نشریه آمریکایی «نشنالاینترست» در گزارشی به نقش پاکستان در پایان دادن به جنگ بیپایان افغانستان پرداخت و عنوان کرد که دولت کابل برای برونرفت از بحران جاری در این کشور، به همکاری پاکستان نیاز دارد.
در این گزارش آمدهاست: پایان دادن به جنگ بی پایان افغانستان با توجه به تاریخ و سیاست پیچیده این کشور ممکن است به یک فرایند صلح بی پایان منتهی شود. مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا به تازگی از افغانستان دیدن کرد و پس از تهدید کابل به قطع کمکهای مالی، برای ملاقات با طالبان راهی دوحه قطر شد. سپس ژنرال «اسکات میلر» فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان و «زلمی خلیل زاد» نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان با طالبان دیدار کردند و هر دو برای انجام مذاکرات با مقامهای پاکستان روانه اسلامآباد شدند.
همچنین به تازگی، «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا با «عمران خان» نخستوزیر پاکستان تلفنی مذاکره کرد. این دیپلماسی پرجنب و جوش که به سرعت پس از توافق صلح دوحه میان آمریکا و طالبان روی میدهد، به سختی میتواند برای فرایند صلح، شگون خوش داشته باشد.
واقعیت این است که توافق آمریکا – طالبان، در واقع توافق صلح نیست، بلکه شانسی برای دستیابی به آن است. سفر منتهی به صلح، سفری طولانی و سخت است. هرچه پیش میرویم، افغانستان به کمکهای بیشتری برای مقابله با طالبان نیاز دارد و کمک هیچ کشوری به اندازه کمک پاکستان نمیتواند در این زمینه حائز اهمیت باشد. اما پاکستان یا هر کشور دیگری تنها میتوانند این فرایند را تسهیل کنند. وظیفه سر و سامان دادن به افغانستان برعهده افغان هاست.
متأسفانه، افغانستان در بخش زیادی از تاریخ اش، با خود در جنگ بودهاست. قدرتهای خارجی گاهی این جنگها را برانگیخته و برخی به آن پیوستهاند. آمریکا دو بار وارد این نبردها شده، اما حال قصد ترک این کشور را دارد، زیرا درگیریهای افغانستان فراتر از حل و فصل از طریق قدرتهای خارجی به ویژه با ابزار نظامی است.
سه موضوع اساسی در قلب تنشهای بیشمار افغانستان وجود داشتهاست: ساختار و توزیع قدرت، توازن قومی و مقاومت در برابر کنترل و نوین سازی. افغانستان همچنین در معرض ژئوپلیتیک رقابتی و سیاستهای منطقه ای مورد رقابت قرار دارد. آرایش داخلی مستعد درگیری این کشور که به نزاع بی پایان قدرت و خطر مداخله خارجی دامن میزند، تنها پتانسیل بیثباتی را تقویت میکند.
پاکستان با توجه به میزبانی از رهبران ارشد طالبان، تأثیر قابل توجهی در آینده افغانستان خواهد داشت. گزارش ۱۶ ژانویه ۲۰۲۰ روزنامه نیویورک تایمز به نکاتی درمورد روابط طالبان – پاکستان پرداختهاست. این گزارش حاکی است که اعضای تیم مذاکراتی طالبان بارها از دوحه برای مشورت با رهبران این گروه و فرماندهان در پاکستان سفر کردند. در گزارش دیگر روزنامه نیویورک تایمز در آستانه امضای توافق آمریکا – طالبان عنوان شد که «ملا عبدالغنی برادر» معاون طالبان که مذاکرات را هدایت میکرد، با سفر به پاکستان در چند نشست بزرگ شرکت کرد که برخی در برخی از این جلسات ۳۰۰ مقام و فرمانده ارشد و سطح میانی حضور داشتند.
شکی نیست که طالبان در میز مذاکره به آنچه در میدان نبرد دست نیافت، دست یافتهاست. از سوی دیگر، دولت کابل با مستثنی کردن خود از توافق آمریکا – طالبان و مواجهه با قطع شدن کمکهای واشینگتن، تضعیف شده و تقریباً از اعتبار ساقط شد. این مسئله، طالبان را به عنوان فرمانده تغییر در افغانستان مطرح کرد. اما موفقیت آینده طالبان بستگی به این دارد که آیا پاکستان بلندپروازیهای این گروه را تسهیل میکند یا مانع از آن میشود.
در واقع، برقراری صلح و ثبات در افغانستان مستلزم حل و فصل چند درگیری است و به تعدد مذاکرات وابسته است. نخست آنکه، مذاکراتی در میان بازیگران سیاسی اصلی در کابل وجود دارد. اینجاست که مواردی چون توازن قومی، تقسیم قدرت، قانون اساسی و موافقت با مذاکرات با طالبان باید مورد توجه قرار گیرد. اینها همه موارد بحثبرانگیزی است.
دوم آنکه، به مذاکره ای بین افغانستان و پاکستان نیاز است که باید در قالب آن، به اساس روابط این دو پرداخته شود، روابطی که زمانی خلیلزاد از آن به «مادر همه روابط» یاد کرد. سوم آنکه، مذاکراتی در میان قدرتهای منطقه ای مطرح است که رقابت و هماوردی شان، عرصه ای مناسب در افغانستان ایجاد میکند که جستجوی صلح را پیچیده میسازد. و بالاخره آنکه، چه کسی میانجیگر مذاکرات داخلی افغانستان میانجیگر خواهد بود؟ آیا یک نیروی حافظ صلح وجود خواهد داشت؟ کدام یک از کشورهای منطقه ای در این مذاکرات شرکت داده خواهد شد؟
سخنان رهبری پاکستان در مورد آینده افغانستان و حمایت از فرایند صلح تحت رهبری و مالکیت افغانها به عنوان تمرین روابط عمومی، مناسب و خوب است. اما به عنوان یک سیاست رسمی، ناکافی است. دولت افغانستان بیش از حد ضعیف و غیرمنسجم است که بتواند فرایند صلح را به تنهایی هدایت یا تصرف کند. بلکه به همکاری پاکستان نیاز دارد، زیرا با طالبان جسورتر و سازش ناپذیرتر مواجه است. اما بعید است که پاکستان این کمک را خارج از گستره روابط پاکستان – افغانستان عرضه کند.
افغانستان و پاکستان از یک تاریخ مشترک فریب آمیز و مرزی مورد مناقشه برخوردار بودهاند. هر یک با برقراری دوستی با دشمنان دیگری، به این مسئله پاسخ دادهاند. همچنین بسیاری از مشکلات پاکستان ناشی از انتخابهای سیاسی ضعیف اش برای رفع چالشهای افغانستان دارد. از اینرو، پاکستان از بابت رفتار افغانستان نگرانیهای قانونی دارد، نظر به اینکه افغانستان بهطور واضح پاکستان را مسئول مشکلات طالبان میداند.
پاکستان به راهبردی نیاز دارد که پیرامون برقراری صلح و ثبات در افغانستان چرخش کند. این راهبرد باید به افغانستان به عنوان مجموعه ای از چالشهای تأثیرگذار بر امنیت منطقه ای، ثبات داخلی پاکستان، آینده اقتصادی خود و منطقه اشاره داشته باشد. این راهبرد باید فراتر از نگریستن به افغانستان ازطریق لنزهای امنیتی باشد. کابل نیز باید دریابد که اگر کمک پاکستان را میخواهد، باید درصدد روابط دوستانه با اسلامآباد باشد. روابط دوستانه با هند نیز خوب است، اما متحد شدن با دهلی نو یا با تروریستها علیه پاکستان، کمکی نخواهد کرد.
راهبرد پاکستان باید در زمینه تعامل با طالبان در نظر گرفته شود. بیطرفی نباید یک گزینه باشد. بیطرفی پاکستان، به نفع طالبان است. این بیطرفی به طالبان در مذاکرات و در درگیری در صورت شکست مذاکرات، برتری میدهد. هدف پاکستان باید محدود کردن امکان درگیری مسلحانه طولانی مدت از طریق ترغیب همه طرفها به ویژه طالبان به پذیرش توافق مذاکره شده باشد. گزینههای جایگزین، وحشتناک خواهد بود.