هرچند که تلاشها برای پیشگیری از جنگ و خونریزی در جریان است اما تاکنون این تلاشها نتیجه نداده و بیثمر مانده زیرا که دو طرف از مواضع خود کوتاه نیامده است.
بلخاب این روزها با شرایط دشوار و خطرناکی مواجه شده در یک قدمی جنگ قرار گرفته است؛ هرلحظه احتمال وقوع جنگ و درگیری نظامی میان مولوی مهدی با نیروهای طالبان وجود دارد. هرچند که تلاشها برای پیشگیری از جنگ و خونریزی در جریان است اما تاکنون این تلاشها نتیجه نداده و بیثمر مانده است زیرا که دو طرف از مواضع خود کوتاه نیامده است. از این رو احتمال درگیری و شعله ور شدن جنگ هرآن وجود دارد و طالبان هم نیروهای خود را در اطراف بلخاب مستقر کرده و بلخاب را به محاصره خویش درآورده است.
هرچند که مولوی خود را به عنوان رهبر و نماینده جامعه هزاره و شیعه مطرح کرده و خواستار تأمین حقوق و مشارکت جامعه شیعه در حکومت طالبان شده است اما واقعیت این است که جنگ مولوی مهدی با طالبان جنگ درون گروهی است و مولوی مهدی نمیتواند نماینده جامعه شیعه افغانستان باشد و به نمایندگی از جامعه شیعه با طالبان وارد جنگ و یا مذاکره بشود. بر اساس گزارشها طالبان از سه طرف به مرزهای بلخاب نیروی نظامی فرستاده و عملاً بلخاب را در محاصره قرار داده است.
مولوی مهدی که سالها عضو طالبان بوده و با کمک او طالبان بسیاری از مناطق شمال را سقوط دادهاست میگوید: من یکی از اعضای طالبان هستم، نمیخواهم با این گروه جنگ کنم؛ من خواهان حقوق هزارهها و عدالت اجتماعی در طالبان هستم و طرفدار حل مشکل با مذاکره میباشم؛ امّا اگر به ما حمله شود، از خود دفاع میکنیم.
گمان نمیرود طالبان به خواستههای مولوی مهدی که تأمین حقوق هزارهها و مشارکت دادن آنها در حکومت تن بدهند و مولوی مهدی نیز از خواستههای خود کوتاه نخواهد آمد؛ این مسأله جنگ را اجتناب ناپذیر میکند.
واقعیت این است که مولوی مهدی و طالبان بر سر دوراهی خطرناکی ایستاده اند. زیرا از یکطرف طالبان نمیتوانند بلخاب و مولوی مهدی را به حال خود رها کنند. زیرا بلخاب از لحاظ گوناگون بویژه از لحاظ اقتصادی دارای اهمیت است و به لحاظ تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی ظرفیت تبدیل شدن به یک مرکز مقاومت را دارد. ممکن است مخالفین طالبان، بلخاب و مولوی مهدی را در اختیار بگیرند و آن را به یک مرکز جدید مقاومت در شمال کشور تبدیل سازند که در این صورت دیگر دست طالبان به بلخاب نخواهد رسید و از دسترفتن بلخاب شاید به از دست دادن سرپل و ولایات شمال بیانجامد.
از طرف دیگر حمله به بلخاب نیز برای طالبان کار دشواری است؛ زیرا جنگ با مولوی مهدی، جنگ درونی و داخلی طالبان است؛ جنگ با مولوی مهدی به این معناست که طالبان یک گروه کاملاً قومی است و حتی فرماندهان و اعضای مهم خود از اقوام دیگر را نمیتواند تحمل کند.
علاوه بر آن حمله طالبان به بلخاب، مسایل مذهبی و قومی را در مناطق هزارهجات دامن میزند چنانکه محمد محقق هشدار داده بود جنگ بلخاب ممکن است به معنای اعلام جنگ با هزارهها تلقی شده و سراسر هزارهجات را تحت تأثیر قرار دهد و در ولایات بامیان و دایکندی و غزنی شیعیان دست به مقاومت بزنند و کار را بر طالبان دشوار نماید.
همچنین حمله به بلخاب، زنگ خطر را برای فرماندهان تاجیکتبار و ازبکتبار طالبان که فعلاً در صفوف طالبان قرار دارند به صدار درآورده و آنها را از صفوف طالبان جدا و به سمت جبهه مقاومت سوق دهند.
با توجه به سابقه تاریخی بلخاب بویژه در دوران مقاومت اول طالبان نمیتواند سابقة بلخاب را نادیده گرفته و به حال خود رها سازد. در پنج سال حکومت طالبان در دهه هفتاد، به رغم حملههای سنگین، بلخاب، دره صوف و پنجشیر مراکز مهم جبهه متحد و نیروهای ضد طالبان بود که جنگ را از این مناطق رهبری میکردند.
با توجه به تنگناهای طالبان و جاری بودن جنگ در ولایات بدخشان، تخار، بغلان و پنجشیر برای طالبان دشورا است که جبهه جدیدی را باز کند و احتمالاً طالبان در بلخاب دست به یک جنگ و تهاجم فوری نخواهند زد؛ بلکه ممکن است با تشدید محاصره اقتصادی و سیاست تحمیل رنج و درد بر مردم و ساکنان بلخاب مردم را مجبور به تسلیم و شورش بر ضد مولوی مهدی نماید.
مولوی مهدی نیز خود را بر سر دوراهی خطرناکی می بیند که اگر تسلیم شود و خلع سلاح نیروهایش را بپذیرد و به کابل برود ممکن است به بهانههای مختلف محاکمه و حذف شود و اگر جنگ را انتخاب کند با توجه به کمبود نیرو و امکانات تسلیحاتی و لوجستیکی از یک سو و محاصره اقتصادی از سوی دیگر نتواند در جبهه جنگ توفیقی به دست بیاورد و خود و مردم بلخاب را در وضعیت دشوار و خطرناکی قرار دهد.
در هرصورت این مردم بلخاب است که متضرر خواهند شد. هم در صورت بروز جنگ و هم در صورت تشدید محاصره اقتصادی مردم بلخاب آسیب خواهند دید از این رو تلاش صورت بگیرد که مسأله بلخاب و اختلاف مولوی مهدی با طالبان ختم به خیر شود و مردم آسیب نبیند.