پروسه صلح دولت افغانستان با طالبان که در این روزها به طور جدی از سوی امریکا و دولت وحدت ملی پیگیری میشود در یک تبانی روشن غنی و دوستانش با امریکاییها طراحی شدهاست.
افغانستان به «بازی بزرگ» معروف است؛ از دیرباز قدرتهای استعماری به شمول بریتانیا، اتحاد جماهی شوروی و امریکا زمین افغانستان را برای بازی خطرناک خود انتخاب کردهاند؛ تضاد منافع قدرتهای استعماری سالها جنگ و خونریزی را در کشور رقم زده و مردم مظلوم افغانستان از چشیدن طعم شیرین صلح محروم بودهاند. به نظر میرسید با روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در سال 2001 میلادی و انتقال مسالمتآمیز قدرت دریجهی امید به پیشرفت و رفاه به روی مردم افغانستان باز شده باشد؛ در سالهای اول حکومت کرزی اندیشه غالب بر نابودی طالبان و نهادینه شدن دموکراسی که در آن قرار بود عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی تمام اقوام افغانستان تضمین شود متمرکز بود: لویه جرگه عنعنوی تشکیل و قانون اساسی کشور تدوین شد و در ادامه با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی افغانستان گامهای مهمی در تحقق رؤیاهای دیرینه مردم خویش برداشت. این امیدواری اما دیری نپایید و ظهور دوباره طالبان یک بار دیگر کشور را به کانون جنگ و انتحار و انفجار تبدیل کرد. طالبان روز به روز قوی و قویتر شدند و کار به جایی کشید که در سالهای آخر حکومت کرزی بحث مذاکره با طالبان مطرح و در این راستا شورای عالی صلح شکل گرفت. با پایان یافتن دوره کرزی و تشکیل حکومت وحدت ملی به سفارش امریکا پروسه صلح با طالبان وارد یک فاز تازه شد و علیرغم تشکیل چندین نشست خارجی و داخلی با موضوع صلح افغانستان و میانجیگری قدرتهای منطقهای و جهانی صلح هرگز در کشور برقرار نشد. اکنون اما طالبان بیش از هر زمان دیگری توجهات سیاسی منطقهای و جهانی را به خود جلب کردهاست؛ رئیس جمهور غنی از شکل گیری اجماع ملی و بینالمللی برای صلح افغانستان سخن میزند و امریکا و متحدانش در این راستا با غنی همراه گشتهاند. نگاهی به برخی رویدادها اما نشان میدهد که پروسه صلح افغانستان اینک در انحصار ارگ و حامی اصلیاش امریکا قرار گرفته و از مسیر اصلی خود منحرف گردیدهاست. غنی و حلقهی اطرافش با هدف توسعه تفکر قومگرایی خود به صلح نگاه میکنند و امریکا برای خروج هرچه سریعتر از باتلاق جنگ افغانستان تلاشها برای مذاکره با طالبان را شدت بخشیدهاست. قدرتهای دیگر به شمول روسیه چون دوست ندارد تنها تماشاگر تک محوری امریکا در افغانستان و کسب قدرت بیشتر در آینده باشند نیز به سراغ طالبان آمدهاند. تاکید غنی به صلح با طالبان، نادیده گرفتن حملات تهاجمی و انتحاری اخیر طالبان و بیاحترامی به خواستههای احزاب و جریانهای سیاسی کلان، آغاز مذاکرات مستقیم امریکا با طالبان و انتصاب احتمالی زلمی خلیلزاد برای پیگیریهای لازم، اظهارات تازه جنرال جان نیکلسون در مورد پایان جنگ در افغانستان و دعوت از طالبان در کنفرانس آینده مسکو با موضوع صلح در افغانستان همگی از یک توطئه کلان داخلی زیر پوشش پروسه صلح و رقابتهای جهانی در مشکل ساختن کار برای امریکا در افغانستان حکایت دارد.
سیاست قومی غنی و خلیلزاد
افزایش تحرکات دولت غنی در پروسه صلح از سیاست قومگرایانه وی سرچشمه میگیرد؛ غنی و حلقه اطراف وی دوست ندارند طالبان که کتله عظیمی از قوم پشتون را تشکیل میدهد از بدنه این قوم جدا باشند. صلحی که غنی به دنبال آن است باید به اتصال طالبان منجر شود.
روزنامه هشت صبح در مطلبی در تایید گفته فوق مینویسد: «غنی و دوستان وی به شمول زلمی خلیلزاد در حال پیاده کردن یک سیاست قومی در افغانستان میباشند.»
به نوشته این روزنامه: «اشرف غنی و زلمی خلیلزاد پر نفوذترین امریکاییهای افغانتبار هستند که طی چندین دهه روی روابط امریکا-افغانستان تأثیرگذار بودهاند. تحصیلات و تجربهی زندگی آنها در واشنگتن باعث شده است که از قدرت لفاظی خوبی برخوردار شده و شبکهی وسیع و تأثیرگذاری از دوستان خویش را در آنجا داشته باشند، اما «دیدگاه» قومگرایانهی آنها باعث شده است که امریکا هزاران قربانی و تریلیونها دالر هزینه بپردازد. جنگ پیچیدهی افغانستان تصویر ایالات متحده به عنوان قدرتمندترین ارتش دنیا را نیز به گونهی جدی خدشهدار کرده است.»
در بخش دیگری از این مطلب میخوانیم: «هنگامی که رژیم کمونیستی تحت حمایت شوروی در سال ۱۹۹۲ سقوط کرد، ایالات متحده افغانستان را تنها گذاشت. در آن زمان، امپراطوری آزادی به راحتی میتوانست کمک کند که دموکراسی و حکومتی مبتنی بر قانون اساسی به رهبری پروفیسور برهانالدین ربانی در افغانستان استقرار یابد، اما او باید تنها گذاشته میشد؛ احتمالاً چنین کاری به توصیهی خلیلزاد صورت میگرفت؛ چون ربانی یک غیرپشتون بود. یک دهه بعد، تصمیم مبنی بر تنها گذاشتن افغانستان در آن زمان باعث شد که ایالات متحده شکار حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر شود. این حملات وحشیانه همه را غافلگیر کرد، از جمله خلیلزاد را که برای به رسمیت شناخته شدن طالبان در ایالات متحده لابی میکرد. در آن زمان، علیرغم اینکه گروه طالبان با القاعده ارتباط داشت، خلیلزاد از شرکت نفتی آمریکایی یونوکال معاش دریافت میکرد.»
در ادامه مطلب آمده است: «هنگامی که نیروهای دولتی تحت امر رییس جمهور ربانی با کمک نیروی هوایی ایالات متحده در کوههای افغانستان مصروف نبرد با طالبان و القاعده بودند، غنی و دوستانش در یک حومهی لوکس واشنتگن دیسی، شبها و روزها نقشه طرح میکردند تا چطور ربانی را در جبههی سیاسی شکست دهند. در آن روزهای خوب قدیمی، شکست طالبان حتمی بود؛ زیرا رییس جمهور جورج بوش پسر شخصاً پرویز مشرف را تهدید کرد که «اگر او از حمایت طالبان افغانستان طرفدار القاعده دست برندارد، کشورش را به عصر حجر برمیگرداند.» در واقع، چنین رویکرد قاطع نتیجه داد. طوری که طالبان طی فقط چند روز پس از حملات ۱۱ سپتامبر عملاً شکست خوردند. آنها فقط زمانی دوباره ظهور کردند که به نیروهای بینالمللی تحت رهبری ایالات متحده مشورهی غلط داده شد و در تغییر پارادوکسیکالشان به جای ادامهی حذف عناصر تروریسم به طور کلی، خلع سلاح نیروهای ضد طالب را در اولویت قرار دادند. در عین حال، یک کمپاین قبیلهای تحت عنوان بد نام کردن «جنگسالاران» بلاکهای قدرت ضد طالب را به حاشیه راند. بنابراین، طالبان پس از یکبار سرنگونی کامل، دوباره جان گرفتند و در دوران حکومت مردان قبیلهیشان -حامد کرزی و اشرف غنی- قدرت نظامی و سیاسی به دست آورند. با این حال، هنگامی که طالبان در سال ۲۰۰۱ شکست خوردند، امریکا «کنفرانس بن» را که غنی طراحی کرده بود، از طریق خلیلزاد به کرسی نشاند. بنابراین، غنی و دوستان فرصت یافتند در کنفرانس بن خودشان را به عنوان نمایندگان «احزاب متخاصم» مختلف جا بزنند تا دولت ربانی را مرعوب کرده و نمایندگان دولت را فریب دهند تا نقشهراه قبیلهای غنی را امضا کنند.»
وارد ساختن دوباره خلیل زاد!
انتصاب احتمالی زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان نیز رویدادی است که بروز توطئه کلان قومگرایی غنی از کانال پروسه صلح افغانستان را تشدید میکند.
رویترز در این زمینه مینویسد انتظار میرود مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا، زلمی خلیلزاد را به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در امور افغانستان منصوب کند.
این رسانه به نقل از مقامات امریکایی که نامشان ذکر نشده تاکید میکند انتصاب زلمی خلیلزاد در این پست نشان میدهد که ایالات متحده این بار در دخیل ساختن طالبان، پیشبرد پروسه صلح و ختم جنگ در افغانستان جدیتر به نظر میرسد.
به باور مقامات امریکایی، خلیلزاد 67 ساله مناسبترین گزینه برای مسئولیت تشویق طالبان به مذاکره میباشد.
خلیلزاد علاوه بر تجربه بالای مشورت دهی و کار با چهار دولت امریکا، به زبانهای اصلی، فرهنگ و سیاست افغانستان آشنایی کامل دارد، از قوم پشتون است و با رئیس جمهور اشرف غنی دوستی نزدیک دارد.
خلیلزاد در شهر مزار شریف در شمال افغانستان به دنیا آمده و در پستهای زیادی در دولتهای مختلف ایالات متحده امریکا کار کردهاست.
گفته میشود خلیلزاد به عنوان مشاور رئیس جمهور جرج دبلیوبوش در اتخاذ تصمیم حمله نظامی امریکا به افغانستان بعد از یازده سپتامبر 2001 نقش داشتهاست. به اعتقاد برخی، این حمله امریکا در نابودی القاعده و میزبان آنها طالبان که در زمان حمله بر افغانستان حکمرانی میکردند، مهم بودهاست.
این چهره سرشناس امریکایی افغانیالاصل در سالهای 2003 تا 2005 سفیر امریکا در افغانستان بود و در تدوین قانون اساسی افغانستان نقش بارزی ایفا نمود.
هدف مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا، از انتصاب زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان، پیگیری پروسه صلح دولت کابل با طالبان و ادغام افغانستان در استراتژی ایندو-پاسیفیک(استراتژی تازه ترامپ در قبال جنوب آسیا که براساس آن امریکا تمرکز اصلی خود را از خاورمیانه به جنوب آسیا معطوف میدارد تا به نوعی قدرت چین را مهار کند) عنوان شدهاست.
در این راستا قرار است خلیلزاد به زودی به جنوب آسیا سفر کند؛ به گفته مقامات امریکایی این سفر خلیلزاد محرمانه خواهد بود.
خلیلزاد در دانشگاه امریکایی بیروت و دانشگاه شیکاگو درس خوانده و در دستگاه سیاست خارجی جمهوریخواهان امریکا به عنوان سفیر امریکا در عراق و سازمان ملل ایفای وظیفه نمودهاست. براساس گزارشات منشتر شده، در دومین هفته پیروزی دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا، نام خلیلزاد در فهرست کاندیداهای احتمالی برای وزارت امور خارجه امریکا گنجانده شده بود.
اظهارات نیکلسون، تاییدی بر توطئه قومی غنی!
اظهارات تازه جنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای امریکایی و حمایت قاطع در افغانستان، در مورد پایان جنگ در کشور از طریق مصالحه با طالبان نیز خود تاییدی است بر سیاست قومگرایی غنی و دوستان خاص وی به شمول زلمی خلیلزاد.
جنرال جان نیکلسون، روز گذشته افزود علیرغم ناامنیهای اخیر، اعزام نیروهای ویژه بیشتر امریکا به افغانستان و افزایش حملات هوایی علیه طالبان در این کشور که در چارچوب استراتژی تازه ترامپ در قبال جنوب آسیا و افغانستان صورت میگیرد، نسبتا موفق بودهاست.
این مقام عالیرتبه نظامی امریکا گفت: «فکر میکنم استراتژی دارد کار میکند....روند مصالحه مهمترین راه سیاسی برای پایان دادن به جنگ در افغانستان میباشد. ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا به اظهارات اخیر طالبان برای مذاکره و پایان دادن به جنگ امیدوار است. اجماع مردم و علمای اسلامی نیز در این مورد شکل گرفتهاست.»
نیکلسون در گزارش خود به پنتاگون در کابل تاکید کرده پنچرهی فرصت برای صلح افغانستان اکنون باز شدهاست.
نیکلسون که قرار است ماه آینده از سمت فرماندهی جنگ در افغانستان کنار برود میگوید طالبان با هدف کنترل دو مرکز ولایت، حملات شدیدی را در سال جاری انجام دادند اما نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان طی عملیاتهای خاص توانستند این مناطق را بازپس بگیرند. وی در عین حال عملیاتهای نظامی نیروهای دفاعی و امنیتی افغان که با حمایت هوایی نیروهای ائتلاف صورت گرفته را در رسیدن به اهداف مورد نظر از جمله بازپس گیری مناطق پرجمعیت دیگر تحت سلطه طالبان ناکام میداند.
این فرمانده ارشد امریکا در عین حال میگوید کمیت و کیفیت اجرائی قوای هوایی و نیروهای ویژه افغانستان افزایش یافته و این پیشرفت در سالهای آینده نتایج مثبتی در پی خواهد داشت.
نیکلسون در مارچ 2016 فرماندهی نیروهای امریکایی و ماموریت قاطع در افغانستان را به عهده گرفت؛ براساس اعلام مقامات نظامی امریکا، در ماه می سال 2016، 34 درصد مناطق افغانستان تحت سلطه طالبان یا در معرض تهدید قرار داشت اما در ماه می 2018 این رقم به 44 درصد افزایش یافت. وظیفه نیکلسون در حالی در افغانستان پایان مییابد که وی در مقایسه با دیگران طولانیترین مدت را در افغانستان سپری کردهاست.
در زمان فرماندهی نیکلسون، یک تغییر کلیدی در سیاست جنگی امریکا اتفاق افتاد: خروج تعداد زیادی از نیروهای امریکایی از افغانستان در سالهای آخر ریاست جمهوری اوباما تا افزایش دوباره این نیروها و تشدید حملات هوایی قوای ائتلاف به رهبری امریکا در چارچوب استراتژی تازه امریکا در قبال جنوب آسیا و افغانستان همگی در زمان فرماندهی نیکلسون رخ دادهاست.
روسیه و طالبان
به تکاپو افتادن قدرتهایی چون روسیه برای نزدیک شدن به طالبان خود گواه این واقعیت است که امریکا با ادغام طالبان در بدنه دولت کنونی افغانستان سعی دارد جنگ در افغانستان که از یک طرف تاکنون میلیاردها دالر برای مالیاتدهندگان امریکا هزینه داشته و از طرف دیگر تمرکز امریکا بر تحرکات رقبایش در منطقه را کاهش داده را به پایان برساند. روسیه دوست ندارد دست روی دست بگذارد تا همه چیز به نفع امریکا به پیش برود. روسیه از نفوذ داعش به آسیای مرکزی نگران است و گزارشات وارد شدن داعش به افغانستان و گسترش آن توسط امریکا را خوانده است. روسیه با نزدیک شدن به طالبان میتواند خطر داعش را کاهش دهد.
در همین راستا روسیه علاوه بر کشورهای همسایه از نماینده طالبان نیز برای شرکت در نشست چهارم دسامبر مسکو دعوت کردهاست.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در این مورد گفته این گروه نمایندگان ارشد خود را برای گفتوگو در مورد صلح افغانستان به مسکو اعزام میکند.
سخنگوی طالبان افزود: «رهبران ما دعوت روسیه برای شرکت در گفتوگویهای صلح به مدیریت مسکو را پذیرفتهاند.»
یک فرمانده دیگر طالبان نیز تاکید کرد چهار نماینده از طالبان به ریاست شیرمحمد عباس استانکزی، رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر، در نشست مسکو شرکت میکنند.
این در حالی است که براساس اظهار نظر فرمانده ارشد ناتو در افغانستان، روسیه در ماههای اخیر تماسهای مستقیمی با طالبان برقرار کرده و تسلیحات نظامی در اختیار این گروه قرار داده است، اتهامی که مسکو رد میکند.
وارد شدن روسیه به میدان مذاکرات صلح دولت افغانستان با طالبان پس از نزدیک به چهل سال از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، در سطح بینالمللی بعد تازهای را در صفحه پیچیده جنگ در افغانستان به رهبری امریکا باز نمودهاست.
همنوایی دولت کابل و امریکا
اینکه دولت افغانستان و امریکا در یک همنوایی شرکت در کنفرانس مسکو با موضوع صلح افغانستان به رهبری روسیه را تحریم میکنند نشان از به انحصار گرفتهشدن پروسه صلح افغانستان میباشد، اگر قرار باشد پروسه صلح طوری به پایان برسد که کام دولت افغانستان و امریکا شیرین شود، باید فقط و فقط در محور امریکا بچرخد.
ساعاتی پس از خبر دعوت از طالبان برای شرکت در نشست مسکو در روزهای آینده از سوی مقامات روسیه، دولت افغانستان اعلام کرد که در این نشست حضور نمییابد.
یک مقام وزارت خارجه افغانستان گفت: «تصمیم گرفتهایم که در نشست مسکو شرکت نکنیم. دولت افغانستان خواهان مذاکره مستقیم با طالبان بدون حضور قدرتهای خارجیست.»
پیشتر، دفتر حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی افغانستان، اعلام کردهبود که از الکساندر مانتیتسکی، سفیر روسیه در کابل، خواسته فشار لازم بر طالبان برای وادار کردن این گروه به مذاکره مستقیم با دولت افغانستان را وارد کند.
یک دیپلمات ارشد در کابل که قرار است کشور متبوعش در نشست مسکو شرکت کند افزود روسیه باید در برنامهی خود برای برگزاری مذاکرات مستقیم با طالبان تجدید نظر کند.
این دیپلمات که خواست نامش فاش نشود تاکید کرد اینکه نشستی در مورد افغانستان برگزار شود در حالیکه رهبران افغان در آن حضور نداشته باشند، بیمعناست.
ایالات متحده نیز دعوت به شرکت در کنفرانس مسکو را رد کردهاست.
سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا در اظهار نظری، کنفرانس مسکو با موضوع صلح افغانستان را بینتیجه پیش بینی میکند.
این مقام امریکایی افزود نگاهی به نشستهای گذشته مسکو در زمینه صلح افغانستان، نشان میدهد که هرگونه تلاش مسکو برای پیشبرد مذاکرات صلح دولت افغانستان با طالبان بدون دستاور خواهد بود؛ امریکا تنها از تلاشهایی در زمینه صلح حمایت میکند که با محوریت افغانها باشد.
بدین ترتیب باید گفت پروسه صلح دولت افغانستان با طالبان که در این روزها به طور جدی از سوی امریکا و دولت وحدت ملی پیگیری میشود در یک تبانی روشن غنی و دوستانش با امریکاییها طراحی شدهاست.
این مذاکرات صلح در صورتیکه به نتیجه هم برسد تنها برای امریکا و غنی سودمند خواهد بود نه برای ملت مظلوم افغانستان که به غیر از پشتون از اقوام بزرگ دیگری چون تاجیک، هزاره، ازبک، پشهای، بلوچ و ..تشکیل شدهاست.
ادعای غنی در شکل گیری اجماع ملی برای صلح دروغی بیش نیست؛ در پشت پرده این صلح خیانت کلان نهفته و شاید این صلح، طوفان خطرناک قومگرایی قبل از آرامش باشد.
افزایش حملات این روزهای طالبان در ولایات عمدتا متشکل از اقوام غیرپشتون و آرامش نسبی ارگ نشینان و حامیان بینالمللیشان، صلح با گلبدین حکمتیار، بازنشته کردن جنرالان غیرپشتون به دستور غنی به بهانه جوانسازی در ارتش و پلیس، در انحصار گرفتن کمیسیونهای انتخاباتی و مهندسی کردن انتخابات، ادعای غنی در شکستن جزیرههای قدرت به بهانه تطبیق قانون و نهادینه کردن فرهنگ اطاعت از قانون، جابهجایی چهرههای عمدتا تحصیلکرده در امریکا که بله قربانگویان غنی و امریکاست به جای فرزندان شایستهی وطن از دیگر اقوام در پستهای کلان دولتی از جمله وزارتها و تلاش بی اندازه غنی، حلقه خاص وی در مشروعیت بخشیدن به عملکردهای خود و کسب محبوبیت در میان مردم افغانستان، خصومت با احزاب سیاسی کلان و هزاران اقدام کوچک و بزرگ دیگر همه و همه از یک توطئه و خیانت کلان نرم در کشور خبر میدهد.
با این همه بی دلیل نیست اگر بگوییم دیگر قدرتهای منطقه به این نیت پلید امریکا در همکاری با حکومت دستنشاندهاش در کابل پی برده و تلاش میکنند جلو تک محوریهای امریکا در پروسه صلح افغانستان را بگیرند؛ پروسهای که تنها برد برای امریکا را در پی دارد و دیگر بازیگران بدون امتیاز خواهند ماند.
حفیظ الله رجبی، پانا