این روزها، موازی با بحثهای داغ انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحدهٔ آمریکا، «الکترال کالج» بیشترین و پر تکرارترین عبارت است. چهار سال قبل ـ ۲۰۱۶ میلادی ـ در آوردگاه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «هیلاری کلینتون» دموکرات و «دونالد ترامپ» جمهوریخواه، اگرچه «هیلاری» ۳ میلیون رای بیشتر از «دونالد» کسب کرد اما این «ترامپ» بود که راهی «کاخ سفید» شد(!) چرا؟! چون ترامپ توانسته بود کارت «الکترال» بیشتری کسب کند. حال پرسش اینجا است که «کارت الکترال چیست؟» و «نحوه محاسبه آرای مردم آمریکا چگونه است» ؟!
>«کارت الکترال چیست؟» و «نحوه محاسبه آرای مردم آمریکا چگونه است» ؟!
هر چهار سال یکبار که انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا برگزار میشود، مقایسه آمار و ارقام و سیستم رایگیری همچون معمایی تا چندین روز بسیاری را در سراسر جهان سردرگم میکند. چگونه تفاوت آرا میان دو نامزد رقیب تنها یکدرصد است اما تفاوت کارت الکترال که سرنوشت نهایی و نتیجه انتخابات را رقم میزند به بیش از صد عدد میرسد؟ چگونه نامزد برنده انتخابات، اکثریت آرای مردم را بهدست نمیآورد؟ کارت الکترال چیست؟ رای مردم چگونه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا محاسبه میشود؟
وقتی مردم در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا رای میدهند، در واقع با این رای به نمایندگان شان در کالج الکترال که شامل ۵۳۸ عضو است، حکم میکنند که به چهکسی رای دهند. یعنی نمایندگان کالج الکترال از خودشان حق رای ندارند و رای شان نمادین است و متعلق به نامزدی است که مردم همان ایالت او را انتخاب کردهاند. مثلاً اگر مردم فلوریدا هیلاری کلینتون را انتخاب میکردند، نمایندگان آنها در کالج الکترال نمیتوانستند با اختیار خودشان مثلاً به دونالد ترامپ رای دهند.
اینکه هر ایالت چه تعداد نماینده در کالج الکترال دارد به جمعیت آن ایالت و نسبت آن به کل کشور بستگی دارد. ایالتهای پرجمعیتی مانند کالیفرنیا، تگزاس، نیویورک، فلوریدا، پنسیلوانیا و ایلینویز که بیشترین جمعیت را در میان ایالتهای آمریکا دارند، بیشترین آرای الکترال را هم بهخود اختصاص دادهاند. کالیفرنیا با ۳۷میلیون نفر، ۵۵آرای الکترال دارد. یعنی هم در فهرست جمعیتی اول است و هم در فهرست آرای تعیینکننده رئیسجمهور. این براساس تعریف مفهوم دمکراسی که حکومت اکثریت بر اقلیت است برنامهریزی شدهاست. ورمونت با ۶۰۰ هزار نفر جمعیت تنها سه رای الکترال دارد. اما نقطه ضعف مهم این سیستم که ابزار اصلی منتقدان هم هست اینکه، ممکن است یک نامزد اکثریت آرای مردم را بهدست نیاورده باشد اما اکثریت کارت الکترال را بهدست بیاورد و برنده انتخابات شود. این مسئلهای است که در انتخابات سال ۲۰۰۰روی داد. اما این وضعیت چگونه ممکن است؟ اگر نامزدی اکثریت آرای مردم در ۱۱ایالت پرجمعیت یعنی کالیفرنیا، نیویورک، تگزاس، فلوریدا، پنسیلوانیا، ایلینویز، اوهایو، میشیگان، نیوجرسی، کارولینای شمالی و جورجیا را بهدستآورد رئیسجمهور میشود، حتی اگر در ۳۹ایالت کم جمعیتتر هیچ رایی بهدست نیاورده باشد. به این ترتیب چون جمعیت ساکنان ۳۹ایالتی که به نامزد برنده رای ندادهاند، از مجموع شهروندان ۱۱ایالت اصلی بیشتر است، بنابراین نامزد برنده بدون اینکه رای اکثریت مردم را بهدست آورده باشد با مجموع آرای الکترال ۱۱ایالت پرجمعیت به کاخ سفید میرود. در تاریخ آمریکا تا به حال سه بار این اتفاق روی دادهاست. سیستم انتخاباتی آمریکا متعلق به ۲۴۴ سال پیش است. زمانی که بنیانگذاران ایالات متحده همه توجه خود را معطوف به این کردهبودند که در نوشتن قوانین و تعبیه سازوکارهای ساختار سیاسی، ارکانی چون مردم و حکومت، دولت فدرالی و دولت ایالتی مخدوش نشوند. به همینخاطر کنگره دارای دو بخش است یکی مجلس نمایندگان که متعلق به مردم است و دیگری سنا که وزنه حکومتی دارد. رایگیری هم در دو بخش صورت میگیرد. مردم رای میدهند و کالج انتخاباتی هم بهعنوان نماینده سیستم حکومتی، این رای را تأیید میکند.
بسیاری در داخل خود آمریکا هم بر این عقیدهاند که این سیستم انتخاباتی متناسب با شرایط روز باید تغییر کند. در دهه ۷۰ کنگره تصمیم به تغییر این ساختار انتخاباتی و حذف کالج الکترال گرفت. اما این کار در مراحل پایانی متوقف شد. اکنون حامیان تغییر این سیستم انتخاباتی میگویند که باید واسطی به نام کالج الکترال حذف شود و مردم مستقیماً رایشان را به صندوق بیندازند و این رای به سبد نامزد برنده یا بازنده برود.
>آمریکای دوقطبی یا آمریکای دو بخشی؟!
به گزارش پیام آفتاب، روزنامه آفتاب یزد چاپ تهران در شماره امروز خود، با موضوع «الکترال کالج» و مباحث پیرامونی گفت و شنودی مفصل با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی ـ بینالملل انجام دادهاست تا به پاسخ چند پرسش برسد:
ـ الکترال کالج چیست؟
ـ چقدر امکان تخلف و تقلب در الکترال کالج وجود دارد؟
ـ آیا ممکن است سیستم انتخاب رئیسجمهور بر اساس الکترال کالج تغییر کند یا خیر؟
دکتر بیگدلی پیش از آغاز بحث، اصرار بر این مسئله دارد که برای ورود به بحث الکترال کالج باید مقدمهای گفته شود تا فهم موضوع الکترال کالج ممکنتر شود:
امروزه، بسیاری از مردم جهان و حتی مردم آمریکا از دو قطبی شدن جامعه آمریکا گاهی ابراز شادی و نگرانی میکنند. در حالی که از زمان تصویب ادامه این اعلامیه استقلال توسط کنگره فیلادلفیا جامعه مهاجرین دچار دو قطبی شد. افراد محدودی که عضو کنگره فیلادلفیا بودند و تعدادشان در ابتدا ۳۹ نفر یعنی از هر ایالت ۳ نفر و بعداً به ۵۵ نفر رسید اکثراً افراد باسواد، زمیندار و گروههای اشرافی حزب Tory یا حزب دربار انگلیس بود و حزب Vierges در انگلستان که بیشتر به کار تجارت اشتغال داشتند اینها از مهاجرین برگشته انگلیس به آمریکا بودند.
>فضای سیاسی آمریکا متأثر از انقلاب فرانسه دو قطبی شد
این گروه طرفدار تمرکز قدرت در دولت فدرال بودند گروه دوم Bosto- Tea Party بودند یعنی شورشیانی که کشتی حامل چای انگلیس در بندر بوستون را به آتش کشیدند خود را صاحب انقلاب میدانستند و با گروه اول مبارزه میکردند و هر روز با روشهای افراطی دست به آشوب میزند و آنتی فدرالیسم بودند. مرحله دوم انقلاب فرانسه بود چون آمریکاییها به شدت تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفتند بنابراین واکنش نسبت به انقلاب فرانسه یک بار دیگر از نظر ایدئولوژیک و فکری به دو قطبی شدن سیاسی جامعه آمریکا کمک بسیار مؤثری کرد و موجب ظهور یک نظام دوحزبی یا نظام دو قطبی شد. به نظر یک گروه آمریکایی، انقلاب فرانسه مبارزهای بود بین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان، بین اسارت و آزادی، میان حکومت استبدادی و دموکراسی.
یک گروه دیگر انقلاب فرانسه را کشمکشی میدانستند بین آرامش و هرج و مرج، بین خدانشناسی و دینداری، بین فقر و ثروت. دسته اول کسانی بودند که به دور حزب جمهوریخواه یعنی حزبی که شالوده حزب دموکرات امروزی را به وجود آورد جمع شدند. این عنوانها تغییر کرد یعنی احزاب سیاسی آمریکا در طول این مدت خیلی تغییر کرد. یعنی ابتدا جمهوری خواهان به دموکراتها گفته میشد بعد دموکراتها شدند آنتی فدرالیسم.
بحث بسیار طولانی است که به همین اندازه بسنده میکنم؛ بنابراین دسته اول کسانی بودند که به دور حزب جمهوریخواه که شالوده حزب دموکرات امروزی را به وجود آوردند حلقه زدند. دسته دوم حزب معروف به فدرالیسمها که حزب جمهوریخواه از همان تفکر به وجود آمد. این دو دستگی بین سالهای ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۵ بیشتر در دوره ریاست جمهوری جرج واشینگتن شکل گرفت.
>جمهوری خواهان اقتصاد محور و دموکراتها اجتماعی محور هستند
دسته اول
در آمریکا مردم مستقیماً به کاندیداها رای نمیدهند بلکه آرای حضوری یا پستی مردم در هر ایالت به یک صندوق یا سبدی میرود که کالجهای انتخاباتی هر ایالت تا سه شنبه اول نوامبر قبل از پایان سال این صندوقها سربسته باقی میماند تا سه شنبه اول ماه دسامبر باز میشوند و مردم در انتخابات نقشی ندارند.
یعنی آنهایی که امروزه اسم شان دموکرات است به دور جفرسون جمع شدند و دسته دوم که امروزه به جمهوریخواه معروف هستند به دور همیلتون جمع شدند؛ بنابراین مهمترین اختلافی که میان دموکراتها و جمهوری خواهان در شکل امروزی آن به وجود آمد این بود که جمهوری خواهان روی مسائل اقتصادی متمرکز هستند و توجه دموکراتها بر مسائل اجتماعی است.
>جمهوری خواهان
جمهوری خواهان طرفدار محدودیت دخالت دولت در امور اقتصادی، کاهش مالیات، دارای تمایلات مذهبی و نژادی، مخالف آزادی بیش از حد زنان، مخالف سقط جنین و همجنسگرایی، بیتوجه به حقوق بشر طرفدار برتری و سروری آمریکا و عموماً ضد زن هستند.
>دموکراتها
دموکراتها از تأمین حداقل زندگی، طرفدار بهداشت و آموزش عمومی و رایگان مثل «اوباماکر» هستند. به دنبال اجرای طرحهای عمرانی برای اشتغال کارگران، مالیات بیشتر بر ثروتمندان و طرفدار آزادی زنان هستند. دموکراتها طرفدار همجنسگرایان، سقط جنین و مخصوصاً حمایت از حقوق بشر که ابزار برندهای در دست دموکراتها است. مقداری از مسائل مذهبی فاصله میگیرند. دموکراتها بیشتر قدرت را به مردم میدهند و طرفدار ایالات هستند. اما جمهوری خواهان بیشتر به دنبال افزایش قدرت دولت فدرال هستند. دموکراتها طرفدار مردم و آزادی مردم هستند و خواهان اعطای قدرتهای بیشتر به گروههای زیرین جامعه و متوسط هستند و از همانجا هم انتخاب میشوند یعنی خاستگاه انتخاباتی آنها طبقات زیرین و متوسط جامعه است گروههای سیاهپوست رنگینپوست لاتین تبار بیشتر از این گروه حمایت میکنند.
>جمهوری خواهان به هیچ وجه به حقوق بشر توجهی ندارند
جمهوری خواهان بیشتر از سمت سفید پوستان، ثروتمندان، صاحبان صنایع حمایت میشوند و صاحب لابیهای قدرتمندی هستند که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد. مخصوصاً با شعاری که ترامپ اعلام کرد که آمریکا اول! این نشان میداد که برای جمهوری خواهان امروز، سروری آمریکا بر جهان از اهمیت بالایی برخوردار است.
جمهوری خواهان به هیچ وجه به حقوق بشر توجهی ندارند البته به حقوق شهروندی تا حدود زیادی پایبند هستند یعنی خودشان را مسئول در برابر مردم آمریکا میدانند. در کشته شدن فجیع خاشقچی شاهد بودیم که ترامپ به عربستان رفت و رقص شمشیر انجام داد بنابراین اصلاً برایشان مهم نیست که حقوق بشر چگونه اجرا میشود. از طرف دیگر، مخالف با نهادهای بینالمللی و نهادهای منطقهای هستند. همانطور که بارها پیشنهاد حذف حتی سازمان ملل، ناتو بیرون رفتن از سازمان بهداشت جهانی خارج شدن از یونسکو، اینها نمونههایی از ایدهها و تفکرات جمهوری خواهان مخصوصاً ترامپ است که بیش از روسای جمهور قبل از خودش نسبت به این موضوعات حساسیت داشت و حیثیت آمریکا را متزلزل کرد و آمریکا در هالهای از انزوای سیاست بینالمللی قرار گرفت که آقای بایدن بسیار روی این مسئله مانور داد و توانسته آرای بیشتری به دست آورد. این نتیجه گریز ترامپ از تعهدات بینالمللی و مقررات گریزی داخلی و حتی بینالمللی است. به همین دلیل است که جمهوری خواهان به حزب فدرال شهرت بیشتری پیدا کردند؛ بنابراین برخلاف اسم جمهوریخواه به هیچ وجه به دنبال رضایت عمومی مردم نیستند یعنی، تفکر مردم گرایی در حزب جمهوریخواه بسیار بسیار ضعیف است ولی تمایلات شدید مذهبی و ارتباطات دینی مخصوصاً این نوع محافظه کاران افراطی که پدیده آزاردهندهای را به نام مسیحیان صهیونیسم را به وجود آورد که اینها با یهودیان قاطی شدند.
>رقابت انتخاباتی در آمریکا شبیه رویارویی دو دولت متخاصم است!
از روز اولی که وارد آمریکا شدند یعنی سال ۱۶۲۰ مسیحیان با یهودیان کنوانسیونی امضا کردند و یهودیان آنجا را سرزمین موعود خود تلقی کردند. نکتهای که بسیار اهمیت دارد در انتخابات آمریکا، رقابت جمهوری خواهان با دموکراتها از چارچوب دو حزب خارج شده بلکه به صورت دو دولت متخاصم با هم مبارزه میکنند و همین امر هم باعث شده هم رقابت در داخل، هم قضاوت در داخل آمریکا و فضای بینالمللی حکایت از این کند که آمریکا دچار دو قطبی عجیبی شدهاست که میخواهم به جای دو قطبی بگویم دو شِقه شدهاست و این برای آمریکا بسیار خطرناک است ولی چیزی است که به آن عادت کردهاند و از گذشته وجود داشته و پدیده جدیدی نیست. با توجه به اینکه در آمریکا مردم مستقیماً در انتخابات شرکت نمیکنند ولی مردم پیامهای خود را مستقیم از طریق مطبوعات و سایر شبکههای اجتماعی حتی با انتشار کتاب این قدرت نفوذشان را در قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه اعمال میکنند.
>انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا؛ پیچیده و مبهم!
حالا اینکه رئیسجمهور چگونه انتخاب میشود مسئله بسیار پیچیدهای است در آمریکا اکثر مسئولیتها در دولت فدرال و دولتهای ایالتی به صورت انتخابات است یعنی هیچ کشوری به اندازه آمریکا انتخابات ندارد. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد تفکیک قوا بهطور قانونی و به صورت جدی مورد توجه قانون اساسی قرار گرفته و ممکن است این تفکیک قوایی که از مونتسکوگرفتهاند در فرانسه هم همینطور باشد اما در آمریکا صحبت بر سر این است که بهطور کلی در ایالات و دولت فدرال هر قوهای اگر چه روابط متقابلی دارند ولی یکدیگر را به شدت پایش میکنند و مراقب یکدیگر هستند که از ورود به دیکتاتوری و استبداد جلوگیری کنند برای آنکه کسانی که قانون اساسی آمریکا را نوشتند نگران این بودند که با دادن اختیارات وسیع به رئیسجمهور ممکن است که او جایگاه سلطنت را به تقلید از انگلستان ادامه دهد بنابراین بسیار نگران بودند که اسم رئیسجمهور را چه بگذارند. یعنی در زمان جرج واشینگتن و کنگره فیلادلفیا خیلی راجع به اینکه عنوان این شخص را چه بگذارند پادشاه، سلطان یا رئیسجمهور سلطنت گرا. از طرف دیگر رئیسجمهور آمریکا قدرتمندترین و پراختیارترین رئیسجمهور جهان است در حالی که این اختیارات و قدرت توسط کنگره و دیوان عالی کشور کنترل میشود به این معنا که هر سه قوه دیگر را هم کنترل میکنند.
>قانون اساسی آمریکا ۴۴۴۴ کلمه است!
قانون اساسی آمریکا کم حجمترین قانون اساسی دنیا است مجموعا۴۴۴۴ کلمه است و کنگره فیلادلفیا و مجلس مؤسسان آمریکا زمان تدوین قانون اساسی هدفشان این بود که در قانون اساسی به همه موضوعات جزئی پرداخته نشود اگر چنین اتفاقی میافتاد اختیارات رئیسجمهور محدود میشد چون در آمریکا رئیسجمهور سه مقام دارد: رئیس حکومت، رئیس دولت و فرمانده کل قوا. ایراد عمدهای که به شیوه انتخاب رئیسجمهوری در آمریکا وارد است این است که در سیستم انتخاباتی، حفظ جاه طلبیهای فردی آنقدر تحریک پذیر است و آنقدر فرد را به دنبال کسب قدرت میکشاند که ممکن است نامزد ریاست جمهوری دست به زد و بندهای پنهانی با لابیهای قدرتمند و حتی مرتکب رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی شود و گاه نیز به افشاگریهای حیثیتی و ضد اخلاقی بینجامد که مورد برجسته آن انتخابات ۲۰۱۶ بود که لابیهای طرفدار ترامپ علیه هیلاری کلینتون دست به لابی گریهای بسیار بسیار آزاردهنده زدند. لابیهایی قدرتمند، مخصوصاً کلیسای «اوان جیلیک» دربارهٔ توئیتهای خانم کلینتون افشاگری کردند و همین امر سبب شکست خانم کلینتون شد.
>یک انتخابات با دنیایی از زد و بندها
این زد و بندها شاید در همه انتخابات دنیا وجود داشته باشد. از طرفی کسانی که به دنبال لابی گری برای انتخاب رئیسجمهور هستند در پی آن هستند که بعد از پیروزی بتوانند صاحب سهمی در قدرت شوند. ازجمله میتوان به کاخ سفید اشاره کرد که وقتی رئیسجمهور جدید وارد آن میشود ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ تمام اعضا بیرون میروند و کارمندان جدید از طرف رئیسجمهور منتخب جایگزین میشوند؛ و بیشتر افراد خانواده و دوستان نزدیک هستند. در آمریکا مردم مستقیماً به کاندیداها رای نمیدهند بلکه آرای حضوری یا پستی مردم در هر ایالت به یک صندوق یا سبدی میرود که کالجهای انتخاباتی هر ایالت تا سه شنبه اول نوامبر قبل از پایان سال این صندوقها سربسته باقی میماند تا سه شنبه اول ماه دسامبر باز میشوند و مردم در انتخابات نقشی ندارند. یکی از موضوعات مهمی که از زمان صدور اعلامیه استقلال و تدوین قانون اساسی ذهن رهبران اولیه آمریکا را درگیر کرده بود این بود که انتخابات رئیسجمهوری را چگونه برگزار کنند به همین دلیل نوع انتخابات آمریکا بسیار پیچیدهاست و در جهان انحصاری است. از طرفی چون آمریکا نخستین جمهوری دنیا را تجربه میکرد بایستی قواعد و سیستم جدیدی را برای انتخابات به وجود میآورد از طرف دیگر رهبران اولیه آمریکا میخواستند رئیسجمهور را طوری انتخاب کنند که راههای استبداد و دیکتاتوری را بر او ببندند و به این نتیجه رسیدند که توان و قدرت قوه انتخابکننده ملت را به هیئتی به نام برگزینندگان یا الکترال کالج معروف است واگذار کنند و این به نمایندگی از مردم رئیسجمهور را انتخاب کند بنابراین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تقریباً دو مرحلهای و دو درجهای است که به آن اشاره خواهم کرد.
>چرا کالج انتخاباتی؟
علت
قانون اساسی آمریکا کم حجمترین قانون اساسی دنیا است مجموعا۴۴۴۴ کلمه است و کنگره فیلادلفیا و مجلس مؤسسان آمریکا زمان تدوین قانون اساسی هدفشان این بود که در قانون اساسی به همه موضوعات جزئی پرداخته نشود اگر چنین اتفاقی میافتاد اختیارات رئیسجمهور محدود میشد چون در آمریکا رئیسجمهور سه مقام دارد: رئیس حکومت، رئیس دولت و فرمانده کل قوا.
تعیین کالج انتخاباتی این بود که هر قدر هیئت برگزینندگان محدودتر باشد حصول تفاهم و صحت انتخابات بیشتر میشود. مخصوصاً اینکه در اوایل اکثر رایدهندگان بیسواد بودند برای جلوگیری از اعمال نفوذ کالجها و تصمیم کالج به مجلس نمایندگان میرود مورد بررسی قرار میگیرد و تصمیم مجلس نمایندگان به مجلس سنا میرود و با حضور رئیس دیوان عالی کشور تصمیم نهایی در مورد معرفی رئیسجمهور انجام میشود. نکته مهمی که وجود دارد این است که اعضای الکترال کالج اصلاً برای رایدهندهها مشخص نیست که مبادا باز بحث زد و بند پیش آید و حتی خود اعضای الکترال کالج هم یکدیگر را نمیشناسند. تا روزی که این آرا باز میشود همدیگر را نمیشناسند. انتخابات آمریکا دو مرحلهای یا دو درجهای است اما نه مانند [افغانستان و] ایران. در [افغانستان و] ایران اگر نامزدی نتواند در مرحله اول پنجاه در صد به اضافه یک را کسب کند انتخابات به مرحله دوم کشیده میشود. در انتخابات مرحله دوم در [افغانستان و] ایران دو نامزدی که بیشترین آرا را دارند با هم مبارزه میکنند و در انتخابات دوم هر کس آرای بیشتری بیاورد پیروز رقابت است. در آمریکا یک مرحله مردم رای میدهند و در مرحله دوم وارد سیستم الکترال کالج میشود و سپس کنگره و از میان سه نامزد یکی را انتخاب میکنند. در آمریکا یک حزب دیگری است که کمتر شناخته شدهاست به عنوان حزب لیبرتن. این حزب یک حزب غیر تأثیرگذار است که در سال ۲۰۱۶ که حداکثر رای را آوردند که ۳٫۶۵ درصد بود. لیبرتن یعنی آدمهای لاابالی و لاقید بیتوجه نسبت به اخلاق اینها اصلاً با حضور دولت نه با وجود دولت مخالف هستند. مردم در جامعه از کنار هم عبور میکنند، همجنسگرایی و سقط جنین کار عادی است و از آزادی مطلق مردم حمایت میکنند. البته اخیراً فعالیت خود را خیلی زیاد کردند و طرفدارانی هم دارند. کالجها در هر ایالتی مستقیماً بدون ارتباط با کالجهای ایالات دیگر فعالیت میکنند.
>سرنوشت ۵۳۸ کارت الکترال کالج
تعداد کالجها برابر است با مجموع نمایندگان آن ایالت در مجلس سنا و مجلس نمایندگان مثلاً در ایالت کالیفرنیا که پر جمعیتترین ایالت آمریکا است نمایندگان مجلس نمایندگان بر پایه حد نصاب جمعیتی است. به عنوان مثال به ازای هر ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر یک کارت الکترال دارند. یعنی نمایندگان مجلس نمایندگان یک کارت الکترال دارند و هر کدام از اعضا کالج به یکی از نمایندگان یا نامزدها رای میدهند. کارت الکترال به نسبت حدنصاب ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر از جمعیت هر ایالتی آن نماینده مجلس نمایندگان یک کارت الکترال دارد بنابراین غیر از رایی که مردم میدهند این کارت الکترال هم میتواند سهم بسیار بسیار مؤثری در انتخاب رئیسجمهور داشته باشد که انحصاری در اختیار مجلس نمایندگان است. استدلال نمایندگان مجلس نمایندگان این است که برای به دست آوردن حد نصاب رای که ما را برای مجلس نمایندگان انتخاب کردند این است که ما زحمت کشیدیم آنها را جذب کنیم بنابراین این حق را قانون به نمایندگان مجلس نمایندگان دادهاست.
کارت الکترال بسیار در مسیر لابیگریهای انتخاباتی قرار میگیرد یعنی لاتها شروع به فعالیت میکنند و لابی گری هم در آمریکا قانونی است و هیچ منع قانونی ندارد. لابی گریها شروع میشود برای خرید کارت الکترالها به نفع نامزد انتخاباتی مورد نظر خود؛ و همینطور معاون رئیسجمهور. معاون رئیسجمهور هم باید در همین اوضاع و احوال آرا لازم را به دست آورد بین دو معاونی که هر نامزد رئیسجمهوری انتخاب میکند کسی که رای بیشتری آورد به عنوان معاون انتخاب میشود. معاون هم چون رئیسجمهور ابتدا از طریق کنوانسیون حزب انتخاب میشود.
تعداد نمایندگان مجلس مؤسسان یعنی همان مجلس نمایندگان۴۳۵ نفر است. تعداد سناتورها هم ۱۰۰ نفر است که مجموعاً ۵۳۵ نفر میشود. ۳ نفر انتخابکننده دیگر هم از واشینگتن دی سی یعنی منطقه کلمبیا هستند. واشینگتن دی سی حق رای مستقیم ندارند چون اصلاً نماینده ندارند. اما برای اینکه از انتخاب کردن محروم نشوند گفتهاند واشینگتن، پرتوریکو، ساموآ، گوام در کنگره آمریکا سه نماینده دارند که به صورت نماینده ناظر بدون حق رای حضور دارند؛ بنابراین مجموع ۵۳۵ به اضافه ۳ نفز ۵۳۸ میشود. ۵۳۸ به ۲ که تقسیم شود عدد ۲۶۹ به دست میآید. پس هر نامزد ریاست جمهوری که ۲۷۰ رای یا کارت الکترال آورد او رئیسجمهور خواهد شد. دکتر بیگدلی در پاسخ به این پرسش که آیا این روش انتخاباتی در جهان منحصر بفرد است؟ میگوید: بله در هیچکجای دنیا این شیوه انتخاباتی را نداریم.
شیوه الکترال چقدر در معرض تقلب و اشتباه است؟
بیگدلی: در همه انتخابات دنیا زدو بندهای پنهانی وجود دارد ولی در آمریکا سیستمایک شدهاست یعنی لابیها بهطور قانونی و رسمی رای میخرند و در انتخابات آمریکا هم حتماً حتما تقلب وجود دارد و بستگی به این دارد که کدام نامزد سرمایهگذاری مالی بیشتری کردهاست و در انتخابات پیش رو وضعیت مالی بایدن بسیار بسیار بالا است. با وجود اینکه سرمایه ترامپ چیزی حدود ۱۱۰ میلیارد دلار است اما بودجهای که در اختیار بایدن است چیزی حدود ۳ برابر بودجه انتخاباتی ترامپ است و برای اولین بار است که دموکراتها از این وضعیت مالی برخوردار هستند.
آیا الکترال جایی بودهاست که انتخابات را به بنبست بکشاند؟
بیگدلی: اینقدر دست را در انتخابات آمریکا باز گذاشتهاند و مسیر اینقدر طولانی است که از مردم شروع میشود بعد کالجهای انتخاباتی در ایالات بعد مجلس نمایندگان بعد مجلس سنا و سپس رئیس مجلس سنا صندوقها را باز میکند و با حضور رئیس دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار میگیرد که بنبست فقط در یک حالت میسر است اگر یکی از نامزدها به شیوه انتخابات اعتراض کند الان در انتخابات فعلی هم همین مسئله است. در مناظره اول و مناظرههای بعدی و حتی در مصاحبهها خبرنگاری که از ترامپ میپرسد آیا شما حاضرید به شیوه مسالمت آمیز قدرت را منتقل کنید پاسخ نمیدهد یعنی راه را برای اعتراض بازمیگذارد مخصوصاً اینکه الان در دیوان عال کشور از ۹ نفر قاضی ۶ نفر طرفدار ترامپ هستند فضا را باز میکند که ترامپ بتواند اعتراض کند ولی اعتراض به این معنا نیست که در انتخابات ۲۰۰۰ هم بین بوش و الگور هم پیش آمد و به دیوان عالی کشور رفت ولی بالاخره بوش برنده شد. نظر سنجیهایی که صورت میگیرد به دو صورت است یکی نظر سنجیهای سراسری که از همه ایالات نظر سنجی میکنند شیوه دیگر از تعدادی از ایالات که ترکیب جمعیتی آن باسواد بودن بیسواد بودن مهاجر بودن سفیدپوست بودن فاکتورهای مهمی است در ۱۰ ۱۲ ایالت مثل فلوریدا، کالیفرنیا، تگزاس، ویرجینیا، پنسیلوانیا ایالتهایی هستند که نظر سنجیهای اختصاصی در آنها صورت میگیرد مثلاً بایدن در نظر سنجیهای سراسری حدود ۱۰ پوئن از ترامپ جلوتر است اما در ایالاتی که ذکر کردم نظرسنجیها به زیان بایدن کاهش پیدا کرد.
آیا تاکنون صحبت شدهاست که به شیوهای جز روش الکترال رئیسجمهور انتخاب کنند؟
بیگدلی: بله، بارها این بحث مطرح شدهاست. الان هم این بحث وجود دارد. شیوه پیچیده و در هم ریخته ریاست جمهوری آمریکا و اینکه مردم نمیتوانند مستقیماً رای دهند بارها مورد بحث قرار گرفتهاست. منتها تغییر در قانون اساسی ممکن نیست یعنی دو سوم اعضای کنگره و یک سوم اعضای کنگره ایالات باید رای دهند؛ بنابراین به دنبال الحاقیهای هستند که به قانون اساسی آمریکا اضافه کنند که این پیچ و خمها و فراز و فرودهای انتخابات را که برای سه چهار ماه کار کشور را لنگ میکند، بردارند.
برای انتخابات پیش رو چند سناریو را پیشبینی میکنید؟
بیگدلی: ترامپ در مصاحبهای یا در سخنرانیای بیان کرد اگر من انتخاب نشوم در آمریکا انقلاب میشود. اینها جنبههای روانی جامعه است. در آمریکا سه موضوع مقدس داریم اول قانون اساسی دوم پرچم و سوم رئیسجمهور. یکی از ایراداتی که بایدن به ترامپ گرفته این است که ترامپ قدسیت ریاست جمهوری آمریکا را لکه دار کردهاست و این برای آمریکاییها خیلی خیلی اهمیت دارد. قواعد و قوانین آمریکا مخصوصاً در زمینه این امور مقدس به گونهای است که ترامپ نمیتواند به گونهای رفتار کند که منجر به شورشهای اجتماعی شود. راه قانونی این است که ایشان شکایت کند ممکن است طرفداران سفیدپوست متعصب ترامپ به خیابان بریزند و شلوغ کنند ولی اینها شیوههای غیراخلاقی و غیرقانونی است و پلیس ممکن است با آنها برخورد کند. ترامپ آدم بلواگری است اما تنها راه همان شکایت بردن به دیوان عالی کشور است کاری که الگور با بوش انجام داد. الان در برابر شورش سیاهان سفیدپوستان با آنها جنگیدند. سفیدپوستان تا این حد از خودراضی هستند و میگویند آمریکا برای ما است و شما آمدهاید برای ما کار کنید دلیلی ندارد ارحق برابری برخوردار شوید. در قانون اساسی آمریکا کلمهای به عنوان برابری نداریم. فقط یک بار در اعلامیه انسان این جمله را در راس اعلامیه مطرح کرد که پروردگار عالم انسانها را برابر خلق کرده ولی در جریان زندگی این برابری تبدیل به نابرابری شده. اگر یک میلیون سیاهپوست هم کشته شود به هیچ عنوان امکان برابری زندگی سیاهپوست با سفیدپوست در آمریکا وجود ندارد چون بنیان آمریکا بر پایه قدرت سفید پوستان و ثروتمندان است.