جامعه هزاره به عنوان بخش اصلی جامعه شیعه افغانستان، از ابتدای تأسیس نظام سیاسی موجود توسط ایالات متحده آمریکا و متحدانش، هدف تخریب و هویت زدایی قرار گرفته و برنامههای تخریبی مختلف در رابطه با این جامعه انجام شدهاست.
جامعه ستم زده و سرکوب شده هزاره سالهاست گرفتار تشنج درونی و در عین حال بالندگی بیرونی است. بالندگی هزاره توسط دشمنان تاریخی و سلطه جویان قومی و مذهبی وابسته به قدرتهای بیرونی تحمل نمیشود، اما جامعه، یکپارچه در برابر آن آگاهی دارد و مقاومت میکند. متأسفانه تخم ناهنجاریها و تشنج درونی توسط روشنفکران منحرف و کمونیستهای سابق کاشته شد، طوری که با منافع دشمنان اسلام و تشیّع و مسلمانان هزاره، در هر دورهای پیوند دارد. علتی که این بذر کثیف بیش از چهل و پنج سال است که جوانه میزند، رشد میکند و فراگیر میشود، برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای مستمری است که ابتدا انگلیسیها و بعداً سازمان سیا، موساد، و ام آی ۶ به رهبری صهیونیسم بینالملل از زمان استعمار انگلیس تاکنون انجام دادهاند. در طرح وزارت مستعمرات انگلیس، تحقیر و اهانت سادات، پرداخت خمس، تخریب علما و دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی برنامهریزی شده بود، چیزی که در حال حاضر توسط سیّد زدایان و دین ستیزان هزاره انجام میشود.
طرح شیعه ستیزی سازمان سیا در سال ۱۹۸۳ و طرح صهیونیستی اورشلیم در سال ۱۹۸۶ هر دو، نکات زیر را مورد توجه قرار داده و برای اجرای آن برنامهریزی کردند:
۱- تخریب نهضت امام حسین(ع) و زیر سؤال بردن حادثه جانسوز کربلا.
۲- تخریب عقیده به مهدی موعود.
۳- تخریب مرجعیت و باورهای خلل ناپذیر دینی با نظریهپردازی های التقاطی و به بهانۀ مبارزه با خرافات.
۴- تشویق دشمنی با ایران شیعی.
اجرای موارد فوق در افغانستان، اگر حداقل به کامنتهای منحرفین و مفسدین دین ستیز، در بخشهای مختلف همین نوشته(هزاره کیست؟) در فیسبوک توجه شود ثابت میشود؛ گرچه من اغلب تندترین و بیشرمانهترین آنها را حذف کردهام.
جامعه هزاره به عنوان بخش اصلی جامعه شیعه افغانستان، از ابتدای تأسیس نظام سیاسی موجود توسط ایالات متحده آمریکا و متحدانش، هدف تخریب و هویت زدایی قرار گرفته و برنامههای تخریبی زیر در رابطه با این جامعه انجام شدهاست که هنوز به شدت ادامه دارد:
۱- انجوهای غربی به کسانی که جوانان نخبه و مستعد شیعه به ویژه دختران هزاره را معرفی و جذب این موسسات نمایند به ازای هر نفر ۱۰۰ دلار پول میپردازند.
۲- کلیساهای خانگی در تمام مناطق افغانستان از جمله در مناطق هزاره نشین در شهرهای کابل، مزارشریف، هرات و بهطور خاص بامیان به طرز وحشتناک در حال پیشروی است.
۳- بقایای گروههای کمونیستی به ویژه شعلهایها در غرب کابل، جاغوری و بامیان با استفاده از وضع موجود به آرامی فعالیت میکنند و حزب همبستگی بیشتر از سایر مائوئیستها فعال است. برای اثبات این ادعا کافیست به صفحههای اینترنتی احزاب کمونیستی بویژه حزب همبستگی و سازمان رهایی مراجعه شود.
۴- توزیع ماهواره توسط موسسات غربی در میان خانوادههای شیعه و هزاره، جهت ترویج فرهنگ غربی و ابتذال فکری و اخلاقی در شهرها و حتی مناطق کوهستانی بهسود، بامیان و غیره.
۵- جذب دختران جوان هزاره توسط موسسات غربی و جذب ۲۰۰ دختر هزاره شیعه جهت مدل و مانکن لباس در رسانهها.
۶- راه اندازی جشن طلاق در کابل برای ضربه زدن به فرهنگ ازدواج و ترویج تجرد یا ازدواج سفید در میان دختران هزاره.
۷- برگزاری جشن سنتی بادام در سالگرد شهادت امام رضا (ع) در دایکندی توسط موسسات غربی.
۸- گسترش کلاسهای آموزش موسیقی مبتذل و رقص برای دختران هزاره به صورت مختلط توسط انجوهای غربی مانند بنیاد آسیا، خانه فرهنگ افغانستان و …
۹- پرداخت مبالغی از سوی برخی کشورهای اروپایی به زنان فاحشه در کابل برای حضور به صورت نیمه برهنه در خیابان. بیش از ۵۸ هزار فاحشه در بیش از ۱۰۴ فاحشه خانه شهر کابل سرویس میدهند که بخش قابل توجهی از آنها در مناطق بهطور عمده هزاره نشین دشت برچی، افشار، کوته سنگی و تایمنی قرار دارند.
۱۰ – روسپی های کشورهای چین، تایلند، کره جنوبی و ژاپن، با پرداخت رشوه بخاطر شباهت فزیکی با هزاره ها از ولایت های شیعه نشین غزنی، دایکندی و بامیان شناسنامه افغانی دریافت نموده و بنام هزاره به فسق و فجور و جاسوسی می پردازند.
۱۱- در سال ۱۳۸۵ حدود ۱۵۰۰ تن از جوانان دختر و پسر کرهای(کوریایی) تحت عنوان «فستیوال صلح» وارد هرات شدند و میخواستند از آنجا به شهرهای مختلف افغانستان رفته برنامه های مبتذل نمایشی انجام دهند. در هرات با مخالفت شدید علما و مردم مواجه شده برنامه انجام داده نتوانستند، در بلخ مردم دست به تظاهرات زده و از ورود کرهای ها جلوگیری کردند در کابل هم وزارت داخله به خاطر مخالفت مردم، از سفر کرهای ها به این شهر جلوگیری کرد، تنها شهری که از این گروه فاسق مسیحی و مزدور سازمان سیا و موساد استقبال کرد بامیان بود. آنها در بامیان برنامه های مبتذل شان را نمایش دادند و مورد استقبال والی و اهالی قرار گرفتند.
۱۲- فعالیتهای مدرسه معرفت که از سال ۱۳۷۳ تا کنون به مدت ۲۶ سال توسط کمونیستهای سابق با حمایت سفارتخانههای غربی تأسیس و اداره میشود، بحث مفصل میطلبد؛ که چه بلایی بر سر دین، فرهنگ و شرافت هزارهها آوردهاست، و در حال تبدیل کردن جامعه هزاره از یک جامعه مذهبی به جامعه سکولار است و تاکنون هزاران دختر و پسر هزاره را سکولار و بیدین ساخته تحویل جامعه داده است.
بسیاری از برنامههای پیشگفته تحت نظر شورای همکاری زنان آمریکا و افغانستان که در سال ۲۰۰۱ در ذیل دانشگاه جورج تاون، تأسیس شد انجام میشود.
از سوی دیگر رژیم ددمنش و داعش پرورش عربستان در میان اهل سنت به وهابی سازی جوانان سنی به خصوص دختران، پا به پای غربیها فعالیت میکند، که تحصیل بیش از شش هزار دانش آموز دختر در اشرف المدارس در ولایت قندز نمونهای از آن است. از این مدارس و برنامهها در شهرهای کابل و ننگرهار هم توسط سعودیها سالهاست که ایجاد شده و حمایت میشود.
موارد فوقالذکر مشتی بود از خروار، و بخشی از برنامهها و فعالیتهای شیطانی و هویت برانداز، که هویت، شرافت، غیرت و دیانت هزارهها را هدف قرار داده است. غیرت زدایی دینی را با سیّد زدایی آغاز کردند و به دین ستیزی رساندند؛ غیرت زدایی ناموسی و اخلاقی را با ساز و سرود و جشن دمبوره آغاز کردند و جامعه پاک هزاره را به یکی از آلوده ترین جوامع افغانستان و بلکه پیشتاز همه در فساد اخلاقی و انحراف فکری تبدیل نمودند.
چهل سال پیش اثری از فساد و فحشا و ناهنجاری های جنسی و اخلاقی در میان هزاره نبود و اگر بود خیلی ناچیز بود، شیعیان هزاره درصدر پاکان و شرافتمندان افغانستان قرار داشتند، اما حالا در صدر رقص و دمبوره و در کنار تن فروشان به عنوان جامعه پیشرفته، با فرهنگ، تحصیل کرده، دین ستیز و غرب زده قرار گرفته اند. حالا دشمنان تشیّع و در رأس همه گلبدین خان، راحت بخوابد که خطر تشیّع را هزارهها خودشان از بین برده اند.
سخن آخر
اگر خوانندگان منصف و بیغرض و مرض و برادران مؤمن هزاره شیعه، قبول زحمت فرموده این نوشته(هزاره کیست؟) را از ابتدا تا انتها با دقت مطالعه نمایند، متوجه خواهند شد که هدف من چیست و چرا هر از گاهی تیر ستم مسلمان و کافر هزاره را به جان میخرم و به مسایل جامعه هزاره میپردازم؟ این کار چه سودی برای من دارد و چه نفع یا ضرری برای هزاره ها؟ آیا با این کار باعث اختلاف و فساد میشوم یا در جهت تحکیم وحدت و همدلی میان شیعیان و به خصوص هزارهها قدم برمیدارم؟ عزّت و سربلندی هزارهها را میخواهم یا شکست و بدبختی آنها را؟ عقدهای، تندخو و حقارت زده هستم یا آزاده و دردمند؟
همانطوری که در متن نوشته در بخشهای قبلی آمدهاست، فتنه هویت زدایی سخت از جامعه هزاره از بیرون، حد اقل از زمان عبدالرحمان خان در افغانستان آغاز شده بود، اما فتنۀ هویت زدایی نرم در سالهای آخر از درون جامعه هزاره با برنامهریزی و حمایت انجوها و دستگاههای استخباراتی وابسته به صهیونیسم بینالملل و استکبار جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا و دولت خبیث انگلیس به اوج خود رسیدهاست. متأسفانه علما، دانشمندان، مراجع و روشنفکران مسلمان شیعه و به خصوص هزاره در قبال این فتنه سکوت مرگبار اختیار کرده اند، نه تنها با هویت ستیزان هزاره مبارزه نمیکنند که حتی به شبهه افکنی، حدیث پراکنی و نظریهپردازیهای کفرآمیز آنها پاسخ علمی و منطقی هم نمیدهند و با این کار شمشیر آنها را بیشتر از پیش تیزتر میکنند تا جبین شرافت و دیانت هزارهها را بشکافند.
این عزیزان که تعداد قابل توجهی شان در شبکههای اجتماعی هم حضور دارند، اگر حمایت صریح از دین ستیزان و هویت زدایان نکردند، چند آیه و حدیث و پند و نصیحت و حداکثر یک مطلب بیخاصیت علمی و مذهبی مینویسند و میگذرند و به دلیل این که کارشان به دین ستیزان ضرری ندارد آنها هم به این دوستان کاری ندارند و برایشان بد و بیراه نمیگویند که هیچ، تعریف و تمجید هم میکنند. کارهای اینها شبیه داستان افسر انگلیسی و مؤذن عراقی است که در دوران تجاوز انگلیس به عراق بعد از فروپاشی دولت عثمانی، مؤذنی بر فراز مناره مسجد رفت و شروع کرد به اذان دادن که افسر انگلیسی با تفنگ او را نشانه گرفت تا بزند، عراقی دیگر به او گفت چرا مؤذن را هدف گرفتی، افسر انگلیسی گفت، علیه ما شعار میدهد و داد و فریاد میکند، عراقی گفت به شما کار ندارد، الله اکبر میگوید برای نماز خواندن. افسر انگلیسی تفنگش را پایین آورد و گفت اگر به ما غرض ندارد بگذار هر قدر اذان میخواهد بگوید.
به خاطر عدم توجه علمای کرام و دانشمندان، فرهنگیان و سیاست گران مسلمان شیعه، اینجانب با دست خالی هم از نظر مادی و معنوی و هم از نظر علمی، مجبور شدم که کاغذ سیاه کنم و در رابطه با فتنه هویت زدایی و دین ستیزی در جامعه شیعه افغانستان مطالبی به قدر توان بنویسم و دشمنی دین ستیزان و مزدوران فاسد استکبار جهانی را به جان بخرم. چرا که دفاع از دین و مذهب و ارزشهای جامعه ای که بدان تعلق دارم وظیفه من است. جامعه هزاره جامعه من است، در طول سالهای جهاد و مقاومت سنگر به سنگر در برابر دشمنان دین، استقلال و هویت قومی و مذهبی هزاره کنار یکدیگر جنگیدیم و خون دادیم، در زمان امرای ستمگر قدیم نیز چنین بوده و در آینده نیز چنان خواهد بود.
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بردارمت