کسی که به خدا اعتماد میکند به این معناست که او را برای کارهای خویش مورد توجه قرار میدهد و میکوشد تا بر تکیه بر علم و قدرت بیپایان و عزت بیذلت الهی کارهایش را پیش برد و به مقاصدش برسد.
از اصطلاحات فرهنگ قرآنی و اسلامی که برداشتهای نادرست و ناروایی در حق آن شده میتوان به صبر و توکل اشاره کرد. این اصطلاحات با آنکه بار مثبت و سازندهای دارند، ولی به شکل نادرست تبیین شده به گونهای که از یک امر مثبت و سازنده و ارزشی به امری ضد ارزشی تبدیل شده و به عنوان عامل باز دارنده حرکتهای تکاملی بشر معرفی شدهاست.
عدهای از مردم توکل را به معنای نادیده گرفتن عقل و اسباب انسانی دانستهاند و این گونه است که مسیر زندگی ایشان تغییر انحرافی یافته و مشکلات برای خویش و جامعه پدیدآوردهاند. در نوشتار حاضر حقیقت توکل و ارتباط آن را با بهرهگیری از عقل و اسباب طبیعی جهت رسیدن به مقاصد دنیوی و اخروی و نیز آثار توکلتبیین شدهاست.
***
حقیقت توکل؛ شناخت مشیت و حاکمیت اراده الهی
توکل از واژه وکل به معنای اعتماد است. (لسانالعرب، ابن منظور، ج۱۵، ص۳۸۸، «وکل») این واژه هر گاه با «علی» متعدّی شود به معنای اعتماد کردن به غیر است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۸۸۲، «وکل») پس «توکَّلَ علی اللّه» یعنی به خداوند اطمینان و اعتماد کرد. (المصباح المنیر، ج۱–۲، ص۶۷۰، «وکل»)
کسی که به خدا اعتماد میکند به این معناست که او را برای کارهای خویش مورد توجه قرار میدهد و میکوشد تا بر تکیه بر علم و قدرت بیپایان و عزت بیذلت الهی کارهایش را پیش برد و به مقاصدش برسد.
هر انسانی بهطور طبیعی دوست میدارد که از استقلال برخوردار باشد و از وابستگی به دیگری بکاهد. این روحیه طبیعی انسان برخاسته از ارادهای است که در او برای رسیدن به کمالات وجود دارد. هر انسانی استقلال را به عنوان یک کمال شناسایی کرده و میکوشد تا بدان دست یابد. او میخواهد تا به جای اینکه بر دیگری تکیه و اعتماد کند بر خود اعتماد کرده و مستقلاً بدون وابستگی کارهایش را انجام داده و مقاصد خویش را تحقق بخشد. اینجاست که روحیه اعتماد به نفس در انسان رشد میکند؛ زیرا اعتماد به نفس را کمالی بدون نقص میشناسد و بدان گرایش مییابد.
اما نکته کلیدی این است که انسانها میدانند که از یک فقر ذاتی برخوردارند و تنها موجودی که در کمال خویش به تمام است و کمال او ذاتی است، خداوند است و دیگر موجودات در هر درجهای که باشند از کمال ذاتی بهرهای ندارند، بلکه کمالشان بالغیر و اکتسابی است.
البته انسان به این درک و فهم رسیدهاست که اگر گرفتار فقر ذاتی است و نمیتواند به غنای ذاتی برسد، ولی میتواند با اتصال به منبع اصلی غنای ذاتی یعنی خداوند به غنای بالغیری دست یابد که او را به کمال استقلالی در سآیه غنای الهی میرساند. از این رو میکوشد تا مسیری را بپیماید که او را به غنای بالغیر برساند و در همه امور کمالات را در خویش تحقق بخشد و اگر نتواند خدا شود، میتواند خدایی شود.
آموزههای قرآنی نیز بر این مطلب صحه گذاشتهاست. (فاطر، آیه ۱۵؛ محمد، آیه ۳۸؛ انشقاق، آیه ۶؛ آل عمران، آیه ۷۹)
بنابراین، انسان خردمند میداند که فقیر ذاتی است و تنها خداوند غنی حمید است که بینیاز ذاتی است؛ پس میبایست تنها و تنها بر او اعتماد و تکیه کرد تا به کمال استقلالی و اعتماد نسبی در سایه الهی برسد.
هر چند که اغلب انسانها تنها در زمان شدت سختیها این احساس را دارند که باید به دیگری بهویژه خداوند تکیه کنند و به رکن استواری مراجعه نمایند (هود، آیه ۸۰)، ولی انسانهای خردمند میدانند که به سبب فقر ذاتی همواره میبایست این احساس را داشته باشند که به خدا تکیه و توکل کنند و از هر چیزی حتی خویشتن خویش به سوی خدا فرار کرده و او را تکیه گاه خویش قرار دهند و از اعتماد به نفس در اینجا بشدت بپرهیزند. (ذاریات، آیه ۵۰)
پس میتوان گفت که توکل، دارای مراتبی است و تنها انسانهای خردمند هستند که همواره در هر کار کوچک و بزرگی برخداوند توکل میکنند و صرفاً در زمان سختی به سراغ خدا و توکل نمیروند. امام کاظم (ع) در این باره میفرماید: لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعالی: (وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّه فَهُوَ حَسْبُهُ) ـ: اَلتَّوَکُّلُ عَلَی اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَی اللّه فی اُمورِکَ کُلِّها فَما فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ راضیا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لایَألوکَ خَیْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فی ذلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّه بِتَفویضِ ذلِکَ إِلَیْهِ وَثِقْ بِهِ فیها وَفی غَیْرِها؛ در پاسخ به سؤال از آیه «و هر کس به خدا توکل کند او برای وی بس است» فرمود: توکل کردن بر خدا درجاتی دارد: یکی از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنی و هر چه با تو کرد از او خشنود باشی و بدانی که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلی کوتاهی نمیکند و بدانی که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذاری کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش. (کافی، ج۲، ص۶۵، ح۵)
در حقیقت زمینه توکل در انسان، ایمان شخص به این معناست که خداوند غنی بالذات و انسان فقیر بالذات است و تنها در سآیه اعتماد و توکل به این غنی بالذات است که میتواند مقاصد و اهداف خویش را برآورده سازد. (همان آیات و نیز آل عمران، آیات ۱۲۲ و ۱۶۰ و ۱۷۱ و ۱۷۳؛ مائده، آیات ۱۵ و ۲۳)
توجه به حقایقی الهی چون توحید (رعد، آیه ۳۰)، خالقیت خدا (انعام، آیه ۱۰۲؛ زمر، آیات ۳۸ و ۶۲)، ربوبیت و پروردگاری (اعراف، آیه ۸۹؛ انفال، آیه ۲)، نظارت خدا (شعراء، آیات ۲۱۷ تا ۲۱۹)، ولایت (توبه، آیه ۵۱)، هدایتگری (ابراهیم، آیه ۱۲)، مشیت (اعراف، آیه ۸۹)، مالکیت (نساء، آیات ۱۳۲ و ۱۷۱)، کفایت (آل عمران، آیه ۱۷۳؛ نساء، آیه ۸۱)، علم (هود، آیه ۱۲۳؛ فرقان، آیه ۲۸)، عزت و اقتدار و قدرت (انفال، آیه ۴۹؛ شعراء، آیه ۲۱۷)، رحمت و رحمانیت (ملک، آیات ۲۸ و ۲۹)، حکمت (انفال، آیه ۴۹)، رازقیت (عنکبوت، آیات ۵۹ و ۶۰)، حاکمیت (هود، آیه ۵۶)، مقدرات (توبه، آیه ۵۱)، جاودانگی خدا (فرقان، آیه ۲۸) و مانند آن از یک سو و نیز توجه به فقر و ضعف خود به عنوان انسان (یوسف، آیه ۶۷؛ ممتحنه، آیه ۴) از سویی دیگر موجب میشود تا انسان در برابر خداوندگاری خدا تسلیم باشد (یونس، آیه ۴۸) و او را تنها منبع همه هستی بشناسد و برای جلب رضایتش تقوا پیشه کند (مائده، آیه ۱۱) تا خداوند با عزت و مشیت و قدرت و حکمت خویش گره از کارهایش بگشاید و او را به اهدافش برساند.
از این آیات به درستی روشن میشود که حقیقت توکل شناخت این حقایق در خود و خداست. از این رو هر انسانی باید به جای اعتماد به نفس، تنها بر خدا اعتماد کند که او غنی بالذات است تا این گونه به غنای بالغیر برسد و مقاصد کمالی خویش را تحقق بخشد.
به سخن دیگر، توکل و اعتماد تنها بر خدا جایز است و حتی نمیتوان بر نفس خود اعتماد کرد؛ چرا که توکل، در انحصار خداست و هر گونه اعتماد به غیر خدا حتی نفس خویش، نوعی استغناطلبی است که مذموم و ناپسند است. (علق، آیه ۷؛ لیل، آیه ۸؛ عبس، آیه ۵؛ تغابن، آیه ۶) در تمامی آیاتی که خداوند بر وجوب توکل سفارش کردهاست، «علی الله» بر «فلیتوکّل…» مقدّم شدهاست تا افاده حصر کند. به این معنا که انسان باید فقط بر او توکل و اعتماد کند. (آلعمران، آیات ۱۲۲ و ۱۶۰ و نیز نگاه کنید: روحالمعانی، ج۳، جزء ۴، ص۶۹؛ المیزان، ج۱۱، ص۲۱۹)
بهرهگیری از عقل و اسباب در سایه توکل
توکل و اعتماد بر خدا هرگز به معنای نادیده گرفتن عقل و اسباب نیست؛ چرا که امور هستی بر مجاری طبیعی خود که نظام احسن است، حرکت میکند. پس هیچ منافاتی میان توکل و بهرهگیری از سبب نیست. (مائده، آیه ۲۳؛ انفال، آیات ۶۲ و ۶۴؛ یوسف، آیه ۶۷) از این روست که گفتهاند: لایجری الامور الا باسبابها؛ امور جز به اسباب طبیعی آن جریان نمییابد.
بر این اساس نمیتوان توکل را به معنای تنبلی و سستی گرفت و به جای کار و تلاش گوشهای نشست و به اصطلاح با توکل و تفویض امور به خداوند، خواستههای خود را برآورده یافت؛ بلکه برای رسیدن به هر چیزی میبایست ضمن توکل و اعتماد بر خدا، با اسبابی که خداوند برای هر کاری در نظر گرفتهاست، به هدف و مقصود رسید. (کهف، آیه ۸۴) از این رو خداوند از مردمان میخواهد تا برای هر کاری سببی را بجویند. (مائده، آیه ۳۵)
خداوند در آیاتی از جمله آیات ۸۵ و ۸۹ و ۹۲ سوره کهف بیان میکند که حتی مأموران و پیامبران الهی برای رسیدن به مقاصد خویش به کمک اسباب خاص هر کاری به مقصد و مقصود خویش میرسیدند.
پیامبران نه تنها خود اهل توکل بودند، بلکه همواره مردمان را به توکل بر خدا توصیه و دعوت میکردند تا در همه امور از گفتار و کردار بر خداوند اعتماد کنند و بیتوکل کاری را انجام ندهند. (ابراهیم، آیات ۱۱ و ۱۲؛ آل عمران، آیات ۱۲۲ و ۱۵۹ و ۱۶۰؛ نساء، آیه ۸۱؛ مائده، آیات ۱۱ و ۲۳)
توکل حقیقی زمانی شکل میگیرد که انسان ضمن توجه به حقیقت خود و خدا، از مسیر نظام احسن آفرینش دور نشود و از اسباب طبیعی چون عقل و ابزارها به درستی بهره گیرد. اصولاً سفارش و موعظه پیامبران و دعوت ایشان در این چارچوب بودهاست. رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) در این باره میفرماید: اَلتَّوَکُّلُ بَعْدَ الْکَیْسِ مَؤْعِظَهٌ؛ توکّل کردن به خدا بعد از به کار بردن عقل، خود موعظه است. (کنزالعمال، ج۳، ص۱۰۳، ح۵۶۹۶)
در حقیقت انسان هنگامی که عقل و تدبیرش را به کار برد باید به حقیقت برتر تکیه و اعتماد کند تا مقاصدش تحقق یابد. در این راستا در آیات قرآنی از جمله آیه ۱۵۹ سوره آل عمران، برای تحقق حقیقت توکل سخن از عزم انسانی است. به این معنا که انسان میبایست هدف خویش را بشناسد و بدان شوق و اشتیاق پیدا کند و سپس جزم کرده و اقدام به عمل کند و با تکیه و اعتماد بر خداوند خواسته خویش را بخواهد تحقق بخشد: پس به برکتِ رحمت الهی، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.
پس توکل نه تنها هیچ منافاتی با بهرهگیری از عقل و اسباب مادی و طبیعی ندارد، بلکه لازم و ضروری است که انسان از عقل و اسباب بهره گیرد تا حقیقت توکل تحقق یابد. هنگامی که امیرمومنان علی (ع) دربارهٔ نقش توکل سخن میگوید ضمن اشاره به بهرهگیری از اسباب میفرماید: مَنْ تَوکَّلَ عَلَی الله ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر کس به خدا توکل کند، دشواریها برای او آسان میشود و اسباب برایش فراهم میگردد. (غررالحکم، ج۵، ص۴۲۵، ح۹۰۲۸)
یکی از کارکردهای توکل این است که مشکلات کاهش یافته و اسباب، تأثیر خود را خواهد گذاشت؛ زیرا این خداوند است که در اسباب تأثیر را قرار میدهد و اگر مانع از تأثیر اسباب شود مثلاً آتش نمیتواند بسوزاند، (انبیاء، آیه ۶۹) یا وسوسههای شیطانی نمیتواند تأثیرگذار باشد یا سحر و جادو نمیتواند تأثیری از خود به جا گذارد. (بقره، آیه ۱۰۲)
پس حقیقت توکل با کار و عزم انسانی همراه است. از این روست که گفتهاند: با توکل زانوی اشتر ببند؛ به این معنا که هم توکل داشته باش و هم با ریسمانی زانوی اشتر را ببند، نه اینکه بدون محکم کاری، کار را رها کنی و صرفاً به توکل بسنده نمایی.
در صدر اسلام عدهای با این باور غلط دست از کار شسته و به قول خودشان اهل توکل شدند. از این رو مورد مؤاخذه و سرزنش پیامبر (ص) قرار گرفتند: رَأی رَسولُ الله قَوْما لا یَزْرَعونَ قالَ: ما أَنْتُمْ؟ قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلونَ، قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّکِلونَ؛ رسول اکرم (ص) گروهی را که کشت و کار نمیکردند، دیدند و فرمودند: شما چه کارهاید؟ عرض کردند: ما توکل کنندگانیم. فرمودند: نه، شما سر بارید. (مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۱۷، ح۱۲۷۸۹)
امام جواد (ع) نیز توکل همراه با عزم انسانی را مورد توجه و تأکید قرار داده و در بیان موفقیت انسان در کارها میفرماید: ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَله، وَ المَشوِرَه، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛ سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشمیان نگردد: ۱ – اجتناب از عجله، ۲ – مشورت کردن، ۳ – و توکل بر خدا در هنگام تصمیمگیری. (مسند الامام الجواد، ص ۲۴۷))
آثار و برکات توکل
توکل و اعتماد بر خداوند به معنای شناخت درست از خود و خداست. اگر انسان به حقیقت توکل دست یابد، همواره خود را در محضر خداوند میبیند؛ چرا که به فقر ذاتی خود و غنای ذاتی خداوند توجه دارد. پس میکوشد تا خود را به خداوندی متصل کند که کمال مطلق و غنای محض است تا به غنای بالغیر برسد.
در آیات و روایات برای توکل آثار و برکاتی بیان شده که از مهمترین آنها آرامش است (آل عمران، آیات ۱۷۲ و ۱۷۳)، چرا که با اعتماد بر خداوند غنی بالذات آدمی میتواند امیدوار باشد که آنچه مشیت الهی و رضایت اوست تحقق خواهد یافت و اگر تحقق نیافتهاست خیری برای او در آن کار نبودهاست. از سوی دیگر، دیگر ترسی از مشکلات و دشمنان نخواهد داشت؛ چرا که در دژ استوار الهی قرار گرفته و بر خداوند تکیه و اعتماد نموده و خداوند نیز مکر و کید دشمنان را دفع و اسباب و ادوات عدواتشان را از کار میاندازد و بیتاثیر میکند (نساء، آیه ۸۱؛ انفال، آیات ۶۱ و ۶۲؛ نمل، آیات ۷۰ و ۷۹) چنانکه بر حضرت ابراهیم آتش نمرودی را سرد و گلستان کرد. (انبیاء، آیه ۶۹) امیرمومنان علی (ع) توکل را سرمایهای بزرگ برای بشر در برابر هر مشکل و دشمنی میداند و میفرماید: اَلتَّوَکُلُّ عَلَیالله نَجاهً مِنْ کُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍّ؛ توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ بودن از هر دشمنی است. (بحارالأنوار، ج۷۸، ص۷۹، ح۵۶)
انسانی که بر خدا اعتماد و توکل کردهاست، از شجاعت و شهامت بینظیری بهرهمند خواهد شد و در حقیقت توکل بر خدا مایه شجاعت و شهامت و افزایش روحیه انسان در برابر دشمنان خواهد بود. (یونس، آیات ۷۱ و ۸۳ و ۸۴؛ هود، آیات ۵۳ تا ۵۶؛ شعراء، آیات ۶۱ و ۶۲) با تکیه بر خدا و توکل بر اوست که در برابر دشمن استقامت میورزد و صبر پیشه میکند. (ابراهیم، آیه ۱۲؛ نحل، آیات ۴۱ و ۴۲؛ مزمل، آیات ۹ و ۱۰) و از سلطه شیطان و نفوذ او در امان میماند (حجر، آیه ۶۵؛ نحل، آیات ۹۸ و ۹۹) و خداوند همه امورش را کفایت میکند (آل عمران، آیه ۱۷۳؛ نساء، آیه ۸۱) و بر دشمنان درون و بیرون خویش غلبه کرده و پیروز خواهد شد. (آل عمران، آیات ۱۲۲ و ۱۲۳؛ انفال، آیات ۴۸ و ۴۹)
اعتماد بر خدا باعث میشود که اندیشه آسایش و رزق و روزی، انسان را به خود مشغول نکند و با تکیه و توکل بر خدا زندگی را به آرامش بگذراند. رسولالله (ص) نیز دربارهٔ تأثیر توکل در زندگی بشر میفرماید: مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیالله کَفاهُ مَؤنَتَهُ وَرِزْقَهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ؛ هر کس به خدا توکل کند، خداوند هزینه او را کفایت میکند و از جایی که گمان نمیبرد به او روزی میدهد. (کنزالعمال، ج۳، ص۱۰۳، ح۵۶۹۳)
اصولاً انسان تنها در سایه توکل است که میتواند عزت و غنا را تجربه کند؛ چرا که خداوند همان عزیز و غنی بالذات است و انسانی که توکل میکند به این منبع متصل میشود. امام صادق (ع) در اینباره میفرماید: إِنَّ الغِنی وَالْعِزَّ یَجولانِ فَإِذا ظَفِرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ أَوْطَنا؛ بینیازی و عزّت به هر طرف میگردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند در آنجا قرار میگیرند. (کافی، ج۲، ص۶۵، ح۳)
پس دیگر ترسی از رزق و روزی و دشمن به خود راه نخواهد داد و همه را مغلوب خویش میداند و در عصمت الهی برای خود امنیت و آرامش و آسایش را رقم میزند. امام باقر (ع) میفرماید: مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیالله لایُغْلَبُ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لآیهزَمُ؛ هرکس به خدا توکل کند، مغلوب نشود و هر کس به خدا توسل جوید، شکست نخورد. (جامعالأخبار، ص۳۲۲)
کسانی که در هر کار کوچک و بزرگی بر خداوند توکل نمیکنند و حتی در کارهای خرد به اسباب، امید میبندند، خداوند امیدشان را نومید میکند؛ چرا که این نگرش و رفتار و کردار جز بیانگر این معنا نیست که شخص برای اسباب استقلال قائل شدهاست؛ در حالی که تأثیر دارو و درمان و پزشک و هر سبب از اسباب دیگر تنها به اراده و مشیت اوست و اگر خدا نخواهد هیچ سببی تأثیری نخواهد گذاشت. از این رو پیامبر (ص) به مردمان هشدار میدهد که هرگز دست از توکل نشویند و به اسباب دل نبندند؛ چرا که این کار خشم الهی را سبب میشود و تأثیر اسباب را میزداید. آن حضرت میفرماید: یَقولُ الله عَزَّوَجَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ یَعْتَصِمُ دونی إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ وَأسبابَ الأَرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنی لَمْ اُعْطِهِ وَإِنْ دَعانی لَمْ اُجِبْهُ؛ خداوند عزوجل میفرماید: هیچ مخلوقی نیست که به غیر من پناه ببرد، مگر اینکه دستش را از اسباب و ریسمانهای آسمانها و زمین کوتاه کنم، پس اگر از من بخواهد عطایش نکنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم. (آمالی طوسی، ص۵۸۵، ح۱۲۱۰)
بر اساس آموزههای قرآنی این اتصال به منبع غنی بالذات است که همه کمالات را نصیب انسان میکند و هرگونه بریدن از خداوند به معنای بریدن از کمالات است. اگر انسان قدرت و حشمت و عزت میخواهد میبایست در اتصال به خداوند از طریق توکل و تفویض بجوید نه آنکه دل به غیر بندد. امام موسی کاظم (ع) میفرماید: منْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَی اَلنَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اَللهِ… هر که میخواهد از همه مردم قویتر و نیرومندتر باشد باید بر خدا توکل کند. از حقیقت و حدود توکل سؤال شد که چیست؟ فرمود اینکه بجز خدا از هیچ چیز ترس و خوف نداشته باشی (بحارالانوار، ج۷، ص۱۴۳)
در حقیقت اعتماد به خدا و توکل به او تنها عامل رسیدن به هر کمالی و نردبان هر عروج و اوجی است. امام جواد (ع) در این باره میفرماید: الثِّقَهُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلی کُلِّ عالٍ؛ اعتماد به خدا بهای هر چیز گرانبها است و نردبانی به سوی هر بلندایی. (بحارالانوار، ج۵، ص۱۴)
برای توکل آثار فردی و اجتماعی و نیز مادی و معنوی و دنیوی و اخروی بسیاری گفتهاند که میتوان در آیات قرآن بیش از بیست مورد از آثار مهم و برجسته و کلیدی را شناسایی کرد. این آثار در همه زندگی بشر تأثیر کلان و مستقیمی دارد و میتواند سعادت بشر را در دنیا و آخرت تضمین کند. پس باید به توکل به عنوان یک نیاز طبیعی انسان توجه داشت و در هر امر خرد و کلانی به خداوند غنی بالذات اعتماد کرد تا در سایه مشیت و اراده الهی آنچه خیر انسان است تحقق یابد.