بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق در 7 ثور/اردیبهشت 1357 و به قدرت رسیدن این حزب حتی یکی از قیامهای مردم افغانستان بر ضد دولت کمونیستی خلقیها نیز از همین قلعه آغاز شد که به قیام بالاحصار مشهور است.
بالاحصار نام قلعهای باستانی است که بر فراز تپهای در دامنه کوه شیر دروازه در جنوب شرق شهر کابل پایتخت افغانستان ساخته شده است. تاریخ ساخت این قلعه به حدود قرن پنجم میلادی میرسد. ساخت این دژ یا دیوار/حصار حدود سه قرن طول کشید (از قرن دوم تا پنجم میلادی) آبادی روی پشته بالاحصار به شکل اثر مذهبی ساخته شده که نقاط مجاور آن را میتوان نیایشگاه بودائی خواند که احتمالاً بعید نیست که شالوده اولین قلعه جنگی در همین زمان به دست یکی از شاهان هپتالی (هون) بوده باشد.
تیمورشاه درانی که پایتخت افغانستان را از قندهار به کابل انتقال داد در همین قلعه در بالاحصار کابل مستقر شد. تا عصر سلطنت امیر عبدالرحمن پایتخت در همانجا بود.
بالا حصار به دلیل اهمیت استراتژیک و قدمت تاریخیاش یک مکان دارای ارزش تاریخی است. این بنا شاهد جنگهای خونین بودهاست. در جنگ اول افغانستان انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) و جنگ دوم افغانستان و انگلیس (۱۸۸۰–۱۸۷۸) و بعد در زمان حکومتهای چپی افغانستان این قلعه به عنوان مرکز مهم رزمی استفاده میشد.
بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق در 7 ثور/اردیبهشت 1357 و به قدرت رسیدن این حزب حتی یکی از قیامهای مردم افغانستان بر ضد دولت کمونیستی خلقیها نیز از همین قلعه آغاز شد که به قیام بالاحصار مشهور است.
پس از کودتای نظامی حزب دموکراتیک خلق طرفدار خط شوروی در ۷ ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷ و آغاز مبارزه مردم بر ضد رژیم کمونیستی، مبارزه مسلحانه و قهرآمیز بخشی از نظامیان ارتش در تاریخ 14 اسد/مرداد 1358 از بالاحصار کابل آغاز گردید که در تاریخ به نام «قیام بالاحصار» مشهور است.
این قیام که توسط عدهای از افسران ارتش افغانستان راه افتاد به سختی سرکوب و بخون نشست. که حدود هزار تن از قیامکنندگان کشته شدند و تعدادی نیز دستگیر و بعداً در زندان پلچرخی اعدام گردیدند. از جمله رهبران این قیام گل احمد بود که جان باخت.
هلیکوپترهای توپدار رژیم نامشروع و ضد مردمی خلقی، بر بالا حصار حمله کردند. جنگ سختی چند ساعته میان نیروهای ارتش و افسران قیام بالا حصار در گرفت و قیام به سختی سرکوب شد.
قیام افسران و سربازان مستقر در بالا حصار کابل بر ضد رژیم خلقی هم نشانگر ضعف رژیم و نارضایتی همه اقشار مردم از رژیم کودتایی خلق و پرچم بود و هم سبعیت و بیرحمی و ماهیت استبدادی و سرکوبگر این رژیم را بیش از پیش آشکار ساخت.
قیام افسران ارتش رژیم را هم ترساند و هم به شدت تضعیف کرد و مردم را به پیروزی امیدوارتر ساخت و موجب شد که مردم و گروههای جهادی روحیه گرفته و مبارزۀ خود بر ضد این رژیم را در سراسر افغانستان و ولایات مختلف شدت بخشند و پایههای لرزان رژیم را بیش از پیش سست نموده و رژیم را در خطر سقوط قرار داد.
رژیم کودتا با شدت گرفتن قیامهای مردمی در سراسر کشور که خطر سقوط را حس می کرد برای نجات خود دست به دامان اتحاد جماهیر شوروی گردید و نور محمد ترهکی رئیس رژیم کودتا رسما از اتحاد جماهیر شوروی خواستار حمایت و اعزام نیروی نظامی به افغانستان گردید و زمینه را برای اشغال نظامی افغانستان فراهم ساخت.
رهبران شوروی هم که در فکر پیشروی به سمت جنوب آسیا بوده و رسیدن به آبهای گرم خلیج و اقیانوس هند را در سر میپروراند و از طرفی خطر سقوط رژیم وابسته به خود را احساس میکرد در تاریخ 6جدی/دی 1358 با اعزام نیروی نظامی و استقرار لشکر چهلم ارتش سرخ در افغانستان اقدام به اشغال نظامی افغانستان نمود تا از سقوط رژیم جلوگیری نماید.
اگر حضور نظامی شوروی در افغانستان صورت نمیگرفت رژیم کابل دوام زیادی پیدا نمیکرد زیرا این رژیم دچار اختلافات شدید داخلی میان دو جناح خلق و پرچم بود و هم اختلاف میان نور محمد ترهکی و حفیظ الله امین و از طرف دیگر فشار مردم و مبارزان هم هر روز بیشتر شده و افزایش مییافت و سیطرۀ خود را از دست میداد.
هجوم شوروی به افغانستان و اشغال نظامی کشور توسط ارتش سرخ شوروی توانست از سقوط فوری و زود هنگام رژیم کمونیستی جلوگیری نماید اما از سقوط حتمی آن نتوانست جلوگیری نماید زیرا حضور ارتش شوروی هم با مخالفت شدید و جدی مردم رو برو گردیده و بر گسترش جنگ و خشونتها افزود و قیامهای مردمی را وسعت بخشید و زمنیه دخالت ابرقدرتهای خارجی را در افغانستان فراهم نموده و پای آنها راهم به مداخله در افغانستان باز نمود.
گسترش قیامهای مردمی و حمایت مالی و تسلیحاتی پاکستان، کشورهای عربی و اسلامی و قدرتهای غربی از گروههای جهادی موجب شکست شوروی و خروج آنها از کشور و در نتیجه سقوط دولت دکتر نجیب الله در کابل گردید.