در حدود سالهای 1372 تا 1373 شمسی و در جریان جنگهای داخلی افغانستان، زمزمه تشکیل گروهی متشکل از طلبه های دینی در مدارس دینی تحت حمایت عربستان در پاکستان شنیده میشد. این گروه نام "تحریک اسلامی طالبان" را بر خود گذاشت و با شعار "اجرای شریعت اسلامی" و مقابله با آنچه شر و فساد در افغانستان میخواند از مرز اسپین بولدک در جنوب ولایت قندهار به افغانستان رخنه کرد و به سرعت شهرها و ولایتهای مختلف را تسخیر نمود.
ظهور ناگهانی جنبش طالبان در عرصههای سیاسی و نظامی افغانستان، بعد از دوران طولانی جنگ و ناامنی در كشور، باعث حیرت و شگفتی ناظران سیاسی شد؛ زیرا روند طبیعی ظهور چنین جنبشی نیازمند مدت زمانی طولانی است. هنگام پیدایش جنبش طالبان در پاییز 1373 ، بحران افغانستان وارد مرحلهای جدیدی شد.
در میانه آن دهه، یعنی در سال 1374، طالبان به بزرگترین پیروزی خود تا آن زمان دست یافت و موفق شد ولایت استراتژیک هرات در مرز ایران و ترکمنستان را به تصرف خود درآورد.
یک سال بعد در تاریخ 5 میزان 1375، آنها موفق شدند شهرکابل پایتخت افغانستان، را تسخیر کند. برهان الدین ربانی، رئیس وقت دولت مجاهدین، با سقوط کابل، مقر دولتش را به مزارشریف منتقل کرد که آنجا هم اندکی بعد سقوط کرد.
جنبش طالبان در زمان گرفتاری مجاهدین در جنگ قدرت ظاهر شد. طالبان زمانی پا به عرصه گذاشت كه جنگهای داخلی و میان گروهی مردم را خسته كرده و آنها را از پا درآورده بود و مردم در جستجوی راهی برای رهایی از این وضع بودند. حتی تاجرانی كه منافع تجاری خود را از دست داده و متضرر شده بودند، آماده بودند روی كار آمدن قدرتی را بپذیرند كه بر اوضاع سیطره پیدا كند و بتواند گروههای مسلح مختلف را خلع سلاح كند و قادر به برپایی حكومتی مقتدر در كابل باشد.
عوامل ظهور و به قدرت رسیدن طالبان
ظهور و رشد سریع طالبان عوامل متعددی دارد که در یادداشت حاضر نمیگنجد و ما در این نوشتار به برخی عوامل تأثیر گذار آن اشاره می کنیم:
- ناكامی گروههای جهادی در تشكیل دولت بعد از به قدرت رسیدن
- جنگ بین گروههای جهادی بر سر قدرت
با روی كارآمدن دولت برهان الدّین ربانی، جنگ داخلی ابعاد خطرناكتری به خود گرفت و در نتیجه این جنگ و نیز به علت فقدان ثبات سیاسی، مجاهدین نتوانستند دولت فراگیر ملی و پایدار تشكیل دهند. به دنبال این جنگ داخلی كه حدود چهار سال طول كشید، مجاهدین مشروعیت سیاسی خود را به تدریج از دست دادند. به این ترتیب، گروههای جهادی كه در افغانستان جمع شده بودند، در رسیدن به توافق بر سر تقسیم قدرت بین خودشان ناكام ماندند و هر کدام از آنها سهم بیشتری از قدرت مطالبه كردند. اختلاف بین این گروهها روز به روز شدیدتر شد و این اختلافها بین حزب اسلامی به رهبری گلبدین حكمتیار، جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی و شخصیت قدرتمند این حزب، یعنی احمدشاه مسعود، در مسیری شدیدتر و خطرناكتر قرار گرفت.گسترش اختلافات میان گروههای مختلف جهادی بر ظهور طالبان در داخل جامعه افغانستان اثر گذاشت.جنگهای داخلی موجب گسترش شدید نا امنی و قدرت گرفتن فرماندهان و جنگ سالاران در ولایات و ولسوالیها گردید و این نا امنیها مردم را به ستوه آورده بود. گسترش نا امنی موجب شده بود که مردم از دست گروههای جهادی به تنگ آمده و از طالبان استقبال نماید تا شاید این گروه با سرکوب جنگ سالاران و خلع سلاح آنان و حذف احزاب جهادی بتواند یک دولت مقتدر در کابل تشکیل داده و به نا امنیها پایان دهد.
- مدارس دینی پاکستان كه مهاجران افغانستانی در آن تحصیل میكردند
از این رو پس از ناکامی گلبدین حکمتیار در کسب قدرت پاکستان گزینه دیگری روی دست گرفت و با تشکیل "تحریک اسلامی طالبان" از میان طلاب علوم دینی مهاجر که در مدارس این کشور مشغول به تحصیل بودند حرکت جدیدی را آغاز کرده و مهره جدیدی رو نمود و حمایت مالی و نظامی از این گروه جدید زمینه حذف مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان را در افغانستان فراهم ساخت.
مردم افغانستان هم که از جنگ داخلی و نا امنی به ستوه آمده بودند از طالبان استقبال نمودند و این مسأله باعث شد که طالبان در زمان اندک موفق به تصرف ولایات جنوبی و همچنین کابل پایتخت افغانستان شود و با بیرون راندن دولت استاد ربانی از کابل قدرت را در افغانستان به دست گرفته و امارت اسلامی خویش را اعلام نماید.
گروههای جهادی با عدم توفیق در تشکیل یک حکومت فراگیر و مورد قبول و ناکامی در تأمین امنیت بزرگ ترین فرصت تاریخی را برای تشکیل یک دولت ملی مقتدر براساس عدالت اجتماعی از دست دادند.