انسانها خود نیز نه تنها در دنیا با تضاد میان خیر و شر درگیر هستند بلکه گاهی خودشان عاملی مهم در ایجاد آن بهشمار میآیند. به این معنا که تضادهای میان خیر و شر در دنیا هرچند امری تکوینی و بیرون از اختیار بشر است؛ اما خیر و شر در انسان به معنای رفتار خیرخواهانه و شرورانه امری اختیاری است.
اما خیر چیست و چه تأثیر در رفتار و آینده بشر دارد؟ چرا انسان باید رفتار خیرخواهانه داشته باشد و چگونه میتواند اینگونه رفتاری را در پیش گیرد؟ مصادیق خیر چیست؟ در این نوشتار تلاش بر آن است تا به بخشی از این پرسشها با تحلیل و تبیین آیات قرآنی پاسخ داده شود.
گستره معنایی خیر
خیر چیزی است که مورد رغبت و گرایش همگان است و انسانها میکوشند تا بدان دست یابند و از آن بهره گیرند. برخی از مصادیق خیر را میتوان عقل و عدل و فضل دانست که در برابر آن شرور قرار میگیرد؛ بنابراین خیری امری است که شری را در پی نداشته یا در درونش شری نهفته نباشد و همواره و همیشه مطلوب و محبوب انسان باشد. خیر امری است که عقل مستقل انسانی آن را مطلوب میشمارد و برای دستیابی بدان تلاش میکند. از اینرو هرگز عقل و عدل از مطلوبیت بشر عاقل و دارای فطرت سالم بیرون نمیرود.
خیر بر دو گونه است: خیری که در همه حال و نزد همگان مطلوب و مورد رغبت باشد که از آن به خیر مطلق یاد میشود. در برابر آن خیر نسبی و مقید قرار میگیرد که برای شخصی خیر و برای دیگری شر یا در زمانی خیر و در زمان و حالی دیگر شر میباشد.
در کاربردهای قرآنی خیر گاه به شکل اسمی و گاه به شکل وصفی به کار رفتهاست. در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران خیر به شکل اسمی به کار رفتهاست و خداوند میفرماید: ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر؛ باید از شما برخی و گروهی باشد که به خیر دعوت میکند.
در آیه ۱۶ سوره بقره خیر به شکل وصفی به کار رفتهاست و خداوند میفرماید: نات به خیر منها. در این آیه خیر به معنای افعل تفضیل و وصف به کار رفتهاست و خداوند فرموده که ما بهتر از آن را میآوریم.
در این آیه خیر به معنای بهتر به کار رفتهاست نه به معنای اسمی آن. به هر حال خیر چه به معنای اسمی و چه وصفی و نیز چه به معنای مقید و چه مطلق آن مطلوب بشر است اما به یقین آن چیزی که مطلوبیت تام برای بشر دارد، خیر مطلق است که در همه حال خیر باشد و گاه تغییر چهره نداده و شر نشود.
در بینش و نگرش قرآنی خیر از جایگاه ویژهای برخوردار است، لذا ملاک جعل احکام الهی، خیر واقعی و مصالح بشری است و خداوند هر حکم و آموزه دستوری را تنها به جهت خیری که در آن یا در عمل به آن است جعل کردهاست و اگر خیری در آن نباشد هرگز جعل نمیشد. (بقره آیه ۱۸۴ و ۲۱۶ و نساء آیه ۱۹ و جمعه آیه ۹)
همین اهمیت و ارزش خیر در بینش و نگرش قرآنی است که ارزش انسان را در خیر رساندن به دیگران دانستهاست و میفرماید که شخص خوب کسی است که اگر سرور و مولایش او را به هر سوی بفرستد با خیر بازمیگردد. انسان خوب در این بینش کسی است که برای دیگران خیر داشته باشد و اثر مثبت در زندگی دیگران به جا بگذارد. (نحل آیه ۷۶)
انسانها بهطور طبیعی و فطری علاقه شدیدی به خیر و مصادیق آن دارند، هر چند که این مصادیق ممکن است از مصادیق خیر نسبی باشد یا اموری باشد که در واقع خیر نیست بلکه گمان و پندار وی موجب شدهاست تا آن را خیر بشمارد. با این همه گرایش ذاتی و فطری انسان به خیر و دوری از شر و مصادیق آن است که قرآن در آیات بسیاری بدان اشاره کردهاست. (عادیات آیه ۶ و ۸ و ص آیه ۳۲ و فصلت آیه ۴۹ و بقره آیه ۶۱)
قرآن با اشاره به رفتار و گفتار حضرت سلیمان پیامبر (ع) بیان میکند که علاقه انسان به خیر و مصادیق آن حتی موجب میشود تا به عنوان عاملی بازدارنده انسان را از یاد خدا غافل کند و سبب ترجیح آن بر یاد خدا شود. (ص آیه ۳۲)
همین گرایش ذاتی و فطری بشر به خیر و مصادیق آن است که انسان را موجودی خستگی ناپذیر در طلب خیر و مصادیق آن مانند مال و اسب و ثروت و فرزند میکند و نه تنها از دیگران و خدا خواهش خیر دارد بلکه تمام تلاش خویش را مصروف آن میکند. (فصلت آیه ۴۹)
البته انسان به علل مختلف در تشخیص خیر و مصادیق آن اشتباه میکند و به اموری به عنوان مصداق روی میآورد که جز شر نیست ولی همین گرایش به خیر است که وی را وادار میسازد که به سوی شر ناخواسته برود. قرآن در آیات چندی با بیان مصادیقی که شر بودهاست ولی انسان به عنوان خیر آن را فرض کرده و به باور خیر بودن در پی آن رفتهاست اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه این پندار و تخیل و خیر بودن، آسیبهای شدیدی به انسان وارد کردهاست. از جمله مصادیق اشتباهی، خدایگان متعدد و گناه و اعمال زشت است که به عنوان راه دستیابی به خیر انسان را دچار بدبختی و شر و بدی کردهاست. (بقره آیه ۶۱ و توبه آیه ۱۰۹ و یوسف آیه ۳۹ و اسراء آیه ۱۱)
کافران و گمراهکنندگانی چون شیطان با سوءاستفاده از این گرایش ذاتی و فطری بشر کوشیدند تا انسانهای دیگر را گمراه کنند. کافران مدعی این هستند که آنان همواره در جستوجوی ارزشها و خیر بودهاند و مردمانی ارزشگرا و خیرخواه هستند.
مصادیق خیر
قرآن برای خیر مصادیقی را بیان کردهاست. این مصادیق گستره بسیاری دارد و شامل خیر مطلق و مقید و خیر اسمی و وصفی میشود در برخی از مصادیق خیر بیان میشود تا دانسته شود که چه کارها یا مسائلی به عنوان خیر شناخته میشود تا انسان خیرخواه به دنبال آن بوده و در حق دیگران آن را انجام دهد.
از آنجایی که خداوند دنیا را مزرعه آخرت و راهی برای تکامل انسان قرار دادهاست. خیر واقعی را در آخرت و پاداشهای آنهایی میداند. از این رو خیر مطلق را پاداشهای آخرتی برمیشمارد. (نحل آیه ۳۰ و نمل آیه ۸۹ و اعلی آیه ۱۶ و ۱۷ و ضحی آیه ۴)
از دیدگاه قرآن هر امری که ناپسند و زشت و بازدارنده رشد و تکامل بشر است به عنوان ضد خیر مطرح است؛ لذا پرهیز از اموری از این دست را خیر میشمارد. به عنوان نمونه اجتناب از جنگ (انفال آیه ۱۹)، دروغ (حج آیه ۳۰) فساد و تباهی در زمین (اعراف آیه ۸۵) کفر (انفال آیه ۱۹) کمفروشی (اعراف آیه ۸۵) گناهان کبیره (بقره آیه ۲۶۹) به عنوان خیر مطرح میشود.
در مقابل، هرگونه رفتار پسندیده و اعمال نیک و خوب بهعنوان خیر مطرح میشود و از مردمان میخواهد که به این گونه اعمال رو آورند.
از جمله این اعمال میتوان از اجازه گرفتن هنگام ورود به خانه دیگران (نور آیه ۳۷) احترام به سائل (بقره آیه ۲۶۳) احسان و نیکی به ناتوانان (نساء آیه ۱۲۷) اسلام و ایمان (قلم آیه ۱۲) اصلاح امور (بقره آیه ۲۲۰) اطاعت از خدا (هود آیه ۸۶) اطاعت از پیامبر (نساء آیه ۵۹) اطاعت از اولوالامر (نساء آیه ۵۹) اعتصام به حبلالله (آل عمران آیه ۱۰۳ و ۱۰۴) اطعام مساکین (بقره آیه ۴۶) و امر به معروف و رعایت آن (آلعمران آیه ۱۰۴) انفاق (تغابن آیه ۱۶) جهاد (بقره آیه ۲۱۶) زکات (بقره آیه ۱۱۰) روزه (بقره آیه ۱۸۴) احکام الهی (بقره آیه ۱۰۶) و مانند آن یاد کرد. البته اینها تنها نمونههایی از رفتارهای پسندیدهاست که بیان شدهاست. حتی موارد و مصادیق ۱۱۴گانهای که واژه خیر در آنها به کار رفتهاست تنها بخشی از مواردی است که به عنوان نمونه در آیات قرآنی آمدهاست. در یککلام خیر هر چیزی است که انسان را به سوی کمال میبرد.
موانع خیر
بخل (نساء آیه ۱۲۸) مخالفت و تکذیب حق (قلم آیه ۸ و ۱۲) حرص شدید انسان (معارج آیه ۱۹ و ۲۱) شرک و دوگانهپرستی (ق آیه ۲۵ و ۲۶) عناد برخاسته از کفر (همان) نفاق (احزاب آیه ۱۹) از مهمترین علل و عواملی است که مانع از خیررسانی به دیگران میشود.
به هر حال انسان اگر بخواهد به رستگاری برسد باید افزون بر اینکه در پی اعمال و رفتار نیک و پسندیده باشد بلکه باید رفتاری را در پیش گیرد تا خیر را به دیگران برساند. رفتارهای خیرخواهانه نشان از عظمت روحی شخص دارد. هر انسانی که به سوی امور خوب و نیک گرایش دارد انسانی است که بر فطرت سالم است و همین فطرت سالم است که وی را به سوی خیر و نیکی میکشاند و دوست میدارد تا در حق دیگری نیز نیکی کند. در حقیقت انسان سالم و بر فطرت پاک مانند سرزمین و خاک پاک و خوبی است که میوههای خوب و شیرین و محصولات نیکو میپروراند و زمینی که ناپاک است نیز جز زشتی و ناپاکی و زشتی نمیپروراند.
از این رو انسانهای بافطرت سالم انسانهایی هستند که هم به چیزهای خوب و پاک و پسندیده گرایش دارند و هم دیگران را بدان میخوانند.
ویژگیهای انسان خوب
انسانهای خوب و پاک و خیرخواه در عمل به خیر از یکدیگر سبقت میگیرند و در انجام دادن کارهای خیر میکوشند تا از دیگری پیش بیفتند و پیش از آنکه دیگری به کار خیری بشتابد آن را انجام میدهند. (فاطر آیه ۳۲) این رفتار افزون بر اینکه باعث رشد و تعالی شخص میشود زمینهای برای رستگاری و ورود به بهشت میشود. (همان) همچنین موجب میشود تا شخص از دوستان خوب بهرهمند گردد و در دنیا و آخرت دوستان و رفیقانی خوب و پسندیده داشته باشد. (بقره آیه ۱۴۸)
کسانی که به سوی خیر سبقت میگیرند انسانهایی هستند که از خدا و قیامت ترس دارند (مومنون آیه ۵۷ و ۶۱) و همواره به معاد توجه داشته و از رسیدگی به اعمال خویش در آخرت آگاه هستند. (مائده آیه ۴۸ و بقره آیه ۱۴۸) ایمان به آیات خدا (مومنون آیه ۵۸ و ۶۱) توجه به قدرت او (بقره آیه ۱۴۸) و خشوع در برابرش (انبیاء آیه ۹۰) و دوری از شرک (مومنون آیه ۵۹ و ۶۱) و پرداخت زکات (مومنون آیه ۶۰ و ۶۱) و دیگر احکام الهی عامل مهمی برای شتابگیری اشخاص به سوی کارهای خیر است.
منبع : کیهان