در ولایت هلمند، از بیش از ۱۲۰ خانواده اهل سیک و هندو تنها دو نفر باقی ماندهاند. با نامهای ترنسینگ و ستنام سینگ.
ترنسینگ قرار است از افغانستان برود و با این حساب، ستنام سینگ، تنها سیکی خواهد بود که در هلمند زندگی میکند.
ستنام سینگ گفت سیکها در زمان ظاهرشاه به ولایت هلمند آمدند و در ولسوالی مارجه ساکن شدند. بعد به دیگر مناطق این ولایت سفر کردند؛ از جمله لشکرگاه.
سالها زندگی آرامی داشتند تا وقتیکه جنگهای دهه هفتاد آغاز شد. مهاجرت هندوها هم همچنین.
هرچه وضعیت بدتر شد، رفتن سیکها هم بیشتر شد.

در حال حاضر شمار دقیق سیکها و هندوها در افغانستان مشخص نیست. گفته میشود تا پیش از جنگهای دهه هفتاد خورشیدی، شمار این اقلیتها به حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰ هزار نفر میرسیدند، اما در حال حاضر بین سه تا چهار هزار سیک و هندو در بخشهای مختلف افغانستان زندگی میکنند. آنها عمدتا به دکانداری و تجارت مشغول هستند.
ستنام سینگ هم یک بار بار سفر را بست و به هند رفت. آنجا اما زندگی چندان خوب نبود که پایاش را در کشور هممذهباش بند کند.
گفت: "من هندوستان رفتم. کار خوب نبود. کار به سختی پیدا میشد. ماهانه هفت هزار کار میکردم که کافی نبود. بههمینعلت برگشتم."
در کنار مغازه ستنام، مغازه ترن سینگ است. او قصد دارد از افغانستان برود.
به گفتهی ستنام سینگ، در سه سال گذشته روند رفتن سیکها شدت گرفت به حدی که در حال حاضر تنها آن دو در هلمند زندگی میکنند. وقتی هم که ترن سینگ راهی سفر شود، تنها باقیمانده سیکها، ستنام سینگ خواهد بود.
به سمتم سنگ پرتاب میکنند
ستنام قبل از اینکه خودش بگوید سیک است، شناخته میشود. لنگی و دستار سیکها را به سر میبندد. به زبان پشتو، با لهجه هلمندی مسلط است و فارسی را هم تا اندازهای که بتواند پیام را برساند، بلد است. خانوادهاش، همسر و دخترش در قندهار زندگی میکنند. با شماری دیگر از سیکها و اهل هنود.
از او در مورد بهترین زمان زندگیاش پرسیدم؛ پاسخ داد: وقتیکه سیکها هنوز از لشکرگاه نرفته بودند.
ستنام گفت که مردم لشکرگاه خیلی خوب هستند؛ بهجز تعدادی "جاهل" که در هر جامعهای پیدا میشوند. او علاوه کرد که در موارد معدودی به سمتش سنگ پرتاب میکنند.
با او به سمت خانهاش حرکت کردم. سوار دوچرخهاش بود و ما با ماشین همراهش شدیم. متفاوتبودن ستنام در شهر لشکرگاه خیلی روشن بود. در همان ثانیه اول هر کس متوجه میشد که او کیست.
خانه ستنام سینگ در محل پرستشگاه اهل سیک است. درمسال سیکها. این درمسال اما حالا از رونق افتاده و دروازهاش قفل شده است. قرار است در یکی از عیدها، شماری از اهل سیک و هنود از قندهار به آنجا بیایند و برای چند روزی مراسم ویژه سیک را برگزار کنند، تا دستکم برای چند روزی رنگ و رویی دوباره به خود بگیرد.
ستنام من را به «خیراتخانه» این درمسال برد. جایی که سالها قبل در آنجا نذر پخته و به همسایههای مسلمان هم توزیع میشد.
از ستنام پرسیدم دوست مسلمان هم دارد؟
با لبخند پاسخ داد: خیلی.