پیام آفتاب: زمانیکه دولت وحدت ملی با فشار آمریکا و در بازه زمانی بسیار اندک و تنها براساس یک توافق سیاسی شکننده و نه براساس خواست مردم افغانستان شکل گرفت بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که این دولت توانایی مدیریت کشور در بحرانهای پیش رو را ندارد.
پیام آفتاب: زمانیکه دولت وحدت ملی با فشار آمریکا و در بازه زمانی بسیار اندک و تنها براساس یک توافق سیاسی شکننده و نه براساس خواست مردم افغانستان شکل گرفت بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که این دولت توانایی مدیریت کشور در بحرانهای پیش رو را ندارد.
زمانیکه دولت وحدت ملی با فشار آمریکا و در بازه زمانی بسیار اندک و تنها براساس یک توافق سیاسی شکننده و نه براساس خواست مردم افغانستان شکل گرفت بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که این دولت توانایی مدیریت کشور در بحرانهای پیش رو را ندارد.
اینک بعد از گذشت در حدود یک سال از عمر دولت وحدت ملی هنوز غنی و عبدالله که در دام هواداران پرتوقع خویش گرفتارند، نتوانستهاند از باتلاق اختلافات درونی بیرون بیایند.
داکتر سید عسکر موسوی، کارشناس برتر جامعهشناسی و استاد دانشگاه، در گفت و گوی اختصاصی با پایگاه اطلاعرسانی پانا میگوید: «اصطلاح دولت وحدت ملی در افغانستان در حد یک شعار است و از لحاظ محتوایی کاملاً خالی است: سران دولت وحدت ملی که رهبران دو جناج سیاسی بزرگ زمان کمپاین انتخاباتی هستند هیچ برنامه کاری ملی ندارند.»
وی میافزاید براساس تعریف موجود دولت وحدت ملی از به هم پیوستن دو حزب یا دو جناج سیاسی بزرگ که برنامههای ملی متفاوتی دارند تشکیل میشود: این دو حزب برای حل یک معضلات کلان کشور با هم کنار میآیند و برای پیشرفت اقتصادی، توسعه سیاسی و ارتقاء فرهنگ جامعه یک برنامه ملی مشترک ارائه میکنند.
افغانستان جامعه فرد محور در زمینههای مختلف
داکتر سید عسکر موسوی تأکید میکند جامعه افغانستان هنوز فرد محور است: مردم به جای اینکه به برنامه رای بدهند به فرد رای میدهند، دین ما فرد محور است، سیاست ما فرد محور است و با این تفکر و انتخابات پر از تقلب پیش بینی میشد که دولت وحدت ملی هم حرفی برای گفتن نداشته باشد.
چیزی تغییر نکرده است: کرزی و غنی یکی است/ روشنفکران به میدان بیایند!
داکتر سید عسکر موسوی میافزاید: «ترقی و پیشرفت و نهضتهای اجتماعی و فرهنگی یک کشور مدیون عناصر داخلی آن کشور است: روشنفکران یک کشور که مدافعان منافع ملی آن کشور هستند باید به میدان بیایند و در جبهات مختلف علیه استبداد، استعمار و استحمار مبارزه کنند و منشأ تحولات بزرگی شوند که آینده بهتر را برای مردم سرزمینشان به ارمغان آورد.»
این کارشناس برتر جامعهشناسی میگوید در افغانستان اما تمام تحولات از بیرون تحمیل میشود و این یک فاجعه است.
تحولات افغانستان به دست روشنفکران آن ایجاد و نظارت نشد بنابراین غنی با کرزی تفاوتی ندارد: غنی را همان منبعی آورد که کرزی را آورده بود، غنی را نیز همان چشم آبیها به قدرت رساندند و اکنون حمایت میکنند. غنی هم مانند کرزی وابسته است و ما تنها اجاره نشین خانه خود هستیم: خانه خود را فروختهایم و تنها قسمتی از آن را کرایه کرده و در آن زندگی میکنیم.
نظام نیمبندی که از کرزی به غنی رسید نیز توسط چشم آبیها ایجاد شده بود.
شیوه مدیریتی کرزی در سالهای آخر حکومتش برای خارجیها قابل تحمل نبود پس برخی چیزها میبایست تغییر میکرد.
حکومتی غنی مانند ماشینی بود که در زیر چادر پوشیده شده بود و خارجیها مدام از زیبایی رنگ و امکانات آن تعریف و تمجید میکردند. این وعدهها که بیشتر توسط خارجیها داده میشد در دل مردم یک امید معنوی ایجاد میکرد و مردم ما تنها بازیگران این نمایشنامه بودند. مردم اما زمانیکه با واقعیتها روبرو شدند که کاری برای آنها صورت نگرفته بود.
امنیت، بهداشت، دسترسی به آموزش و یک لقمه نان که از بدیهیات زندگی است و در کشورهای دیگر دولتمردان و مردم آنها را چیزهای سادهای میپندارند اکنون برای مردم افغانستان به رویاهای دست نیافتنی تبدیل شده است.
کرزی طالبان را برادر میخواند و غنی آنها را مخالفان سیاسی قلمداد میکند در حالیکه مخوفترین و ترسناکترین حادثه تروریستی در شاه شهید کابل به دست همینها اتفاق میافتد و دنیا را تکان میدهد.
غنی نیز مانند کرزی سیاسیت خارجی مشخصی ندارد.
داکتر سید عسکر موسوی در ادامه تأکید میکند از سال ۵۳ برای افغانستان یک فرمول سیاسی ساخته شد که تا هنوز ادامه دارد و مادامیکه در این فرمول باشیم راه به جایی نخواهیم برد.
در زمان داوود خان اندیشه و اندیشه سازان کشته شدند و سلسله جنبان حرکتهای فکری و نهضتهای آزادی بخش از بین رفت و تا امروز خلأ مدیریت سیاسی به معنای واقعی کلمه در افغانستان مشاهده نشده است.
مواظب مرغت باش همسایه ات را دزد نگیر!
داکتر سید عسکر موسوی گفت: «اینکه مواظب مرغ خود نیستیم و همسایه را دزد میگیریم مصداق ضرب المثل "برفت را به بام همسایه ات نریز" میباشد: افغانستان تا کی میخواهد به جای واکاوی مشکلات درونی و حل آنها مشکل را به گردن همسایهها بیندازد.»
مشکل افغانستان به بیماری میماند که در شکم یک تومور کشنده دارد: متخصص میگوید باید هرچه زودتر بیمار تحت عمل جراحی قرار گرفته و تومور بیرون کشیده شود اما عدهای عوام میگویند: «نه! بیمار را مردم چشم زدهاند!»
دیدگاه دوم تنها فرصت عملیات و در نهایت بهبودی را از بیمار میگیرد.
در نظام سیاسی افغانستان توموری وجود دارد که هرچه زود تر باید جراجی و بیرون کشیده شود در غیر اینصورت با مقصر دانستن همسایهها راه به جایی نمیبریم!
-حفیظ الله رجبی، خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی پانا در کابل