پس از سرنگونی حکومت طالبان به دست نیروهای بینالمللی و برپایی نظام جدید در افغانستان گروه طالبان در آستانه نابودی کامل قرار داشت و آنها تقریباً تمام مناطق تحت سیطره خود را از دست داده بودند. اما چه عواملی باعث شد تا طالبان بتواند دوباره جان بگیرد و از حالت نابودی کامل نجات یافته و حالت تهاجمی بگیرد و مجدداً قلمرو خود را گسترش دهد؟
طالبان اینک نه تنها در مناطق جنوبی و شرقی عمدتاً پشتون نشین حضور چشمگیر دارد بلکه آنها در سایه مماشات دولت افغانستان توانستهاند گستره نفوذ خود را به مناطق شمالی و شمال شرقی گسترش دهد و آنجا را نیز نا امن سازد و از یک نیروی در حال اضمحلال به یک نیروی تأثیرگذار که بتواند دولت افغانستان و جامعه جهانی را به چالش بکشد تبدیل شود!
در این یاد داشت سعی میکنیم عوامل مؤثر در احیاء دوباره طالبان را به بررسی بگیریم.
عوامل زیادی در قدرتگیری دوباره طالبان نقش دارد که برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱. حضور ایدئولوژیک
شکست طالبان از نظر نظامی و سیاسی به معنای شکست ایدئولوژیک آنها نبود. طالبان پیش از اینکه یک نیروی سیاسی و نظامی باشد یک نیروی مذهبی، ایدئولوژیک و قومی است. مذهب در جامعه سنتی افغانستان نقش پر رنگی دارد وطالبان از لحاظ ایدئولوژیک نفوذ گستردهای بین قشرها افغانستان دارد و همین مسئله باعث شد که آنها بتواند با استفاده از همین نفوذ دوباره جان بگیرد و بر حضور فیزیکی و نظامی خویش بیفزاید.
۲. تعلقات قومی
متأسفانه جامعه افغانستان یک جامعه سنتی است که ملت سازی در آن شکل نگرفته و نقش قومیت در آن پررنگ و برجسته است و همین مسئله یکی از عوامل بحران در افغانستان است.
سیاستمداران و نخبگان سیاسی به مسایل افغانستان با عینک قومیت نگاه میکنند تا از دریچه منافع ملی! احزاب برپایه قومیت شکل میگیرند تا براساس اهداف مشترک سیاسی! گروه طالبان نیز از این قاعده مستثنی نیست و قومیت نقش عمده درپیدایش، رشد، اهداف و احیاء مجدد این گروه دارد و طالبان با تکیه بر پایگاه قومی خویش توانستند دوباره قامت راست کنند و به یک نیروی مدعی در صحنه سیاسی و نظامی ظاهر شوند.
از سوی دیگر مقامات ارشد دولت افغانستان نیز به دلیل تعلقات قومی مانع برخورد نظامی و سرکوب طالبان میشدند.
۳. حمایت خارجی
خاستگاه ایدئولوژیک طالبان پاکستان، مدارس دینی این کشور بخصوص مدرسه حقانی است از نظر سیاسی و نظامی نیز نطفه این گروه در پاکستان منقعد شده و سازمان استخبارات پاکستان آی اس آی نقش اساسی در تأسیس این گروه داشتهاست.
پاکستان برای تأثیرگذاری برسیاست و مناسبات سیاسی افغانستان نیاز مبرم به مهرهها و اهرمهای فشار در افغانستان دارد و طالبان با توجه به جایگاه مذهبی و قومی خود میتواند بهترین اهرم برای پاکستان و تأمین منافع اسلامآباد باشد به همین دلیل اسلامآباد با حمایتهای مالی، استخباراتی، سیاسی و نظامی خود از گروه طالبان موجب احیاء و قدرتگیری دوباره این گروه گردید.
۴. عدم ارداده سیاسی برای سرکوب طالبان
مهمترین دلیل در احیاء و رشد مجدد طالبان نداشتن اراده سیاسی نزد دولت مردان افغانستان برای سرکوب این گروه است.
طالبان در سایه مماشات دولت با خیال راحت به جذب نیرو و فعالیت پرداختند و مراکز آموزشی و جذب نیرو ایجاد کردند و دولت افغانستان نه تنها مانع فعالیت طالبان نشدند بلکه برخی ازوالیان و فرماندهان پلیس به طالبان پول و اسلحه میرساندند و حتی به فرار فرماندهان طالبان کمک میکردند که نمونه بارزش فرمانده پلیس میدان وردک بود که میخواست با ماشین خودش فرمانده زخمی طالبان را از بغلان به پاکستان انتقال دهد!
حتی حامد کرزی رئیس جمور پیشین با دستور کتبی مانع حملات نیروهای دولتی به مراکز آموزشی طالبان میشد که جنرال داود احمدی فرمانده پلیس لوگر درگفتگو با بیبیسی فاش کرد که حامد کرزی با دستور کتبی مانع حمله بر مرکز آموزشی گروه طالبان در لوگر شد.
حامد کرزی بارها و بارها اسیران طالبان و انتحارکنندگان دستگیر شده را به بهانههای مختلف از زندان آزاد نمود. این باج دادنها موجب جری تر شدن طالبان گردید.
آزاد سازی انس حقانی و همدستانش و همچنین آزاد سازی ۵۰۰۰ زندانی طالبان قبل از شروع گفتگوی صلح قطر موجب تقویت روحیه طالبان و زیاده طلبی آنها گردید.
دولت مردان افغانستان باید بداند که صلح با التماس و باج دادن به دست نمیآید. گروههای تروریستی و دهشت افکن که به دستور بیگانگان مردم کشور را به خاک و خون میکشانند و باعث ویرانی کشور میگردند و هر روز جادهها، پلها و مکاتب را نابود میکنند فقط زبان تفنگ را میفهمند انتظار صلح در مذاکرات سیاسی توقع بیهوده و عبث است.