازند. بعد از حادثهٔ یازده سپتامبر و تجاوز آمریکا به افغانستان روشنفکران سکولار، کمونیست و لیبرال وابسته به غرب پشتون، نقش برجسته در شکل دهی و رهبری حاکمیت جدید به عهده گرفتند. اما گروهها و عناصر جهادی و برخی سران قبایل پشتون با احیای مجدد طالبان در صف این گروه قرار گرفته و به نبرد مسلحانه، عملیات تروریستی و انتحاری علیه نیروهای خارجی و دولتی پرداختند. علت اصلی مخالفت پشتونها با نیروهای خارجی در افغانستان این است که آنها را مانع به انحصار درآوردن کامل قدرت میدانند و مطمئن هستند که با خروج نیروهای خارجی از افغانستان میتوانند دوباره به قدرت بلا منازع دست یابند. حتی روشنفکران پشتون اعم از سکولار و لیبرال که رهبری حاکمیت مستقر در کابل را هم به عهده دارند، در جهت پشتونیزه ساختن افغانستان تلاش میکنند و از این جهت با طالبان همسویی دارند.
۲ – مخالفان سیاسی و ایدئولوژیک
از طالبان و گروههای قومی پشتون که بگذریم برخی عناصر جهادی و غیر جهادی آگاه و مسلمان از اقوام مختلف اعم از پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک و مابقی گروههای سیاسی کوچک، صرفنظر از منافع قومی و گرایشات سیاسی، به خاطر تحلیلی که از اوضاع منطقه و جهان و اهداف آمریکا و غرب دارند، حضور نیروهای خارجی را در افغانستان به نفع این کشور ارزیابی نمیکنند و با آن مخالف هستند.
طرفداران و مخالفان خارجی حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان
۱ – روسیه، هند و چین
با وجودی که تحلیل گران سیاسی حضور دایمی نیروهای آمریکایی در افغانستان را به ضرر کشورهای روسیه، هند و چین ارزیابی میکنند، اما موضع گیریها و همکاری این کشورها با آمریکا و ناتو در افغانستان حاکی از آن است که آنها هر یک به دلایلی از حضور نظامی غرب در افغانستان حمایت میکنند و حد اقل با آن مخالفت جدی ندارند.
کشورهای مذکور در طی بیش از سه دههٔ گذشته هر یک به شکلی در بحران افغانستان نقشی ایفا میکردند. روسها با حمایت از کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷ و بعد اشغال افغانستان در ششم جدی/دیماه سال ۱۳۵۸، عامل اصلی ایجاد بحران در افغانستان شناخته میشوند. هندیها هم از نظر سیاسی در صف روسها قرار داشتند، اما چین بخاطر رقابت با شوروی سابق، در صف آمریکا و کشورهای متحد منطقهای اش که از مجاهدین مستقر در پاکستان حمایت میکردند، قرار داشت. در آن زمان چینیها تحت رهبری سازمان سیا، مسؤولیت تأمین سلاح و مهمات را به مجاهدین به عهده گرفته بودند.
آمریکا با حمایت از طرح ایجاد گروه طالبان منافع روسیه، هند و حتی چین را در افغانستان به چالش کشید، طوری که هند و روسیه مجبور شدند در دوران سلطهٔ طالبان از دولت استاد ربانی حمایت نمایند. بعد از تجاوز آمریکا و پیمان ناتو به افغانستان و درگیر شدن آنها با طالبان، فشار از روی دوش روسیه و هند برداشته شد و چین هم در مسیر قبلی خود در رابطه با همسویی با آمریکا قرار گرفت.
نظریهٔ وجود دارد مبنی بر اینکه با خروج نیروهای خارجی از افغانستان در حال حاضر، متحدان القاعده دوباره به قدرت خواهند رسید که با منافع روسیه، هند و چین سازگاری ندارد؛ بنابراین، تا زمان استقرار یک دولت مورد اعتماد و قدرتمند در افغانستان، هند، روسیه و چین با حضور نیروهای ناتو و ایالات متحده آمریکا در افغانستان مخالفت نمیکنند. گذشته از آن درگیری آمریکا در نقاط مختلف جهان و بهخصوص در این منطقه گرچه ملتها را تباه میسازد، اما سبب تضعیف آمریکا و زوال قدرت آن خواهد شد و زمینه را برای تبارز چین و روسیه به عنوان ابرقدرت فراهم خواهد ساخت.
۲- ایران، عربستان و پاکستان
ایران، پاکستان و عربستان سعودی هر یک به دلایلی مخالف حضور نیروهای خارجی (ناتو و آمریکا) در افغانستان هستند. پاکستان و عربستان پرورشگاه القاعده و حامی اصلی طالبان هستند و به شمول امارات متحده عربی، کشورهای بودند که حکومت طالبان را به رسمیت شناخته بودند. در زمان طالبان این سه کشور نقش پدر و برادر بزرگتر را بازی میکردند و ابتکارات سیاسی و نظامی در افغانستان در دست آنها قرار داشت. آنها در طول دوران جهاد نیز، به کمک آمریکا و انگلیس چنین نقشی در رابطه با جانب مجاهدین داشتند.
بدیهی است که سرنگونی حکومت طالبان و باز شدن راه برای مداخلهٔ بازیگران خارجی دیگر در امور افغانستان و سهیم شدن نیروها و عناصر مخالف دخالت پاکستان و عربستان در قدرت دولتی، خوشایند کشورهای مذکور نمیباشد. به همین دلیل است که آنها طالبان را مجدداً سازماندهی و حمایت کردند و توانستند بار دیگر به عنوان طرفهای ذیدخل خارجی مؤثر در بحران افغانستان مطرح شوند، طوری که آمریکا نقش آنها را به رسمیت شناختهاست.
جمهوری اسلامی ایران، قبل از حملهٔ آمریکا به افغانستان، بیشتر از روسیه و هند در معرض تهدید القاعده و گروههای متحد آن در افغانستان قرار داشت. کشتار دیپلماتهای ایرانی توسط طالبان در مزارشریف و قتلعام تاجیکها و هزارهها در دشت شمالی، مزار شریف و بامیان عمق این تهدید را نشان میدهد.
تردیدی نیست که سقوط طالبان به نفع ایران بود، اما خطر و تهدید اصلی برای ایران نه طالبان و القاعده بلکه ایالات متحده آمریکا و انگلیس است. به این خاطر که اصل طرح پروژهٔ ایجاد القاعده و طالبان با حمایت آمریکا، انگلیس و عربستان به منظور مقابله با انقلاب اسلامی ایران کلید خورده بود. از سوی دیگر، از تمام شواهد و قرائن و اظهارات مقامهای آمریکایی چنین بر میآید که یکی از اهداف اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا محاصرهٔ ایران و فراهم ساختن زمینهٔ حمله به این کشور بودهاست. به همین دلیل نقش ایران در حمایت همهجانبه از دولت آقای کرزی و استقرار نظام سیاسی جدید در افغانستان- نظامی که توسط آمریکا مهندسی شده و کاملاً به آن کشور وابسته میباشد- نادیده گرفته شده و برعکس، این کشور با اتهام دخالت در افغانستان و حمایت از مخالفان دولت، تحت فشار قرار گرفته و توسط جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا محور شرارت خوانده شدهاست. در حالی که پاکستان و عربستان دوست و متحد آمریکا خوانده میشود.
حضور نیروهای نظامی آمریکا و پیمان ناتو در منطقه و از جمله در افغانستان همواره تهدید جدی برای نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود؛ و بنابراین، طبیعی است که این کشور مخالف این حضور باشد حتی اگر در کوتاه مدت منتفع هم شده باشد.
افغانستان با وابستگی نجات نمییابد
با شفاف سازی گروههای قومی و سیاسی موافق و مخالف حضور نیروهای خارجی در افغانستان این نتیجه به دست میآید که «اجماع ملی» در مورد استقرار پایگاه نظامی دایمی آمریکا در این کشور وجود ندارد. از سوی دیگر چه اجماع ملی وجود داشته باشد و چه نداشته باشد اصل مسئله، نجات افغانستان از وضعیت بحرانی کنونی است.
عدهای بسیار سطحی وعامیانه مطرح میکنند که به خاطر عداوت و دشمنی قومی، سمتی، نژادی و سیاسی که میان افغانها ایجاد شدهاست، بعد از خروج نیروهای خارجی جنگ و خونریزی از سر گرفته شده و کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان کمرشان رابسته کردهاند که در افغانستان تاخت و تاز نمایند.
از استدلال این عده چنین بر میآید که در افغانستان در حال حاضر جنگ و خون ریزی نیست و هیچ کشور خارجی در این سرزمین تاخت و تاز نمیکند؛ آیا این واقعیت دارد؟ آیا هم اکنون هر روز دهها زن و مرد و کودک بیگناه افغان در مناطق مختلف کشور با موشک و هواپیما و عملیات انتحاری به خاک و خون نمیغلطند؟ آیا کشورهای عضو ناتو، به خصوص آمریکا و انگلیس در کشور ما تاخت و تاز نمیکنند. اگر گرایشهای ایدئولوژیک مطرح نباشد خارجی، خارجی است چه همسایه باشد چه غیرهمسایه؛ چه دلیل وجو دارد که تاخت و تاز و دخالت خارجی همسایه بد است و دخالت خارجی غیرهمسایه خوب است؟
اگر فرض کنیم به هر دلیلی دخالت همسایهها قابل قبول نباشد، اما دخالت قدرتهای بزرگ بخصوص ایالات متحده آمریکا را به نفع کشورخود ارزیابی کنیم، در این صورت باید مطمئن شویم که با این دخالت ثبات، استقلال، امنیت و توسعهٔ افغانستان تأمین شود. آیا عملکرد گذشته و امروز نیروها و قدرتهای خارجی در افغانستان – که ما تجربهٔ آن را داریم – چنین اطمینانی را ایجاد مینماید؟
افغانستان از سال ۱۸۳۸ میلادی تا کنون مورد تاخت و تاز سه ابرقدرت زمان، یعنی انگلیس، شوروی و ایالات متحده آمریکا قرار گرفتهاست. در هر دورهای عدهای با متجاوزان خارجی هم نوایی کردهاند و اکثریت مردم مخالفت. آنها که طرفدار حضور نیروهای متجاوز خارجی بودند استدلالشان این بود که وضعیت اشغالی از جنگ و خونریزی داخلی جلوگیری میکند و افغانستان به پیشرفت و ترقی نائل میشود. میبینیم که در دورهٔ انگلیسها و روسها جنگ و خون ریزی پایان نیافت و افغانستان پیشرفت نکرد. حالا که حدود ده سال از حمله آمریکا به افغانستان و حضور نظامیان این کشور و سایر اعضای ناتو به افغانستان میگذرد، جنگ و خونریزی گسترش یافته، استقلال، ثبات و امنیت افغانستان بیشتر از پیش متزلزل است. پس به این نتیجه میرسیم که حضور نیروهای خارجی در افغانستان نه تنها موجب صلح و آرامش نمیگردد، بلکه این حضور خود عامل بیثباتی، جنگ و ناامنی است.
تأسف آور است که برخی مدعیان روشنفکری و به اصلاح تحلیلگران سیاسی باز شدن چند هتل و کاباره و فروشگاه لوازم لوکس در مرکز شهرهای بزرگ و روییدن قارچ گونهٔ تلویزیونها و نشریات و مطبوعات و رسانههای بی بندوبار و تأمین اندک انرژی برق و گسترش اینترنت و افزایش اتومبیلهای گرانقیمت برای عدهای غارتگر و معامله گران و فرصت طالبان زیرک را، تغییرات و تحولات مثبت ارزیابی نموده و به خاطر تأمین منافع شخصی خودشان فقر و گرسنگی و آوارگی ۹۰ درصد مردم افغانستان و به خون غلطیدن هزاران شهروند افغان را نادیده گرفته، حضور نیروهای خارجی در کشور را مفید ارزیابی میکنند.
روشنفکران و تحلیل گرانی مانند آقای سعیدی برای مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهای خارجی حتی به اسلام و دین هم متوسل شده و استدلال میکنند که در کشورهای عربی مسلمان به خصوص در عربستان سعودی که سرزمین وحی است و اسلام از آنجا به افغانستان آمدهاست نیروهای آمریکایی حضور دارند، بنا بر این ما هم میتوانیم به پیروی از آنها نیروهای آمریکایی را بپذیریم.
معلوم است که این دوستان یا از اسلام و سیاست چیزی نمیدانند یا تجاهل میکنند و یا اینکه با اسلام مخالف و خواستار سلطهٔ غرب هستند. در حالیکه مسلمان آگاه میداند که خداوند در آیههای متعدد قرآن کریم از مؤمنان میخواهد که یهود و نصارا را برای خود یار و دوست نگیرند و بر کسانی که ستمگرند (امپریالیسم آمریکا) تکیه نکرده و پناه نبرند «ولا ترکنوا الی الذین ظلموا».
صرفنظر از آموزههای دینی، واقعیتهای جاری در کشور ما و سایر مناطق جهان دلایلی محکمی برای مخالفت با حضور نیروهای نظامی بیگانه آن هم بیگانهٔ کافر ارائه میکند. به سرنوشت کشورهایی که نیروهای نظامی آمریکا در آنها حضور دارند نگاه کنید. آیا ملتهای عرب از حضور نیروهای آمریکایی در کشورهای شان راضی هستند یا بر آنها تحمیل شدهاست؟ آیا کشورهای عرب خلیج فارس و خاورمیانه که نیروهای آمریکایی در آنها حضور دارند، مستقل و عزتمند هستند؟ آیا کشتار مردم بیدفاع بحرین که جرم آنها تظاهرات مسالمتآمیز برای برقراری دموکراسی بود، در کنار بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در بحرین صورت نگرفت؟ آیا قیامهای مردمی جاری علیه رژیمها و حاکمان عرب وابسته به غرب که نیروهای آمریکایی را در سرزمین شان جا دادهاند نمیباشد؟ آیا آمریکا به تعهدات خود در برابر نیروها و عناصری که با آن کشور همکاری کردهاند میتواند وفادار بماند؟ کافی است که به تجربهٔ مصر و سرنوشت حسنی مبارک توجه کنیم. حسنی مبارک در آخرین روزهای که متوجه شد آمریکا او را در برابر خشم مردم مصر تنها میگذارد گفت: «هر کس که لباس آمریکا را بر تن کند برهنه میماند.»
در خاتمه باید گفت که مشکل افغانستان با حضور نظامیان خارجی حل نمیشود. حضور نظامیان آمریکا در افغانستان بیشتر از این خود عامل ادامهٔ بحران و خونریزی است و رقابتها و خصومتهای خارجی را تشدید میکند. تأسیس پایگاه نظامی دایمی آمریکا نهتنها به نفع مردم افغانستان نیست، بلکه به نفع آمریکا هم نمیباشد. این آتش خانمان سوز را تنها و تنها بیداری و یکپارچگی مردم افغانستان و ختم دخالت خارجی خاموش میسازد و بس.
/ سید محمدباقر مصباح زاده
نظام برده گي در قرن بيست و يكم
هموطنان ازاده و غيور ملت افغان !
من با مطالعه متن مسوده اين توافقتنامه نه ماده اخيركه در سايت افغان نيوزمطالعه كردم كه قرار است از جانب نماينده گان پارلمان، اگر نشد به تصويب لويه جرگه فرمايشي خواهي نخواهي به تصويب برسد و افغانستان را مكلف گردانند تا غلام امريكا شود در زير ذره بين قوي منافع مردم خود را جستجو ميكنم :
طبق ماده اول –امريكا براساس موافقتنامه بن جهت ايجاد حكومت دست نشانده حضور يافت نه براي سكونت دايمي در حاليكه سكونت ابدي را توقع دارند،همچنان در جريان ده سال فعاليت هيچگونه عمليات و پلان كار در هماهنگي با دولت دست نشانده نبوده بلكه خود سرانه بمبارد كردند و قتل عام كردند موجوديت دولت افغانستان را هرگز احساس نكرديم . طبق ماده دوم براساس اين ماده اراضي پايگاه نظامي و منازل مسكوني نظامي و غير نظامي امريكا منحيث خاك امريكا شناخته شده براي ابد به انها متعلق ميگردد . .
در فقره اول ماده دوم شاغلين بخش هاي بازسازي نيز از حقوق و قوانين امريكا بهره مند ميشوند كه پرسونل ان تا قريه جات و دهات هركاري كه دل شان خواست انجام ميدهند ولي دولت ما حق دخالت ندارد .
طبق فقره دوم ماده دوم – هر شخص امريكايي افغانستان را خاك خود ميداند به احترام قوانين افغانستان مجبوريت ندارد .
طبق فقره سوم ماده دوم- شهروندان امريكايي كه منحيث طرف قرار داد مالك بانك هاي شخصي كه سرمايه مردم بران اعتماد شده هرگاه به امريكا انتقال و مردم را تباه كند دولت ما حق دخالت ندارد .
طبق فقره چهارم ماده دوم- دريور هاي امريكايي در جاده هاي افغانستان هرگونه حوادث جنايي را مرتكب شوند دولت ما حق بازپرسي ندارد .
طبق فقره پنجم ماده دوم – نظاميان امريكا بمب هاي فاسفورسدار و حتي انواع سلاح هاي ميكروبي خلاصه هرنوع سلاح را با خود حمل و استعمال كند دولت ما حق پرسان ندارد .
طبق ماده سوم – نظاميان امريكا طور دلخواه بمبارد خود را ميكنند اگر كدام مسجد و يا صد ها نفر از بين برده باشند نماينده امريكا بعداز فاجعه يك كلمه عذر خواهي ميكند ولي نظاميان شان كار قبلي خود را ادامه ميدهد به دولت ما غرض نيست .
طبق ماده چهارم – گروهاي ناقض قانون يعني مردمان وطنپرست مخالف اين توافق يك جانبه نيز دشمن شناخته ميشود . دولت ما مبدل به دشمن مردم ميشود .
طبق فقره اول ماده چهارم – كمك هاي نظامي در اجراي اهدافيكه از طرف امريكا درنظر گرفته شده صورت ميگيرد دولت ما از خود پلان نظامي ندارد .
طبق فقره دوم ماده چهارم – عمليات هاي نظامي اردوي ملي و امريكايي زير فرمان نظاميان امريكايي قرار ميگيرد .
طبق فقره سوم ماده چهارم – دولت امريكا براي يك جنگ تمام عيار منطقوي و فرامنطقوي اماده گي ميگيرد هرگونه شليك راكت هاي ديگران و حتي استعمال بمب اتوم بالاي مردم افغانستان بوده بهره انرا سرمايه دار امريكايي ميخورد . بدين منظور امريكا هرقدر پايگاه نظامي مورد نياز خود را در محل دلخواه خود ايجاد ميكند . هرگونه اقدام و كاركرد امريكا را جناب كرزي و حكومت اش در هر قدم منافع ملي افغانستان قلمداد كرده امريكايي ها را براهت ميدهد .
طبق ماده پنجم – اراضي پايگاه هاي قبلي و جديد و كليه متعلقات ان به امريكايي ها قباله ميگردد .
طبق فقره اول ماده ششم – عبور و مرور موتر هاي نظامي و غير نظامي امريكايي در گمركات از تلاشي معاف ميشود تا هر گونه قاچاق مواد مخدر و قاچاق سلاح هاي مخرب جمعي براي همسايه گان از نظر افغانها پنهان بماند .
طبق فقره سوم ماده ششم – پرواز طيارات ملكي افغاني از امريكايي ها مجوز ميگيرد و دولت ما دران نقش ندارد . فضاي افغانستان بدون قيد و شرط متعلق به امريكا است .
طبق فقره چهارم ماده ششم – نقل و انتقال اموال امريكايي چه نظامي چه ملكي از ماليات و تلاشي گمرك معاف ميگردد تا عوايد ماليات افغانستان را به صفر تقرب داده دولت ما را به صورت قطع معاشخور بسازند .
طبق ماده هفتم – نيروهاي امريكايي در حالات محاصره اقتصادي مواد خوراكه نظاميان و افراد خويش را از بازار ما خريداري ميكند اينكه بوسيله ايجاد قحطي مردم افغانستان به قتل برسد باز هم منافع امريكا تامين ميشود .
طبق فقره اول ماده هشتم – نيروهاي امريكايي به هر منطقه هم كه بروند از منابع اب و برق ان به اندازه ضرورت خود استفاده ميكند ولو منطقه بي اب و برق هم بماند پروا ندارد همچنان از اراضي و زمين هاي هركسي ولو باغ و كشتزار و ابادي هم باشد مسكن گزين ميشود از بابت تخريب ان مناطق مسووليت ندارد و دولت ما غرضدار نيست .
طبق فقره دوم ماده هشتم – امريكا ميتواند مانند ولايت هلمند تيلفون هاي مردم را غير فعال و تيلفون هاي ادارات را فعال نگهداشته كار مردم را به سقوط مواجهه سازد دولت ما غرض ندارد . امريكايي ها در استفاده از شبكه هاي مخابراتي از ماليات معاف ميگردند كه از اين بابت هم يك ضربه به عوايد دولت ما زده شده وابستگي اقتصادي – سياسي مطلق مهيا ميگردد .
طبق فقره چهارم ماده هشتم – امريكا هرگونه ارتباطات افغانستان را مطلق زير قبضه خود ميگيرد ، هرگونه ساختار اين مورد را قطع مينمايد تا افغانستان تشناب را هم از امريكا پرسان كند .
طبق فقره اول ماده نهم – هرگونه جنايت تبعه امريكايي و وابستگان انرا دولت ما نميتواند مورد بازپرس قرار دهد چنانچه اگر وزير يا وكيل ما را دشمن خود دانسته به قتل برساند مطابق قانون امريكا معاف است و يا بالاي دختر افغان تجاوز كند مطابق قانون امريكا قابل مجازات نيست ولي دولت ما حق دخالت ندارد .
طبق فقره دوم ماده نهم – جنايات امريكايي مطابق قانون امريكا بررسي و معافيت ان به دولت ما راپور داده ميشود ولي جناب كرزي با اظهار تاسف مارا قناعت ميدهد .
فقره چهارم ماده نهم – اگر فرد امريكايي حين تيرباران مردم دربين شهر سهوا از طرف پوليس افغانستان دستگير شود فورا به امريكايها تسليم داده ميشود كسي حق ندارد يك سيلي هم بزند .
طبق فقره پنجم ماده نهم – اطلاعات جنايي امريكايي از جانب دولت افغانستان تحويل امريكا ميگردد و اجراعات ان مربوط امريكا بوده دولت ما غرضدار نيست .
طبق فقره ششم ماده نهم – هركسيكه تذكره تابعيت امريكا را داشته باشد به احترام قانون افغانستان مجبوريت ندارد و دولت ما غرضدار نيست .
خواننده گان عزيز از مسوده موافقتنامه فوق منافع مردم افغانستان را متاسفانه يافته نتوانستم اميدوارم خطا ها و نا فهمي هاي من را اصلاح و مردم را به راه راست هدايت نمايند .
در مورد قبول يا رد اين موافقتنامه دولت ما قبلا سلب صلاحيت شده ، پارلمان زير كنترول سارنوالي قرار گرفته و لويه جرگه نامنهاد نيز حتما فرمايشي بوده اميدي ندارم كه كسي از حق مردم ما دفاع كند پس قدرت اجرايي همين حالا درنظر مردم بيگانه بوده حفاظت وطن مستقيما به خود مردم تعلق ميگيرد اكنون اگر مردم خواستار زندگي و حيات خود و اولاد خود باشند از هرراه ممكنه نقطه نظر خود را به جهانيان ابراز خواهند كرد تا مسووليت اينده به متجاوزين تعلق گيرد .
بااحترام :خواجم بيردي مزاري