کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (بخش سوم) / مصباح زاده

3 جدی 1390 ساعت 9:52


تاریخ و منشأ نژادی هزاره‏ها
هزاره‏ها بعد از پشتون‏ها دومین قوم بزرگ افغانستان هستند که تاریخ و منشأ نژادی آن‏ها دستخوش پریشان رفتاری تاریخ نگاری برخی نویسندگان شده است. به نظر می‏رسد که این نویسندگان به بهانه‌ي اصلاح و زیبا سازی ابروی قومیتِ هزاره‏ها، چشم هویت آن‏ها را کور می‏کنند. هزاره‏ها که به عنوان مسلمانان شیعه و فرزندان خدمتگذار افغانستان هیچ مشکل هویتی نداشتند و ندارند، در طی چهار دهه‌ي گذشته توسط برخي روشنفکران کمونیست و لائیک، و روحاني نمايان بي‌بصیرت و سود جویان فرصت طلب، گرفتار بحران ساختگي هویت تاریخی و اجتماعی شده اند.
در گذشته از لحاظ نژادی تنها مسأله مغول تباری هزاره‏ها مطرح بود، اما اینک در طی چند سال اخیر ادعاهای ترک‏تباری و آریایی تباری آن‏ها چنان ناشیانه مطرح شده است که یکی دیگری را نفی می‏کند و نتیجه‌ي معقول و مورد توافق عام هم ارائه نمی‏دهد. در این نوشته به نظریات متفاوت پیرامون منشأ نژادی هزاره‏ها و چگونگی و تاریخ شکل گیری جامعه هزاره در افغانستان پرداخته می‏شود.

الف) نظریه‌ي مغول تباری هزاره‏ها
اغلب مورخان، دانشمندان و خاورشناسان، هزاره‏ها را از نسل مغول‏هایی می‏دانند که در زمان‏های مختلف بین سال‏های 1229 و 1447 میلادی در مرکز افغانستان که در حال حاضر هزاره‏جات یا هزارستان نامیده می‏شود سکونت اختیار کرده‏اند.(1) در بسیاری از نشریه‏ها و مقاله‏های منتشر شده از سال 1928 تا سال 2004 میلادی، نویسندگان غربی، روسی و ژاپنی، قوم هزاره را آمیخته‏ای از نژاد زرد و مردم ایرانی نژاد دانسته و نوشته‏اند که بر اساس تحقیقات ژنتیکی،هزاره‏ها وابستگی نژادی زیادی به مردم مغول دارند. بر مبنای این نظریه، هزاره‏ها مردمان بومی هزاره جات قبل از اسلام به شمار نمی‏روند، بلکه بازماندگان مغول‏هایی هستند که بعد از تسلط مهاجمان مغول بر افغانستان و ایران به رهبری چنگیزخان، از سال 1227 به تدریج در این منطقه مستقر شده‏اند. نظریه‌ي مغول تباری هزاره‏ها در گزارش «انجمن حمایت از اقوام زیر خطر» در فبروري سال 1999 در زمینه حقوق بشر چنین انعکاس یافته است: «بر مبنای تئوری‏های متعدد، هزاره‏ها در حدود سنه 1220 میلادی با چنگیز خان و یا اخلاف او به طرف افغانستان آمده‏اند. مغول‏های کوچی در این مناطق با مردمان تاجیک محلی اختلاط یافته و زبان فارسی افغانی یعنی دری را به عوض زبان اصلی خود یاد گرفته‏اند. از جانب دیگر در زبان دری[فارسي] هزارگی تعداد زیادی کلمات مغولی موجود است که منشأ آن زبان‏های آسیای شرقی می‏باشد. تمام محققین به این عقیده اتفاق دارند که نام هزاره از کلمه «هزار» فارسی مشتق شده است.افاده‌ي اين کلمه شاید ترجمه‏ای از مفهوم اسم عدد «هزار» مغولی[مينگ] باشد که اسم واحدهای ارتش مغول بود». (2) در ذیل فهرستی از نظريات دانشمندان و منابعی که هزاره‏ها را مغول تبار می‏دانند ارائه می‏شود:
1- ابوالفضل دکنی مورخ عصر جلال الدین اکبر، امپراتور مغولی هند، اولین کسی است که هزاره‏ها را از بقایای سپاهیان مغولی معرفی می‏کند. او در اکبر نامه می‏نویسد که هزاره‏ها از بقایای سپاهیان منگوقاآن، نوه‌ي چنگیزخان می‏باشند. (3)
2- از مورخان و خاورشناسان غربی «مونت استوارت الفنستون»، «الکساندر بورنس»، «آرمینوس گ. ومبری»، «رابرتس» و «پروفسور پتروشفسکی» از جمله‌ي اولین طرفداران نظریه مغول تباری هزاره‏ها محسوب مي‌شوند. آنها معتقدند که هزاره‏ها بازماندگان سربازان مغول هستند که با سپاه چنگیز وارد سرزمین افغانستان شدند و پس از اسکان به تدریج زبان، فرهنگ و مذهب ساکنان تاجیک این سرزمین را پذیرفتند. (4)
3- «اچ. دبلیو. بلیو» می‏گوید: «در مورد اصل و منشأ هزاره‏ها تردیدی وجود ندارد. زیرا قیافه و خصوصیات دیگرشان می‏رساند که آن‏ها از تاتارهای سپاه مغول می‏باشند». (5)
به نظر بلیو، سربازان مغول در ربع اول قرن سیزدهم میلادی به عنوان مهاجران نظامی از هزاران مرد جنگی چنگیزخان جدا شده و در هزاره‏جات کنونی سکونت اختیار کردند. در جابجایی که صورت گرفت چنگیز خان ده گروه از سربازان را در جنوب هندوکش تا رود سند بر جا گذاشت؛ به طوری که 9 گروه از آن‏ها در هزاره‌ي كابل و گروه دهم در هزاره‌ي پکلی (پخله‎ای) در شرق رود سند مستقر شدند. (6)
بلیو برای اثبات ادعایش از هزاره‏های پنجابی در شمال پاکستان، دره‌ي هزاره بین لغمان و کاپیسا، دره‌ي هزاره در پنجشیر و دره‌ي هزاره در دیره‌ي اسماعیل خان در پاکستان یادآوری می‏کند و نیز از برگرفته شدن نام‏های قبایل و خانواده‏های هزاره از نام‏های رهبران و فرماندهان مغول یاد می‏کند. از نظر او دای چوپان، احتمالاً بر گرفته از نام امیر چوپان یکی از خان‏های مغول است، و بهسود برگرفته از نام یکی از بستگان چنگیز به نام «بهسود» یا «بیسود» بوده و کلمه‌ي هزاره معادل فارسی کلمه «مینگ» یا «منگان» به معنی عدد «هزار» است. (7)
4- بابر شاه مغول در بابرنامه می‏نویسد که هزاره‏های دره‌ي میدان[ولايت ميدان وردك] به زبان مغولی صحبت می‏کنند. (8) در زمان سلطه‌ي بابر در افغانستان، در ابتدای قرن شانزدهم میلادی، قوم هزاره شکل گرفته و در هزاره جات کنونی سکونت داشتند.
5- در دایرة المعارف بریتانیکا آمده است: «هزاره‏ها منشعب از قبیله‌‌ي مغول‏اند و در جبال مرکزی افغانستان زندگی می‏کنند. گفته می‏شود که آن‏ها از باقیمانده‌ي سپاه چنگیزند.»(9)
6- جی. ک دالینگ مي‌نويسد: «کاملاً قطعی به نظر می‏رسد که استقرار مغول به مثابه‌ي یک سیاست نظامی تحت فرمان ايلخانان در قرن سيزدهم شروع شد. اين فرايند به طور نامنظم، يا بر اساس طرح و نقشه و يا به صورت اختياري تا شكست نهايي جغتاي خانيت [جغتاي خان] توسط شيباني‌ها در قرن شانزدهم ادامه يافت. هنگامي كه مغول‌ها در حوالي 1240 م، در غورات استقرار يافتند اين منطقه را كه به نحوي بي‌رحانه‌اي جمعيت‌زدايي شده بود، تصاحب كردند. پيشتر از اين در 1221م، تمام لشكريان غوري و متحدان‌شان، قبايل تركمن و خلج، توسط مغول و يا در اثر كشمك‌هاي جناحي از بين رفته بودند؛ چنان كه از جمعيت بومي تعداد چنداني باقي نمانده بود.» (10)
7- دبلیو بارتولد مي‌نويسد: «اشغال نواحی کوهستانی و بلندی‏ها، مغول‏ها را با مشکلات بزرگی مواجه ساخت. در نتيجه لشكريان و سربازان در اين مناطق برجاي گذاشته مي‌شدند تا پس از رسيدن نيروهاي ديگر مغول حملات ادامه يابد. آنان با نام خان‌هاي خود شناخته مي‌شدند؛ يكي از مشهورترين آنها «نيكو دريس» (تحت فرمان نيكودر) بود كه در زمان جغتاي در قرن سيزدهم در اين نواحي اسكان گزيد.»(11)
علاوه بر افراد و منابع فوق الذکر محققان و کارشناسانی چون «ای. اف. فاکس»، «دبلیو.ك.فريزر تیتلر»،«كلاوس فرديناند»، «سايكس»، «اي.اي. باكون»، «دبليو تسيگر»،«برنارد دورن»، «سیدجمال‏الدین حسینی افغانی» و «تیمور خانف» هزاره‏ها را از بازماندگان مغول‏ها و مغول تباردانسته اند.

ب) نظریه‌ي بومی بودن هزاره‏ها
نظریه‌ي بومی بودن هزاره‏ها نخستین بار توسط محقق فرانسوی «جی بی. فریر» عنوان شد. فریر معتقد است که هزاره‏ها از زمان اسکندر مقدونی در افغانستان می‏زیستند. به پیروی از فریر، «عبدالحی جیبی»، «اچ. جی. راورتی» و «میخائیل وایرز» آلمانی نظریه بومی بودن هزاره‏ها را مطرح کردند، اما هیچ یک از این محققان از منشأ نژادی هزاره‏ها سخن واضحی نگفتند. نظر حبیبی و فریر توسط تیمور خانف نویسنده کتاب «تاریخ ملی هزاره» و «ن. خانیکوف» محقق روسی رد شده است. تیمور خانف نظر علامه حبیبی و فریر را چنین رد می‏کند: « نظر ژ - پ فيري» و عبدالحي حبيبي به علت پاره‌اي از دلايل درست نيست كه يكي از آن‌ها همان تشكل و تركيب مغول مانند هزاره‌ها را تشكيل مي‌دهد. در تمام آثار و نوشته‌جاتي كه درباره‌ي ساكنين اصلي افغانستان به دست آمده اين مطلب تذكر يافته است كه شكل و سيماي ساكنين اصلي افغانستان به گونه‌ي اروپايي بوده،‌ يا شكل دراويدي، داشته و گفته‌هاي مذكور را تحقيقات اسكلت‌شناسي (استخوان‌شناسي) به اثبات رسانيده است.عبدالحي حبيبي نمي‌تواند در برابر انتقاد پيرامون عدم تشابه نام هزاره‌جات به نام‌هاي قديمي منطقه نيز ايستادگي كند و هم‌چنان در مورد رانده شدن هزاره‌ها توسط اسماعيل ساماني نيز نظر مذكور درست نيست، زيرا در هنگام فرمانروايي اسماعيل (در سال 892 – 907) هرگونه اقوام و طوايف مغولي يا تاتاري در خراسان و يا حوالي ايران زندگي نمي‌كردند.»(12)

ج- نظریه‌ي مختلط بودن نژاد هزاره‏ها
عده‏ای از مورخان و محققان اروپایی و افغانی قوم هزاره را از لحاظ نژادی مختلط می‏دانند. از بررسی نظریه‏های مختلفی که در این زمینه تاکنون ارائه شده است ترکیب آمیختگی قومی هزاره‏ها چنین به دست می آید:
1- هزاره = آریایی + مغول
2- هزاره = ترک + مغول
3- هزاره = آریایی + ترک + مغول
بر مبنای ترکیب فوق الذکر که توسط محققان مختلف ارائه شده است، «مغول» تبارِ اصلی هزاره‏ها است که با اقوام دیگري آمیخته شده است. از این جهت، نظریه‌ي مختلط بودن نژاد هزاره‏ها را با نظریه‌ي مغول تباری آن‏ها می‌توان یکی به حساب آورد؛ چرا که در جوامع متمدن بشری کنونی هیچ تبار قومی خالص که با اقوام دیگر آمیخته نشده باشد وجود ندارد. فهرست برخی طرفداران نظریه‌ي مختلط بودن قوم هزاره به شرح زیر است:
1- ژهارلان: «هزاره‏ها از تزویج متقابله‌‌ي باختری‏های قدیم و تاتارهایی که در مناطق شمالی ایران زندگی می کردند به وجود آمدند و ظاهراً توسط اسماعیل سامانی به مناطق مرکزی افغانستان رانده شده‏اند.
2- اچ. اف. شرمن: «هزاره‏ها در جریان قرن های 14 و15 همان کوچی‏های ساکن جنوب شرق ایران و غربی افغانستان بدون درنظرداشت خصوصیات نژادی‏شان است»(13)
3- میر محمدصدیق فرهنگ: « در عين حال در كوهستان‌هاي مركزي خراسان كه به نام غور و غرجستان يا مطلق جبال ياد مي شد مردمان ديگري به نام هزاره و نيكودري جاگرفتند... اينان با مردم محلي كه تاجيك آميخته با تورك بود و امراي آل شنسب و سلاطين غوري از بين ايشان ظهور كرده بودند آميزش يافته زبان آن ها را با مخلوطي از لغات تركي و مغولي قبول كردند.»(14)
4- میر غلام محمد غبار به تفصیل در مورد حملات مغول‏ها و شکل گیری قوم هزاره در غرجستان  سخن گفته و هزاره‏ها را متشکل از عساکر مغول، بقایای بومیان منطقه، طوایفی از سیستان و زابل و طوایف پشه‏یی دانسته و می‏نویسد: «اسم هزاره و هزاره‏جات که تا امروز در مورد عموم سکنه غرجستان اطلاق می‏شود ابدا نام ملي و قومي و تاريخي آنها نبوده، اسمي كه در اوايل فقط  در مورد عساكر مستملكاني چنگيزخان كه در دسته‌هاي هزار نفري منقسم شده و در ولايت غور مقيم بودند _ اطلاق مي‌شد. و مي‌توان اين اسم را در ساير مقامات افغانستان كه داراي اهميت نظامي و محل سكناي عساكر چنگيزخان گرديده بودند يافت. از قبيل مقام هزاره بر سرك مابين كابل و كرم نزديك شتر گردن و محل هزاره بر لب سركي كه جانب نهرسند مي‌رود در نزديكي شهر انگ. مستر بيلو اين نظريه را تصديق مي‌نمايد. و مسيو بارتولد مي‌گويد: اسم هزاره در مورد يكي از مهمترين قسمت‌هاي عسكر مغول به كار مي‌رفت و بعدها در مورد مغول‌هاي ساكنه غور معمول گرديد ... معهذا، اهالي غور و غرجستان تا هنوز خود را هزاره خوانده و بلكه به همان اسامي قبيله وي و دهاتي ياد مي‌كنند؛ از قبيل: قلندر، مسكه، انه، ازدري، باغ چري، ارزگان، مالستان، اجرستان، چهاردسته، محمدخواجه، الودني، بيسود، خواجه مري، گزاب، چوره، چهارسينه و غيره...»(15)
علاوه بر افراد فوق الذکر محمدحسن کاکر، تیمور خانف، فیض محمد کاتب و «مارک گوکی»، «کلاوس فردیناند»، «وی. ی. بیکن» و «برمودین» از طرفداران نظریه آمیختگی نژادی هزاره‏ها به شمار می‌روند.

د) نظریه‌ي ترک تباری هزاره‏ها
ترک‏ها گرچه قوم شناخته شده و دارای تاریخ کهن هستند، اما در مورد ارتباط نژادی آن‏ها با مغول‏ها، آریایی‏ها و هزاره‏ها ملاحظاتی وجود دارد. برخی ترک‏ها را قوم متمایز از مغول‏ها می‏دانند و برخی معتقدند که ترک‏ها در اصل مغول تبار اند. میرغلام محمد غبار ترک‏ها را مغول‏هایی می‏داند که با آریایی‏های آسیایی مزج و مخلوط شده و نام «ترک» به آن‏ها اطلاق شده است. (16) او می‏نویسد که موج نخستین عنصر ترک از قرن ششم میلادی وارد افغانستان کنونی شده است. (17)
برخی نویسندگان هزاره و ترک تبار، هزاره‏ها را ترک معرفی می‏کنند، در حالی که اغلب محققان و خاور شناسان ترک‏ها و مغول‏ها را دو قوم جداگانه و حداقل در عرض یکدیگر مطرح می‏کنند. امروزه صورت، سیرت و ژنتیک ترک‏های ایران، قفقاز و ترکیه به آریایی نژادها نزدیک‏تر است تا به مغول‏ها و نژاد زرد.
در منابع شرقی و اسلامی تنها در کتاب «حیات افغان» هزاره‏ها شاخه‏ای از اقوام ترک ذکر شده است. شیرمحمدخان ابراهیم‏زی از قول مؤلف حیات افغان می‏نویسد:«قوم هزاره از شاخه الوس [مردم] «چرکس» است و چرکس قوم مشهورند از ترکان که در نواحی داغستان ملحق‌الحدود روسیه بوده‏اند.»(18)
از محققان معاصر افغانستان تنها آقای جلال الدین صدیقی هزاره‏ها را ترک تبار قلمداد کرده و می‏نویسد: «نژاد ترک شامل هزاره، ایماق، اوزبیک و قرقیز می‏گردد. »(19)
به هر حال، نظریه ترک تباری هزاره‏ها مورد استقبال محققان واندیشمندان خارجی و داخلی قرار نگرفته است؛ و با واقعیت‏های تاریخی و اجتماعی نیز سازگاری ندارد، و دلایل محکمی نیز در این زمینه تاکنون ارائه نشده است.

ه) نظریه‌ي آریایی تباری هزاره‏ها
تا کنون هیچ محقق، مورخ و نویسنده‏ای معتبري از خاورشناسان و دانشمندان غربی گرفته تا مورخان و محققان شرقی و بخصوص افغانی، هزاره‏ها را آریایی تبار - بجز از نظریه‌ي اختلاط - معرفی نکرده‏اند. این نظریه به هیچ وجه با واقعیت‏های تاریخی، اجتماعی، ساختار فیزیکی و بخصوص ژنتیک هزاره‏ها سازگاری ندارد.
نظریه‌ي آریایی تباری هزاره اخیراً توسط برخی نویسندگان محترم هزاره بطور بسیار ناشیانه با استفاده از همان شیوه‌ي نویسندگان پشتون- و بخصوص علامه عبدالحی جیبی که با تطبیق نام واژه‏ها و جای واژه‏های پشتو با متون سانسکریت و اوستا و نسبت دادن حاکمان و شاهان اساطیری و باستانی منطقه به قوم پشتون تاریخ سازی کردند - تاریخ سازی می‏کنند. یکی از نویسندگان هزاره در این رابطه چنین ادعا کرده است: «می‏خواهم بگویم که مطابق منابع کهن، نام آریا و ایران و پارس و دین پارسی (زردشتی) و زبان پارسی را دیگران از نیاکان هزاره آموخته‏اند. پیش از آن که دیگران آریا و پارس و یا زابلی و خراسانی شوند، نیاکان هزاره‏ها را آریان و پارس و زابلی و خراسانی می‏گفتند[!؟]. »(20)

ژنتیک هزاره‏ها
تحقیقات ژنتیکی نشان می‏دهد که هزاره‏ها با وجودی که با مردمان اطرافشان آمیخته شده‏اند هنوز پیوند ژنتیکی موروثی با مغول‏های مغولستان دارند. (21)
مطالعات ژن‏شناسی نشان داده است که مردم مغولستان مشخصات کروموزوم‌ وای (Y-chromosome) که همان کروموزوم چنگیزخان است را دارند. این کروموزوم خارج از مغولستان به جز در میان هزاره‏ها در جای دیگری مشاهده نشده است. (22)
هر چند تک تکِ نظریه‏هایی که در رابطه با منشأ نژادی هزاره‏ها مطرح شد را می‏توان نقد کرد، اما اتفاق نظر بیش از سی و دو مورخ، پژوهشگر و دانشمند غربی، ژاپنی و افغانی(بخصوص هزاره) در مورد منشأ مغولی هزاره‏ها، نظریه‌ مغول تباری آن‏ها را ثابت می‏سازد. در مورد ديرينگي قومي هزاره‌ها در بخشهاي بعدي بيشتر بحث خواهد شد. ادامه دارد ...
---------------------------  
پانوشتها:
1- Elizabeth E. Bacon/ History of Hazara Comunity/http://boozers.fortunecity.com/jerusalem147/History/history.html
2- نداي هزارستان، شماره يازدهم،سال سوم، حوت 1378.
3-  يزداني، حسينعلي، پژوهشي در تاريخ هزاره‌ها،جلد اول، چاپ دوم، تابستان 1372،قم، ص 156.
4- موسوي، دكتر سيد عسكر، هزاره‌هاي افغانستان، ترجمه اسدالله شفايي، نشر اشك ياس، چاپ دوم، بهار 1378، ص 49.
5- همان، به نقل از مردم شناسي ايران ص 69.
6- هزاره هاي افغانستان، ص50.
7- همانٌ، ص50-51.
8- پژوهشي در تاريخ هزاره‌ها، جلد يك
9- همان منبع به نقل از دايره المعارف بريتانيكا،جلد 11، ص199.
10-هزاره‌هاي افغانستان، ص 53.
11- خانوف، ل، تيمور، تاريخ ملي هزاره، ترجه عزيز طغيان، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ اول، بهار 1372، ص20.
12- همان، ص 9-17.
13- پژوهشي در تاريخ هزاره ها، ص 151.
14- افغانستان در پنج قرن اخير، ص15.
15- غبار، ميرغلام محمد، جغرافياي تاريخ افغانستان، سال 1368، ص 184.
16- افغانستان در مسير تاريخ،جلد اول، 1390، ص124.
17-همان، ص125.
18-  پژوهشي در تاريخ هزاره ها، ص158.
19- مجله غرجستان، شماره 1، ص 169.
20-سايت جمهوري سكوت http://urozgan.org/Clear/fa-af/print/article/print/1240 
21- http://hazarawa.blogspot.com/2009/11/hazara-genetics-mongol-linked-y.html
Genetics:Analysis of Genes and Genomes. Daniel L. Hartl,Elizabeth w.Jones,p309
22- http://news.national geographic.com/news/2oo3/02/0214030214-genghis-2html Genghis Khan a prolifticlover,DNA Data Zmplies

در این زمینه بیشتر بخوانید:

 

تأملی بر پریشان رفتاری تاریخ نگاری در افغانستان (بخش اول) / مصباح زاده  تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (قسمت دوم) / مصباح زاده   تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (بخش سوم) / مصباح زاده تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ نگاری در افغانستان (بخش چهارم) / مصباح زاده تأملی بر پريشان رفتاری تاريخ‏نگاری در افغانستان (بخش پنجم) / مصباح‏زاده ترور استاد ربانی، عوامل و نکته‌های آموزنده / سید محمدباقر مصباح‌زاده اسلام‌گرايی اردوغان، سناريو يا واقعيت؟ / سيد محمدباقر مصباح‌زاده مغوليسم، مباني و حربه هاي فاشيستي (بخش اول) / مصباح‌زاده چگونگي شكل‌گيري جنبش مغوليستي در افغانستان‌ (بخش دوم)/مصباح زاده هزاره؛ قرباني مغوليسم‌ (بخش سوم) / مصباح زاده مغولیست‌ها و مسأله‌ی مرجعیّت‌ (بخش چهارم) / مصباح‌زاده تشيّع؛ آماج توطئه‏هاي امپرياليسم، صهيونيسم و فاشيسم/ مهندس مصباح زاده پايگاه نظامي امريكا در افغانستان به‌ نفع‌ کیست؟ مصباح زاده متحد استراتژیک افغانستان کیست؟ / مصباح‌زاده طالبان؛ شمشیر دو دم/مصباح زاده پیامدهای حمله امریکا و انگلیس به افغانستان / مصباح زاده امضای قرارداد استراتژیک امریکا، گامی به‏سوی ماندگاری در افغانستان است/مهندس مصباح زاده ناظران غربی سکه سیاسی ناتو در افغانستان هستند/مهندس مصباح زاده یازده سپتامبر سناریوی آمریکایی بود تا اسلام خطر جهانی معرفی شود/مهندس مصباح زاده کنفرانس بین‌المللی کابل؛ سناریوی سوخته / مهندس سید محمد باقر مصباح زاده جرگه‌ی مشورتی صلح اهداف و دستاوردهای آن / مهندس مصباح زاده دستاورد جرگه مشورتی صلح؛ تأیید جنگ و تجاوز / مصباح زاده دیدگاه های اندیشمندان و رهبران جهان درباره امام خمینی (ره) / سید محمد باقر مصباح زاده نگاهی به دیروز و امروز وطن (۱) / مهندس مصباح زاده نگاهی به دیروز و امروز وطن (۲) / مصباح زاده اهمیت شناسایی فلسطین/ مصباح زاده اهمیت بزرگداشت قیام سوم حوت کابل (۱۳۵۸) - مهندس مصباح زاده آيت‌الله تقدسي از ديدگاه شهيد مصباح


کد مطلب: 16873

آدرس مطلب :
https://www.payam-aftab.com/fa/article/16873/تأملی-پريشان-رفتاری-تاريخ-نگاری-افغانستان-بخش-سوم-مصباح-زاده

پیام آفتاب
  https://www.payam-aftab.com