از همان آغاز کاربست این واژگان، تناقض ماهیتی میان «علم» به عنوان ارایهدهنده «حقیقت» و «دیپلماسی» به عنوان ابزار نیل به اهداف و منافع، موضوع بحث برخی فعالان و پژوهشگران حوزه دیپلماسی علم قرار گرفت و بحث بر سر اولویت بخشی به «دیپلماسی» یا «علم» تاکنون نیز ادامه دارد. ماهیت «علم» در دسترسی روشمند به یافتههای جدید قرار دارد، خصلتی که بعضاً میتواند از کمترین قرابت با «دیپلماسی» به عنوان نمایندگی کردن علایق و منافع یک کشور، برخوردار باشد؛ لذا، خودِ موضوع «دیپلماسی علم» و کارایی و فرصتهای کاربست آن در مراودات دوجانبه و چندجانبه کشورها همواره موضوع بحث محافل علمی و سیاسی قرار دارد.
بسیاری با اشاره به مناسبات شوروی سابق و آمریکا یا رفتار اروپا با روسیه و چین، دیپلماسی علم را ابزاری مناسب برای زنده نگه داشتن یا تقویت روابط میان کشورهایی میدانند که از منظر سیاسی و ایدئولوژیک از یکدیگر فاصله دارند. بسیاری با اشاره به نمونههایی موفق از کاربست این نوع دیپلماسی چون «توافق هستهای ایران» یا «توافق اقلیمی پاریس»، سعی در تشریح و تبیین کاربست دیپلماسی علم دارند و معتقدند که این نوع دیپلماسی در بزنگاههایی از روابط بینالملل نقشی بیبدیل ایفا میکند. اغلب با نگاهی تاریخی، مصداق اصلی کاربست دیپلماسی علم را در تحولات مربوط به دوران جنگ سرد جستوجو میکنند، جایی که ارزیابیهای علمی و نقش دانشمندان در انعقاد قراردادهای تسلیحاتی و بازدارنده اتمی میان شوروی و آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار بودهاست. رقابت شوروی و آمریکا در جذب دانشجویان و محققانی از سراسر دنیا در حوزههای تحت نفوذ و سلطه خود به ویژه در آلمان شرقی و غربی نیز در چارچوب کاربست همین دیپلماسی در دوران سردی روابط سیاسی قابل بحث و بررسی است. بسیاری آن را زمینهای مناسب برای حل و فصل مناقشات و چالشهای جهانی تلقی میکنند و تلاش گسترده دستگاههای دیپلماسی و علمی کشورهای دنیا در فائق آمدن بر چالشهایی نظیر «تغییرات اقلیمی» را نتیجه و نیازمند بهکارگیری دیپلماسی علم قلمداد میکنند. نکته حائز اهمیت آنکه، دیپلماسی علم هیچگاه تنها به معنای تقویت روابط دانشگاهی و علمی میان کشورها مطرح نبودهاست.
در حال حاضر، اِجماعی درخصوص یک تعریف واحد و مشترک برای «دیپلماسی علم» وجود ندارد و آنچه تحت عنوان دیپلماسی علم و در چارچوب این دیپلماسی نیز انجام میشود، کمتر مورد بررسی علمی قرار گرفتهاست. به تلاشهای انجام شده برای ارایه یک تعریف این اتهام وارد میشود که آنها برگرفته از نگاههایی نادقیق، هنجاری، غیرواقعی و آرمانگرایانه هستند. کاربست این واژه بدون داشتن یک تعریف و هدف مشخص از آن میتواند بدان بینجامد که این اصطلاح بدون دقت و تمرکز بر محتوا بدون حد و مرز و تنها به عنوان یک واژه مصطلح و جدید در عرصه روابط علمی و دانشگاهی و در روابط بینالملل به کار رود و هر یک از کشورها تعریفی خاص از آن ارایه و آن را سرلوحه سیاستهای علمی بینالمللی خود قرار دهند. «دیپلماسی علم» میتواند به راحتی دچار مشکلات مفهومی شود، چراکه دو روایت ظاهراً مختلف از آن وجود دارد: در یکی از این روایتها دیپلماسی علم به عنوان یک ابزار برای حصول راهحلی مشترک برای چالشهای جهانی معرفی میشود و در روایت مقابل ارزش تحقیقات و نوآوری برای نیل به اهداف سیاست خارجی، وجهه ملی کشور و رقابتپذیری بینالمللی، مورد توجه ویژه قرار میگیرد. یکی از مهمترین نقدها بر طبقهبندی سهگانه «انجمن آمریکایی پیشرفت» از سوی «تیم فلینک»، فعال پژوهش دیپلماسی علم در آلمان، ارایه شدهاست: «با مطرح کردن دو مولفه دیپلماسی برای علم و علم برای دیپلماسی این تلقی وجود دارد که دیپلماسی میبایست برای تقویت همکاریهای بینالمللی محققان و دانشمندان تلاش کند تا از این طریق منافع (به ظاهر) غیرسیاسی آنها مورد حمایت قرار گیرد، در حالی که مدافعان آن (دیپلماسی علم) قصد دارند از محققان و دانشمندان برای اهداف سیاسی خود بهره ببرند و استفاده ابزاری کنند. همسویی این دو مولفه از دیپلماسی علم که دربردارنده برداشتی متفاوت از رقابت و همکاری میان این دو مولفه است، کار دشوار و نیازمند بررسی دقیق است. تمرکز محض بر منافع ملی، دانشمندان و محققان را برای مشارکت در ابتکارهای ناشی از دیپلماسی علم دور نگه میدارد.» همین عدم اطمینان از تعامل صحیح دو مقوله «علم» و «دیپلماسی» باعث شدهاست که کشورهایی نظیر اتریش مطالعاتی را درخصوص نحوه ایجاد یک نگاه و تعریف واحد از دیپلماسی علم با مشارکت همه ذینفعان در این کشور آغاز کنند. نمونه این تلاش، مطالعه جمعی از فعالان حوزه مطالعات دیپلماسی علم است که از سوی «مؤسسه مطالعات اجتماعی» اتریش (ZSI) و با حمایت «وزارت آموزش، علم و تحقیقات» این کشور در سال ۲۰۲۱ صورت گرفت. طبق نتایج این مطالعه، در استفاده از مفهوم «علم برای دیپلماسی» در سیاست خارجی یک کشور، اینکه چه بازیگرانی از حوزه علم در فعالیتهای تعریف شده اینگونه از دیپلماسی مشارکت دارند، حائز اهمیت و تأثیرگذار است. بازیگران اصلی تدوین و اجرای سیاستهای علمی بینالمللی اتریش معتقدند که دیپلماسی علم میبایست بر پایه یک تعریف مشخص پیگیری شود و هدفهای مشخصی برای آن تعیین گردد. در گزارش وزارت آموزش، علم و تحقیقات اتریش تحت عنوان «علم در سیاست فرهنگی خارجی» نیز عنوان شدهاست که در دیپلماسی علم میبایست میان سیاست خارجی و علم ارتباط ایجاد و منافع ملی یا چالشهای جهانی با استفاده از علم دنبال شوند.
«دیپلماسی علم» در دستور کار دولتها - نمونه سوییس و اتریش
اتحادیه اروپا به صورت ویژه از سال ۲۰۱۶ «دیپلماسی علم» را موضوع مطالعات و پژوهش و فراخوانهای خود قرار دادهاست. در چارچوب برنامههای حمایتی کمیسیون اتحادیه اروپا، «افق ۲۰۲۰»، برخی دانشگاهها و مراکز علمی اروپایی در قالب سه پروژه «رهبری اروپایی در دیپلماسی علم، فرهنگ و نوآوری» (EL-CSID)، «کاربست علم در/برای دیپلماسی برای چالشهای جهانی» (S4D4C) و «ایجاد یک دیپلماسی علم مشترک برای اروپا» (InsSciDE) به بررسی جدی «دیپلماسی علم» پرداختهاند. کشورهای اروپایی نظیر آلمان، سوییس و اتریش از طریق عضویت در شبکههای علمی بینالمللی چون «مؤسسه بینالمللی تحلیل سامانههای کاربردی» (IIASA) یا «سازمان اروپایی تحقیقات هستهای» (CERN) اولین گامهای خود را در کاربست آگاهانه از دیپلماسی علم در سیاست خارجی به منظور پیشبرد «اهداف و منافع ملی» و همچنین روبهرو شدن با «چالشهای جهانی» برداشتند. «اتحاد دیپلماسی علم اتحادیه اروپا» یکی از مهمترین دستاوردهای تحقیقات گسترده و چندین ساله محققانی از کشورهای اروپایی نظیر آلمان، فرانسه، هلند و اتریش تا آوریل ۲۰۲۱ بود که همانگونه که اشاره شد، در قالب برنامه «افق اروپا» اتحادیه اروپا تحت عنوان S4D4C انجام پذیرفت. هر یک از این کشورها به صورت منسجم و هدفمند سالها پیش از این، برنامه حضور علمی در کشورهای دیگر را در برنامه خود قرار دادهاند. «دفتر علم و فناوری اتریش» (OSTA) در نمایندگیهای دیپلماتیک این کشور در واشینگتن و پکن و شبکه بزرگ دفاتر «سوییس نِکس» (Swissnex) سوییس، در کشورهایی نظیر برزیل، آمریکا، چین و ژاپن و همچنین «خانه علم و نوآوری» (DWIH) آلمان در پنج کلانشهر نیویورک، سائوپائولو، دهلینو، توکیو و مسکو، تنها نمونههایی از این اقدامات هستند. برخلاف آلمان و اتریش که از رایزنهای فرهنگی خود و به ویژه از سازمانهای مجری سیاستهای علمی بینالمللی چون «مؤسسه تبادلات آکادمیک آلمان» یا «آژانس اتریشی آموزش و بینالمللی شدن» بهره میبرند، سوییس رایزنهای علم و فناوری را نیز از طریق شبکه «سوییس نِکس» به نمایندگیهای دیپلماتیک در کشورهای دیگر اعزام میکند. اما «بنیاد پیشبینیکننده علم و دیپلماسی ژنو» (GESDA) در عنوان خود عبارت «دیپلماسی علم» را دارد و به موضوعات مهم راهبردی آینده در عرصه علم و فناوری چون هوش مصنوعی و فناوریهای کوانتومی میپردازند. «بنیاد تحقیقاتی رابط علم-سیاست ژنو» (GSPI) نیز در راستای شعار «علم برای دیپلماسی» و به منظور ایجاد ارتباط میان مراکز علمی و سازمانهای «حکمرانی جهانی» در ژنو و ارایه «سیاست مبنتی بر شواهد» در مسیر فائق آمدن بر چالشهای جهانی، با حمایت وزارت خارجه سوییس دایر گردید تا به صورت مستمر و منظم «توصیههای سیاسی» برای بازیگران اصلی علم و فناوری تهیه و ارسال کند. در فوریه ۲۰۲۱، سوییس همزمان با معرفی «راهبرد سیاست خارجی دیجیتال ۲۰۲۴–۲۰۲۱» به منظور ارتقای جایگاه ژنو به عنوان هاب حکمرانی دیجیتال در جهان، سمتی جدید با عنوان «مأمور ویژه دیپلماسی علم» سوییس نیز در مقر سازمان ملل در ژنو تعریف و معرفی کرد. به «دیپلماسی علم» صراحتاً در مقدمه «استراتژی سیاست خارجی سوییس ۲۰۲۳–۲۰۲۰» اشاره شدهاست و این مقوله به کرات موضوع سخنرانی «ایگناسیو کاسییس» به ویژه در کسوت وزیر خارجه در سالهای اخیر قرار داشت. «دیپلماسی علم» یکی از محورهای اصلی سندی با عنوان «مسئله علم در سیاستهای فرهنگی خارجی- همکاریهای علمی و دیپلماسی علم در روابط فرهنگی خارجی وزارت خارجه اتریش» است که در سال ۲۰۱۹ توسط وزارت خارجه و «مؤسسه فرهنگی اتریش» منتشر شد. در این سند، برای اولینبار بر دیپلماسی علم به عنوان یکی از حوزههای کاری اصلی وزارت خارجه در راستای اهداف سیاست خارجی فرهنگی تأکید شدهاست. استفاده مکرر از اصطلاح «دیپلماسی علم» و تأکید بر لزوم کاربست آن در سیاست خارجی اتریش در سند مربوط به «سیاستهای فرهنگی خارجی وزارت خارجه اتریش»، منتشر شده در تابستان ۲۰۲۰، نیز به وضوح قابل مشاهده است.
دیپلماسی علم (هنجاری) - نمونه آلمان
«سیاست خارجی در آموزش و فرهنگ» یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی آلمان در دوران پساجنگ سرد محسوب میشود. به همین دلیل، وزارت امور خارجه نقش بسزایی در سیاستگذاری فرهنگی و حمایت مالی از فعالیتهای آموزشی و فرهنگی بینالمللی ایفا میکند. بُعد فرهنگی این سیاست مواردی چون تقویت زبان و فرهنگ آلمانی در سایر نقاط جهان و تبادلات فرهنگی با نهادهای حقیقی و حقوقی بینالمللی (موسسات گوته در سراسر جهان) را شامل میشود. بُعد آموزشی آن نیز بیشتر معطوف به جایگاه علمی و پژوهشی در سراسر دنیا است و اهدافی چون تقویت روابط بینالملل علمی-پژوهشی، جذب محققان یا نیروی کار ماهر را در برمیگیرد (به عنوان نمونه از طریق «مؤسسه تبادلات آکادمیک آلمان»). مفهوم «سیاست علمی خارجی» نیز از سال ۲۰۰۶ به بعد، در گفتمان علمی-سیاسی آلمان نهادینه گردید. این واژه و مفهوم برای اولینبار توسط نمایندگانی از سازمانهای علمی همچون «گئورگ شوته»، معاون وقت وزارت فدرال علوم و تحقیقات، در مقالهای تحت عنوان «دیپلماسی محققان» (روزنامه تسایت، ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۶) بهکاربسته شد. وی در این مقاله مینویسد: «اگر آلمان درصدد تزریق بینالمللی شدن بر پیکره علم است، باید ساختارهای سیاسی خود را با این مسئله سازگار سازد.» در سال ۲۰۰۸ نیز «سرویس علمی پارلمان آلمان/بوندستاگ» در گزارشی تحت عنوان «سیاست علمی خارجی، فرزند ناتنی سیاستهای فرهنگی و آموزشی خارجی»، به ابعاد مختلف «سیاست علمی خارجی» پرداخت و بر پررنگتر شدن این سیاست در دستگاه دیپلماسی آلمان تأکید ورزید. در همین سال، وزیر امور خارجه وقت آلمان، «فرانک والتِر اشتاین مایر» نیز در نطق خود در «کمیسیون فرهنگ و رسانه» بوندستاگ، بر لزوم همکاریهای بینالمللی در سیاست خارجی تأکید و آن را در چارچوب اهداف سیاست خارجی علمی اینگونه تبیین نمود: «به همراه وزیر آموزش و تحقیقات، روی یک راهبرد بینالمللیسازی علم و تحقیقات کار میکنیم. در این خصوص از صلاحیتها و دانش سیاست خارجی خود و مراکز میانجی روابط علمی و تحقیقاتی-همچون مؤسسه دآآد و بنیاد الکساندِر فون هومبولت- در چارچوب سیاست علمی خارجی استفاده میکنیم.»
بر کسی پوشیده نیست که آلمان یکی از کشورهای موفق در زمینه استفاده و تقویت «قدرت نرم» در دوران پساجنگ سرد بودهاست. ایجاد «جذابیت» از طریق تقویت جایگاه علمی و فناوری این کشور در سطح جهان یکی از مولفههای اصلی این نوع از قدرت آلمان را شکل میدهد. برنامهها و فراخوانهایی نظیر «دیالوگ با جهان اسلام»، در دهه اول هزاره سوم به ویژه در پی اتفاقات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و همچنین برنامه بورسیهای نظیر «مدیریت پایدار منابع آب» با توجه به اهمیت این موضوع در مناطقی چون خاورمیانه، بیانگر کاربست ابزار دیپلماسی علم در آلمان در دو دهه اخیر هستند. استفاده از واژگان «دیپلماسی علم» در ادبیات سیاست علمی خارجی آلمان البته در دو سال اخیر به شکلی هدفمند صورت میپذیرد.
با نگاه به «منافع و اهداف ملی»، طبیعی است که کشورهای مختلف در تبیین و اجرای دیپلماسی علم خود رویکردهای متفاوتی نسبت به کشورهای مختلف داشته باشند. برای آلمان، دیپلماسی علم در راستای پیوند و همبستگی میان منافع ملی این دولت و منافع و دغدغههای هویتی اتحادیه اروپا شکل گرفته و دنبال میشود. این حوزه نوین از دیپلماسی به عنوان یک هدف در سیاست خارجی و اقتصاد بینالملل آلمان و همچنین به عنوان یک ابزار برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی و اقتصادی مورد توجه دستگاههای ذیربط در آلمان قرار گرفتهاست. به نظر میرسد ماهیت و اهداف این دیپلماسی در قبال کشورهای متفاوت به شکلی مختلف تعریف و تبیین شده باشد. در حالی که در قبال کشورهای به اصطلاح هم سطح و پیشرفته از منظر علمی و اقتصادی، تبادل فناوری و نوآوری تلقی میشود، در مواجهه با کشورهای به اصطلاح «غیردموکراتیک» اغلب همراه با ماموریتهای هنجاری است و همراه با مراوداتی در سطح نابرابر.
در دسامبر ۲۰۲۰ و در سایه بحران کرونا، وزارت خارجه آلمان برای اولینبار «سند راهبردی دیپلماسی علم» را منتشر کرد. نگاه هنجاری به مقوله ابزار دیپلماسی علم یکی از مشخصههای اصلی سند دیپلماسی علم آلمان بهشمار میرود. این سند اروپا و ارزش محور، بحران کرونا و تحولات و پیامدهای آن را مبنای خود قرار داده و با اشاره به برخی درسهای دوران کرونا و با نگاه به قدرتهایی نظیر چین و روسیه، بر لزوم تقویت «حاکمیت فناوری» اروپا و آلمان تأکید دارد. در این سند، با استفاده از واژگان «آزادی علم»، آنچه در کشورهای غیرهمسو با ایدئولوژی «غربی-اروپایی» شکل گرفتهاست، مورد انتقاد قرار گرفته و با نگاهی هنجاری و با کاربست دیپلماسی علم سعی در اصلاح رفتار اینگونه کشورها دارد.
اگر پیشبرد اهداف ارزش محور را یکی از ماموریتهای سیاست خارجی آلمان تعریف کنیم، روابط دانشگاهی و علمی یکی از مهمترین ابزار دستیابی به این هدف را شکل میدهد. اولین برنامهای که ذیل فعالیتهای «آکادمی علوم آلمان» در چارچوب دیپلماسی علم انجام شد، راهاندازی «کمیته حقوق بشر لئوپولدینا» است، کمیتهای که به عنوان عضوی از «شبکه حقوق بشر جوامع آکادمیک آمریکا» برای حمایت از دانشمندان و محققانی که از منظر سیاسی و غیره تحت فشار قرار میگیرند، تلاش میکند. «رشتههای نجاتدهنده» عنوانی است که مؤسسه تبادلات آکادمیک آلمان با حمایت وزارت خارجه این کشور برای رشتههای تحصیلی در دانشگاههای آلمان انتخاب کردهاست. این برنامه بورسیه برای حمایت از دانشجویانی صورت میپذیرد که در کشورهای محدود یا محروم از «دموکراسی» بوده و از دسترسی آزاد به موقعیتهای تحصیلی بهدلیل قومیتشان، نگرش سیاسی و مذهبیشان محروم میشوند. «دیپلماسی علم» در آلمان در قبال کشورهای غیرهمسو غالباً با چاشنی اصطلاحاتی چون «آزادی در علم»، «دانشگاهیان در معرض خطر» مطرح میگردد.
اینگونه به نظر میرسد که برای آلمان رسیدن به اهداف «حکمرانی فناوری» به ویژه در رقابت با قدرت چین نیز با استفاده هنجاری از مسائلی چون «آزادی در علم» قابل دستیابی است، چراکه مقوله آزادی علم در چنین کشورهایی دارای نواقصی اساسی است. با این وجود، در تعهد کامل و بیطرفانه کشورهایی نظیر آلمان به مقوله «آزادی علم» شک و تردید فراوانی وجود دارد، به ویژه زمانی که این کشور به عنوان نمونه لغو حق مالکیت معنوی واکسن کرونا را در شرایط بحرانی دو سال اخیر رد کرد، با ابزار تحریم از انتقال علم و تکنولوژی به برخی کشورها جلوگیری میکند، همراهیاش با تحریمها گریبانگیر دانشمندان و محققان بینالمللی میگردد و رفت و آمد محققان برخی کشورها با همکاران خود در آلمان بعضاً با چالش سخت روادید روبهرو است.
نقاط عطف دیپلماسی علم: بحران کرونا و اوکراین
تحولات اخیر بینالمللی به ویژه دو موضوع «بحران کرونا» و اخیراً «جنگ اوکراین» مقوله دیپلماسی علم در آلمان را تحتالشعاع قرار دادهاست. بحران کرونا و چالشهای اجتماعی و بعضاً امنیتی ناشی از فقدان دانش کافی در زمینه پاندمی نزد مردم و فرصتهای بهوجود آمده برای «منکران کرونا» برای نشر «اطلاعات جعلی» به واسطه خلأ ایجاد شده میان حوزه علم، ویروسشناسان و اذهان عمومی، لزوم توجه ویژه به موضوعاتی چون «دانش رسانی» و آگاهیبخشی به مردم درخصوص مسائل مختلف علمی و میزان «اعتماد به علم» نزد سیاستمداران و عامه مردم را پررنگتر از هر زمانی کرد. به همین دلیل، این مقوله در کنار «روزنامهنگاری علمی» مورد توجه ویژه محافل رسانهای، علمی و سیاسی قرار گرفت، بودجهگذاری لازم برای تقویت آن انجام و اقدامات گستردهای در این زمینه صورت گرفت. در دوران کرونا مراکز، سمینارها و کنفرانسهای مختلفی در این زمینهها دایر و برگزار گردید. نمونه موفق «دانش رسانی»، پادکست ویروسشناس آلمانی، «کریستین دروستن»، است که در آن وی به صورت منظم و با زبانی به اصطلاح همه فهم پیچیدگیهای علمی پاندمی کرونا را برای عموم مردم تشریح میکرد. این اقدام شهرتی جهانی یافت و تحسین همگان را برانگیخت.
همانگونه که اشاره شد، در بحبوحه بحران کرونا، وزارت خارجه آلمان برای اولینبار سندی تحت عنوان «دیپلماسی علم» برای آینده روابط علمی بینالمللی این کشور منتشر کرد. در ۱۶ آوریل ۲۰۲۱ وزرای خارجه کشورهای آلمانی زبان (آلمان، اتریش، سوییس، لوکزامبورگ و لیختناشتاین) در نشست فصلی خود به میزبانی برن/سوییس، در کنار موضوعاتی چون «بحران کرونا» و «همبستگی»، مسئله همکاری در چارچوب «دیپلماسی علم» را محور گفتوگوهای خود قرار داده بودند.
فراخوان «جایزه دیپلماسی علم» در دوران کرونا از سوی وزارت فدرال آموزش و تحقیقات منتشر گردید و بوندستاگ نیز دولت فدرال را در پیشبرد و توسعه سیاستهای علمی بینالمللی در معنا و مفهوم دیپلماسی علم حمایت میکند. در بند دوازدهم طرح ارایهشده از سوی حزب یونیون (دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی) و حزب سوسیال دموکرات، به عنوان احزاب حاضر در دولت ائتلافی کنونی در آلمان، در باب «تحول در سیاستهای فرهنگی و آموزشی خارجی- شرایط و چالشها برای اقدامات بهروز» آمدهاست.
اگرچه در تدوین سند راهبردی دیپلماسی علم در دسامبر ۲۰۲۰، بحران کرونا مبنای اصلی قرار دارد، سیاست علمی خارجی آلمان در این سند به شکلی راهبردی و با نگاه به کشورهایی نظیر روسیه و چین مورد بازبینی قرار گرفتهاست: «موضوعات و محورهای موضوعی در دهه جدید بیشتر معطوف به تقویت استقلال فناوری اروپایی با نگاه به نفوذ شرکای سختی چون روسیه خواهد بود.» بحران جنگ علیه اوکراین نیز زمینه بسط گفتمان دیپلماسی علم و تقویت بُعد سیاسی این نوع از دیپلماسی را فراهم آورد. در بحران اخیر توجه محافل رسانهای و سیاسی جهان به رفتار آلمان به عنوان کشوری دوخته شده که مناسبات گستردهای متأثر از گذشته آلمان و مراودات تجاری و روابط علمی و تحقیقاتی بسیار زیادی با روسیه دارد. علاوه بر مسائل اقتصادی مبتنی بر تأمین انرژی از طریق خط لولههای گاز (به ویژه موضوع نورداستریم ۲) و همچنین محافظهکاری نشأت گرفته از گذشته تاریخی دو کشور، این روابط فرهنگی، علمی و تحقیقاتی است که به عنوان یک عامل تنشزدا، رغبت آلمان در ابتدای بحران به اقدامات تحریکآمیز نظیر ارسال سلاح به اوکراین را کاهش میداد، اظهارات وزارت آموزش و تحقیقات فدرال آلمان، «بِتینا اشتارک-واتسیکا»، چند هفته پس از شروع بحران نشان میدهد که همین روابط گسترده میتواند به عنوان ابزاری برای «دیپلماسی علم» در جهت تهدید و هشدار به کشور مقابل مورد استفاده قرار گیرد. وی در مصاحبهای با خبرگزاری رویترز در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۲ به نوعی خواهان نوعی احتیاط در مناسبات تحقیقاتی و علمی با کشورهایی نظیر روسیه و چین میشود و اظهار میدارد: «همکاریهای علمی با کشورهایی نظیر روسیه (و چین) اساساً مهم و منطقی هستند، به عنوان مثال در پروژههایی نظیر ITER در زمینه همجوشی هستهای. اما هنگامی که مشاهده میشود روسیه اینگونه تنشآفرینی میکند، باید این سؤال مطرح شود که چگونه باید با اینگونه همکاریهای علمی در آینده مواجه شد.»
با بررسی دقیق نگاه آلمان به «دیپلماسی علم» میتوان دریافت که روسیه همواره یکی از محورهای اصلی بحث و تدوین اسناد مربوط این مقوله قرار گرفتهاست: روابط و رقابت آمریکا و شوروی در عرصه علم و فناوری در دوران جنگ سرد همواره به عنوان یکی از مصادیق کاربست دیپلماسی علم بر سر زبانهاست، پروژهای از سوی «مرکز تحقیقات علوم زمین پوتسدام آلمان» با عنوان «پُل، در کنار هم برای اقلیمی بهتر- دیپلماسی علم فعال با روسیه»، یکی از برندگان اصلی اولین فراخوان «جایزه دیپلماسی علم و آموزش» آلمان در سال ۲۰۲۱/ ۲۰۲۰ میشود، روسیه یکی از کشورهای هدف در «سند دیپلماسی علم» هنجار محورِ آلمان در دسامبر ۲۰۲۰ قرار میگیرد و اکنون نیز بحران اوکراین زمینه بازنگری و بازتعریف اساسی دیپلماسی علم آلمان در قبال روسیه را فراهم آوردهاست. به نظر میرسد، حمایت و همبستگی آلمان با اوکراین در هفتههای اخیر تنها محدود به حمایتهای سیاسی، مالی و تسلیحاتی به این کشور نبود و این کشور با سلاح «دیپلماسی علم» نیز به حمایت از اوکراین در مقابل روسیه میپردازد. تعداد کنفرانسهای برگزار شده در دو ماه گذشته با عنوان اصلی دیپلماسی علم آلمان و با هدف بازاندیشی در روابط علمی و فناوری با روسیه و همچنین اقدامات صورت گرفته در زمینه محدودسازی و تعلیق روابط علمی موید این مطلب است.
منبع : روزنامه اعتماد