ششمین روز جنگ و نسلکشی طالبان در ارزگان در حالی سپری میشود که حکومت به صورت بیشرمانه اعلام کرده از وضعیت جنگ در این ولایت اطلاعات دقیقی در دست ندارد و نمیتواند اقدام کند.
این در حالیست که چند ماه پیش، همین حکومت در پاسخ به یک تماس تلفنی، با ارسال چندین هلیکوپتر داعشیها را از محاصره شمال نجات دادند، به قومندانی امنیه ولایت جوزجان تسلیم نمودند و هرگز مشخص نشد که با آنان چه برخوردی شد.
ارزگان اکنون در آتش خشم طالبان میسوزد، کودکان را پیش چشمان پدر و مادرشان به گلوله میبندند و حکومت متعصب و سازمانهای حقوق بشری سکوت اختیار کردهاند.
جنگ درارزگان تا این لحظه ۴۲ کشته، هزاران آواره و ده ها زخمی برجای گذاشته و ده ها خانه سوخته است؛ بيجا شدگان ارزگان در منطقه شيرداغ و مالستان هم اكنون در دماي صفر درجه هوا و در زیر برف شدید منتظر مرگ هستند: کربلا همینجاست و حرملهها، شمرها وخولی ها همینجا هستند. ارزگان در خون می تپد، زن، کودک و کهنسال در سردی خزان زیر خیمه ها، گرسنه و تشنه، شب را به روز می رسانند.
طالبان، هیچ زبانی، جز زبان زور را نمی فهمند!
رهبری سیاسی - نظامی فعلی کشور ارادهی جنگ با طالب را ندارد. با استراتیژی «برادر ناراضی» و «آیسکریم» نمی شود با طالبان روبرو شد. سیاست تضرع و کرنش در مقابل طالب از یک سو ، تجهیز، تمویل و تائید آنها با انگیزه های تبار گرایانه از جانب ستون پنجم و جاسوسان پاکستانی، از سوی دیگر ، چون خنجری از پشت بر بدنه نیرو های اردو و پولیس است که هر روز از مردم قربانی میگیرد و طالبان را قویتر میسازد. جنایت در ارزگان و سکوت ارگ از تبانی ارگ و طالب حکایت دارد. تا رهبری سیاسی - نظامی تصفیه ی بنیادی نگردد ،منتظر خرابی بیشتر و احیانا سقوط نظام به دست طالبان و آغاز جنگهای خونین داخلی باید باشیم.
امریکا با سیاست «خلق، حفظ و مدیریت تشنج» در جهان و افغانستان بازی نهایت خطرناکی را دنبال می کند که به مثابه بازی کردن با آتش است و هر لحظه میتواند از کنترل خود شان نیز خارج گردد.
وحدت و هوشیاری مردم، خیزش های مدنی و طرح خواسته های استعفای غنی و تیم طالب پرورش، شکست طالبان در جبهه نظامی راه رسیدن به صلح میتواند باشد. باید کوته اندیشی های تباری و گرایشات عقبگرایانه ی قوم محوری را هر چه زودتر کنار گذاریم. همه در برابر طالبان عصر حجر و امارت شیطانی شان موضع بگیریم. وجه مشترک تمامی مردم ضدیت با طالب و امارت شیطانی شان است. کشتار در ارزگان تنها متوجه هموطنان هزاره ما نیست. یک فاجعه ی ملی ست. فاجعه ای که هر روز در گوشه و کنار کشور رخ میدهد.