هرچند که بعد از کودتای 26 سرطان/تیر 1352 سردار محمد داود نظام افغانستان از پادشاهی به جمهوری تغییر یافت اما عملا هیچ تفاوتی با نظام پادشاهی نداشت زیرا که نه انتخابی در کار بود و نه انتخاباتی! سردار داودخان برای اینکه حکومت خویش را مشروع جلوه دهد یک لویه جرگه فرمایشی برگزار کرد تا ریاست جمهوری اورا تأیید کند.
پس از سرنگونی داودخان و حکمرانی کمونیستها نیز وضعیت بدین منوال ادامه پیدا کرد. و رؤسای جمهور نظام کمونیستی نه با انتخابات و رأی مردم بلکه توسط کمیته مرکزی حزب خلق انتخاب میگردید.
اولین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ افغانستان در تاریخ 18 میزان/مهر 1383 و در زمان نظام جمهوری برخاسته از کنفرانس بن برگزار گردید و مردم افغانستان برای اولین بار با شوق و ذوق پای صندوقهای رأی حاضر شده و آراء خویش را به صندوقهای رأی گیری انداخته و رئیس جمهور کشور را انتخاب نمودند.
در عصر حاضر انتخابات به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر عقلایی که مشروعیت حکومتها، دولتها و زمامداران را رسمیت میبخشد از طرف مردم جهان پذیرفته است زیرا که تنها با انتخابات و رأی مردم ارداه و خواست آنها تبلور یافته و تحقق مییابد و مشروعیت حکومتها تابع رأی و نظر مردم است و هیچ کسی نماینده خدا نیست و بدون رأی مردم مشروعیت ندارد.
انتخابات هم یک اصل عقلایی و پذیرفته شده بین المللی است و هم با اصول دینی و اسلامی یعنی اجماع مردم سازگاری دارد و اجماع واقعی تنها در قالب انتخابات و مشارکت مردم در سرنوشت خود و انتخابات حاکمان و زمامداران معنا پیدا میکند.
افغانستان نیز به عنوان جزئی از جامعه بشری و اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست از این رو برای مشروعیت داخلی حکومت باید هرچه زود تر سازوکاری برای تهیه و تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات در نظر گرفته شود تا با مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود و تعیین نوع نظام حاکم بر کشور و زمامداران افغانستان بحران نیم قرنه افغانستان پایان یابد.
توسل به زور و انکار واقعیتها و نا دیده گرفتن خواست و اراده مردم فرصت سوزی و از دست دادن زمان است و هیچ دردی را دوا نخواهد کرد و منجر به صلح و ثبات در افغانستان نخواهد شد.
انکار انتخابات نه مشروعیت داخلی به بار میآورد و نه به بحران 40 ساله کشور پایان میبخشد و نه موجب مشروعیت بین المللی خواهد شد چنانکه توماس نیکلسون نماینده ویژه اتحادیه هم در تازه ترین اظهاراتش شرط به رسمیت شناختن حکومت طالبان را مشروعیت داخلی و برگزاری انتخابات عنوان کرده است. و مشروعیت داخلی هم نه از طریق جرگهها و نشستهای فرمایشی به دست میآید و نه از طریق نشست علمای دینی و یا هر نهاد دیگر بلکه تنها و تنهاه راه مشروعیت داخلی برگزاری انتخابات آزاد براساس قانون اساسی و مشارکت واقعی مردم در تعیین سرنوشت خود حاصل میشود.
تجربه ناکام 4 دهه گذشته باید درس عبرتی برای همه طرفهای درگیر در بحران طولانی مدت افغانستان باشد که بیش از این وقت را هدر نداده و فرصتهای موجود را نسوزانند و مردم افغانستان را فدای خودخواهیها و قدرت طلبی خود نکنند وگرنه با تعلل و فرصت سوزی ممکن است این فرصتها برای همیشه از دست برود و مردم افغانستان به جای انتخابات و صندوقهای رأی تفنگ را انتخاب کرده و سلاح به دست بگیرند تا بار دیگر توپ و تفنگ سرنوشت کشور را در میدانهای نبرد مشخص سازد که در این صورت گناه نا بخشودنی برای فرصت سوزان خواهد بود.
پایان بحران افغانستان و استقرار صلح و ثبات در کشور و تأمین امنیت سراسری و دایمی تنها از راه انتخابات و حاکمیت یک رژیم مشروع از طریق انتخابات و رأی مردم ممکن است و هیچ راه دیگری ندارد چنانکه در 4 دهه گذشته و بخصوص پس از دهه 70 شاهد آن بودیم.