ماهها قبل از برگزاری جرگهی به اصطلاح ملی و مشورتی صلح، تلاشهای کرزی در کنفرانس لندن و شاخ و شانه کشیدن بعدی او در برابر تحقیرها و خودسریهای نیروهای خارجی به ویژه
و اما، در قطعنامه پایانی جرگه مشورتی صلح کاملا بر خلاف آن چه که انتظار میرفت عمل شده و به وضعیت بحرانی موجود و دخالت و اشغالگری خارجیها نه تنها مهر تأیید زده شده است، بلکه از آنها خواسته شده که به دخالتشان در افغانستان ادامه دهند تا منافع یک مشت گروهها و افراد به اصطلاح روشنفکرِ وابسته که منافع شخصی و ایدئولوژیکشان را تنها در سایهی سلطهی نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب برآورده میبیند حفظ شود.
در این قطعنامه ذلیلانه از کشورهای اشغالگر که آنان را «جامعهی جهانی»، میخوانند، تحت عنوان «تعهدات دراز مدت» خواسته شده است که به سلطهی دراز مدتشان در افغانستان ادامه دهند تا «افغانستان، به میدان کشمکشها و رقابتهای منطقوی مبدل نگردد». در عین حال از مداخلات پادشاه عربستان سعودی و ترکیه در امور افغانستان حمایت شده و از آنها خواسته شده است که به دخالتهایشان ادامه دهند. گو اینکه عربستان و ترکیه از کشور های منطقه به شمار نمیروند و در امور افغانستان دخالت نکرده اند. در این رابطه این سؤال مطرح میشود که اگر عربستان به عنوان رستنگاه تروریستهای القاعده و حامی طالبان و ترکیه به عنوان عضو ناتو و حامی اشغالگران - که برای سرکوب طالبان به کشور ما نیرو فرستاده است - مشکل گشای افغانستان هستند، امریکا و دیگر سلطهجویان غربی هم دوست و نجاتدهندهی افغانستان و طالبان نیز فقط ناراضیاناند، نه جنگ کنندگانی که تاکنون آنها را تروریست خواندهاند، پس طرفهای ذیربط و کسانی که کشمکشهای منطقهای را دامن میزنند چه کسانی هستند؟ آیا عربستان و ترکیه که طرفهای ذیربط منطقهای در بحران هستند میتوانند میانجی هم باشند؟ اگر چنین است چه دلیلی وجود دارد که پاکستان هم به عنوان طرف ذیربط منطقهای و متحد امریکا میانجی نباشد؟
وانگهی اگر کشور های منطقه بخاطر دخالتها و رقابت های شان مورد اطمینان نیستند، چه دلیلی دارد که کشورهای مداخلهگر و رقیب خارج از منطقه و به اصطلاح «جامعه جهانی» مورد اطمینان بوده و افغانستان را نجات دهند؟ اگر آن ها نجات دهنده هستند پس چرا در طی حدود ۹ سال نه تنها کشور را نجات ندادند بلکه بیشتز از پیش در لجن زار نا امنی، تروریسم و تولید و قاچاق مواد مخدر فرو برده اند؟
بسیار مضحک است که در قطعنامه پایانی جرگه مشورتی از حامد کرزی که دولت او ضعیف وغرق در فساد از سوی غربیها معرفی شده و یکی از عوامل اصلی بحران به شمار میرود حمایت شده است، از ایالات متحده امریکا که نه تنها مخالفان حتی خود کرزی به صورت تلویحی آن را اشغالگر معرفی کرد و تهدید نمود که اگر بیشتر از این تحقیر شود به طالبان خواهد پیوست، حمایت و قدردانی شده، از غاصب حرمین شریفین که برای سرکوب مدافعان مسجدالاقصی با اسرائیل در یک صف قرار گرفته حمایت و قدردانی شده، اما از ناراضیان و مخالفان مسلح دولت کرزی خواسته شده است که دولت و وضعیت موجودی را که اشغالگران بوجود آورده اند به رسمیت شناخته و صلح کنند. چنین صلحی چیزی جز تسلیم شدن معنا ندارد و طالبان در شرایطی قرار ندارد که تن به چنین تسلیمی بدهد.
و مضحک تر از همه این که ۹۹ در صد اعضای شرکت کننده در جرگهی مشورتی صلح از نمایندگان پارلمان و اعضای دولت گرفته تا انجوها و جامعهی به اصطلاح مدنی حقوق بگیر امریکا و کشورهای خارجی هستند؛ آیا مزدبگیران خارجی می توانند منافع ملی را خارج از چارچوب منافع خارجی های مسلط تأمین کنند و برخلاف دستور ارباب عمل نمایند؟
طالبان از ابتدا این جرگهی فرمایشی را محکوم کرد و جرگه نیز طرح قابل قبول نه تنها برای طالبان بلکه برای کل ملت افغانستان نتوانست ارائه دهد و همان حرفها و شعارهای تبلیغاتی کرزی را که بارها تکرار شده و هیچ کس به آن توجه ندارد به شکل قطعنامه درآورده است. حالا که معلوم شد جرگه مشورتی صلح دستاوردی نداشته و نمیتوانست داشته باشد چرا این همه هیاهو به راه افتاده و این همه هزینه شد؟
دو دلیل عمده را برای راه اندازی جرگه مشورتی صلح می توان بر شمرد:
۱- اعتبار و مشروعیت حکومت آقای حامد کرزی در طی حدود ۹ سال حکومت ناموفق و وابستگی صد درصد به امریکا و انگلیس و دست و پا زدن در منجلاب فساد و تقلب هم در افکار عمومی مردم افغانستان و هم در محافل بین المللی زیر سؤال رفته است. برای سرپوش گزاری بر این بی اعتباری و فراهم شدن زمینهی مانور تبلیغاتی در داخل و خارج از کشورنیاز به یک تحرک سیاسی- اجتماعی بود که جرگهی مشورتی صلح می تواند در این راستا تشکیل شده باشد.
۲- ایالات متحدهی امریکا و متحدانش در طی چند سال گذشته در افکار عمومی مردم افغانستان به عنوان اشغالگر ظهور کرده و اعتراض وسیعی را برانگیخته است. اکثریت مردم افغانستان خواستار خروج نیروهای خارجی از افغانستان و تعیین جدول زمانی برای این خروج هستند. به دلیل این که حاکمیت ملی افغانستان مخدوش شده است چنین خواستی در دولت و پارلمان نیز تا حدی تسری یافته است. امریکا برای مشروعیت بخشیدن به ادامهی حضور خود در افغانستان نیاز به یک سند توجیهی جدید داشت که آن را از جرگه مشورتی صلح به شکل تأییدیه و تقدیرنامه دریافت کرد.