از نظر آموزههای قرآن، انصاف به معنای ایجاد برابری و تساوی، یکی از مکارم اخلاقی است. این بدان معنا خواهد بود که انصاف فراتر از فضایل عادی اخلاق چون عدالت است؛ زیرا در عدالت گاه لازم است تا به گونهای عمل شود که اگر دربارهٔ خود شخص انجام گیرد، به شدت خشمگین و ناراحت میشود؛ به عنوان نمونه قصاص از مصادیق عدالت است که شخص دوست ندارد قصاص دربارهٔ خودش اجرا و اعمال شود؛ اما همگی انصاف را میپسندند؛ زیرا همانند عفو است که هر کسی دوست دارد اگر اشتباه، خطا، گناه و جرمی مرتکب شده، به دیده اغماض به او نگاه شود و از عملش درگذرند و او را عفو کنند. امام علی (ع) در این باره میفرماید: أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛ عادلترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند. (غررالحکم، ج۲، ص۴۳۵، ح۳۱۸۶)
از این سخن امیرمومنان علی (ع) نکتهای دیگر به دست میآید و آن این است که انصاف به یک معنا از زیرشاخههای عدالت است؛ زیرا عدالت به معنای قراردادن هر چیزی در جای مناسب آن یا بخشیدن حق هر صاحب حقی است. پس کسی که انصاف میکند، هرگز از عدالت خارج نشدهاست، بلکه تلاش کرده تا از حق خود بگذرد و با نگاهی منصفانه به مسئله بنگرد؛ به این معنا که خود را جای آن فرد قرار میدهد و میگوید که اگر من آن سوی ترازو بودم دوست داشتم با من چگونه رفتار شود؟ پس انصاف این میبیند که گذشت و عفو کند. البته این گذشت نسبت به حق خود است و نه دیگران؛ از این رو هیچکس حق ندارد از حق دیگری بگذرد، بلکه عدالت آن است که حق او ادا و عطا شود.
نکته دیگر آنکه عدالت با توجه به موارد، متفاوت است؛ زیرا گاه عدالت در تساوی و برابری است، ولی همیشه این گونه نیست؛ اما انصاف همیشه با برابری معنا مییابد؛ زیرا واژه «انصاف» به کسر همزه از واژه عربی «نصف» گرفته شدهاست. النِّصْف: یکی از دو قسمت مساوی هر چیزی و به زبان فارسی نیم است که جمع آن أَنْصَاف به فتح همزه است. وقتی عربی میگوید: رجُلٌ نِصْفٌ؛ اشاره به مرد میانسال و میانه قد و قامت دارد.
اما انصاف بر وزن افعال مصدر باب ثلاثی مزید است. وقتی گفته میشود: أَنْصَفَ الرجُلُ إنْصَافاً؛ یعنی آن مرد به مساوات عمل کرد و عدالت مساواتی را به جا آورد. همچنین: أَنْصَفَ الخَصْمَینِ؛ یعنی با عدالت مساواتی میان آن دو قضاوت و رفتار کرد؛ و أَنْصَفَ من فلانٍ؛ یعنی از فلانی حق خود را به مساوات گرفت؛ چنانکه: أَنْصَفَ المَاءُ الإنَاءَ؛ یعنی آب به نیمه ظرف رسید.
انصاف یکی از فضایل اخلاقی است و به معنای مراعات برابری و مساوات در رفتار است.
این مفهوم از انصاف با قاعده طلایی «هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند. در ارتباط است؛ یعنی انصاف به ما حکم میکند هر خیری را که برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم و هر ضرری که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
در فرهنگ عمومی بارها این نکته تأکید میشود که عدالت مقتضی برابری در برابر قانون است. این معنا و مفهوم از عدالت با انصاف هم پوشانی دارد، اما مواردی است که عدالت با انصاف هم پوشانی ندارد؛ زیرا اگر به معنای تساوی و برابری باشد در حق افرادی ظلم خواهد بود. به عنوان نمونه غذای کودک و بزرگسال از نظر میزان نمیتواند مساوی و برابر باشد و اگر به هر دو یکسان داده شود در حق بزرگسال ظلم شدهاست با آنکه انصاف و تساوی و برابری در آن تحقق یافتهاست؛ ولی این نوع از انصاف عین ظلم است. پس این گونه نیست که همواره انصاف به معنای عدل باشد بلکه گاه از مصادیق ظلم خواهد بود.
امام صادق (ع) فرمود: «برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزی را برای خود نخواهی مگر اینکه همانندش را برای آنها بخواهی و مواسات با برادر دینی در مال و ذکر خدا در هر حال.» (بحارالانوار، ج۷۲، ص ۳۱)
آن حضرت همچنین فرمود: أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی خَلْقِهِ- فَذَکَرَ ثَلَاثَهَ أَشْیَاءَ أَوَّلُهَا إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِک؛ آیا شما را به سختترین چیزی که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها انصاف دادن به مردم است.» (همان)
امیرالمؤمنین علی (ع) در نامهای به مالک اشتر در این مورد میفرماید: نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف، پیشه خود نسازی ستم کردهای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و کسی که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل میسازد و عذرش را نمیپذیرد و چنین شخصی با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند. (نهجالبلاغه، نامه ۵۳؛ غررالحکم، ج۲، ص۲۱۰، ح۲۴۰۳)
اثر انصاف با مردم در اصل به خود فرد برمیگردد؛ زیرا از برکات و آثار انصاف در حق دیگران آن است که مردم برای او ارزش و اعتبار قائل شده و سخن و داوری او را میپذیرند. امام صادق (ع) فرمود: مَن أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِیَ بِهِ حَکَما لِغَیرِهِ؛ هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را میپذیرند. (تحف العقول، ص۳۵۷)
جواز چانهزدن در معاملات از نظر اسلام
چنانکه گفته شد، چانه زنی در راستای تحقق عدالت تساوی و انصاف است؛ زیرا شخص زمانی به چانه زنی رو میآورد که احساس میکند انصاف رعایت نشدهاست؛ هر چند که فروشنده گرانفروشی نمیکند، ولی انتظار آن است که مؤمنان و مسلمانان نسبت به هم فراتر از دایره عدالت مثلی عمل کرده و از جایگاه احسان عفوی با هم تعامل و معاشرت داشته باشند.
به سخن دیگر، اگر عدالت تقابلی و مثلی مقتضی این معناست که در برابر هر چیزی از خوب و بد به همان میزان برخورد شود (بقره، آیه ۱۹۴؛ نحل، آیه ۱۲۶؛ الرحمن، آیه ۶۰)؛ ولی اسلام بر آن است تا مؤمنان در سطح عالیتر از آن یعنی مکارم اخلاقی با هم معاشرت و تعامل داشته باشند؛ زیرا این سطوح به تقوای الهی نزدیکتر است (بقره، آیه ۲۳۷) و اصولاً خدا مومنانی را جزو مقربان قرار میدهد که در سطح اکرام، به ایثار بپردازند. (انسان، آیات ۸ و۹؛ حشر، آیه ۹)
با این همه، اگر مسلمانان بخواهند با هم معاشرت و تعاملی داشته باشند، بهتر است که اصل احسان را مراعات کنند که بروز و ظهور مصداقی آن میتواند در «انصاف» در معاملات خودنمایی کند؛ بنابراین، وقتی شخص به چانه زنی رو میآورد، خواهان احسان از سوی فروشنده است که در انصاف خودنمایی میکند. خریدار میداند قیمت بیان شده از سوی فروشنده عادلانه است، ولی خرید و فروشی منصفانه را میخواهد؛ و از همین رو به چانه زنی رو میآورد تا سودی که فروشنده میخواهد ببرد، با گذشت و عفو از سوی او، به یک سود دو سویه میان خریدار و فروشنده تبدیل شود و هر یک نصفی از سود را اینگونه نصیب خود گرداند.
پس در چانهزنی هدف آن نیست که ضرری به فروشنده وارد شود، بلکه از او درخواست میشود تا کمتراز قیمت عادلانه، جنس را بفروشد یا سود کمتری بستاند تا انصاف در سود میان دو طرف به عنوان دو مسلمان یا مؤمن تحقق یابد.
چانهزنی معمولاً بیشتر در اجناس و کالاهای ارزشمند و گرانقیمت رخ میدهد؛ زیرا در معاملات خرد و جزیی انسان نباید عزت و کرامت خویش را مخدوش سازد و با چانه زنی در چیز کم ارزش اعتبار و شأن خویش را کاهش دهد؛ اما در معاملات مهم و کلان و ارزشمند میتوان با چانه زنی درخواست انصاف در معامله را داشت تا هر دو طرف به یک معنا سود برند. چانه زنی برای تحقق سود دو طرف و دو سویه و به یک معنا برد– برد است؛ زیرا چنین انصافی نه تنها بیانگر حالت احسان در فروشنده است، بلکه فروشنده از برکات احسان و رسیدن به مقام محسنین که در آیات بسیاری بیان شده، برخوردار میشود.
در اسلام گرانفروشی و کم فروشی به عنوان رفتاری غیرعادلانه محکوم شدهاست؛ زیرا نهتنها آثار مخرب اخروی دارد، بلکه شخص گرانفروش و کمفروش درهمین دنیا ضرر میبیند؛ حتی به یک معنا با ظلم و بیعدالتی، آتش را میخورد هر چند که آن را نمیبیند و بدبختی و شقاوت و از دست رفتن سرمایهها از جلوههای ظلم و بیعدالتی در معاملات است که در آیات قرآن به آن اشاره شدهاست. (مطففین، آیات ۱ تا ۴؛ بقره، آیه ۱۷۴؛ محمد، آیه ۱۲)
چانهزنی عملی دو سویه است؛ یعنی هریک از خریدار و فروشنده برآن است تا قیمتی را تثبیت کند که مناسبتر و به یک معنا به انصاف نزدیکتر است؛ لذا چانهزنی برای رسیدن به قیمت منصفانه مشکلی ندارد؛ از همین رو امام باقر (ع) فرمود: «برای دریافت مبلغ بیشتر با مشتری چانه بزنید؛ زیرا اگر قیمت بالاتر (اما عرفاً مناسب) به شما پرداخت کند، شیرین کامتر خواهید بود، و هرآنکه در خرید و فروش دچار ضرر شود، نه کارش پسندیدهاست نه اجری خواهد برد». (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۳، ص ۱۹۷)
چانهزنی برای هر دو طرف کمک میکند تا معاملهای را انجام دهند که رضایت طرفین در آن تحقق مییابد؛ زیرا اصل در معاملات در قرآن، رسیدن به این حدّ و سطح از توافق است. قرآن میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال همدیگر را به باطل و ناروا مخورید، مگر آنکه داد و ستدی با رضایت یکدیگر از شما انجام گرفته باشد؛ و خودتان را مکشید؛ زیرا خدا همواره با شما مهربان است و هر کس از روی تجاوز و ستم چنین کند، بزودی وی را در آتشی درآوریم و این کار بر خدا آسان است. (نساء، آیات ۲۹ و ۳۰)
امام باقر (ع) میفرمایند: «به خریدار اجازه دهید چانه بزند؛ زیرا اگر زیاد هم پول بدهد، چانه زدن موجب آرامش و رضایت خاطر بیشترش میشود؛ چه، کسی که در خرید و فروشش مغبون شود نه کسی او را میستاید و نه مأجور است.» (وسائل الشیعة: ج ۱۲، ص ۳۳۵)
پس برای دستیابی به رضایت دو سویه، چانهزنی میتواند کمک کند؛ اما باید توجه داشت که چانهزنی برای رسیدن به انصاف و قیمت منصفانه است که در شکل رضایت طرفین خودنمایی میکند؛ اما اینکه چانهزنی موجب شود تا کالا از قیمت واقعی آن پایینتر بیاید و به یک شکلی از دایره عدالت خارج شود، نوعی ظلم به فروشنده و عامل ورشکستی اوست؛ بنابراین، نمیباید در چانه زنی شرایط را گونهای قراردهیم که فروشنده برای بر طرف شدن نیاز خویش ناچار شود حتی از قیمت عادلانه پایینتر آید و به شکلی متحمل ضرر شود.
از امام صادق (ع) دربارهٔ مردی پرسیدند که کالایی دارد و قیمت مشخصی روی آن میگذارد و اگر کسی چانه نزند، کالا را با همان قیمت اعلام شده به او میفروشد، اما اگر به فردی که چانهزده و از خرید با این قیمت خودداری میکند، کالای بیشتری را در مقابل همان قیمت اعلامی در اختیارش قرار دهد (تا تشویقی برای خرید باشد)، آیا چنین رفتاری اشکال دارد؟
امام (ع) در پاسخ فرمود: «اگر به حسب مورد به دو یا سه نفری که چانه زدهاند کالای بیشتری نسبت به دیگران بدهد، اشکالی ندارد، اما اینکه این روش را بهعنوان روشی ثابت مورد توجه قرار دهد پسندیده نیست». (الکافی، ج۵، ص۱۵۲)
چانهزنی در سیر و سلوک معصومان (ع) نیز وجود دارد که خود گواه روشنی بر صحت و جواز چانهزدن است. (شیخ طوسی، تهذیبالأحکام، ج۶، ص۳۵۵) راوی میگوید: با گروهی از زائران بیتالله در سرزمین مِنا بودیم و در آن سال، گوسفند کم بود، امام صادق (ع) را دیدیم که به شدت مشغول چانهزدن با فروشندگان گوسفند بود، بعد از پایان یافتن خرید، رو به ما که منتظرش بودیم کرده و پرسید: «گمان میکنم که از چانهزنیام شگفتزده شدید؟!» گفتیم: آری، فرمود: کسی که در معامله، ضرر فاحشی کند، نه کارش مورد پسند است، نه اجری خواهد برد». (شیخ طوسی، محمد بنحسن، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج۲، ص۲۶۷)
ابوحنیفه به امام صادق (ع) گفت: دیروز مردمی که شما را در عرفه دیده بودند، تعجب کردند از اینکه شما در خریدن شتری به این اندازه چانه میزنید. امام فرمود: «خداوند راضی نیست که من دچار ضرر فاحشی در اموال خود شوم». (الکافی، ج۴، ص۵۴۶)
موارد پرهیز از چانهزدن
البته انسان گاه در شرایط خاصی است که چانه زدن مناسب نیست؛ چنانکه در مواردی نیز نباید چانهزنی کرد؛ زیرا در این موارد انسان میخواهد کاری را انجام دهد که جنبه معنوی و اخروی آن بیشتر مدنظر و بلکه اصالت دارد؛ بنابراین، هزینه کردن به هر میزانی به معنای از دست رفتن و ضرر نیست؛ بلکه عین منفعت و سود حقیقی است؛ یعنی همانطوری که «افضل الاعمال احمزها؛ برترین و با فضیلتترین اعمال سختترین آنها است» (بحار الانوار، بیروت، ج۶۷، ص۱۹۱، باب۵۳)، همچنین پرداخت فزونتر در موارد خاص ثواب بیشتری را برای شخص به دنبال میآورد. در روایت است امام حسن (ع) با پای پیاده به سفر حج رفته بودند. در اثر پیادهروی زیاد، پاهای ایشان وَرَم کرد. برخی از خدمتکاران به ایشان پیشنهاد دادند که بر مرکب سوار شوند تا اندکی از ورم پای ایشان بخوابد. امام در جواب فرمود: «هرگز! زمانی که به کاروانسرای بعدی رسیدیم… روغنی برای این ورم پایم بخرید و در خرید آن چانه مزنید». (طبری، محمد بنجریر، دلائلالامامه، ص۱۷۳)
همچنین پیامبر اسلام (ص) در وصیت خود به امام علی (ع) فرمودند: «در خرید چهار چیز چانه مزن: گوسفند برای قربانی عید، کفن، برده و کرایه سواری برای رفتن به مکّه». (شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۴۵)
امام سجاد (ع) نیز به کارگزار خویش فرمودند: «هرگاه برای حجّ؛ نیازمندیهای مرا تهیّه میکنی آن را بخر، ولی با فروشنده راجع به قیمت آن، گفتوگو نکن و چانه مزن». (من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۷)
البته از سیره و سنت معصومان (ع) برمیآید که این چانه نزدن، به شکل مطلق نیست؛ زیرا اگر فروشنده فراتر از قیمت عادلانه، قیمتی را گذاشته و به یک معنا ظلم فاحش است، نمیبایست به قیمت فروشنده اکتفا کرد و بیچون و چرا آن را خرید؛ بلکه چنانکه از سیره امام صادق (ع) برمیآید میبایست چانه زد و قیمت فاحش و غیرعادلانه را نپذیرفت. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج۲، ص۲۶۷؛ الکافی، ج۴، ص۵۴۶)
جالب این است که برخی از فروشندگان به سبب آگاهی از شرایط خاص این افراد و اضطرار آنان به خرید قربانی یا کفن و مانند آنها، قیمتها را مضاعف میکنند و به شکل فاحش به خریداران ظلم و ستم روا میدارند؛ بنابراین عقلانی نیست که هر قیمتی را که گفتهاند پذیرفت؛ زیرا خدا کسی را که پذیرای ظلم است، دوست ندارد. البته اگر قیمت عادلانه از سوی فروشنده بیان شد، آن زمان نیازی نیست تا برای رسیدن به قیمت منصفانه چانهزنی کرد.
همچنین باید توجه داشت که در چانهزنی جایز نیست عیب بر جنس فروشنده گذاشت تا اینگونه او را وادار به ارزانفروشی کرد؛ زیرا چنین رویهای باطل و نادرست است و اخلاق و اصول اسلامی- انسانی با آن سازگار نیست و از نظر فقهی معامله را دچار اشکال میکند؛ از همین رو پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ طابَ مَکْسَبُهُ: إذااشْتَری لَم یَعِبْ، و إذا باعَ لَم یَحْمَدْ، و لا یُدلِّسُ، و فیما بینَ ذلکَ لا یَحْلِفُ؛ هر که چهار امر را رعایت کند درآمدش پاک و حلال است: در موقع خریدِ جنس عیبجویی نکند، در موقع فروش تعریف و تبلیغ نکند، عیب جنس را از مشتری مخفی نسازد، و در خرید و فروش قسم یاد نکند.» (الکافی، ج۵، ص۱۵۳، حدیث۱۸)
آن حضرت (ص) فرمودهاند: «مَن باعَ واشْتَری فلْیَجْتَنِبْ خَمسَ خِصالٍ، و إلاّ فلا یَبیعَنَّ و لا یَشْتَرِیَنَّ: الرِّبا، و الحَلْفَ، و کِتْمانَ العَیبِ، و الحمدَ إذا باعَ، و الذَّمَّ إذااشْتَری؛ کسی که خرید و فروش میکند باید از پنج کار دوری ورزد وگرنه نباید خرید و فروش کند: ربا، سوگند، پوشاندن عیب کالا، تعریف و تبلیغ در موقع فروش و بدگویی از کالا در موقع خرید آن.» (بحارالأنوار، ج۱۸، ص۹۵، حدیث۱۰۳)
پیامبر خدا (ص) همچنین میفرمایند: «هرکس تقاضای فسخ کسی را که در معامله پشیمان شدهاست، بپذیرد، خداوند در روز قیامت از او درمیگذرد.» (کنزالعمّال: ۹۶۵۷)
اصولاً یکی از اصول اسلامی آسانگیری در امور تجاری و مالی است؛ از همین رو در قرآن از مؤمنان خواسته شده تا به کسی که در عسر قرار گرفته سختگیری نکنند و به او در بازپرداخت وام مهلت دهند و حتی اگر دیدند توان پرداخت ندارند، از آن نیز بگذرند (بقره، آیه ۲۸۰)؛ چرا که آسان گرفتن در هنگام معامله و خرید و فروش نیز در اسلام مورد تأکید است و آن را دارای برکات میدانند. پیامبر اکرم (ص) در اینباره میفرمایند: «خداوند متعال کسی را که در خرید و فروش و پس گرفتن وام گذشت و آسانی نشان دهد، دوست میدارد.» (کنز العمّال: ۹۴۲۶)
منبع : کیهان