عبدالحفیظ منصور در مصاحبه با پیام آفتاب گفت در جهاد مردم، تنها رژیم داکتر نجیبالله سرنگون نشد، بلکه سیلی محکمی به روی پاکستان و آمریکا نیز زده شد.
عبدالحفیظ منصور
هشتم ثور مصادف است با سالروز پیروزی مجاهدین در برابر نیروهای اشغالگر ارتش سرخ و نظام کمونیستی دست نشانده شوری در افغانستان. نیروهای مجاهدین در هشتم ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی موفق به تصرف کابل و سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیب الله احمدزی شدند و رسماً قدرت را در افغانستان بهدست گرفتند. پس از سقوط نظام کمونیستی و روی کار آمدن دولت اسلامی مجاهدین در کشور صفحه جدیدی در تاریخ معاصر افغانستان باز شد که با رخدادها و وقایع زیادی همراه بود.
هرچند ماهیت مبارزه و جهاد مردم افغانستان در برابر اشغالگری استعمار شرق و برچیدن بقایای نظام دست نشانده داخلی آن در هشتم ثور سال ۷۱ خورشیدی به ثمر نشست؛ اما وقایع پس از این تاریخ و رخدادهای ناگوار که از سوی سردمداران سیاسی و رهبران جهادی در برخورد با احراز قدرت و تشکیل دولت اسلامی اتفاق افتاد، یک بار دیگر مردمان این سرزمین را با یآس و ناامیدی مواجه ساخت و حس بدبینی و بیاعتمادی آنان را نسبت به معقوله جهاد و عملکرد سران مجاهدین تقویت کرد.
در همین زمینه خبرنگار پیام آفتاب به سراغ آقای عبدالحفیظ منصور، نماینده پارلمان و عضوی شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی افغانستان رفتهاست تا این روز را از دید ایشان که خود سالهای زیادی در سنگرهای جهاد و مقاومت حضور داشتند، به تحلیل بگیرند. در ادامه بخش دوم این مصاحبه را میخوانید.
پیام آفتاب: نقش احزاب در پیروزی جهاد چگونه بود و آیا آنان برای برآورده شدن اهداف جهاد مردم افغانستان مسئولانه عمل کردند؟
منصور: نکته اول؛ احزاب جهادی افغانستان مطابق معیارهای احزاب کشورهای پیشرفته نبود، یعنی ما یک حزب در سطح اقتصاد، فرهنگ و ذهنیت اجتماعی افغانستان داشتیم و این احزاب را نباید با احزاب آمریکا، فرانسه و انگلستان مقایسه کنیم. نکته دوم؛ این تنظیمها خصلت واکنشی داشتند. یعنی پس از هجوم اتحاد جماهیر شوری به افغانستان، این احزاب برای واکنش نشان دادن مسلح شدند و کار اصلی آنان مقابله و مقاومت در برابر اشغال گران بود. آنها نه توان و نه برنامه سازندگی در کشور را داشتند؛ بلکه نیروهای ضربتی بودند که در برابر سربازان شوروی و رژیم دست نشانده آن قرار داشتند و برای حکومت کردن نه ظرفیت، نه ساختار و نه برنامه در اختیار داشتند؛ زیرا اکثر رهبران جهادی به استثنای دو نفر، ملا امامان مساجد بودند و سیاستهای رژیم کمونیستی اینها را وادار کرد که دست به مقاومت بزنند. آنان که از سازمانهای شبیه نظامی انتظار اتخاذ سیاستهای موفق و برنامه سازندگی در کشور را دارند، انتظار نادرستی دارند؛ زیرا این سازمانها برای چنین کاری ساخته نشده بودند و تشکیلات آنان نیز براین مبنا استوار نبود. انتظار مردم از مجاهدین [مبنی بر اینکه] همان گونه که آنها در میدانهای جنگ موفق بودند، پس از پیروزی نیز در میدان حکومتداری و سازندگی موفق عمل میکردند، یک انتظار مبالغه آمیز و غیر واقع بینانه است. دوران جهاد اشتیاق و علاقه مردم را به سیاست و حکومتداری بالا برد و همه تلاش داشتند که در حکومت سهیم شوند، به گونه مثال عبدالحفیظ بیگ وزیر شهرسازی و مسکن شده بود که هیچ گونه تخصصی در این زمینه نداشت، یا جنرال عبدالرشید دوستم که خود اقرار میکند تا صنف سه مکتب درس خواندهاست، میخواهد معاون رئیسجمهور شود. پیامد جهاد این بود که میزان علاقهمندی مردم را در امر مشارکت و دستیابی به قدرت بالا برده بود؛ اما چیزی که کمبود آن احساس میشد، فن و تجربه حکومتداری بود. شوق و اشتیاق در امر حکومتداری بالا رفته بود و فهم و تجربه آن پایین بود که در حقیقت ناشی میشد از احزابی که در دوران جنگ تأسیس شده بود و مجالی برای سازندگی پس از براندازی را نداشتند و فرصت آن را نیز نیافتند. آنچه که آنان انجام دادند، برآیند نادرستی بود [از این] که اینها وضعیت خود را درک نکردند، در حالی که صلاحیت وزیر شدن را نداشتند، اما این را [هم] نپذیرفتند که به عنوان رهبران قابل قدر در یک شورای تصمیمگیری در راس امور باشند و امور تخنیکی را بسپارند به متخصصین. این یک اشتباه بسیار بزرگ بود و نشآت میگرفت از اینکه احزاب برای حکومتداری ساخته نشده بود.
پیام آفتاب: آیا این ادعاها درست است که رهبران و سران احزاب سیاسی فقط بهدنبال کسب قدرت بودند، نه برآورده کردن اهداف جهاد؟
منصور: تحلیل ما چیزی دیگری است. در کتاب نقدی که من زیر عنوان «نقدی بر نهضت اسلامی افغانستان» نوشتم، نقص و کاستی نهضت اسلامی این بود که در ارایه خدمات اجتماعی هیچ برنامه ای نداشتند و در فقدان یک پالیسی اجتماعی بهسر میبردند و همه چیز را زیر تیوری امت مسلمه حل میکردند. آنان فکر میکردند که هرگاه قدرت را در ارگ ریاست جمهوری به دست بگیرند، مشکلات فقر، بیخانگی، بیکاری، نا امنی، فساد اداری و حفظ سرحدات به گونه خدایی و از آسمان حل میشود و لزوم یک تدبیر را نمیدیدند. آنان بیشتر به این فکر بودند که برای سیر کردن مردم، نماز بخوانند و نفلها را ادا کنند که به این طریق مشکل اجتماعی مردم حل میشود. آنان قصه عبادت را پیوند میزدند برای رفع تمام نیازمندیهای اجتماعی. هرگاه یک مشکلی در یک اداره به وجود میآمد، این را نمیگفتند که برنامه و تشکیلات مناسب نداریم؛ بلکه میگفنتد ما مؤمن خوب نیستیم و سنتهای خود را بهجا نیاوردیم و بعد از نماز فرض تسبیح لازمه را ادا نکردیم یا هفته دو روز روزه نگرفتیم. نکته بسیار مهم اینجا است که همه فکر میکردند نیازی به تدبیر روی زمین نیست و ما اگر مسلمان خوبی باشیم، فرشتههای آسمان میآیند و همه کارها را سامان میدهند. قصه درون نهضت اسلامی همین است، به گونه مثال اگر آنان در یک جنگی شکست میخوردند، به جای این که از نظر تخنیکی بحث کنند که عامل این شکست چه بوده و آیا سلاح کم داشتیم، نیرو نداشتیم، یا برنامه جنگی نداشتیم، به تعداد نمازهای شب خود اضافه میکردند و از این طریق جبران میکردند. اصل مسئله این است که بحث تشکیلات، کار سازمانی، تدبیر و بهکارگیری عقل اصلاً وجود نداشت و کل آن زیر مفهوم امت مسلمه مطرح بود. حتی بحث حقوق اقوام نیز در تحت همین عنوان هضم میشد.
پیام آفتاب: چه عواملی سبب شد که رویدادهای خونین و فاجعهباری پس از هشتم ثور به وجود آید؟
منصور: عمدهترین آن دو مسئله است. یک؛ در جهاد مردم، تنها رژیم داکتر نجیبالله سرنگون نشد، بلکه سیلی محکمی به روی پاکستان و آمریکا نیز زده شد و آمریکا میخواست که مجاهدین سر قدرت نیایند و بهجای آنان یک دولت جدید طرفدار آن کشور روی صحنه بیایند؛ اما وقتی مجاهدین آمدند و کابل را تصرف کردند، در حقیقت جواب رد به آمریکا دادند. در واقع مجاهدین گفتند ما وقتی حکومت داکتر نجیب، رفیق مسکو را نمیخواهیم به این معنی نیست که حکومت بیطرف واشینگتن را میخواهیم. در اینجا بود که توسط پاکستان و حمایت غیر مستقیم آمریکا یک حلقه مداخلهگر به وجود آمد و کشور را به سمت جنگهای داخلی سوق داد. دو؛ وقتی من از احمدشاه مسعود پرسیدم که بزرگترین اشتباهت چه بود، او گفت که کلانترین خطای من این بود که مفهوم سیاست خارجی را نمیفهمیدم و این را در کارنامه وی نیز نوشتم. ما کابل را بگونه گرفتیم که با هیچ کشور خارجی ارتباط نداشتیم و این اقدام برای سیاست مداران دنیا قابل فهم نبود؛ زیرا پاکستانیها فکر میکردند که ما طرفدار ایران هستیم و ایرانیها فکر میکردند که ما طرفدار روسیه هستیم و روسها فکر میکردند که ما طرفدار عربها هستیم و این سبب شد که هیچ کشوری بالای ما اعتماد نکند و یک سوء تفاهم میان کشورها بر سر مجاهدین به وجود آمد و این در حالی بود که ما با هیچ کشوری ارتباط نداشتیم. وقتی ما بعد از تصرف کابل دست کمک به سوی کشورها دراز کردیم تا برای ما پشتوانه مالی تأمین کنند که بتوانیم بانکنوت چاپ کنیم، هیچ کشوری به ما کمک نکرد. نبود پشتوانه خارجی و ایجاد سوء تفاهم میان کشورها بر سر مجاهدین، سبب نزاعهای عظیم دیگر در کشور شد، چیزی که قهرمان ملی به صراحت به آن اشاره میکرد.
/پایان بخش دوم