از کلیدیترین واژگان قرآنی میتوان به تقوا اشاره کرد. دایره کارکردی تقوا از حوزه اخلاقی تا اعتقادی را در بر میگیرد. اصولاً معیار انسانیت و کرامت انسانی، تقواست، بهگونهای که برتر از این، معیار و ملاکی برای شناخت انسانیت نیست. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آیات قرآنی، گوشههایی از حقیقت تقوا را روشن و تأثیر آن را در سعادت و شقاوت آدمی بیان کردهاست.
تقوا کلید توحید
تقوا همانند واژه توحید بارها در انواع و اقسام گوناگون در آیات قرآن تکرار شدهاست. قرآن بارها این نکته را بیان کرده که حقیقتی را برای مردم در عبارات گوناگونی بیان میکند تا هر کسی به فراخور فهم و درک و عمل، آن را بشناسد و در پی آن باشد. این شکل از بیان یک حقیقت در لباسهای گوناگون واژگان تدوینی و نشانههای تکوینی در آموزههای قرآن، بهعنوان «تصریف الآیات» معرفی شدهاست. (انعام، آیات ۴۶ و ۶۵ و ۱۰۵؛ اعراف، آیه ۵۸)
به سخن دیگر، خداوند حقیقتی را از راههای گوناگون به مردمان نشان میدهد تا آن را بشناسند و بتوانند با باطن و ملکوت هر چیزی آشنا شوند و دریابند که یک حقیقت در ورای همه این صورتهای متکثر و چهرههای متفاوت قرار دارد و خداوند برای رساندن یک حقیقت، از همه ابزارها بهره میگیرد تا از راه این ابزارها چون ضرب الامثال (رعد، آیه ۱۷؛ ابراهیم، آیات ۲۵ و ۴۵؛ اسراء، آیه ۴۸؛ نور، آیه ۳۵) نشانی از بینشان دهد.
تقوا، در آموزههای قرآنی، کلید توحید است؛ زیرا انسان جز از راه تقوا به هیچ چیز از نظر شناختی و علمی و عملی نمیرسد. از این رو تقوا همانند توحید دارای اقسام، ابعاد و مراتبی است. هرچه اقسام و ابعاد و مراتب تقوا بیشتر تحقق یابد، به همان اندازه انسان به توحید حقیقی و محض نزدیکتر میشود و هرچه انسان از تقوا دورتر میگردد، به همان اندازه از حقیقت معرفتی و تحققی تقوا دورتر میشود؛ بنابراین، تقوا تنها یک مسئله در حوزه رفتار نیست، بلکه تجلی تمام حقیقت توحید در انسان است.
معناشناسی تقوا
از نظر واژهشناسی، تقوا واژهای برگرفته از «وقی» است. وقایه به معنای سپر، حافظ، نگه دارنده و مانع به کار میرود. در کتب فنی دربارهٔ این واژه و اصطلاح آن آمدهاست که تقوا به معنای حفظ کردن خویشتن از چیزی است که انسان از آن میترسد و در اصطلاح شرع به معنای نگهداری نفس از چیزی است که موجب گناه میشود و این معنا با پرهیز از آنچه خداوند نهی کرده، حاصل میشود و کمال آن به وسیله ترک برخی مباحات تحقّق مییابد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۸۸۱، ذیل واژه «وقی»)
اما باید دانست که اصطلاح قرآنی آن بیش از آن چیزی است که در بیان معنا و مفهوم آن گفته شدهاست؛ زیرا حقیقت تقوا در آموزههای قرآنی، فراتر از نگهداری نفس از موجبات گناه یا منهیات است. این نوع تبیین حقیقت تقوای قرآنی، محدودسازی آن تنها در جنبه منفی است، در حالی که براساس آموزههای قرآنی، تقوا دارای ابعاد و جهات گوناگونی است و نمیتوان آن را محدود به آن کرد. به سخن دیگر، تقوا در اصطلاح قرآنی در دو جهت اثباتی و نفی حضور جدی دارد. به این معنا که تقوا در بعد مقتضی و مانع یعنی تحقق علت تامه خدایی شدن انسان تأثیر مستقیم دارد.
توضیح اینکه اگر هدف آفرینش انسان، وصول به خلافت الهی از طریق خدایی شدن است، این مهم جز از طریق تحقق تقوای کامل به دست نمیآید. در حقیقت تقوای کامل که خداوند از آن به حق تقاته یاد میکند، (آلعمران، آیه ۱۰۲) علت تامه وصول انسان به خلافت الهی از راه خدایی شدن میباشد.
تقوای کامل، تنها با ترک موجبات گناه و اجتناب از محرمات یا مباحات به دست نمیآید، بلکه تقوای کامل زمانی تحقق مییابد که انسان بتواند افزون بر ترک محرمات و مباحات و موجبات گناه، به انجام واجبات و مستحبات توفیق کامل یابد؛ زیرا تنها زمانی وقایه از جلال الهی به دست میآید که انسان بتواند خود را به هدف آفرینش برساند و ربانی شده و در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ بنابراین، ترک موجبات گناه و محرمات یا مباحات، تنها زدودن مانع از پیش روست و اقدام به انجام واجبات و مستحبات در حقیقت موتور محرک انسان به سوی هدف و کمال مطلق میباشد.
البته برخی بر این باورند که اجتناب از گناه یعنی مانعزدایی، برای تحقق هدف و فلسفه آفرینش کفایت میکند؛ زیرا با مانعزدایی، مقتضی که در ذات انسان است فعلیت مییابد و علت تامه کمال و متاله شدن تحقق پیدا میکند.
باید گفت که این هر چند به معنایی درست است، ولی فعلیتیابی، نیازمند حرکتهای مثبت و ایجابی از سوی انسان است. از این رو خداوند بر واجبات و مستحبات بهعنوان عوامل اصلی فعلیتیابی متاله شدن تأکید دارد؛ زیرا تحقق عبودیت و عبدالله شدن، به انجام اعمال صالح است؛ بنابراین، افزون بر نفی موانع باید به عوامل ایجادی و حرکتی نیز توجه داشت. این بدان معناست که انسان میبایست تقوای کامل یعنی رهایی از بعد و دوری از خدا را تنها با تحقق علت تامه تجربه کند. این همان چیزی است که از آن به حق تقاته یاد شدهاست.
مراتب تقوا
با نگاهی به تبیین قرآن از مراتب تقوا میتوان دریافت که تقوا نمیتواند تنها در محدوده کوچک ترک گناهان قرار گیرد؛ زیرا خداوند برای تقوا مراتبی را بیان کردهاست. از جمله در آیه ۱۷ سوره لیل سخن از اتقی (باتقواترین) گفته یا در آیه ۱۰۲ سوره آلعمران از حق تقاته سخن به میان میآورد.
همچنین خداوند در آیه ۱۶ سوره تغابن، مردمان را سفارش میکند تا تقوا را در حد توان خویش مراعات کنند یا در آیه ۱۰۲ سوره آلعمران، سفارش به تقوای کامل و شایسته مؤمنان میکند یا در بیان اوج کمالی بندگان خالص از امامت در تقوا سخن میگوید. (فرقان، آیات ۶۳ و ۷۴)
اینها گواه روشنی است که تقوا دارای مراتبی است که نمیتواند تنها در جنبه نفی و اجتناب خلاصه شود، بلکه دایره فراتر از آنها به حوزه عمل و انجام کارهای شایسته و بایستهای که موجبات تقرب و متاله شدن را فراهم میکند نیز کشیده میشود.
بهنظر میرسد که در آیات قرآن، کمترین مرتبه تقوا همان تقوای عقلایی است که خردمندان در فکر و عمل خواهان پرهیز از اموری بهعنوان نابهنجار و انجام اموری به نام هنجار میشوند.
در مرتبه دوم، تقوای عقلانی است. تقوای عقلانی در حقیقت هر چیزی است که عقل آدمی آن را بهعنوان بایستهها و ناشایستهها شناسایی و بهعنوان فضیلت و رذیلت دستهبندی میکند. این دسته از مصادیق تقوا را میتوان بهعنوان تقوای اخلاقی شناسایی و معرفی کرد. در مرتبه سوم نیز به اموری میتوان اشاره کرد که عقل آدمی مستقلاً نمیتواند پلیدی و زشتی یا خوبی و کمالی آن را دریابد. در این صورت وحی به یاری عقل میآید و اموری را بهعنوان شریعت معرفی میکند که احکام شرعی برای رهایی از نقص و دستیابی به کمال است.
در حقیقت بایدها و نبایدهای عقلانی و عرفی و شرعی، از آداب و اخلاق و احکام شرعی، مجموعهای کامل از حقیقت تقوا را شکل میدهد. تقوای کامل زمانی شکل میدهد که همه این مراتب مورد توجه قرار گیرد.
انسانی در مسیر تقوای کامل قرار میگیرد که در مراتب نخست گامهای درستی برداشته باشد. از این رو خداوند بهرهمندی از هدایت الهی و وحیانی را مختص کسانی میداند که تقوای عقلانی و عقلایی را داشته باشند و انسانهای متعادل و سالم فطری و طبیعی باشند. (بقره، آیات ۲ و ۳)
خداوند در آیاتی از جمله ۱۹۷ بقره، ۳۲ انعام، ۱۶۹ اعراف و نیز ۱۰ سوره طلاق بیان میکند که تعقل عامل حرکت در مسیر تقوای الهی میباشد. در حقیقت تقوای عقلانی و عقلایی زمینهساز تقوای کاملی است که شریعت آن را ارائه میدهد. این تقوای کامل شامل ترک محرمات و مکروهات و عمل به واجبات و مستحبات است. از این رو کسانی که واجبی را ترک میکنند و بدان عمل نمیکنند، بهعنوان غیرمتقین معرفی میشوند. (اصول کافی، ج ۲، صفحهٔ ۸۲.)
ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد (ع) نقل میکند که فرمود: «مَنْ عمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو مِنْ خیرِ النّاس؛ هر کس عمل کند به آنچه خدا بر او واجب کرده، از بهترینِ مردم است». (همان، صفحه ۸۱)
در حدیث دیگر فرمود: «مَنْ عمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو منْ أعْبَدِ النّاس؛ هر کس بهجای آورد آنچه را که خدا واجب کرده، از عابدترینِ مردم است». (جامع احادیث الشیعه، ج ۱۴، صفحه ۹۸)
و در حدیث قدسی از امام صادق ـ ع ـ آمدهاست: «قال اللهُ تبارَکَ و تَعالی ما تَحبَّبَ إلیَّ عبْدی بِأحَبَّ ممَّا افْترضْتُ علیِه؛ هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات، بندهام را نزد من محبوب نمیکند». (اصول کافی، ج ۲، صفحهٔ ۸۲.)
در حقیقت، خدایی شدن که همان مقام تقرب و لقای الهی است، جز به تقوای کامل یعنیترک محرمات و انجام واجبات به دست نمیآید. در حدیث قدسی آمدهاست: «ما تَقَرَّبَ إلیَّ عَبْدی بِشَیْءٍ أحبَّ إلیَّ ممَّا افْترضْتُهُ علیْهِ و إنَّهً لیَتَقَرَّبُ إلیَّ بِالنّافِلهِ؛ بنده من تقرّب نجوید به سوی من به چیزی محبوبتر و بهتر از آنچه من بر او واجب کردهام و به وسیله نوافل نیز به من نزدیک میشود». (کتاب لقاء الله مرحوم حاج میرزا جواد ملکی، صفحه ۲۹؛ جواهرالسنیه، صفحه ۹۹؛ جامع احادیثالشیعه، ج ۷، صفحه ۹۹ با اندکی تفاوت در عبارت)
دامنه معنایی تقوا که در قرآن به معنای «عمل به واجبات وترک محرّمات» بوده و در سنّت بسط یافته، «ترک شبهات» را نیز شامل شدهاست. در همین زمینه در حدیثی از امام صادق (ع) مراتب تقوا ذکر شدهاست:
۱- تقوای عام: یعنی تقوا به سبب خوف از عذاب جهنم که شامل ترک محرّمات است؛
۲- تقوای خاص: که عبارت است از اینکه شخص نه تنها محرّمات بلکه شبهات را نیز ترک کند؛
۳- تقوای خاص الخاص: مرتبهای است که شخص نه تنها شبهات بلکه بعضی از امور حلال را نیز ترک میکند.
در بیان ائمه (ع) صبر و حلم، صلهرحم، امانتداری، دوری از حسد، حقگویی هر چند به زیان گوینده و عدالت، از جمله لوازم تقواست. خداوند دربارهٔ عدالت میفرماید: اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ عدالت ورزید که آن نزدیکتر به تقواست. (مائده، آیه ۸) به این معنا که یکی از نشانههای ظهور تقوا در انسان عدالت است. دامنه عدالت به خوبی نشان میدهد که رفتاری در چارچوب نیکوییها و حسنات است.