تشکیل شورای هماهنگی و درگیریهای خونین در کابل نه تنها یک شکست نظامی و به تبع آن سیاسی، بیشتر از همه برای حزب اسلامی بود، بلکه تیر خلاص را بر وجهٔ جهادی این حزب نیز رها ساخت.
شورای هماهنگی انقلاب اسلامی افغانستان (The Islamic Revolution Solidarity of Afghsnistan)
شورای هماهنگی انقلاب اسلامی افغانستان همزمان با حملهٔ مشترک نیروهای حکمتیار، دوستم و مزاری به مواضع نیروهای دولت استاد ربانی در مرکز شهر کابل در روز دوم جنگ در مورخهٔ ۱۰/۱۰/۱۳۷۲ اظهار وجود نمود، اما مقدمات ائتلاف بین نیروهای مذکور ماهها قبل از آغاز جنگ در سال ۱۳۷۱ فراهم شده بود. بنابر اظهارات استاد عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۷۱ پیش از حملهٔ مشترک نیروهای شورای نظار و اتحاد اسلامی سیاف به منطقهٔ افشار و سقوط این منطقه، طرح کودتای سه جانبه علیه دولت ربانی توسط او، حکمتیار و دوستم روی دست گرفته شده بود، اما در شبی که قرار بود عملیات صورت بگیرد حزب اسلامی به دلیل عدم اعتماد به جنبش ملی و دوستم عمل نکرد. بار دیگر به اصرار آقای مزاری تلاش شد که عملیاتی برای براندازی دولت ربانی صورت بگیرد و شب عملیات هم مشخص شد اما این بار جنبش ملی دوستم وارد عمل نشد. (۱)
بار سوم طرح براندازی دولت ربانی از سوی مزاری، دوستم و حکمتیار زمانی روی دست گرفته شد که حزب وحدت اسلامی به ریاست آقای مزاری معاهدهٔ ترک خصومت با جمعیت اسلامی را در تاریخ ۲۴/۴/۷۲ امضا نموده بود. در شب عملیات قرار بود که نیروهای حکمتیار، دوستم و مزاری از استقامتهای مربوطهٔ شان وارد عمل شوند، حزب اسلامی و جنبش ملی جنگ را آغاز کردند و نقاط مهم و استراتژیک شهر کابل را به تصرف درآوردند و تا مقر ریاست جمهوری و وزارت دفاع پیشروی کردند، اما توسط نیروهای تحت فرماندهی احمدشاه مسعود به شدت سرکوب شدند.
آقای مزاری نتوانست از غرب کابل وارد عمل شود چرا که با حکمتیار و دوستم مخفیانه پیمان بسته بود و شورای مرکزی حزب وحدت در جریان قرار نداشت. شورای مرکزی حزب وحدت پس از آنکه از طرح کودتا علیه دولت ربانی آگاه شد با شدت به مخالفت برخاست و مزاری نتوانست بهطور علنی وارد جنگ شود، اما در شب کودتا بهطور مخفیانه۲۳۰ نفر را ازفرقهٔ ۹۷ به فرماندهی ابوذر شولگره و۷۰ نفر را از غند(= هنگ) دوم شفیع به تپهٔ مرنجان و شاه شهید فرستاده بود، که این افراد کشته و اسیر هم دادند. علاوه بر آن نیروهای حزب اسلامی با نیروهای شفیع درگیر شدند که عدهای از آنان را کشته و خلع سلاح نمودند.
همانطوریکه گفته شد در روز دوم جنگ در مورخهی۱۱/۱۰/۷۲ شورای عالی هماهنگی انقلاب اسلامی متشکل از چهار حزب، یعنی حزب اسلامی حکمتیار، حزب وحدت اسلامی (شاخهٔ استاد مزاری)، جنبش ملی و جبههٔ ملی نجات، اعلام موجودیت کرد. جنرال فوزی معاون جنرال دوستم ضمن اعلام تشکیل شورای هماهنگی اظهار داشت که این شورا به منظور براندازی دولت ربانی که حقوق ملیتهای دیگر را نادیده گرفته و در طی بیش از یک و نیم سال حکومت تغییری در سرنوشت مردم ایجاد نکرده، تشکیل شدهاست.
قریبالرحمان سعید، سخنگوی حزب اسلامی در سومین روز درگیری ضمن تأیید تشکیل شورای هماهنگی خواستههای این شورا را که در اولین اعلامیهٔ آن انعکاس یافته بود مطرح ساخت. در اعلامیهٔ شورای هماهنگی از برهانالدین ربانی خواسته شده بود که بدون قید و شرط استعفای خود را از طریق رسانههای گروهی اعلام کند. در اعلامیهٔ مذکور پیشنهاد شده بود که بعد از استعفای ربانی سران گروههای جهادی گردهم آیند و دولت موقت بیطرفی را بهجای دولت استاد ربانی برگزینند. شورای هماهنگی در دومین اعلامیهٔ خود از ربانی خواست که ظرف ۴۸ ساعت استعفا دهد. سومین اعلامیهٔ شورای عالی هماهنگی در ارتباط با برقراری آتشبس در تاریخ ۱۸/۱۰/۷۲ بود که بر ادامهٔ جنگ تا برکناری آقای ربانی تأکید داشت.
بههرحال، شورای هماهنگی انقلاب اسلامی که ائتلاف نامنسجمی از نیروهای قبلاً متخاصم بود بهطور موقت وارد عرصهٔ سیاسی و نظامی بحران افغانستان شد. نمایندهٔ آقای مزاری بهنام نمایندهٔ حزب وحدت در شورای هماهنگی، دکتر رسول طالب معرفی شد. جنگ هشت روز طول کشید، حکمتیار، مزاری و دوستم نتوانستند دولت ربانی را سرنگون سازند، اما باعث کشته شدن۴۰۰ نفر و زخمی شدن حدود چهار هزار نفر شدند. علاوه بر آن حدود ۸۰ هزار نفر از اهالی بیگناه شهر کابل آواره و بیخانمان گردیدند.
تشکیل شورای هماهنگی و درگیریهای خونین در کابل نه تنها یک شکست نظامی و به تبع آن سیاسی، بیشتر از همه برای حزب اسلامی بود، بلکه تیر خلاص را بر وجهٔ جهادی خدشه دار این حزب نیز رها ساخت. چرا که هنوز مردم ستمدیدهٔ افغانستان بهویژه ساکنان شهر ویران شدهٔ کابل از یاد نبرده بودند که حزب اسلامی به بهانهٔ حضور نیروهای دوستم که او را کمونیست میخواند در شهر کابل این شهر را به موشک میبست و هر روز عدهای از شهریان بیگناه اعم از زن و مرد و پیر و جوان را به خاک و خون میکشید.
گرچه در نزدیک ساختن دوستم با حکمتیار ظاهراً آقای مزاری نقش بازی میکرد اما حکمتیار مینویسد که او خودش برای جذب دوستم پس از آنکه روابط دوستم با دولت ربانی بر سر تصرف شیرخان بندر توسط نیروهای سیاف تیره شد، تلاش کردهاست. حکمتیار در این رابطه مینویسد:
«متصل این حادثه[تصرف شیرخان بندر] برادر حکمتیار با انجنیر مهدی که زمانی امیر جهاد اسلامی در ولایت فاریاب بود و به جنبش پیوسته بود از طریق مخابره تماس گرفته و به او گفت: از جنبش بپرسید که در مورد رفقای سابقهاش چه ذهنیتی دارد و اکنون دربارهٔ حزب اسلامی چگونه میاندیشد و در چه موضعی قرار دارد. ایشان به زودی جواب دادند که جنبش خواهان مذاکره با حزب است. حزب اسلامی باآغاز مذاکره با جنبش توافق کرد. اولین دیدار هیئتهای طرفین و اولین دور مذاکرات در تاشکند صورت گرفت که در آن بر ادامهٔ مذاکرات، تفاهم با سایر احزاب و تشکیل جبههٔ مشترک، توافقات مقدماتی به عملآمد.
جبههٔ ملی نجات به رهبری صبغتالله مجددی به این جبهه پیوست. گروههای شامل شورای هماهنگی طی چند دور مذاکرات بعدی و با توجه به درگیریهایی که ائتلافیون حاکم بر کابل با همهٔ گروهها در چندین استقامت داشتند، بر یک اقدام مشترک تشکیل حکومت موقت در کابل و برگزاری انتخابات توافق نمودند. جبههٔ نجات ملی و حزب وحدت اسلامی بیش از همه بر اقدام عاجل تأکید داشتند.»(۲)
پس از سقوط غرب کابل و چهار آسیاب در سال ۱۳۷۳ شورای هماهنگی عملاً اهمیت خود را از دست داد، با آن هم در اواخر سال مذکور نمایندگان شورای هماهنگی تحت ریاست جنرال دوستم در مزار شریف تشکیل جلسه دادند و صبغتالله مجددی را به ریاست این شورا برگزیدند. بار دیگر جلسهٔ رهبران گروههای عضو شورای هماهنگی در اواخر سال ۱۳۷۴، پیرامون اتخاذ یک استراتژی از سوی گروههای مخالف دولت ربانی در برابر تحولات آیندهٔ افغانستان، با وساطت پاکستان در اسلامآباد دایر شد. این اجلاس در مورخهٔ ۲۴/۱۱/۷۴ پس از چهار روز مذاکره در اسلامآباد پایان یافت و اعلام شد که شورای هماهنگی انقلاب اسلامی افغانستان به یک توافق پنج مادهای پیرامون چگونگی حل بحران در این کشور دست یافتهاست. این توافق شامل استعفای دولت ربانی، تشکیل حکومت موقت، غیرنظامی کردن کابل، گفتگوی گروههای مخالف و برگزاری انتخابات عمومی در این کشور میگردید. جنرال دوستم، رهبر جنبش ملی اسلامی در پایان اجلاس گفت گروههای مخالف دولت، توافق کردند که در صورت حملهٔ نیروهای دولتی به مواضع گروههای مخالف، آنان با اتحاد از یکدیگر دفاع کنند. در اجلاس اسلامآباد صبغتالله مجددی بار دیگر به ریاست شورای هماهنگی انتخاب شد.
تحلیل گران سیاسی در آن زمان ابراز عقیده کردند که این اجلاس به دلیل باقی ماندن اختلافات اساسی و عدم حضور گروه طالبان پیشرفتی نداشتهاست. سر انجام به دلیل عدم هماهنگی بین اعضای شورا و مذاکرات جداگانهٔ هر یک از اعضا با دولت ربانی و حتی طالبان، باعث نارضایتی مجددی گردید و نامبرده از ریاست این شورا استعفا داد و جبههٔ ملی نجات هم از عضویت شورای هماهنگی خارج شد. پس از توافق حزب اسلامی با دولت استاد ربانی و پذیرش مقام صدارت از سوی حکمتیار در سرطان سال ۱۳۷۵، شورای هماهنگی عملاً از بین رفت.
***
پانوشت
۱- این مطالب را آقای اکبری در سال ۱۳۷۵ طی مصاحبهای با نویسندهٔ این سطور از قول آقای مزاری ابراز داشتند.
۲- میثاق ایثار، شمارهٔ ۲۶، تاریخ ۵/۱۰/۷۸، ص ۹.