عنوان: سادات؛ هویت قومی، نماد مذهبی
مؤلف: مهندس سیدمحمدباقر مصباح زاده
ناشر: مرکز پژوهشهای پیام آفتاب
سال نشر: 1396
فهرست مطالب:
سیّد و سیادت.. 4
هویت مذهبی و قومی سادات.. 6
ضرورت تبارز سادات به عنوان قوم مستقل در افغانستان.. 12
گفتمان سیاسی و اجتماعی سادات افغانستان.. 16
غفلت
های جبران ناپذیر سادات و مسلمین شیعه در افغانستان.. 19
چرا کار به اینجا کشید؟ 21
غلبۀ جهالت بر سیادت.. 21
غفلت از فتنۀ سیّد ستیزی.. 23
پیامدهای غفلت از مبارزه با سیّد ستیزی.. 27
آواره کشتار 28
برای دانلود متن کامل کتاب اینجا کلیک کنید
بخشی از کتاب:
هویت مذهبی و قومی سادات
جمعیت سادات، مانند سایر اقوام و طوایف بشری در طی حدود 1400 سال، علی رغم تحمل نسل کشیها و سرکوبهای بیرحمانه، رشد و گسترش یافته است.اما این رشد و گسترش متمرکز در جغرافیای واحد و بصورت دستجمعی صورت نگرفته است.سادات در تمام بلاد اسلامی در قارههای مختلف مهاجرت کردهاند، اما این مهاجرت فردی و حداکثر خانوادگی در نقاط دور دست، کوهستانی و صعب العبور بوده است تا از تعقیب و آزار وکشتار عوامل حکومتهای ستمگر و سیّدستیز در امان بمانند.
در اثر جابجاییها و فشارهای ناشی از حذف فزیکی تعداد زیادی از سادات مهاجر در کشورها و مناطق مختلف به تدریج هویت تباری و مذهبی خود را از دست داده در میان اقوام دیگر هضم شدند.چنین افراد و طوایفی در کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، شبه قارۀ هند، آسیای مرکزی، ایران و خاورمیانۀ عربی وجود دارند.
چنانکه قبایل متی(غلزایی،و ...) ، اشترانی( وردک، هنی، مسوانی)، تارن، خوندی، بختیاری، کوتی، ترین و...در میان پشتونهای افغانستان سیّداند و شجره نامههای شان به امام جعفر صادق علیه السلام، امام زین العابدین علیه السلام، امام موسی کاظم علیهالسلام و امام رضا علیهالسلام وصل میشود.غلزاییها که به تنهایی بیش از نصف جمعیت پشتونها را تشکیل میدهند از نسل امام جعفر صادق علیه السلام هستند که هویت تباری و مذهبی خود را از دست داده و پشتون شدهاند.(3)
آن عده ساداتی که هویت تباریشان را در میان اقوام و مذاهب مختلف اسلامی در کشورهای مختلف حفظ کردهاند، جمعیتشان بیش از سی میلیون نفر تخمین زده میشود که از جمله 18 میلیون در شبه قارۀ هند و آسیای جنوبی و چهار میلیون در افغانستان برآورد شده است.
با توجه به مطالب فوق الذکر، سادات در حال حاضر در اکثر کشورهای اسلامی دارای مشخصات یک قوم است و آنچه که هنوز مانع تبارز آنها به عنوان یک قوم مستقل شده است، تحلیل رفتن فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آنان در میان اقوام دیگر است و این انحلال که از ابتدا اجباری بوده در حقیقت شکلی از سرکوب است .
عامل مهمی دیگری که مانع از تبارز سادات به عنوان قوم مستقل شده است نماد مذهبی بودن آنان است، و این عامل سبب شده که سادات اصلا به مسألۀ قومیت نیندیشند و خود را بخشی از اقوام و ملیتهای دیگر که در طول تاریخ با آنان زیست کردهاند بدانند.
در افغانستان عوامل بازدارندۀ تبارز قومیت سادات بخصوص در میان هزارهها به شدت صدمه دیده، طوری که تبارز سادات به عنوان یک قوم مستقل به ضرورت اجتماعی مهم، برای آنها تبدیل شده است.تبارز سادات به عنوان قومیت مستقل و با هویت، حداقل در افغانستان با نظریات جامعه شناسی مطابقت دارد و یک مسألۀ بدیهی به شمار میرود.دکتر سینشا ملشویچ، جامعهشناس ایرلندی، «قومیت را فرایند تاریخی برمبنای نژاد، نسب و قلمرو» تعریف میکند.(4)
ماکس وبر، جامعه شناس، حقوقدان، اقتصاددان و سیاستمدار آلمانی، دلایل مختلفی برای تشکیل قومیت بر میشمارد که مهمترین آنها از این قرار است:
- وجود قومیت بر بنیاد اعتقادات گروه خاص است.اگر اعتقادات مشترک وجود نداشته باشد، گروه قومی شکل نمیگیرد.
منشأ قومیت یک باور مطلق است، باور به نژاد مشترک.(5)
از سوی دیگر، ویژگیهای فرهنگی و جغرافیایی، به تنهایی نمیتوانند عامل ایجاد گروههای اجتماعی و اقوام باشند، بلکه بیشتر از آنها این تعامل با گروههای دیگری اجتماعی است که باعث ایجاد گروه قومی خاص میشود.در این رابطه اریکسون، روانشناس آمریکایی آلمانی تبار مینویسد: «مرزهای قومی، نخست و بیش از هرچیز به عنوان محصول کنش جمعی در نظر گرفته میشوند.تمایز فرهنگی به خودی خود باعث نمیشود که اجتماعات قومی بوجود آیند، بلکه این تعامل اجتماعی با دیگران است که باعث تعریف و طبقهبندی«ما» و « آنها» میشود.هویتهای گروه همیشه باید در ارتباط با آنچه آنها نیستند تعریف شود، به عبارت دیگر، در ارتباط با افراد غیر عضو در گروه.» (اریکسون، 10: 1993)
در افغانستان و بخصوص جامعۀ هزاره، کنش جمعی که طبقهبندی«ما» و «آنها» را ایجاد کرده شکل گرفته و توسط سیّد ستیزان در این جامعه مرزبندی شده است.بنابراین، محصول طبیعی این کنش جمعی سیّد ستیزان که کنش جمعی سادات را نیز بر انگیخته است، تبارز قومیت سادات بهعنوان یک هویت اجتماعی مستقل میباشد.محصول این کنش اجتماعی نه تنها برگشت ناپذیر است، بلکه با تحمل فرازها و نشیبها گسترش خواهد یافت.بخاطر آن که به مرور زمان شرایط تغییر کرده و میکند و حقایق پنهان اجتماعی و تاریخی که در پای استبداد ذبح شده مانند آثار باستانی از زیر خروارها خاک غفلت و شقاوت کشف میشوند.
این روند در رابطه با سادات در افغانستان در حال آغاز شدن است.سادات نه به خواست و ارادۀ خود، بلکه تحت فشار ظلم و استبداد در کشورهای مختلف آواره شده و برای حفظ جانشان مجبور به تغییر هویت قومی و مذهبی شده اند.حالا که جوانان سادات بیدار شده و این بیداری گسترش مییابد، قرار دادن اجباری یا فریبکارانۀ آنان در گروهها و اجتماعات ناخواسته، از نظر قوانین بینالمللی شکلی از اشکال سرکوب به شمار میرود.
برای دانلود متن کامل اینجا کلیک نمائید