«بادا که تا همیشه بمانیم با علی …» عنوان شعر زیبایی است که «محمدجواد شرافت» از شاعران فارسی زبان در دیدار جمعی از شاعران مذهبیسُرا با رهبر انقلاب اسلامی ایران، دربارهٔ «وحدت مسلمین در سیرهٔ امیرالمؤمنین علیهالسلام» خواند.
پس از این شعرخوانی، آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب ایران با تحسین وی گفت: «آفرین؛ خیلی خوب بود. یعنی شعر خیلی لازمی بود. اینجور شعرها [لازم است]، بعضیها واقعاً نمیفهمند چهکار دارند میکنند. البته بعضیها هم میفهمند و میکنند، لکن خیلیها هم نمیفهمند که چهکار دارند میکنند. [آنها] خون مسلمانها را به زمین میریزند؛ دنیای اسلام را گرفتار نقشهٔ انگلیس و امآی۶ و سیا و اینها میکنند؛ در خدمت آنها قرار میگیرند. بعضیهایشان نمیفهمند و بعضیهایشان هم میفهمند.» (۱۳۹۵/۱۲/۵)
متن شعر خواندهشده به شرح زیر است:
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی باکرامت قم صلوات
بر شاه خراسان صلواتی دیگر
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
با این نگاهِ شعلهور از برق افتراق
با این نگاهِ خطزده بر خطبهٔ وفاق
با این نگاهِ پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه، پی چیست این نگاه؟
آیینهٔ نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افقهای دور بود
از درد و داغ شعلهور اما صبور بود
چشمی که خطبه خطبه نگاهی شگرف داشت
چشمی که با همیشهٔ تاریخ حرف داشت
آن حرفها چه ژرف، چه ژرفند، خواندهاید؟
آن حرفها شگفت و شگرفند، خواندهاید؟
از درد بیامان چه بگویم؟ شنیدهاید
از خار و استخوان چه بگویم؟ شنیدهاید
مولا رسیده بود به سوزانترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
اینبار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلةالمبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعلهور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قالها
از حق بگو چنانکه علی گفت سالها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی نه به توهین و افترا
القصه سیرهٔ علوی اینچنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی، اینچنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه، یاعلی