نظریهي آریایی تباري پشتونها
نظریهي آریایی تباري قوم پشتون (افغان) مبتنی بر مقایسهي نام قبایل و مناطق جغرافیایی مندرج در سرودهای باستانی «ریگ ویدا» و تاريخ «هرودت»، با نام واژهها و جاي واژههاي زبان پشتو است. این کار ابتدا توسط دانشمندان اروپایی انجام شد و سپس مورخان افغان در انجمن تاریخ افغانستان با تفصیل به آن پرداختند. کریستین ليسن (Christain Lessen) برای اولین بار ادعا کرد که نام «افغان» برآمده از کلمه (Ashvaka) در سانسکریت است. جی. دبلیو مک کریندل (J.W.McCrindle)، ام. وی دیسنت مارتین (M.V.DeSaint Martin) و ای. ریکلوس (E.Reclus) نیز این نظریه را تأیید کردند و تعدادي از دانشمندان معاصر هم از آن حمایت نمودند.
پروفسور دورن (Dorn) استاد دانشگاه خارکوف، قبیلهي پاکتویس(Paktues) که «هرودت» مورخ يوناني از آن نامبرده است را به پشتون ارتباط داده و میگوید که نیاکان واقعی افغانهای امروزی بخصوص پشتونها همان پاکتویسها بودهاند.(1) پروفسور گاردون(Gordon) نیز پشتونها را از نسل «پاکتویس» يا «پكتويس» میداند.(2)
علیاحمد کهزاد وعلامه عبدالحی حبیبی، پژوهشگران نامدار افغانستان، واژهي«پکتها» یا «پکهت»، نام یکی از قبایل دهگانه متخاصم آریایی را همان «پکتويس» در تاریخ هرودت دانسته و آن را با«پختون» يا «پشتون» و «پختانه» تطبيق کرده اند.(3)
در سرود هجدهم کتاب «سرودهای ریگ ويدا» جلد دوم، فرد 6 و 7 در صفحه 17 و 18 چنین آمده است:«پکتها، بهالانا، الیناها، شیواها، ویشناننها، با هم یک جا گرد آمدند. رفیق آریایی برای راهنمایی آنها نزد قبیلهي تریتسو(Tritsus) آمد. این آمدن در اثر عشق به نبرد و محبت به جنگ دلیرانه بود.»(4)
در تاریخ هرودوت نیز چنین آمده است:«مردم پاکتویسها در مملکت «پکتوایکی» در کنار دریای اندوس سکونت دارند.»(5)
و اما، دانشمندان مشهوري، معادل بودن واژههای «پکهت» و «پاکتویس» را با واژهي «پشتو» يا«پختو» رد نموده و اين واژه را مشتق از فارسی قدیم میدانند. در دایرة المعارف اسلامي جلد اول صفحه 150 آمده است: «نظریهي رابطهي کلمهي پاکتویس و کلمهي پاکتوایکی هرودت با کلمهي پشتون و پختون، نخست از طرف ليسن (Lessen) مطرح شد، بعدها مورد تأیید ترمپ (Trmpp) و گریرسون (Grierson) قرار گرفت. اما این نظریه نزد اسپیگل (Spiegel) و گايگر (Geiger) آلمانی خیلی مشکوک است. به عبارت دیگر دو نفر اخیرالذکر یقین ندارند که در میان کلمات فوقالذکر رابطهای وجود داشته باشد.
نظریهي گریرسون،چنین است که رابطه میان کلمههای فارسی «پشت» و«پشته» و کلمه ویدی «پکهت» و کلمه «پاکتویس»- که هرودت ذکر میکند- و کلمه «پرسوایتی» که بوتولمی می گوید اغلب درست به نظر می رسد.
نظریهي دارمستر فرانسوی چنین است که کلمه اخیرالذکر از طرف بوتولمی تلفظ شده با صورت ابتدایی کلمه، یعنی نزدیک به اصل به نظر میرسد؛ ولی کلمه پاکتویس که هرودت ذکر کرده است با صورت ابتدایی کلمه فرق داشته و صورت تلفظ آن قریب به کلمه پارشتیس (Parshtyes) می باشد.
خیلی نادرست به نظر میرسد که صورت یک کلمه مانند «پاکتوایکی» که صرف در یونانی دیده میشود باعث تولید و ایجاد کلمه «پښت» یا «پخت» که در زبان جدید امروزی دیده میشود بگردد.»(6)
جرج مورگن استرن (George Morgen Stierne) نارویژی از مستشرقین متأخر که اصالت کتاب «پته خزانه» را نپذیرفت، در کتاب لغات اشتقاقی پشتو (Etymological Vocabulary of Pashto) می نویسد: «جیکس، تطابق عادی کلمه «پشتون» را با کلمه «پاکتوا» خیلی به نظر شک می نگرد. حقیقت این است که قسمت تاریخی و جغرافیایی مسأله واضح و روشن است. گمان نمی رود که « ښت» پشتو توسط حرف (xt) یونانی (500 ق.م) اظهار شده باشد و «پتهان» هندی آشکار مینماید که الحاق ابتدایی (آن – an) بود، نه (اون – un).»(7)
در همین رابطه آقای جرج مورگن استرن در نامهای مفصلي به تاریخ 20/12/1939 میلادی به انجمن ادبی کابل چنین مینویسد: «ښت (st) پشتو نظر به یک تعداد صدا و حالتها یقیناً از (rs) ایرانی قدیم اشتقاق یافته است؛ همچنان كه (زد- ZD) از (rz) مشتق شده است. مثلاً در كلمه زدن (zdan) كه فارسي آن ارزن(arzan) است يا «اوزد- uzd» به لهجه وزيري «ويزد- vizd» به معني دراز، از كلمه اوستايي «برز- brz» و غيره. از اينرو ممكن است كه كلمات «پشتو» و «پشتون» از يك شاخهي قديم پارس(Pars) اشتقاق و استخراج شود.» (8)
در مقالهای در دایرة المعارف ایرانیکا، نیز رابطهي کلمه «پشتو» با پاکتویس (Paktues) رد شده و آمده است: «در نظریهي رایج قبلی مبنی بر اشتقاق پشتو از قبیلهي (Paktues) در تاریخ هرودت از لحاظ آوا شناختی قابل دفاع نیست. u و kt یونانی هیچکدام امکان ندارد بتوانند صداهای نام ایرانی قرن پنجم پیش از میلاد را ارائه کنند. حرف u ی ńPaxtu (جمع مذکر Paxtâne) در آن زمان - (n)a - و xt احتمالا چیزی از قبیل (t)rs بوده است. تلفظ «سخت» امروزین xt به صورت xt به گویشهای شمال شرقی محدود است، و چنان که از رسم الخط نیز بوضوح پیداست، منشائي متاخر دارد. Pathân هند و آریایی علی القاعده باید از pastan پشتو اقتباس شده باشد.»(9)
آقای صدیق رهپو طرزی که خود از قوم پشتون و متعلق به خانواده فرهیختهي محمود طرزی، مؤسس نشریه «سراج الاخبار افغانیه» و جنبش مشروطه دوم در سال 1290 هجری شمسی میباشد، معتقد است که «واژهي «پشتو» از آغاز سدهی بیستم به کار گرفته شده است.»(10) و در رابطه با منشأ آن مینویسد: «پروفسور «تاکور» به این باور هست: از آن جایی که «افغانان» در هند در محلی به نام «پَتَنَه» ساکن شده اند، هندیان آنان را «پتان» یاد مینمودند. در این راستا آن افغانانی را که درجایی به نام «روهه» زندگی مینمودند،هندیان آنان را «روهیله» میخواندند. به این گونه دیده میشود که واژهي پشتو و پشتون از همین واژه «پتان» گرفته شده است. نویسندگان افغان تلاش دارند تا این واژه را به کلمه «پکتیکا» که هرودت مورخ معروف یوناني، در اثرش آن را به کار برده است، پیوند بزنند.»(11)
از مقایسهي استدلالهاي موافقان و مخالفان نظریهي مساوی بودن واژهي«پشتون» با واژههاي «پکهت» سانسكريت و «پاکتویس» يوناني چنین برمیآید که استدلال مخالفان، علمی تر و قوی تر است. بنابراین، نظریه آریایی تباري و دیرینگی پشتونها از طریق تطبیق نام و واژهي پشتو با واژههای سرودهای اساطیری «ریگ ويدا» و تاریخ هرودت به آسانی ثابت شده نمیتواند.
این که «زبان پشتو در اصل و ساختمان خود یکی از زبانهای ایرانی است»(12) اغلب دانشمندان و زبان شناسان خارجی و داخلی – به استثنای عبدالحی حبیبی– اتفاق نظر دارند. اما ایرانی و آریایی بودن زبان الزاماً آریایی بودن یک قوم را اثبات نمی کند. مطالعهي دقیق و بی طرفانهي نامهای افراد و مناطق جغرافیایی پشتونها و متون باستانی نیز نشان میدهد مطابقتهای که انجام داده اند مبتنی بر احتمال و فرضیههاست که دلایل قناعت بخشی برای اثبات آنها ارائه نشده است.
نظریهي عرب تباری پشتونها
آقای عظیم افریدی، از پشتونهای پاکستان در مقالهای تحت عنوان «تاریخ قوم پشتون و شباهت آنها با اعراب» دلایل موافقان و مخالفان نظريهي اسرائیلی تباري پشتونها را ذکر نموده و اين نظریه را با این استدلال که پشتونها بیشتر با عربها شباهت دارند، رد میکند.
عظیم افریدی نظریه آریایی تباري پشتونها را هم جدی نگرفته و مینویسد: «اگر منشأ یک قوم بر معيار رسوم و روايتها میتواند شناخته شود، در آن صورت پشتونها به عربها نزدیک ترند. مطالعهي جوامع عرب و پشتون شباهتهای قابل توجهی را میان آنان نشان میدهد. بخصوص در سازمان قبیله و عادتهای اجتماعی، هر دو گروه قومي ارزشها و ساختار یکسانی دارند. استقلال خواهی، دلیری، شکیبایی، مهمان نوازی و کینه جویی ارزشهای اجتماعی مهم اعراب قبل از اسلام بود. در حالی که ارزشها وصفات پیشگفته زیربنای قانون شرافت نفس پشتونها(پشتونوالي) را نیز تشکیل میدهد.»(13)
آقای افریدی در ادامهي مقالهاش برای اثبات شباهت پشتونها به عربها، ساختار قبیله، ارزشهای قبیلهای، نقش ملك پشتون و شیخ عرب، محل شورا – دارالندوه در میان اعراب و حجره در میان پشتونها – و خط را میان اعراب و پشتونها مقایسه می کند و آن هارا کاملاً شبیه هم می یابد.
نظریهي قبطی بودن پشتونها که توسط فرشته در قران 16 میلادی اعلام شده و یا نظریه ارمنی تبار بودن آنها بر مبنای روایت یک جهانگرد آلمانی که افغانها را در ارمنستان دیده و یا این که قومی در ارمنستان به نام «اغوانان» وجود دارد، نظریات کم اهمیت به شمار میروند که در تاریخ شفاهی و کتبی پشتونها جایگاهی ندارد و دانشمندان هم به آن توجهی نکرده اند.
نظریهي اسرائیلی تباري پشتونها
نظریهي اسرائیلی تباری پشتونها نخستین بار حدود 398 سال قبل (1021 هجری قمری) توسط خواجه نعمتالله سامانی هروی(14)، از کارگزاران امپراتوری جلالالدین اکبر، پادشاه هندوستان، در کتاب «مخزن افغانی» مطرح شد. این کتاب که به دستور خان جهانخان لودی، تدوین شده مبتنی براطلاعات یکی از شخصیتهای نامدار پشتون در آن زمان به نام «هیبت خان کاکر» و پژوهشهای میدانی است که توسط اعضاي هیأتی از ملازمان خانجهان خان لودی به نام هاي قطب خان، سرمست خان ابدال (جد احمدشاه ابدالی) حمزهخان توخی، عمرخان کاکر، و ظریف خان یوسف زی(زایی)، در افغانستان، در رابطه با اصل و نسب افغانها صورت گرفته بود. در این کتاب نسب نامه پشتونها از ساول (طالوت) تا قیس (عبدالرشید) بطور مفصل نگاشته شده است.
در کتاب مخزن افغانی در رابطه با تباراسرائیلی پشتونها مطالبی آمده است که آقای محمدمعصوم هوتک در کتاب «پشتنی قبیلی او روایتی شجری» مضمون آن را چنین مینگارد: «بنابر روايتهاي مخزن افغانی، پشتونها بنی اسرائیلی اند و در بنی اسرائیل از نسل ساول (طالوت) پنداشته شده اند. گفته میشود که ساول در زمان حضرت داوود (ع) پادشاه بنی اسرائیل بود و دو پسر داشت که یکی «ارمیا» و دیگری «برخیا» نامیده میشدند. برخیا وزیر حضرت داوود (ع) و ارمیا سپهسالارش بود. پسر ارمیا «افغنه» نام داشت که سپهسالار حضرت سلیمان (ع) بود و نام پسر دیگر ارمیا، آصف بود که سمت وزارت داشت. خداوند به افغنه چهل فرزند داد و به آصف هژده فرزند. در زمان درگذشت حضرت سلیمان (ع) از اولادهی این دو برادر یک قبیلهي بسیار نیرومندی به میان آمد که در تمام بنی اسرائیل نظیر نداشت. میگویند بنی اسرائیل بعد از حضرت سلیمان (ع) به نافرمانی از خدا کمر بستند و خداوند بختالنصر، پادشاه بابل را بر آنها مسلط کرد. برخی از قبایل بنی اسرائیل به عربستان و برخی دیگر به غور مهاجرت کردند.»(15)
بعد از کتاب«مخزن افغانی» که در این زمینه کتاب مادر و مرجع شناخته میشود کتابها و نوشتههای متعددی از سوی مورخان مسلمان و غیر مسلمان از قرن هفدهم تا قرن بیستم میلادی در تأیید صریح و ضمنی نظریهي اسرائیلی تباری پشتونها نوشته شده است. در ذیل فهرستی از آثار اسلامی و اروپایی ارائه می شود.
الف – منابع اسلامی
1- مخزن افغانی، تألیف نعمتالله هروی(1020 هجری= 1611 میلادی).
2- تاریخ فرشته یا گلشن ابراهیمی، تالیف محمدقاسم هندوشاه، مشهور به فرشته (1015 هجری= 1606 میلادی).
3- تواریخ رحمت خانی، تألیف حافظ محمد صدیق (1031 هجری= 1622 میلادی).
4- مرآت العالم، تألیف محمد بختاور (1087 هجری= 1667 میلادی) در این کتاب گزارش واضحی از مسافرت افغانها از سرزمین مقدس به غور، غزنی و کابل داده شده است.
5- خلاصة الانساب، تألیف حافظ رحمت بن شاهعلم کتهخیل (1184 هجری=1770میلادی).
6- تواریخ خورشید جهان، تألیف شیرمحمد گنداپور ابراهیم زایی (1311 هجری).
7- تاریخ مرصع، افضل خان ختک.
8- انساب افاغنه، فریدالدین احمد.
9- صولت افغانی
10- شوکت افغانی
11- توزک افغانی
13-ارمغان اسرائیل
14- بنی اسرائیل یا افاغنه، سید عبدالجبار استانوی
علاوه بر منابع فوق الذکر شخصیتهای دیگری از جمله قاضی عطاءالله خان و داکتر عبدالغنی پنجابی در نوشته هایشان بر اصالت اسرائیلی پشتونها بیشتر تکیه کرده اند. قاضی عطاءالله در كتاب «دپشتنو تاریخ»، مینویسد: «یک و نیم هزار سال پس از حضرت سلیمان (ع)، حضرت محمد (ص) ظهور کرد و 9 سال بعد از نبوت ایشان، خالد بن ولید که در اصل یک اسرائیلی الاصل بود از جمله اصحاب آن حضرت به شمار میرفت. خالد را میتوان جد افغانها دانست. قبیله «بنكش» را «خالدی» نیز مینامند.»(16)
همچنین داکتر عبدالغنی پنجابی معلم مکتب حبیبیه و رئیس جناح «جان نثاران اسلام» در جنبش مشروطه اول (1909 میلادی) افغانستان در رابطه با اصل و نسب افغانها چنین می نویسد:«درباره جد افغانها، شش نظریه پیش کش شده است؛ و مورخین مختلف افغانها را به کویتها، یهودیها، گرجیها، تولکها، منگولها و یا ارمنیها نسبت میدادند. اما منشأ اصلی آنها روشن نیست. بیشتر به اصالت یهودیت محتمل است و آن هم از مشخصات ممیزه و عشق به پول ناشی می شود.»(17)
افزون بر دانشمندان و نویسندگان مسلمان، سه تن از امیران و شاهان افغانستان نیز بر اسرائیلی بودن تبار خود اعتراف کرده اند:
1- امیر دوست محمد خان در پاسخ به سؤال الکساندر بورنس، سفیر بریتانیا در کابل دربارهي اسرائیلی بودن اصل و نسب پشتونها گفت: «مردم در این مورد شک ندارند.»(18)
2- امیر شیرعلی خان در وقت وفات خود گفت:«ما اصلا از اهل اسرائیل می باشیم.»(19)
3- امير عبدالرحمان خان با استناد به كتابهاي تاريخ پشتو و تذكرةالملوك، اظهار ميكرد كه افغانها نام شان را از نام «افغانه» سپهسالار حضرت سليمان اخذ كرده اند، و بعضي افغانها از نسل افغانه و بعضي ديگر از نسل ارميا فرزند پسري شائول يا ساول، نخستين پادشاه يهود، هستند. ( 20)
ب – منابع اروپایی
نظریه اسرائیلی تباري پشتونها و این که آنها مربوط به یکی از ده قبیلهي گمشدهي اسرائیل هستند برای نخستین بار در قرن 19 توسط مورخان و خاورشناسان غربی مورد بحث قرار گرفت. شاید اولین کسی که در این رابطه با صراحت اظهار نظر کرد سر الکساندر بورنس(Sir Alexander Burnes) سفیر بریتانیا در کابل- که در قیام هفتم رمضان سال1841میلادی مردم شهر کابل کشته شد- بوده باشد. بورنس در کتاب «مسافرت در بخارا» که در سال 1835 منتشر شده است مینویسد: «افغانها خودشان را بنی اسرائیل میخوانند، اما اگر واژهي یهودی استفاده شود از مخالفان و سرزنش کنندگان يهود هستند. آنها میگویند که بختالنصر بعد از برانداختن اسرائیل آنها را به شهر غور نزدیک بامیان منتقل کرد و در آنجا بعد از درگذشت رئیسشان «افغان» نامیده شدند. افغانها می گویند تا زمانی که در قرن اول هجری از سوی خالد بن ولید به اسلام دعوت شدند با هویت اسرائیلی زندگی میکردند. با وجود روایتها و تاریخِ به صراحت بیان شدهي افغانها، من دلیل خوبی برای بی اعتبار ساختن این روایتها نمیبینم.»(21)
الکساندر بورنس در جای دیگری مینویسد: «در صورتی که بعضی از قبایل اسرائیل به شرق مهاجرت کرده اند، پس چرا ما تأیید نکنیم که افغانها از اخلاف آنها بوده و بعداً به دین اسلام مشرف شده اند.»(22)
طوري كه پيش از اين گفته شد، الکساندر بورنس در دومین سفرش به افغانستان و ابتدای سفارتش در کابل در سال 1837 از امیر دوست محمد خان درباره اسرائیلی بودن اصل و نسب پشتونها پرسید. دوست محمدخان چنین پاسخ داد: «مردم او در این مورد شک ندارند؛ با وجود آن ایدهی یهودیت را رد می کنند.»(23)
نامهای برخی دانشمندان و خاورشناسان غربی موافق اسرائیلی تباری پشتونها و نظريات شان به شرح زیر است:
1- مونت استوارت الفنستون(Mountstuart Elphinstone): مونت استوارت الفنستون (1779-1859) رئيس مسعمراتي انگليس در هند در مورد روايت اسرائيلي تباري پشتونها مينويسد:«گرچه روايتهاي آنان (افغانها) با افسانه آميخته است، اما با روايت مسلمانان ديگر مطابقت دارد و در اصل با انجيل اختلاف چنداني ندارد. آنان ميگويند كه چند تن از فرزندان افغان پس از اسارت به كوههاي غور كوچيدند و گروهي ديگر به عربستان رفتند. اين روايت به هيچ وجه دور از امكان نيست. محقق است كه ده قبيله از دوازده قبيله يهود پس از بازگشت برادرانشان به يهوديه در شرق ماندند و اين فرضيه كه افغانان از دودمان آنانند به آساني و طبيعتاً ناپديد شدن يك قوم و منشأقومي ديگري را آشكار ميسازد.» (24)
2- ویلیام مورکرافت (William Moorcraft): ویلیام مورکرافت که در سالهای 1825-1819 میلادی در کشورهای مختلف همجوار هند سفر کرده است در رابطه با پشتونهای درهي خیبر مینویسد: «خیبریها همه بلند قد بوده و به طرز عجیبی چهره و سیمای یهودی دارند.»(25)
3- سر ویلیام جونز (Sir William Jones): ویلیام جونز خاورشناس، میگوید:«افغانها از جمله ده قبیلهي گمشدهي اسرائیل میباشند که حضرت ادریس از آنها نام برده است. آنها از اسارت فرار کردند و در کوهستانات ارزرات (Arsareth) پناهنده شدند.»(26)
4- جی. بی. فرزر (J. B. Frazer): فرزر، انسان شناس اسکاتلندی در سال 1843 میلادی مینویسد: «مطابق به روايتهاي خودشان، پشتونها عقیده دارند که از تبار یهود هستند. آنها اصالت یهودی شان را تا زمانی که مسلمان شدند حفظ کرده بودند.»(27)
5- جوزف پیرفرير(Joseph Pierre Ferrier): جوزف پیرفرير، در كتاب تاریخ افغانها، در سال 1885 نوشت که افغانها ده قبیلهي اسرائیلی را نمایندگی میکنند و برای اثبات نظرخود داستاني از زمان نادرشاه افشار را چنین نقل می کند: «زمانی که نادرشاه برای فتح هند به پیشاور رسید، رئیس قبیلهي یوسفزی با هدیهي یک کتاب مقدس تورات به زبان عبری، و چند نوشتار دیگر مذهبی یهودی- که در قدیم برای عبادت از آنها استفاده میکردند و آنها را تا آن زمان نگه داشته بودند- از نادرشاه افشار پذیرایی کرد. این نوشتارها توسط فرد یهودی که همراه لشکر نادرشاه بود شناسایی شدند. بنابراین، وجود تورات در میان قبایل افغان یهودی بود آنها را نشان می دهد.»(28)
6- میجر اچ. دبلیو. بیلیو (Major H. W.Bellew): بیلیو در سال 1891 کتابی تحت عنوان «جستجویی در نژاد شناسی افغانستان» نوشت. او در کتاب خود به «قلعه یهودی» به عنوان مرز شرقی قبایل افغان اشاره میکند واز دشتی به نام «دشت یهودی» در منطقه «مردان» سخن میگوید. این مناطق هم اکنون در پاکستان واقع شده اند. بیلیو از مطالعات خود چنین نتیجه میگیرد که: «روایت افغانها از یعقوب، عیسی و موسی و مهاجرت یهودیها و گزارش افغانها از جنگ اسرائیلیها و فتح فلسطین و گزارش آنها از صندوقچه میثاق (صندوقچه سليماني) و انتخاب ساول به عنوان پادشاه و ... به روشنی مبتنی بر گزارشها و یادداشت های تورات است. و بوضوح نشان دهندهي آگاهی آنها از عهد عتیق است، آگاهی که اگر حضور یهودیان را اثبات نمیکند، حداقل ادعای آنها را که افغانها خوانندگان کتابهای پنجگانهي عهد عتیق بودند را تأیید می نماید.»(29)
7- توماس لیدلی (Thomas Ledlie): لیدلی در سال 1898 نوشته است، اروپاییها زمانی که به این حقیقت برمیخورند که افغانها خود را بنی اسرائیل میدانند و در عین حال تبار یهودی خود را انکار مینمايند، همواره مسائل را در یکدیگر خلط میکنند. گرچه افغانها ایدهي یهودی تباری را رد میکنند، با وجود آن ادعا دارند که از تبار بنی اسرائیل هستند. لیدلی توضیح میدهد که:«اسرائیلیها با ده قبیلهای که بعد از جدا شدنشان از بارگاه داود(ع) عنوان اسرائیل برایشان به کاربرده میشود و قبیلهي یهودا (Judah) که نام یهود را حفظ کرده اند، از آن به بعد، تاریخ جداگانه دارند. این قبیلهي آخری «یهود» نامیده شد و در شرق و غرب از بنیاسرائیل تفکیک میشوند.» (30)
8- هنری جورج راورتی (Raverty): راورتی معتقد است که یهودیها مردمان خودسر و لجوج بودند؛ کورش این قبیله را به ایالت کم نفوس و دور دست امپراتوری فارس [دامنههای کوه سلیمان] انتقال داد.(31)
9- رومودین (Rumodin):رومودين، دانشمند خاور شناس روسی مينويسد: «در تورات کتاب مقدس عبرانیها کلمه «افغانه» و یا چهرهي افغانه با تکرار ذکر شده است و افغانه را نوهی ساول معرفی میکند. بازماندگان افغانه توسط زمامدار وقت در ردیف سایر اسرائیلیها به سوی کوهستانهای غور، غزنی، کابل، قندهار و فیروز کوه فرستاده شدند.»(32)
10- اسحق بن زفی، دومین رئیس جمهور اسرائیل: اسحق بن زفی در نوشتهي خود در سال 1957 تحت عنوان «تبعید شدگان و نجات یافتگان» می نویسد که مهاجرت یهودیها در افغانستان با تبعید آنان از شهر سامریه توسط شلمانسر پادشاه آشوریها (719 ق.م) اغاز شد. بن زفی ادامه میدهد: «قبایل افغان که در میان آنها یهودیان برای چندین نسل زندگی کردند، مسلمانانی هستند که روايتهايشان را دربارهي قبایل دهگانه هنوز حفظ کرده اند. این یک روایت قدیمی است و نه یک توجیه تاریخی. عدهای از پژوهشگران یهودی و غیر یهودی که در زمانهای مختلف از افغانستان دیدن کردهاند و دانشجویان حوزهي افغانستان شناسي که در منابع ادبی جستجو کردهاند، به این روایت پشتونها که در چندین دائرةالمعارف به زبانهای اروپایی نیز بحث شده برخورده اند. این حقیقت که به این روایت و نه هیچ روایت دیگر، در میان قبایل پشتون پافشاری میشود، به ذات خود ارزشمند است.
ملتها معمولا خاطراتشان را با نقل کردن دهان به دهان، نسل به نسل زنده نگه میدارند و بخش بیشتر تاریخ شان بر اساس روايتهاي شفاهی ساخته شده و نه بر اساس روايتهاي مکتوب. این وضعیت بخصوص درمورد ملتها و جوامع ساحل خاوری مدیترانه صدق می کند. به طور مثال مردم شبه جزیره عربستان اطلاعات شان دربارهي آیین شرک- که با پذیرش اسلام منسوخ کردند- و مشرکین را از طریق چنین روایتهای شفاهی به دست آورده اند. به همین ترتیب مردم ایران که قبلا زردشتی بودند، قبایل ترک و مغول که بودایی و شامانیست بودند و سوریها که مسیحی بودند از روایتهای شفاهی استفاده کردند. بنابراین، اگر قبایل افغان به این روایت پافشاری میکنند که آنها زمانی اسرائیلی بودند و به مرور زمان به اسلام گرویده اند و کدام روایت جایگزین این روایت در میان آنها وجود ندارد، آنها به يقين یهودی هستند.» (33)
11- دکتر آلفرد ایدرشیم (Dr. alfred Edersheim) از نویسندگان معاصر میگوید: «تحقیقات جدید تأکید بر آن دارد که افغانها از تبار قبایل گمشده هستند.»(34)
12- اولاف کاروی (Sir Olaf Caroe): اولاف كاروي، آخرین حکمران بریتانیا در صوبه سرحد شمالی نوشته است:«سیدعبدالجبارشاه، مرد بزرگ و خردمند، متدین و آگاه از تمام دو قرن اخیر است. او اعتقاد کامل به این دارد که افغانها و پشتونها از نژاد سمتی (سامی) اند نه آریایی. زبان دلیل ثبوت اتنیکی شده نمی تواند.»(35)
13- جورج روز
14- چارلز میسن
15- جورج مور
16- ژنرال جورج ماکمون
17- کلنل جی. بی. مالسون
18- کلنل فایلسون
19- جورج بیل
20- ای. بالفور
21- سر هنری یول
22- توماس هالدیث
23- شالوا ویل
دلایل موافقان اسرائیلی تباري پشتونها را میتوان حول هشت محور به شرح زیر برشمرد:
1- نسب نامههای پشتونها که در کتاب مخزن افغانی جمع آوری شده است.
2- روايتهاي شفاهی در میان قبایل پشتون.
3- شباهتهای فیزیکی و سنتهای قبیلهای.
4- تأیید مورخان و واقعه نگاران مسلمان در دورهي اسلامی.
5- تأیید تعداد قابل توجه دانشمندان اروپایی از قرن 19 تاکنون.
6- وجود کتاب مقدس تورات و نوشتارهای مذهبی يهوديان در میان قبایل پشتون.
7- قرینهي برخی نامهای طوایف و مناطق، مانند سلیمانی، خالدی، دشت یهود، قلعه یهود، كوه سليمان و درهي خيبر.
8- شباهتهاي ژنتيكي و DNA پشتونها با يهوديان.
مخالفان نظریهي اسرائیلی تباري پشتونها
در بخش پیشین روشن شد که دانشمندان، مورخان و نویسندگان مسلمان و به خصوص پشتون، از قرن شانزدهم تا بیستم میلادی با اتفاق از نظریهي اسرائیلی تباري پشتونها با ذكر آن در نوشتههاي شان حمایت کردهاند. جمع کثیری از دانشمندان و خاورشناسان اروپایی از کشورهای مختلف نیز این نظریه را پذیرفته اند.
شمار اندکی از نویسندگان و دانشمندان اروپایی با نظریهي اسرائیلی تباري پشتونها مخالفت کردند. یکی از نخستین مخالفان این نظریه «مونت استوارت الفنستون» انگلیسی معرفی شده است. در حالی که نظر ايشان در فهرست موافقان اسرائيلي تباري پشتونها نقل شد و او احتمال منشأ اسرائیلی آنها را رد نكرده است.
مخالفان اصلي نظريهي اسرائيلي تباري پشتونها، برنارد دورن (Bernard Dorn)، وارتان گریگوریان و مورگن استرین هستند که دلایل قانع کنندهای ارائه نکردهاند. و اما، مورخان معاصر و شناخته شدهي افغانستان از جمله میرغلاممحمد غبار، احمدعلی کهزاد و میرمحمدصدیق فرهنگ، نظریهي اسرائیلی تباري پشتونها را افسانه و نادرست خوانده و آنها را آریایی نژاد معرفی کردهاند. گفتنی است که مورخان معاصر افغانستان به این مسأله اگر پرداخته اند بسیار کوتاه و با اشاره گذشته و استدلال جامع و کافی نکرده اند.
مخالفان نظریهي اسرائیلی تباری پشتونها بیشتر از استدلال انکار کردهاند؛ دلایل آنها را میتوان حول دو محور خلاصه کرد:
1- روایت اسرائيلي تباري پشتونها با متن تورات مطابقت ندارد؛ در حالي كه در بخش پيشين روشن شد كه برخي پژوهشگران اعتراف به مطابقت آن كردهاند.
2- پشتونها به خاطر مصلحت اجتماعی و سیاسی به بنی اسرائیل نسبت داده شده اند.
ارتباط ژنتیکی پشتونها با اقوام اسرائیلی
در سال 1388خورشيدي (جنوری 2010) روزنامه بریتانیایی گاردین گزارش داد، شماری از مردم شناسان اسرائیلی نوشته اند که درمیان اقوامی که ادعا میشود با ده قبیلهي گمشده اسرائیلی ارتباط دارند، پشتونها موارد قناعت بخشتری در این مورد دارند. به نوشته گاردین شباهتهایی در نام گذاری، سنتها، شیوهي لباس پوشیدن و مواد خوراکی پشتونها و یهودی وجود دارد. علاه بر آن در روايتهاي شفاهي پشتونها ريشهي اسرائيلي آنان ذكر شده است. گاردین نوشته بود که شباهتهایی که میان پشتونها و اقوام اسرائیلی وجود دارد، ثابت کننده ریشهي نژادی آنها نیست، اما تحقیقات ژنتیکی نشان خواهد داد که میان آنان ارتباط 2700 سالهای که عنوان شده درست است یا نه. (36)
روزنامه گاردین در این زمینه نتیجه مطالعات یک دانشمند هندی را نیز گزارش داد. بر اساس این گزارش دکتر نورس افریدی، مورخ هندی مطالعات ژنتیک، روی قبیلهي آفریدی پشتونها در منطقه «مليح آباد»، در ایالت «اتراپرادیش» انجام داده است. از مجموع 1500 فرد پشتونی که نمونههای خون آنها مورد مطالعه قرار گرفته، 650 نفر دارای خصوصیات ژنتیکی مشابه یهودیها بودند.(37)
به دنبال گزارش روزنامه گاردین برخی منابع خبری گزارش دادند که وزارت خارجه اسرائیل بورس تحصیلی را به یک دانشمند علم ژنتیک هندی به نام «شاهناز علی» اعطا کرده تا تحقیقی را در مورد ثابت کردن این که پشتونها از نژاد و ریشه یهودی هستند انجام بدهد. این دانشمند در شهر حیفا در یک مرکز تحقیقات تکنولوژی اسرائیلی به نام «تکنسيون اسرائیل» با همکاری تعدادی از پژوهشگران یهودی متخصص در علم ژنتیک مشغول تحقیق میباشد.
قبل از آن در سالهای 1983 تا 2004 نیز پژوهشگران روی DNA پشتونها تحقیقاتی انجام داده بودند. پژوهشگران نه تنها وجود ارتباط میان پشتونها و یهودیهای (اشکنازی، سفاردیک، میزراحی) را کشف کردند، بلکه این مطلب را نیز دریافتند که DNA پشتونان بعد از DNA یهودیان ایرانی و عراقی (6709)، دومین DNA نزدیک (6801) به یهودی های اشکنازی می باشد.(38)
اکثر پژوهشگران، نمونههای خون تحقیقاتیشان را از اقوام پشتون یوسفزی، افریدی یا ختک در پاکستان و هند گرفته بودند که نتیجهي آن میتواند در مورد DNA پشتونهای افغانستان هم تعمیم داده شود.
بر اساس پژوهشهای انجام شده شواهدي از یک بیماری ژنتیک یهودیها، در میان پشتونها مشاهده شدهاست. بیماری عضلانی خاصي که سبب ضعف عضلات می شود، یک اختلال ژنتیک است که خواستگاه اصلی آن جوامع یهودی هستند. اکثر بیماران این نوع بیماری، یهودیان ایرانی هستند، اما چند تایی هم متعلق به پشتونهای افغانستان شناخته شده اند.(39)
بیماری مشترک دیگر میان یهودیان و پشتونها بیماری (G6PDH) است. این بیماری میان یهودیان کردستان، عراق، ایران، یمن و پشتونهای افغانستان مشترک است.(40)
برداشت واپسين
روایت اسرائیلی تباری پشتونها متکی به تاریخ شفاهی مورد توافق عام قبایل پشتون، تأييد مورخان و پژوهشگران مسلمان و حتي توافق اکثریت انسان شناسان و خاورشناسان اروپایی از قرن 16 تا قرن بیستم میلادی است. علاوه بر آن، تحقیقات ژنتیکی دانشمندان در سالهای اخیر حاکی از شباهت (DNA) بیش از 43 درصد پشتونهای مورد آزمایش قرار گرفته با یهودیها، به خصوص یهودیهای اشکنازی و نیز وجود بیماریهای مشترک میان پشتونها و برخی اقوام اسرائیلی میباشد؛ و روایت اسرائیلی تباری پشتونها را تقویت میکند. با وجود آن تا کنون هیچ روایت و نظریهي علمی و تاریخی قطعي در مورد منشأ تباری پشتونها ارائه نشده است؛ و هنوز نمیتوان با قاطعیت پشتونها را اسرائیلی تبار نامید.
ادامه دارد...
--------------------------------
پانوشتها
1- محتاط، عبدالحميد تاريخ تحليلي افغانستان، فصل اول، قسمت 3. www.mandegardaily.af/spip.php?article480
2- همان منبع، قسمت چهارم. www.mandegardaily.af/spip.php?article499
3- كهزاد،علياحمد، تاريخ افغانستان،جلد اول،ص 89؛ و حبيبي،عبدالحي، تاريخ مختصر افغانستان، 1368، ص 8.
4- تاريخ افغانستان، جلد اول، ص94.
5- دكابل كالني(سالنامه كابل)، سال 1320، پشتو تولنه، مطبعه دولتي، ص 240.
6- همان منبع، ص 241.
7- همان، ص 242.
8- همان، ص 244-243.
9- افغانستان (مجموعه مقالات)، ترجمه سعید ارباب شیرانی و هوشنگ اعلم، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 118.
10- طرزی، صدیق رهپو، ما، اسطوره- واقعیت. www.tarzi.blogfa.com/post-49.aspx
11- همان.
12- پته خزانه، ص3
13- www.khyber.org/pashtohistory/ethnology-arabs.shtml
14- خواجه نعمت الله هروی (1630 م - 1613) فرزند خواجه حبیب الله که او را پشتون و از قوم نورزی (نورزایی) معرفی کرده اند. در ابتدا کتابدار کتابخانه عبدالرحیم خان، سپهسالار جلال الدین اکبر و بعداً واقعه نویس دربار جهانگیر (شهزاده سليم) امپراتور مغول در هند بود. نعمت الله 35 سال در محکمه شاهی جلالالدین اکبر و یازده سال واقعه نویس دربار جهانگیر بود. او سپس در خدمت خان جهان خان لودی از سرداران نظامی امپراتوری مغولی قرار گرفت و در سفری که با سردار موصوف برای سرکوبی مرهتهها به دکن در سال 1018 هجری قمری داشت، با هیبتخان کاکر آشنا شد و به تشویق او و توجیه خان جهان خان لودی به پژوهش در مورد اصل و نسب پشتونها پرداخت و کتاب مخزن افغانی را در این رابطه در سال 1611 میلادی تألیف نمود.
15- www.payamewatan.com/articles/a.s=13.html،
آکادمیسین سیستاني به نقل از کتاب «پشتنی قبیلی او روایتی شجری»، ص 19.
16- تاريخ تحليلي افغانستان، www.mandegardaily.af/spip.php?article499
17- همان
18- Sir Alexander Burnes, Travels in to Bokhara,vol.2:139-141.
19- شهرانی، دکتر عنایت الله، «تاریخچه اقوام و نژادها در افغانستان»، سپتمبر 2007به نقل از «سفارت روسیه تزاری به دربار امیر شیرعلي خان»، ترجمه عبدالغفور برشنا، ص 34.
20- گريگوريان، وارتان، ظهور افغانستان نوين، ترجمه عالمي كرماني،ناشر: ابراهيم شريعتي، تهران، 1388، ص 46.
21- Travels in to Bokhara,vol.2:139-141
22- سفارت روسیه تزاری به دربار امیر شیر علي خان، ص 34.
23- مونت استوارت الفنستون، افغانان،( جاي-فرهنگ-نژاد-گزارش سلطنت كابل)ترجمه محمد آصف فكرت، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي،1376، ص 161-169.
24- Travels in to Bokhara,vol.2:139-141
25- Moorcraft, Travels in Hemalayan Provinces, of Hindustan and the punjab: in Ladakh and Kashmir, in Peshawar, Kabul, Kunduz and Bukhara,12.
26- - تاریخ تحلیلی افغانستان
27- J. B. Frazer, A Historical and Describtive Account of Persia and Afghanistan,298
28- Ferrier, History of the Afghans,1858.
29- H. W. Bellew, An Enquiry into the Ethnography of Afghanistan,34.
30- Calcutta Review, January,1989.
31- تاريخ تحليلي افغانستان
32- همان.
33- Ben-Zvi, The Exiled and the Redeemed,1957,176.
34- Dr.Alfred Edersheim, The Life and Times of Jesus, The Messiah,15.
35- تاريخ تحليلي افغانستان.
36- Pashtan clu to last tribes of Israel(http://www.guardian.co.uk/world/2010/jan17).
37- http://www.guardian.co.uk/world/2010/jan17).
38- DNA& Tradition:The genetic link to the ancient Hebrews,by Yaakov kleiman.Yaakov Kleiman-2004-204 pages-page 71.
39- Focus on Genitic Screening Research, by Sandra R.Pupecki-2006-149 pages-page62.
40- The Unfit:A history of a bad ideaElof Axel Carlson,cold spring Harbor Laboratory press,2001-451pages-page300.
در این زمینه بیشتر بخوانید:
تأملی بر پریشان رفتاری تاریخ نگاری در افغانستان (بخش اول) / مصباح زاده
تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (قسمت دوم) / مصباح زاده
تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (بخش سوم) / مصباح زاده
تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (بخش چهارم) / مصباح زاده
تأملی بر پريشان رفتاری تاريخنگاری در افغانستان (بخش پنجم) / مصباحزاده
ترور استاد ربانی، عوامل و نکتههای آموزنده / سید محمدباقر مصباحزاده
اسلامگرايی اردوغان، سناريو يا واقعيت؟ / سيد محمدباقر مصباحزاده
مغوليسم، مباني و حربه هاي فاشيستي (بخش اول) / مصباحزاده
چگونگي شكلگيري جنبش مغوليستي در افغانستان (بخش دوم)/مصباح زاده
هزاره؛ قرباني مغوليسم (بخش سوم) / مصباح زاده
مغولیستها و مسألهی مرجعیّت (بخش چهارم) / مصباحزاده
تشيّع؛ آماج توطئههاي امپرياليسم، صهيونيسم و فاشيسم/ مهندس مصباح زاده
پايگاه نظامي امريكا در افغانستان به نفع کیست؟ مصباح زاده
متحد استراتژیک افغانستان کیست؟ / مصباحزاده
طالبان؛ شمشیر دو دم/مصباح زاده
پیامدهای حمله امریکا و انگلیس به افغانستان / مصباح زاده
امضای قرارداد استراتژیک امریکا، گامی بهسوی ماندگاری در افغانستان است/مهندس مصباح زاده
ناظران غربی سکه سیاسی ناتو در افغانستان هستند/مهندس مصباح زاده
یازده سپتامبر سناریوی آمریکایی بود تا اسلام خطر جهانی معرفی شود/مهندس مصباح زاده
کنفرانس بینالمللی کابل؛ سناریوی سوخته / مهندس سید محمد باقر مصباح زاده
جرگهی مشورتی صلح اهداف و دستاوردهای آن / مهندس مصباح زاده
دستاورد جرگه مشورتی صلح؛ تأیید جنگ و تجاوز / مصباح زاده
دیدگاه های اندیشمندان و رهبران جهان درباره امام خمینی (ره) / سید محمد باقر مصباح زاده
نگاهی به دیروز و امروز وطن (۱) / مهندس مصباح زاده
نگاهی به دیروز و امروز وطن (۲) / مصباح زاده
اهمیت شناسایی فلسطین/ مصباح زاده
اهمیت بزرگداشت قیام سوم حوت کابل (۱۳۵۸) - مهندس مصباح زاده
آيتالله تقدسي از ديدگاه شهيد مصباح