در هفتههای گذشته فضای سیاسی افغانستان با رویداهای گوناگونی روبرو بوده و اخیراً نیز توافق صلح طالبان و آمریکا به امضا رسیدهاست. در همین رابطه «مرکز بینالمللی مطالعات صلح» طی مصاحبه ای با مهندس «سید محمدباقر مصباح زاده» کارشناس مسائل سیاسی افغانستان و مدیرکل خبرگزاری پیام آفتاب به بررسی مسائل اخیر افغانستان پرداختهاست. در ادامه مشروح این مصاحبه میآید.
به نگاه شما تغییرات در دولت تا چه حدی میتواند مؤثر در برقراری ثبات و امنیت بیشتر در افغانستان باشد؟
در افغانستان «خانه از پای بند ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است». دولت در افغانستان نه یک دولت- ملت مدرن است و نه یک دولت منطبق با فرایندهای جهانی شدن که غربیها بویژه ایالات متحدهٔ آمریکا مدعی اند که برای شکلدادن آن تلاش و هزینه کردند.
دولت در افغانستان، بر اساس ساختار بدوی قبیلهای سدههای میانی (قرن ۵ تا ۱۵ میلادی) در بستری یک پلتفورم مدرن سیاسی و اجتماعی، ناسازگار با دموکراسی، سازماندهی شدهاست. پس از حدود بیست سال کوبیدن بر طبل دموکراسی و حقوق بشر و ادعای مبارزه با تروریسم و تأمین امنیت، در عمل چیزی جز فساد مالی، اخلاقی و سیاسی و فقر و نا امنی گسترده نصیب مردم افغانستان نشد. ساختار سیاسی به شدت بیمار و از هم پاشیده و تنشهای اجتماعی و قبیلهگرایی به شکل بسیار عریان از دستاوردهای دموکراسی فرمایشی در افغانستان است.
عمدهترین دلیل عقبگرد سیاسی و اجتماعی و این همه ناهنجاری طولانی در افغانستان، وجود مشکل اساسی بنام «هویت ملی» و سلطه جویی قومی است که در طول تاریخ مانع از پیشرفت و توسعهٔ این کشور و ظهور حق شهروندی شدهاست. تا این مشکل حل نشود ارایهٔ هیچ طرحی مفید و ساخت هیچ دولتی پایدار نخواهد بود.
علت وجودی افغانستان را از جنبهٔ داخلی، در طی بیش از دو نیم قرن گذشته، سلطه جویی قومی که این کشور را مایملک اختصاصی خود میداند و بقیه را را رعیت میخواهد تشکیل میدهد و از جنبهٔ خارجی نقش حائل داشتن میان دو امپراتوری استعماری سابق بریتانیای کبیر و روسیهٔ تزاری در قرن نوزدهم و بیستم، علت وجودی واحد سیاسی افغانستان در جغرافیای سیاسی جهان بهشمار میرود.
پس از کودتای کمونیستها در هفتم ثور/اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) و تجاوز ارتش سرخ و سرانجام فروپاشی اتحاد شوروی سابق، علت وجودی افغانستان از جنبههای داخلی و خارجی متزلزل شد و ساختار سیاسی در این کشور فرو ریخت. در نتیجه غدهٔ سرطانی سلطه جویی فومی با نیشتر بیداری مردم و اقوام تحت ستم سربازکرد و علت وجودی داخلی و ملی بیشتر از پیش متورم و بحرانی شد. انکار این بحران از سوی هرکس که باشد هیچ مشکلی را حل نمیکند.
افغانستان قبل از هرچیزی دیگری نیاز به تعریف علت و جودی بخصوص از حیث ملی دارد که بر مبنای آن هویت ملی و ساختار سیاسی داوطلبانه و با رضایتمندی قابل قبول و اصولی نه مصلحتی تمامی افوام ساکن در این کشور شکل داده شود.
مادامی که تحولات، تفاهمات، مذاکرات سیاسی بینالمللی، منطقه ای و بین الافغانی و هرگونه صلح و سازش و موافقتنامه و تشکیل و جابجایی دولت و حکومت و بهطور کلی تغییر نظام مبتنی بر تفاهم عمومی میان اقوام و نیروهای سیاسی بر سر تعریف علت وجودی، هویت ملی، زبان و فرهنگ تاریخی و مشترک نباشد، بحران افغانستان حل نخواهد شد، و اگر شبیه تعاملات کنفرانس بن یا استقرار نظام توتالیتر و استبدادی، دولتی تشکیل شده و جنگ هم خاتمه یابد، مشکل هویت و سلطه طلبی چون آتش در زیر خاکستر با قی خواهد ماند و هر از گاهی با بادی شعلهور خواهد شد. بنا براین، در پاسخ به پرسش اول میتوان گفت در حال حاضر تغییرات در دولت امنیت و ثبات پایدار ایجاد کرده نمیتواند.
شاید با درک دلایل فوق است که جو بایدن، نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۲۳ سنبله/شهریور ۹۸ گفت، که افغانستان یک کشور واحد نیست و آمریکا نمیتواند آن را به یک واحد تبدیل کند. بایدن افغانستان را سه کشور جداگانه اعلام کرد.
با توجه به نوع انتخابات پیشین ریاست جمهوری نگاه اپوزسیون در مورد برگزاری مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری آینده چیست؟
اپوزیسیون در این رابطه نگاه واحد ندارند، تیم انتخاباتی صلح و همگرایی، به رهبری دکتر عبدالله که عمدهترین بخش اپوزیسیون را تشکیل میدهد، خود را پیروز انتخابات دانسته و برگزاری دور دوم را رد میکند. برخی دیگر مانند حکمتیار، خواستار ابطال نتیجهٔ انتخابات و برگزاری انتخابات جدید است. در حال حاضر موضوع دور دوم یا ابطال انتخابات مطرح نیست توجه همه نیروهای سیاسی معطوف به توافقنامه صلح میان آمریکا و طالبان و مذاکرات آیندهٔ دولت کنونی و نیروهای سیاسی با طالبان میباشد. در رابطه با دولت، ممکن است وضع موجود یعنی دولت وحدت ملی حفظ شود.
نگاه و رویکرد مخالفان به صلح و نوع رابطه کنونی کابل و طالبان چیست؟
اگر منظور نیروهای سیاسی مخالف دولت اشرف غنی و طالبان باشد، آنها از صحنه رانده شدهاند و تلاش میکنند که صلح با طالبان تحولی جدیدی به میان آورد تا آنها بتوانند به نحوی دوباره وارد صحنه ساخته شوند یا حداقل آبرومندانه تر منزوی شوند. آنها طرفدار صلح با طالبان هستند و تاکنون در مسکو و قطر با طالبان گفت و گو کردهاند. دولت کابل به ریاست اشرف غنی با طالبان به اشکال مختلف رابطه دارد و خواستار صلح با طالبان است اما میخواهد که طالبان بر محور این دولت در قدرت سهیم شود. طالبان آن طوری که از مفاد توافقنامه با آمریکا بر میآید خود را محور دولت آینده افغانستان میداند و به نظر میرسد که آن را به آمریکاییها قبولاندهاست.
از دید کابل اهمیت صلح با طالبان در افغانستان چیست؟
از دید دولت اشرف غنی و نیروهای سیاسی و افراد هم سو با او صلح با طالبان سبب تقویت بیش از پیش پشتونها در حاکمیت میشود و سلطهٔ قومی آنها را تحکیم میبخشد، اما اگر دولت غنی نقش محوری در آینده نداشته باشد حتماً ناراضی خواهند شد، اما با محوریت طالبان مقابله نمیکنند.
مهمترین انتقادات مخالفان به سیاست خارجی غنی را در چه محورهایی میدانید؟
منتقدان اشرف غنی مانند خود غنی پیرو سیاستهای آمریکا و غرب بوده و در سیاست خارجی اختلاف اصول ندارند. مهمترین انتقادات آنها از اشرف غنی مربوط به عملکرد سیاسی وی در رابطه با هند و پاکستان، حذف و بی رمق ساختن مدیران ارشد اقوام دیگر بویژه هزارهها و شیعیان از پستهای مدیریتی در کابینه و نیروهای مسلح، انحصار منابع مالی و پروژههای اقتصادی، خودسری و استبداد رأی و … میشود.
به نگاه شما هر گونه ایفای نقش پررنگ تر دولت در انتخابات آینده مجلس و صلح با طالبان به چه عواملی وابسته است؟
دولت کنونی اگر با مخالفان داخلی به تفاهم نرسد در انتخابات آینده در برابر طالبان نقشی نخواهد داشت، البته اگر انتخاباتی در کار باشد.