افغانستان که در ماه اکتبر سال ۲۰۰۱ مورد حمله نظامی آمریکا و متحدانش قرار گرفت، در حال حاضر شرایط بسیار دشواری را سپری میکند. طوریکه امنیت ایجاد نشده، دولتسازی با چالشهای زیادی روبروست و بازسازی و توسعه اقتصادی پیشرفت چندانی نداشته است. از سوی دیگر نه تنها طالبان مهار نشده، بلکه بحث مذاکره جای مبارزه را گرفته است. تولید مواد مخدر و قاچاق آن و بهویژه گسترش فساد اداری دولت افغانستان را همچنان در بحران نگهداشته است.
افغانستان که در ماه اکتبر سال 2001 مورد حمله نظامی آمریکا و متحدانش قرار گرفت، در حال حاضر شرایط بسیار دشواری را سپری میکند. طوریکه امنیت ایجاد نشده، دولتسازی با چالشهای زیادی روبروست و بازسازی و توسعه اقتصادی پیشرفت چندانی نداشته است. از سوی دیگر نه تنها طالبان مهار نشده، بلکه بحث مذاکره جای مبارزه را گرفته است. تولید مواد مخدر و قاچاق آن و بهویژه گسترش فساد اداری دولت افغانستان را همچنان در بحران نگهداشته است. در کل ایستایی و پایایی بحران فعلی افغانستان برخاسته از سه عامل عمده یعنی تروریسم، مواد مخدر و فساد اداری میباشد.
بحران امنیتی در افغانستان همچنان به قوت خود باقی است. حمله به نیروها و مربیان خارجی به نوعی نشان از ادامه بحران و رسوخ بیاعتمادی سربازان افغان به نیروهای خارجی است. تجاوز نیروهای آمریکایی به زنان افغان در روستایی در منطقه «چارپولک» ولایت بلخ، که مشغول جست و جوی خانه به خانه بودند، موجی از نفرت را در میان مردم این کشور در پی داشته است. (از سال 2001 و آغاز اشغال افغانستان توسط نیروهای بینالمللی تحت رهبری آمریکا، موارد بیشماری از تجاوز به زنان افغان توسط نیروهای خارجی رخ داده است)[1]
اکنون بیگانهستیزی و بیاعتمادی به نیروهای خارجی بهویژه آمریکا بیش از هر زمانی قابل مشاهده است که نتیجه مشخص آن، افزایش درگیریها بین مردم و نیروهای خارجی و به تبع آن گسترش بحران خواهد بود که ضعف و ناکارآمدی دولت افغانستان، این فرصت را در اختیار طالبان و گروههای مخالف دولت قرار خواهد داد. به هر حال با واکاوی علل ناامنیها در افغانستان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بعد داخلی
در بعد داخلی، با اینکه پروسه دولتسازی تکمیل شد، اما وجود کاستیهای فراوان در روند برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان و وحشت شدید اپوزیسیون و احزاب داخلی در مورد تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آتی در آغاز سال 1393 و عدم برگزاری بهموقع آن، نه تنها جریانات سیاسی داخلی را با چالش جدی مواجه کرده است، بلکه روند دولتسازی را نیز با مشکلات عدیده و پیچیدهای روبرو ساخته است. (اغلب کارشناسان افغان معتقدند که اگر در سال 2014 اتفاقات سال 2009 تکرار شود و مشروعیت انتخابات به هر نحوی صدمه ببیند در واقع نیروهای امنیتی افغان شکست خورده و کنترل اوضاع در افغانستان به دست طالبان میافتد) هر چند که روند ملتسازی نیز همچنان با قوممداری و قوممحوری دست و پنجه نرم میکند و بعید است این خصیصه قومی، اجازه ملیگرایی به مفهوم واقعی را به مردم افغانستان بدهد. در کنار این مسائل باید به ناکارآمدی دولت در ابعاد امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز روند کند بازسازی و مصرف نادرست کمکهای جهانی نیز اشاره کرد که از جمله دلایل و عوامل تشدید بحران امنیتی در این کشور محسوب میشود. البته دولت کابل این ناکامیها را بیش از همه به عدم همکاری آمریکاییها و نیز کاهش کمکهای بینالمللی و عدم سپردن کمکها به دولت افغانستان نسبت میدهد که قابل بحث است. به هر حال نتیجه اینست که کارآمدی دولت حامد کرزی زیر سوال رفته است و به طور طبیعی تداوم این وضعیت زمینه بیاعتمادی و اعتراضات عمومی را فراهم میسازد.
بعد خارجی
در بعد خارجی برای بررسی عوامل ناامنی باید به بازیگران اصلی صحنه افغانستان اشاره کرد که عبارتند از: آمریکا، نیروهای ناتو، طالبان و پاکستان. هر یک از این عناصر به نحوی در تشدید ناامنیهای افغانستان نقش دارند.
در حال حاضر اقدامات تروریستی عمدتا از سوی طالبان و شورای کویته، اعضای شبکه حقانی و القاعده و افراد حزب اسلامی «گلبدین حکمتیار» سازماندهی و اجرا میشود. طالبان از حمایتهای پاکستان برخوردار بوده وعناصر آن عمدتا در مدارس دینی این کشور آموزش میبینند. طالبان که اواسط دهه هفتاد شکل گرفت و در سال 1996 کابل را تصرف کرد، در حمله نیروهای ائتلاف در سال 2001 سقوط کرد، اما بقایای طالبان به بازسازی خود روی آورده و اکنون بزرگترین تهدید را علیه امنیت و ثبات افغانستان شکل دادهاند. آنگونه که سران طالبان اعلام کردهاند هدف این جنبش اخراج نیروهای خارجی و سرنگونی دولت این کشور میباشد و علیرغم اینکه در مذاکرات صلح با دولت افغانستان، امریکا و دیگران شرکت میکنند، ولی به اقدامات خشونتگرایانه و تروریستی خود اصرار میورزند که در تازهترین این اقدام تروریستی، طالبان قصد داشتند اسدالله خالد رئیس اداره امنیت ملی افغانستان را ترور کنند.[2]
با وجود مطالب فوق، نبود دولت مرکزی مقتدر بهویژه ضعف نیروهای امنیتی در مناطق روستایی و دور از کابل و همچنین گسترش فساد اداری و عدم رسیدگی مناسب به مشکلات محلی، بحث حمایت از طالبان و یا گسترش آنان در مناطق دور از شهرها، به شدت جدی است. طوریکه والی جوزجان در شمال افغانستان از افزایش فعالیت طالبان در این منطقه خبر میدهد و مدعی است که اطلاعات دقیقی وجود دارد که برخی از ساکنان روستاهای بزرگراه شبرغان - سرپل نیز با طالبان و گروههای مخالف دولت همکاری میکنند[3]. بنابراین طالبان با توجه به نارضایتی مردم افغان از دولت و نیروهای ائتلاف، توانسته است بخش زیادی از آنها را به خود جذب کند.
طالبان از بستر نارضایتی و بی اعتمادی مردم به حکومت جدید و نیز نیروهای غربی بهره برده و در صدد بازگشت به عرصه سیاسی و نظامی میباشد و این نگرانی وجود دارد که مردم افغان طالبان را علیرغم تندرویهایش به اوضاع بحرانی کنونی ترجیح دهند. این نگرانی تا آن جایی تشدید میشود که گفته شده طالبان قصد دارد از تندرویهای گذشته تا حدی فاصله بگیرد تا پایگاه اجتماعی بیشتری در میان افغانها بیابد.
عملکرد نادرست نیروهای غربی
از دیگر عوامل ناامنی، عملکرد نادرست نیروهای غربی در افغانستان است. نیروهای غربی به رهبری آمریکا اواخر سال 2001 پس از سرنگونی حکومت پنج ساله طالبان در کابل، با هدف تامین امنیت، ایجاد صلح و مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شدند، اما در تحقق این اهداف دستاوردی نداشتهاند. عملکرد نظامیان خارجی در افغانستان از زمان حضور نظامی آمریکا و ناتو تاکنون مورد قبول مردم این کشور نبوده و آنها همچنان به توهین و حملات خوسرانه خود به مناطق مختلف افغانستان ادامه میدهند. پس از ایجاد ساختارهای حکومتی، ارتش و پلیس افغانستان، مردم و رئیس جمهور این کشور انتظار داشتند که آمریکا و ناتو در عملکرد و برخورد خود با افغانها تغییر رویه داده و سنجیدهتر عمل کنند، عملیات خودسرانه انجام ندهند، زندانهای خصوصی را تعطیل و زندانیان را به دولت کابل تحویل دهند، اما تا به حال به آن عمل نکردند. در حالیکه افغانستان با آمریکا و برخی دیگر از اعضای ناتو توافقنامههای استراتژیک امضا کردهاند، اما تا کنون به مفاد این توافقنامهها عمل نشده است. شمار نیروهای خارجی 47 کشور در افغانستان بیش از 140 هزار نفر است که 100 هزار نفر آنها، آمریکایی هستند. به رغم حضور نیروهای خارجی برای تحقق اهداف مزبور، شرایط امنیتی در برخی ولایات جنوبی، شرقی و غربی بهبود نیافته و به سمت شمال نیز گسترش یافته است.
همچنین از حضور نیروهای خارجی در افغانستان سطح زیر کشت مواد مخدر نسبت به زمان حاکمیت طالبان چندین برابر شده است. براساس تازهترین گزارشها که در آمریکا منتشر شده است، سطح زیرکشت خشخاش در سالجاری به 154000 هکتار رسیده است و حدود 3700 تن تریاک تولید گردیده است و ساحه مزرع مواد مخدر تا 18 درصد گسترش یافته رسیده است. (از مواد خام تریاک، هیروهین و مورفین ساخته میشود. 83 درصد مواد مخدر جهان از افغانستان قاچاق میگردد[4]) وزارت مبارزه با مواد مخدر افغانستان اعلام کرده است گردش تجارت مواد مخدر سالانه حدود هفتاد میلیارد دلار است که از این مبلغ ۹۵ درصد آن نصیب مافیای جهانی مواد مخدر میشود و مجموعه کشاورزان، فروشندگان و دلالان افغانی مواد مخدر 5 درصد از این مبلغ را دریافت میکنند.
سالهاست که افغانستان به عنوان مکان مناسبی برای توسعه کشت خشخاش و تولید و قاچاق هروئین مطرح است ودرواقع نقشی را پیدا کرده است که دهه هفتاد میلادی مثلث طلائی در شرق آسیا پیدا کرده بود. از قضا در آن مقطع زمانی مثلث طلائی درست در منطقهای جغرافیائی قرار داشت که جنگ ویتنام در نزدیکی آن در جریان بود و آمریکائیها به شدت درگیر جنگ با ویت کنگها بودند. ظاهراً جنگ و حضور نظامی آمریکا پیوندی ارگانیک با توسعه کشت خشخاش و تولید مواد افیونی دارد وهمین تجربه است که در افغانستان در حال تکرار است. هر گاه به این واقعیت توجه داشته باشیم که تجارت مواد مخدر بعد از تجارت سلاح و نفت در درجه سوم اهمیت قرار دارد، به درستی درک خواهیم کرد که چرا جنگ در افغانستان این همه طولانی شده است و دورنمای روشنی برای پایان قطعی آن وجود ندارد. تفاوتی نمیکند که خود افغانها به آنچه در پشت صحنه میگذرد آگاهی داشته باشند یا نداشته باشند، مهم نتایج آن است که در هرحال تفاوتی در آن حاصل نمیشود.[5]
به طور کلی عدم مبارزه مناسب نیروهای خارجی با مواد مخدر و کشت خشخاش، نبود اراده برای ریشهکنی تریاک و قاچاق آن و نبود کشتهای جایگزین برای کشاورزان افغان، باعث افزایش کشت خشخاش و تولید مواد مخدر و قاچاق آن شده است. در همین راستا اوضاع معیشتی افغانها بهبود نیافته و فقر، بیماری و محرومیت همچنان بر بسیاری از مناطق افغانستان سایه افکنده و زیرساختهای اقتصادی همچنان ویران است.
فساد اداری و اخلاقی
در کنار ناامنی و معضل مواد مخدر، افغانستان با مشکل فساد اداری هم مواجه است. سازمان شفافیت بینالملل در گزارش سالانه خود، افغانستان را از جمله فاسدترین کشورهای جهان اعلام کرده است. افغانستان از نظر شفافیت در رده 174 در میان کشورهای جهان قرار دارد. این کشور همراه با کشورهای سومالی و کره شمالی جز فاسدترین کشورهای جهان معرفی شده است[6]. دولت طی این مدت برای غلبه بر این معضل در دستگاههای دولتی قدمهایی برداشته، اما توفیق چندانی کسب نکرده است. از سویی برخی محافل خبری از وجود یک مافیای اقتصادی در حکومت خبر میدهند که به چپاول کمکهای بینالمللی پرداخته و در قاچاق مواد مخدر دست دارند.
از دیگر موارد ناهنجاری میتوان به عرضه مشروبات الکلی و گسترش مفاسد اخلاقی در افغانستان نظیر ترویج موسیقی مبتذل، پخش فیلمهای هالیودی و بالیودی ضد ارزشهای اسلامی و ارزشهای فرهنگی و سنتی افغانستان و ... اشاره کرد. هر از گاهی نیروهای پلیس مقداری مشروبات الکلی را از مهمانخانههای کابل جمعآوری و تعدادی زنان خارجی را به اتهام اشاعه مفاسد اخلاقی از کشور اخراج میکنند. حضور جوانان در این قبیل واحدها زنگ خطری در جامعه سنتی افغانستان است که سلامت بهداشت جامعه را تهدید میکند.
در این خصوص حجتالاسلام علیرضا رضایی درهصوفی عضو شورای علمای شیعه ولایت بلخ، با اشاره به نقش آمریکا در گسترش فساد اخلاقی در افغانستان، میگوید: «حضور کشورهای خارجی به خصوص آمریکا باعث ترویج فرهنگ غربی، رشد فساد اخلاقی و استخدام خانمهای جوان در بخشهای مختلف کاری در موسسات خارجی در این کشور شده است. آمریکا به دلیل حضور گسترده نیروی نظامی در افغانستان، نقش بیشتری در توسعه فساد اخلاقی در این کشور داشته است. همچنین رسانههای تصویری با برنامههای منحرفکننده (پخش فیلمها و سریالهای خارجی بدون سانسور)، بیبندوباری را در جامعه ترویج و اعتقادات مردم ما را زیرسوال برده است."[7] به عقیده وی، غربیها پایبند باورهای دینی و اسلامی مسلمانان نیستند و این خود باعث توسعه فساد اخلاقی در جامعه میشود. دوری آنان ازخانههایشان بالاخره باعث این میشود که دست به فساد اخلاقی بزنند، اینها نه تنها باعث تشدید فساد اخلاقی میشوند، بلکه باعث فساد اداری نیزشدهاند، لذاحضور درازمدت نیروهای خارجی در افغانستان باعث تشدید فساد اخلاقی و فساد اداری خواهد شد.
نتیجهگیری
در نهایت باید گفت: امنیت به عنوان یک مقوله حیاتی و مهم، در توسعه و پیشرفت افغانستان نقش اساسی دارد، بدون امنیت دستیابی به توسعه زیرساختها، سرمایهگذاری و ثبات و امنیت در این سرزمین امکانپذیر نخواهد بود. در صورت تحقق امنیت پایدار، افغانستان دیگر شاهد مثلث شوم تروریسم، مواد مخدر و فساد اداری نخواهد بود.
برای تحقق امنیت در افغانستان باید با عوامل ناامنی به مقابله پرداخت که به نظر میرسد اشغالگران غربی در راس این عوامل قرار گرفته و به دیگر مؤلفههای ناامنی دامن میزنند. چطور که حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان با اشاره به نقش آمریکا در ایجاد «کمربند سبز اسلامی» علیه شوروی سابق گفت: «غرب جوانان عرب را برای مهار شوروی سابق، به افراطگرایی تشویق کرد.» وی با اشاره به نقش آمریکا در ایجاد طالبان افزود: «ایجاد طالبان توسط غرب و پاکستان برای نابودی افغانستان صورت گرفت و پشتونها قربانی توطئه جهانی بنام افراطگرایی و مبارزه با تروریسم شدند.» وی طالبان را به 3 گروه تقسیم کرد و گفت: «گروه اول و دوم در دستان سازمانهای اطلاعاتی منطقه و فراتر از منطقه قرار دارند و گروه سوم افرادی هستند که مورد ستم واقع شده و علیه دولت افغانستان میجنگند.»[8]
این در حالی است که مردم افغان که روزی به نیروهای ائتلاف به عنوان فرشته نجات مینگریستند امروزه حضور اشغالگران را مخل امنیت قلمداد کرده و آنها را عامل بسیاری از مشکلات خود میدانند، طوری که نفرت از آمریکائیها و متحدانش در حال فزونی است.
اسماعیل باقری
[1]. خبرگزاری شبستان، 14/9/91، (http://www.shabestan.ir/NSite/FullStory/?Id=201734&Serv=7)
[2]. خبرگزاری افغان ایرکا، 18/9/91، (اداره امنیت ملی اعلام کرد که عامل حمله به جان اسدالله خالد، مواد انفجاری را در زير لباس خود به صورت ماهرانه جاسازی کرده بود. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان در تماس با رسانهها مسئولیت حمله به اسدالله خالد را برعهده گرفت. سال قبل نیز برهانالدینربانی، رئیس پیشین شورای عالی صلح افغانستان به وسیله عامل انفجاری که خود را فرستاده طالبان معرفی میکرد، کشته شد.)
[3]. رادیو دری، 18/9/91
[4]. صدای روسیه، 30/8/91، (http://dari.ruvr.ru/2012_11_20/95270529)
[5]. خبرگزاری تقریب، پیرمحمد ملازهی، 28/2/91
[6]. خبرگزاری افغان ایرکا، 16/9/91
[7]. خبرگزاری صدای افغان- آوا، 28/9/90
[8]. سايت اسلام تایمز، 18/9/91، (http://www.islamtimes.org//vdchzwnim23nzid.tft2.html)