این روزها رئیسجمهور فرانسه به سیبل خشم و انتقاد شدید غربگرایان اوکراین تبدیل شدهاست. امانوئل مکرون در یکی از تازهترین مواضع خود، تأکید کردهاست در راستای پایان دادن به جنگ اوکراین نباید با زبان سلبی و تحقیرآمیز علیه روسیه سخن به میان آورد! او به شیوهای غیرمستقیم، مواضع هنری کیسینجر دربارهٔ لزوم عقبنشینی کییف در برابر برخی خواستههای روسیه را جهت پایان دادن به نبرد تأیید کردهاست. زلنسکی و دیگر مقامات اوکراینی از مواضع مکرون شدیداً عصبانی شده و به فرانسه توصیه کردهاند به دنبال عقب نشاندن روسیه باشد!
واقعیت امر این است که تا قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۲ فرانسه، مکرون پایان یافتن جنگ اوکراین را خط قرمز خود تلقی میکرد! وی و مقامات ارشد حزب متبوعش (جمهوری به پیش) معتقد بودند میتوانند با پمپاژ رویکرد ضدروسی در بین رایدهندگان فرانسوی، سبد رای خود را فربهتر ساخته و مواضع ملیگرایان افراطی طرفدار روسیه مانند لوپن و زمور را تضعیف کنند. رئیسجمهور فرانسه در آن برهه زمانی، استمرار جنگ اوکراین را به مثابه برگ برنده سیاسی خود در پاریس تلقی میکرد. با پایان انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، مکرون تصمیم به پوستاندازی دیگری گرفتهاست! این پوستاندازی به اندازهای ابتدایی و تمسخرآمیز است که حتی همراهان رئیسجمهور فرانسه نیز آن را جدی نمیگیرند!
او اکنون در کسوت یک «واسطهگر» یا «بازیگر طرفدار صلح» وارد عمل شدهاست تا سیاست خارجی غیرقابل دفاع خود در کاخ الیزه را نزد افکار عمومی فرانسه و اروپا تقویت کند. البته مکرون راه مناسبی برای رسیدن به این هدف پیدا نکردهاست! او به جای «جلب رضایت طرفین منازعه» به «سرزنش هر ۲ طرف» پرداخته تا سرنا را از سر گشاد آن بنوازد! رئیسجمهور آماتور و ناتوان فرانسه قواعد اولیه میانجیگری در حوزه روابط بینالملل را نیز نمیداند! میانجیگری بین ۲ طرف منازعه (بویژه در عرصه سیاست خارجی)، ۲ پیششرط اساسی دارد که مهمترین آنها، عدم تأثیرگذاری بازیگر میانجی در ایجاد یا استمرار منازعه است. فرانسویها از این پیششرط مهم بیبهره هستند. امانوئل مکرون در کنار بایدن و بوریس جانسون بارها بر لزوم گسترش ناتو به شرق تأکید کرد و آن را مصداق بارز انتخاب شهروندان اوکراینی دانست! پس از آغاز جنگ اوکراین نیز فرانسویها به یکی از اجزای میدان نبرد تبدیل شدند.
ارسال سلاحهای فرانسوی به اوکراین از یک سو و مشارکت فعالانه پاریس در اعمال هزاران تحریم علیه مسکو، موضوعاتی نیست که ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف چشمان خود را بر روی آنها ببندند.
دومین پیششرط میانجیگری در حوزه روابط بینالملل، به تاثیرپذیری مؤثر طرفین منازعه از بازیگر سوم (بازیگر میانجی) بازمیگردد. مواضع تند و سلبی مشترک اوکراینیها و روسها در قبال مواضع اخیر مکرون بخوبی نشان میدهد که اگر وجه اشتراکی میان مسکو و کییف وجود داشته باشد، مبنی بر پس زدن فرانسویها است نه پذیرش نقشآفرینی آنها در مسیر صلح!
فراتر از همه این موارد، فرانسه اکنون یکی از اعضای پیمان آتلانتیک شمالی محسوب میشود و افزایش بودجه نظامی سالانه خود را نیز بر اساس مطالبه آمریکا از اعضای این پیمان در دستور کار قرار دادهاست. در چنین شرایطی ژست واسطهگری مکرون بیش از آنکه واقعبینانه به نظر برسد، مضحک است! این نخستینبار نیست که مکرون چنین توهمی در سر دارد. در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ و زمانی که رئیسجمهور سابق آمریکا تصمیم به خروج از توافق هستهای با ایران گرفت، مکرون و وزیر خارجهاش لودریان خطاب به وزارت امور خارجه ایران اعلام کردند برای میانجیگری جهت مدیریت تنشهای برجامی تهران و واشینگتن آماده هستند. این ادعا در حالی مطرح شد که مکرون پس از سرکار آمدن ترامپ، از جمله مدافعان بسط تعهدات یکطرفه ایران در توافق هستهای محسوب میشد. او نخستین سیاستمدار غربی بود که همگام با ترامپ، خواستار اعمال محدودیتهای دائمی علیه فعالیتهای هستهای ایران (از طریق حذف بند «غروب آفتاب») و گنجاندن محدودیتهای موشکی ضدایرانی در سند برجام شد. پس از آن، مکرون در یک چرخش رفتاری ناشیانه، به جای آنکه در کسوت یک «متهم» بنشیند، ادعا کرد میانجی قابلی در حلوفصل اختلافات جاری میان ایران و آمریکا محسوب میشود(!)
به نظر میرسد توهم «بناپارتیسم» در ذهن ناقص رئیسجمهور ناپخته فرانسه آنچنان ریشه دواندهاست که حتی نزدیکانش نیز جرأت هشدار نسبت به مضحکه قرار گرفتن وی در نظام بینالملل را ندارند. فقدان عقلانیت و کارآمدی امروز همان چیزی است که کاخ الیزه را تبدیل به یکی از اصلیترین کانونهای بحرانساز و در عین حال بیخاصیت در جهان کردهاست. این انتخاب خود سیاستمداران فرانسوی بوده و قطعاً بابت آن نباید کسی را مورد عتاب و سرزنش قرار دهند!