«خوانندۀ عزیز، هدف این نوشتار آگاه ساختن شیعیان افغانستان از تلاشهای جریانها و عناصر ناسازگار با مبانی دینی و مذهبی است که هویت و وحدت مذهبی شیعیان را مورد هجمه قرار دادهاند.»
هزاره کیست؟
از متن کتاب:
«هویتهای قومی کنونی مردمان ساکن در جغرافیای افغانستان، بعد از گسترش اسلام در خراسان بزرگ و آسیای مرکزی، به تدریج شکل گرفتهاست و قبل از آن چنین هویتهایی وجود نداشته و هیچ سند تاریخی صریح و قابل قبول برای اثبات آنها نیز وجود ندارد. تا زمان ظهور اسلام هویت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردمان منطقه وسیعی در آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و آسیای غربی بر اساس حوزه تمدنی که به آن تعلق داشتند تعریف میشد، نه بر اساس قوم، ایل، تبار و خورده زبانها و فرهنگهای محلی.»
.
چرا آنچه در کتاب مصباحزاده آمده بیشتر "موهومات" است تا نقد و تحلیل؟!
"محمدباقر مصباحزاده" در این کتابچه ۵۰ صفحهای تحت عنوان "هزاره کیست؟" جریانات نوگرای هزارهها را آماج "حملات" یا به تعبیر بهتر "موهومات" خویش قرار داده است.
نکته جالب درباره او و این کتابچه (که پارسال به صورت PDF در فضای مجازی منتشر شده) این است که برعکس آنچه که در طول این سالها در آثار و یادداشتهایش شاهد بودیم؛ در این اثر از صدر تا ذیل با این ترفند و نیرنگ که دوستدار هزارههاست وارد شده و به زعم خودش از درب خیرخواهی برای هزارهها این "چرندیات" را بافته است. در حالیکه معتقدم همان ادبیات گذشتهاش همچون «فاشیسم مغولیسم» بیشتر به دل مینشست.
نکته دیگر اینکه مطمئنم که در نوشتن این کتاب بسیار متأثر از دیدن فیلم و سریالهای "اطلاعاتی_جاسوسی" یا خواندن داستانهای این چنینی بوده است.
(فایل کتاب را در کانال تلگرامیام قرار دادهام)
مهمترین اشتباه نویسنده انحصار کردن "هویت هزارگی" صرفاً در "هویت مذهبی شیعی" است در صورتی که کاملاً آشکار است که یک "هویت قومی" را نمیتوان تنها با عنصر مذهب برابر دانست (به تعبیر اهل منطق که "جامع و مانع" نیست) اینکه در افغانستان دو واژه "هزاره" و "شیعه" یکدیگر را متبادر میسازد نیز دلیلی بر صحت ادعای وی نیست. جالب اینجاست که مصباحزاده در همین خود کتاب از "هزارههای اهلسنت" و "هزارههای اسماعیلی" هم حرف میزند اما باز هزاره را تنها برابر و مساوی با شیعه میداند که این خود "پاداوکس" جالبی است. [به مقاله "تاوان هزاره بودن" بنگرید]
نکته دیگر اینکه موضوع " بازیابی هویتی" که هم با توجه به شرایط و بستر افغانستان در طول تحولات چند دهه اخیرش یک امر کاملا "بدیهی" و "درونی" بود و هم در سطح جهان موضوع خیزش موضوعات قومی_هویتی که متاثر از سقوط شوروی بود کاملا بدیهی محسوب میشد؛ اما مصباحزاده این موضوع را کاملا منطبق با توهمات توطئه و نظریات ناپلئونی خویش فهم و تفسیر نموده است. [به کتاب "هویت" فوکویاما بنگرید]
و نکته آخر اینکه، جریانات نوگرای هزارهها که بخشی از آن شامل حوزههای "نواندیشی دینی" میشود را چنانچه با نگاه منجمد و دگماندیشانه مصباحزاده بنگریم باید گفت هیچ تفاوتی میان اسلام او و اسلام داعش و طالبان وجود ندارد فقط با این تاسف که این "انتحارکننده" در پوشش "تشیع" و تاسفبارتر اینکه از درون کالای منتسب به "سادات" برخاسته است.
[البته گفته آنچه گفته شد در راستای تطهیر سرتاپای جریانات نوگرای هزارهها نیز نمیباشد]
t.me/reza_ataei1101
منظور شما از جریانات نوگرا چیست؟ مگر غیر از مخالفان دین و مذهب هزاره و به اصطلاح روشنفکران سکولار، مرتد و فاشیست- مغولیست نیست که مانند تکفیریها از درون جامعه هزاره مذهب زدایی نموده و هویت شیعی هزاره را می خواهند از بین ببرند؟ افشای این فتنه از نظر شما موهومات است؟ باشد مصباح زاده کار درست را انجام داده و رفع مسؤلیت نموده شما از خشم بترکید. شما دم از انسانیت می زنید اما انسان نیستید که سید را کالا می نامید و به میلیونها انسان نه تنها در افغانستان بلکه در جهان توهین می کنید. مگر غیر از این است که شما و امثال شما به نام هزاره موهومات می بافید؟
آقای رضا عطایی، نقد شما بر این کتاب نشان میدهد آن را با دقت کامل نخواندهاید. مشکل اصلی اینجاست که نسل نو روشنفکران هزاره پروژه «بازیابی هویتی» خود را با حمله به مذهب شیعه آغاز کردهاند! نمونههای آن هم در کتاب آمده است؟ چه لزومی داشت برای تقویت هویت قومی هزاره، هویت شیعی هزاره را تضعیف کنید؟ شماری از روشنفکران هزاره تصور میکنند که هویت شیعی در تضاد هویت هزارگی است! شماری از آنها نیز تصور میکنند که هویت هزارگی تا زمانی که سایه هویت شیعی بر سرش باشد، نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد! حرف اصلی این است که هویت شیعی و هزارگی را نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد، چیزی که امثال شما با آن مخالف است. در راستای همین پروژه «بازیابی هویتی» روشنفکران هزاره در تمام این سالها تلاش کردهاند تا شیعهکشی در افغانستان را هزارهکشی جلوه دهند. آنها در تمام این سالها تلاش کردهاند شیعهگرایی را به دروغ به عنوان عامل اصلی عقبماندگی و بدبختی قوم هزاره معرفی کنند. در حالی که قوم هزاره هر چه دارد از هویت شیعی خود دارد.