عقبنشینی دیرهنگام «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه، از اظهارات وقیحانه خود در تقابل با مسلمانان، مولد دغدغههای تازهای درخصوص ظهور و بروز «اسلامستیزی سیستماتیک در غرب» بودهاست. اگرچه بروز اعتراضات گسترده در جهان اسلام در مواجهه با مواضع اولیه ماکرون، در این عقبنشینی مؤثر بودهاست، اما نباید فراموش کرد که «اسلامستیزی سیستماتیک» هنوز در فرانسه، آمریکا، انگلیس، آلمان و دیگر کشورهای غربی متوقف نشدهاست.
یکی از مواردی که باید در این خصوص مورد توجه قرار گیرد، برهم کنش دو جریان «نژادپرستی افراطی» و «تروریسم تکفیری» نسبت به یکدیگر است. خاستگاه و مصدر هر دو جریان نیز مشخص است: غرب!
رشد اسلامستیزی رسمی در غرب
در سال ۲۰۱۴ میلادی، زمانی که انتخابات پارلمانی اروپا برگزار شد، شاهد راهیابی بیش از یکصد نماینده راستگرای افراطی به پارلمان اروپا در بروکسل بودیم. این پیروزی درست در شرایطی به دست آمد که به واسطه تبلیغات گسترده جریانهای راست افراطی علیه پدیدههایی مانند مهاجرت و مانور گسترده اسلام هراسانه آنها، بخش اعظمی از آرای خاموش (آرای سفید) به سود آنها به گردش درآمده بود. قدرتگیری جریان راست افراطی در اروپا، مصادف با ظهور داعش در سوریه بود. پس از سال ۲۰۱۴ میلادی، تهدید داعش در منطقه غرب آسیا از قبل نیز جدیتر شد.
همین مسئله برای احزاب دست راستی افراطی در اروپا کافی بود تا بتوانند افکار عمومی بیشتری را در سایه «اسلام هراسی» و «مقابله با پدیده مهاجرت: به سود خود جذب نمایند. پیروزی احزاب راستگرای افراطی در آوردگاههای سیاسی اروپا (که همچنان ادامه دارد) در سایه همین رویکرد و روند حاصل شدهاست.
بنابراین، محصول حضور داعش در منطقه غرب آسیا و کشیده شدن دامنه تهدیدات امنیتی آن به اروپا، قدرت یافتن گروههای راست افراطی در غرب بودهاست.
جریانهای راست افراطی که اکثر آنها تا قبل از سال ۲۰۱۴ میلادی به دلیل عدم اقبال مردمی حتی آرای لازم برای راهیابی به پارلمان کشورهایشان را به دست نمیآوردند، هماکنون به احزابی مهم و تعیینکننده در کشورهایشان تبدیل شدهاست: حضور راستگرایان افراطی در دولت ائتلافی اتریش، کسب ۹۰ کرسی پارلمان آلمان توسط جریان راست افراطی، راهیابی رهبر جبهه ملی فرانسه به مرحله نهایی انتخابات ریاستجمهوری این کشور در سال ۲۰۱۷ میلادی، افزایش محبوبیت جریان راست افراطی در سوئد و… نشان میدهد که جریانهای راست افراطی چگونه مرحله به مرحله در حال تسخیر اروپا هستند.
نقش دستگاههای امنیتی غرب
نقش دستگاههای امنیتی کشورهای غربی در ترویج اسلام هراسی سیستماتیک در غرب را نمیتوان نادیده انگاشت. «بیگانه هراسی»، «نفرت از مهاجرین»، «نژادپرستی»، تحقیر دموکراسی» و… از جمله اصول و مبانی فکری مشترک جریان راست افراطی در اروپا محسوب میشود.
بر همین اساس، آنها ساختار اروپای واحد را به علت آنکه بستر مناسبی را برای رشد جوامع چندفرهنگی فراهم میکند به چالش کشیده و در مقابل، نسخه ملیگرایی و بازگشت به دوران قبل از تشکیل اتحادیه اروپا را برای شهروندان خود ترویج میکنند.
در این میان، جریانهای نژادپرست و افراطی در کشورهای غربی جهت توجیه اسلام هراسی، نیاز به یک خطر ملموس و زنده نگاه داشتن آن دارند زیرا در غیر این صورت، فلسفه وجودی خود را از دست خواهند داد و دیگر نمیتوانند با استفاده از اسلوب و ابزار «تهدید»، دست به یارگیری فکری-سیاسی در غرب بزنند. از این رو دستگاههای امنیتی غرب پس از اینکه در سال ۲۰۱۳ رسماً اصلیترین مصداق تروریسم تکفیری، یعنی «داعش» را تأسیس کردند، همواره سعی در زنده نگاه داشتن آن داشتهاند.
وجوه مشترک اسلامستیزان و تکفیریها
پایگاه «گلوبال کامنت» در سال ۲۰۱۶ میلادی و در مطلبی به قلم «اریکا هلد والد» به ارتباط معنادار داعش و اسلامستیزان غربی اشاره و پرداختهاست. در این خصوص مولفههایی را مورد توجه قرار دادهاست:
- هر پیروزی جریان راست افراطی (و شکست جریانهای میانهرو در اروپا) یک پیروزی برای داعش محسوب میشود. داعش و جریان راست افراطی اروپا هر دو به دنبال یک هدف هستند و آن جنگ اسلام و مسیحیت است.
- داعش و جریان راست افراطی اروپا هر دو برای استخدام و جذب نیرو و بدنه، از عنصر «ترس» استفاده میکنند. داعش سعی دارد افراد خشونت طلبی که از جامعه طرد شدهاند را به سوی خود جذب نموده و آنها را درخصوص مبانی و اهداف خود متقاعد نماید.
- جریان راست افراطی نیز سعی دارد افرادی که دارای روحیات خشونت طلبانه و دچار ترس اجتماعی هستند را نسبت به خطرات حضور مهاجرین، سیاهپوستان، مسلمانان در جامعه متقاعد نماید.
- دونالد ترامپ با تحریک مسیحیان سفیدپوست و ایجاد ترس درخصوص از دست رفتن برتری آنها در آمریکا و جهان آنها را متقاعد کرد تا در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ ایالات متحده به وی رای دهند. جریانهای راست افراطی نیز با استناد به «ترس از مهاجرینی که از خاورمیانه میآیند» در حال فتح سنگر به سنگر کشورهای اروپایی هستند.
- هر بار که یکی از حملات داعش در ایالات متحده آمریکا یا اروپا رخ میدهد، رادیکالهای راست افراطی در غرب از آن به عنوان فرصتی برای انتشار ترس و نفرت از اسلام و مهاجرین استفاده میکند.
- داعش و جریان راست افراطی هر دو مصمم هستند تا زمینه ایجاد جنگ جهانی میان اسلام و مسیحیت را فراهم سازند و در این خصوص اساساً اهمیتی به «هزینههای انسانی» نمیدهند.
رمزگشایی از ماکرون
اصلیترین هدف ماکرون (رئیسجمهور فرانسه) از اظهارات اسلامستیزانه اخیر خود، تقویت برهم کنش دو جریان وابسته به غرب (تروریسم تکفیری و اسلامستیزی) را داشتهاست.
مسلم است اینکه «داعش» و جریان راست افراطی در غرب» حیات خود را معلول حیات دیگری میبینند. به عبارت بهتر، آنها نقش مکمل یکدیگر را در معادلات فکری و امنیتی ایفا میکنند. داعش در یارگیری خود از جوانان اروپایی و خصوصاً مهاجرین (که دچار آسیبهای اجتماعی بیشتری هستند)، آدرس جریانهای راستگرای افراطی در غرب را به آنها میدهد و به این ترتیب، با تکیه بر نفرت نهادینه شده جریانهای راست افراطی از مهاجرین، افراد مستعد را جذب خود میسازد.
در مقابل، جریانهای راست افراطی نیز با مانور بر روی «خشونت طلبی داعش» و ماهیت این گروه و دیگر گروههای تکفیری و تروریستی، افکار عمومی غرب را در مقابل یک «ترس واقعی» قرار میدهد و سپس، خود را نماد و مصداق مقابله با این ترس قلمداد میکند.
این پروسه، به صورت وقیحانه از سوی سیاستمداران غربی و دستگاههای امنیتی در آمریکا و اتحادیه اروپا در حال مدیریت و هدایت میباشد. بدون شک مواضع وقیحانه ماکرون، آخرین پرده از این بازی هدفمند و خطرناک نخواهد بود؛ لذا جهان اسلام باید در مقابل توطئه هدفمند نهادهای سیاسی و امنیتی در غرب علیه مسلمانان آگاهانه و قاطعانه عمل کند و هرگز تصور نکند با عقبنشینی ماکرون، این بازی به پایان رسیدهاست!