کنفرانس بینالمللی کابل روز سه شنبه (۲۹/۴/۸۹) با شرکت بیش از ۶۰ کشور کمک کننده به افغانستان تشکیل میشود. در این کنفرانس ۳۹ وزیر خارجه، ۱۵ معاون وزیر خارجه و ۱۲ نماینده از سازمانهای بینالمللی حضور خواهند داشت. هلاری کلینتون وزیرخارجه ایالات متحده امریکا، منوچهرمتکی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، دبیرکل سازمان ملل و دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی در این کنفرانس شرکت میکنند.
به ظاهر ایدهی برگزاری کنفرانس کابل توسط آقای حامد کرزی در کنفرانس لندن مطرح شد و قرارشد که قبل از این کنفرانس، جرگه مشورتی صلح توسط خود افغانها دایر شود. این جرگه چندی قبل در کابل دایر شد که قرار است از قطعنامه پیشنهادی آن در کنفرانس استفاده شود. از سوی مقامهای دولتی افغانستان، بخصوص شخص رئیس جمهور چنین وانمود میشود که هدف اصلی این تلاشها برقراری صلح در افغانستان و پایان دادن به جنگ از طریق مصالحه با طالبان است.
اهداف کنفرانس کابل در مصاحبه های برخی مسؤولین دولت افغانستان از جمله دکتر اشرف غنی احمدزی که مسؤولیت برگزاری این کنفرانس را به عهده دارد و نیز در اظهارات مقامهای خارجی از جمله استیفن دموسترا، نماینده ویژهی سازمان ملل در امور افغانستان، تغییر در شیوههای کمک جامعه جهانی، واگذاری اختیارت بیشتر به ارتش و پلیس ملی افغانستان، واگذاری برنامههای حکومتداری، امنیت و مصالحه با طالبان به دولت افغانستان و بهتر سازی ارائهی خدمات و توسعه اقتصادی عنوان شده است.
چند نکته در رابطه با اهداف اعلام شدهی کنفرانس کابل در خور توجه است:
۱- در این کنفرانس سعی میشود وانمود شود که مشکل افغانستان در داخل افغانستان و توسط خود افغانها باید حل شود؛ در حالی که از بدو لشکرکشی ایالات متحده امریکا و پیمان ناتو به افغانستان این نظریه را تبلیغ و تحمیل کرده و می کنند که افغانها توان حل مشکلاتشان را ندارند و اگر کار به آنها واگذار شود جنگ قومی و تنظیمی بر سر قدرت را از سر میگیرند. کشورهای مهم همسایه هم بدون استثنا متهم به دخالت و آتش افروزی شده و تنها جامعه جهانی (امریکا و ناتو) نجات دهندهی افغانستان قلمداد شده و میشود. این در حالی است که در تمام کنفرانسها از کشورهای همسایه و غیر همسایه که آنها را مداخله گر میخوانند به عنوان کشورهای دوست افغانستان دعوت شده است.
۲- چنین وانمود میکنند که این کنفرانس بینالمللی برای نخستین بار در افغانستان برگزار میشود و از این طریق امیدواری کاذب برای مردم بوجود میآورند. اما کارشناسان بر این باورند که شاید دولت افغانستان بخصوص شخص رئیسجمهورکرزی، برگزاری این کنفرانس را امتیازی برای خود قلمداد نموده و ثبت کارنامههای مثبت خود نماید. این در حالی است که در پاییز سال ۱۳۸۱ نیز کنفرانس بینالمللی گروه اجرایی بازسازی افغانستان در کابل برگزار شده بود.
۳- اظهارات مقامهای دولتی و برگزار کنندهی کنفرانس کابل نشان میدهد که اهداف اعلام شده، همان گفتهها و درخواستهایی است که از سال ۱۳۸۳ یعنی از زمان کنفرانس برلین تاکنون در کنفرانسهای متعدد مطرح شده اما در عمل کسی به آنها توجه نکرده و اجرا نشده است. مسألهی مهم میتواند مصالحه با طالبان باشد که چگونگی آن هنوز مبهم است و اگر به رویدادهای ظاهری توجه شود بیشتر از بازی سیاسی و تبلیغاتی جلوه نمیکند.
۴- در گفتهها و اظهارات مقامهای مسؤول در رابطه با اهداف کنفرانس بینالمللی کابل به این نکته نیز خواسته یا ناخواسته اعتراف میشود که افغانستان حالت اشغالی داشته و استقلال و حاکمیت ملی آن مخدوش است. در حالیکه بیشتر از دو سوم کمکها را خارجیها در افغانستان خارج از کنترل دولت افغانستان مطابق میل و اهداف خودشان مصرف میکنند و زمانی که ارتش و پلیس ملی افغانستان توان اعمال حاکمیت بر سرزمین خود را ندارند و نیروهای خارجی بدون اجازهی دولت افغانستان زمین و فضای کشور را تحت کنترل دارند، استقلال و حاکمیت ملی چه معنایی دارد؟
با توجه به مطالب فوقالذکر و تجربهی کنفرانسهای قبلی بعید به نظر میرسد که کنفرانس کابل بتواند گرهی از کار افغانستان بگشاید. مشکل افغانستان فقط به دست افغانها و به رهبری افغانهای آزاده ومستقل بدون هرگونه دخالت خارجی، زمانی قابل حل است که وحدت ملی به معنای واقعی کلمه ایجاد شود.
-مصباح زاده