علم، یک مفهوم وسیعی است، هر دانستنی را علم میگویند ولی تفقّه بهطور کلی در هر موردی استعمال نمیشود. تفقّه در جایی گفته میشود که انسان یک دانش عمیقی پیدا کند، یعنی علم سطحی علم هست ولی تفقّه نیست.
معنای تفقّه در دین این است که انسان دین را سطحی نشناسد؛ یعنی در دین، روحی هست و تنی، در شناختن دین تنها به شناختن تن اکتفا نکند.
ما در احادیث گاهی برمیخوریم به اینگونه مضامین:
روزی برسد که «لا یَبْقی مِنَ الْقُرْآنِ الّا دَرْسُهُ وَ مِنَ الْاسْلامِ الّا رَسْمُهُ» از قرآن جز یادگرفتن ظاهری و از اسلام جز نقشی باقی نمیماند.
امیرالمؤمنین (ع) در یک جا راجع به آینده بنیامیه که بحث میکند، میگوید: مَثَل اسلام در آن زمان، مَثَل ظرفی است که محتوی مایعی بودهاست، بعد آن ظرف را وارونه کرده باشند و آن مایع ریخته باشد، ظرف خالی باقی ماندهاست.
قسمتی از دستورهای دین شکل ظرف را دارد برای دستورهای دیگری که شکل آب را دارد؛ یعنی این ظرف لازم است اما این ظرف برای آن آب لازم است. اگر این ظرف باشد آن آب هم نمیریزد اما اگر آن آب نباشد و این ظرف به تنهایی باشد، انگار نیست.
امیرالمؤمنین میخواهد بفرماید که بنیامیه، اسلام را توخالی میکنند، مغزش را به کلی از میان میبرند و فقط پوستی برای مردم باقی میگذارند.
تعبیر دیگر این است که: «وَ لُبِسَ الْاسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸) - یعنی- در آن زمان این لباس را که نامش اسلام است میپوشند اما مثل اینکه پوستینی را وارونه پوشیده باشند، هم خاصیت خودش را از دست میدهد و هم اسباب مسخره میشود.
خود اینها میرساند که لباس اسلام را به دو شکل میشود به تن کرد:
یک شکل اینکه یک امر بیخاصیت، بیمغز جلوه کند و شکل دیگر اینکه معنیدار باشد. یکی از رفقا نقل میکرد که من یکوقتی گرفتاری بسیار شدیدی داشتم. برای انجام یک کار خیلی کوچک که اصلاً زحمت هم نداشت ولی برای من ارزش فوقالعادهای داشت، به یکی از رفقا مراجعه کردم. او در جواب گفت که من الان باید به نماز جماعت بروم.
اگر در اینجا انسان بگوید اسلام که این همه به نماز جماعت توصیه کردهاست ارزش قضای حاجت یک مسلمان را از بین بردهاست، این غلط است. مگر برای خدا فرق میکند که ما نماز تنها بخوانیم یا نماز جماعت؟
اسلام که گفتهاست نماز با جماعت خوانده شود برای این است که مردم در آن حالی که حالت روحانیت و معنویت است، چشمشان به صورت یکدیگر بیفتد و به اوضاع یکدیگر رسیدگی کنند. اینکه گفتهاند اگر نماز را به جماعت بخوانید این مقدار ثوابش زیاد میشود، برای این است که شما را به یکدیگر مهربانتر میکند، در قضای حوایج یکدیگر ساعیتر میکند؛ یعنی نماز را به جماعت خواندن، پوستهای است که مغزی در آن نهفتهاست. مغز آن، عواطف اجتماعی و علاقهمند بودن به سرنوشت دیگران است. اینها دلالت میکند بر اینکه اسلام، پوستی دارد و مغزی، ظاهری دارد و باطنی.
پس- دینشناسی- تفقّه لازم دارد. تفقّه این است که انسان، معنی - روح و باطن دین- را به دست بیاورد. (۱)
حفظ ظاهر و از بین بردن محتوای اسلام، سیاست امویان
آنچه که بنیامیه در صدر اسلام به وجود آوردند [این بود که] در عین حفظ شعائر اسلامی و ظواهر اسلامی [محتوای اسلام را از بین برده بودند.]
در زمان آنها بانگ اذان از زمان پیغمبر بلندتر بود یعنی بالای مأذنهها بیشتر اذان میگفتند، مسجد و مناره و مأذنه از زمان پیغمبر بیشتر بود. جمعیتی که در حج شرکت میکردند، انبوه جمعیت در زمان بنیامیه از زمان پیغمبر بیشتر بود. صفهای نماز جماعت در زمان آنها از صفوف جماعت در زمان پیغمبر درازتر و طولانیتر بود.
ظاهر ماه رمضان در زمان آنها از زمان پیغمبر محفوظتر بود.
ظواهر کاملاً محفوظ بود، اما آن روحها، آن معناها، آن حقیقتها، آن خلوصها، آن توحیدها، آن عدالتها، آن امر به معروف و نهی از منکرها، آن صفای اخلاقها، از آنها دیگر خبری نبود.
امام علی (ع) فرمود: لُبِسَ الْاسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلوباً (نهچالبلاغه، خطبه ۱۰۸) جامه اسلام را میپوشند (و از تن بیرون نمیکنند) ولی مانند پوستینی که آن را وارونه پوشیده باشند. پوستین خصلتش گرمی و زیبایی آن است ولی این در صورتی است که آن را درست بپوشند، اگر وارونه بپوشند و پشمها بیرون باشد اولا سرد است و ثانیاً یک شیء موحش است که هرکس میبیند خیال میکند یک خرس راه میرود.
... امام حسین (ع) وقتی که مظالم و مفاسد بنیامیه را شرح میدهد همه این نکات در کلام او منعکس است: ایها الناس ظلم اینها را ببینید، تبعیضهای اینها را ببینید، استیثارهای اینها را ببینید.
ایها الناس اینها مردم را به دو دسته قسمت کردند: مردمی برخوردار و خورنده و مردمی مظلوم و مستضعف. ایها الناس ببینید فساد اخلاق را به کجا رساندهاند! (۲)
پینوشتها
۱. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (اسلام و نیازهای زمان(۱ و ۲))، ج۲۱، صص: ۱۶۱–۱۵۹ با تلخیص و ویرایش.
۲. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (نقش حادثه کربلا در تحول تاریخ اسلامی (پانزده گفتار))، ج۲۵، صص: ۳۱۲–۳۱۱ با تلخیص و ویرایش جزئی.
منبع : کیهان