یکی از معاهدات ننگین و تحمیلی انگلیسیها بر حاکمان افغانستان معاهده گندمک بود که در 10 ماده تهیه شده و امیر محمد یقعوب خان برای حفظ قدرت خود تن به پذیرش آن داد و بخشی از خاک افغانستان را به انگلستان و کمپانی هند شرقی واگذار نمود.
پس از تشکیل کشوری به نام افغانستان که هدف آن ایجاد منطقه حائل میان دو قدرت روسیه تزاری و کمپانی هند شرقی بود انگلیسیها با با استفاده از قدرت برتر نظامی، سیاسی و اقتصادی معاهدههای گوناگونی را بر شاهان نالایق و سست عنصر افغانستان تحمیل نمود و هر بار بخشی از خاک افغانستان را گرفته و ضمیمه هند تحت استعمار بریتانیا نمود.
یکی از معاهدات ننگین و تحمیلی انگلیسیها بر حاکمان افغانستان معاهده گندمک بود که در 10 ماده تهیه شده و امیر محمد یقعوب خان برای حفظ قدرت خود تن به پذیرش آن داد و بخشی از خاک افغانستان را به انگلستان و کمپانی هند شرقی واگذار نمود.
این معاهده در ده ماده که همگی توسط انگلیسیها از قبل آماده گردیده بود در تاریخ 6 جوزا/خرداد 1258 برابر با 26 می 1879، میان امیر محمد یعقوب خان حاکم وقت افغانستان و «سرلویس کیوناری» نماینده سیاسی انگلیس و لیتین (گورنر جنرال هند) به امضا رسید. عملی شدن مواد این معاهده از روز جمعه مورخ 9 جوزا/ خرداد 1258 برابر با 30 می 1879 از طرف نایب السلطنه و گورنر جنرال هندوستان تصدیق گردید.
بدین ترتیب امیر محمد یعقوب خان مناطق کرم تا ابتدای جاجی، دره هیبتناک خیبر تا کناره شرقی هفت چاه، لندی کوتل و سیبی و پشین را تا کوه کوژک و استقلال افغانستان را یکجا به هند بریتانوی تسلیم داد. این معاهده نامه دستاورد مهمی برای بریتانیا بود به همین دلیل جهت ارج گزاری از این موفقیت بزرگ «لیتن» گورنرجنرال در هند بریتانوی و کابینه «دیزرایلی» در لندن از شادی این فتح عظیم و سهل الحصول که شاهرگ های حیاتی سوقالجیشی افغانستان را (بولان، پیوار و خیبر) در دسترس انگلیس گذاشته بود، جشن گرفتند.
نکتۀ مهم در قراردادها و معاهدات افغانستان عدم حضور مستقیم طرف افغانستانی در تهیه آن است و اگر هم به طور مستقیم حضور داشتند، نقش مؤثری در آن ایفا نمی کردند. به طور مثال در قراردادهای مرزیای که برای افغانستان منعقد شده است، اکثریت قریب به اتفاق این قراردادها تحمیلی بوده و انگلیسها و روسها که قدرتهای مطرح آن زمان به حساب میآمدند همه توافقات را بین خودشان انجام داده و طرف افغانستانی صرفا برای امضاء در صحنه حاضر میشده است. البته قراردادهای مرزی بیشتر به خاطر در نظر گرفتن افغانستان به عنوان حائلی میان روس و انگلیس منعقد میشدند که از دست اندازی و به خطر انداختن منافع هر یک از اینها توسط دیگری جلوگیری شود.
متن عهد نامه گندمک
1- از روزی که این عهد نامه به تصدیق طرفین میرسد، بین حکومت بریتانیا و والاحضرت امیر افغانستان و متعلقات آن و جانشینان امیر، صلح و دوستی دایمی برقرار خواهد بود.
2 -والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد میشود که بعد از تصدیق این معاهده اعلام عفو عمومی تمام آن کسانی را صادر مینماید که در دوران جنگ به طرفداری اردوی انگلیس کار کردهاند. و اینها در هر درجه ومراتبی که باشند از مجازات و مصادمات محفوظ خواهند بود.
3- امیر افغانستان و ملحقات آن متعهد است که در روابط با حکومتهای خارجی پایبند مشوره با حکومت بریتانیا بوده و با این حکومات عهدی نبندد و سلاح برضد شان نبردارد، و در صورت حمله خارجی، امداد نظامی و اسلحه و پول انگلیسی بغرض دفاع طوریکه انگلیس مناسب داند استعمال خواهد شد. سپاه انگلیسی بعد از انجام کار دفاع، از افغانستان به قلمرو برتانوی مراجعت خواهد نمود.
4_ برای حفظ ارتباط نزدیک بین حکومت بریتانیا ووالاحضرت و هم بغرض حفظ سرحدات مقبوضات والاحضرت، طرفین متعهد میشوند که در کابل یک نماینده انگلیسی با دسته نظامی محافظ در منزل شایان شان خود مقیم خواهند شد. در صورت یک معامله مهم خارجی، بریتانیا حق دارد که در سرحدات افغانستان نمایندگان انگلیسی و عساکر محافظ اعزام نماید. در موقع ضروری که مفاد طرفین متصور باشد، والاحضرت امیر افغانستان هم میتواند نمایندهای به دربار گورنر جنرال مقیم نماید، همچنین در سایر جاهای هند که رضای طرفین باشد.
5- حفاظت نمایندگان انگلیسی به عهده والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آنست. حکومت انگلیس متعهد است که نمایندگان اودر امور داخلی افغانستان مداخله ننمایند.
6- والاحضرت امیر افغانستان و ملحقات آن از طرف خود و جانشینان خود متعهد می شود که برای رفتوآمد اتباع بریتانیا در افغانستان مشکل تراشی ننماید تا محفوظ بوده و تجارت نمایند.
7- چون تجارت بین طرفین بطور مسلسل جاریست، والاحضرت امیر افغانستان تعهد میکندکه برای حفظ تجارو تسهیل مال التجاره در شاهراههای عمومی، سعی بلیغ بکار برد و در حفظ راهها بکوشد. برای ترقی تجارت وانتظام راهها و مالیات تجارتی و غیره، یک قرارداد تجارتی جداگانه در طول یکسال بسته خواهد شد.
8- بغرض تسهیل در روابط تجاری و آمد ورفت، طرفین متعهد هستند که از کرم تا کابل یک خط تیلگراف به مصرف بریتانیه کشیده شده و امیر افغانستان آن را حفاظت نماید.
9- چون بین هر دو حکومت طبق این معاهده دوستی برقرار شده است، حکومت بریتانیا شهرهای قندهار و جلالآباد و علاقههایی را که اکنون تحت اشغال قشون بریتانوی قرار دارد تخلیه کرده و واپس میسپارد، به استثنای کرم، پشین وسیبی _ (طبق نقشه ملحقه) که تحت تسلط و انتظام بریتانیه است اما این سلطه دایمی نبوده. مالیات آن بعد از وضع مصارف داخلی، سالانه به امیر افغانستان پرداخته خواهد شد. حکومت بریتانیه انتظام میچینی و خیبر را که بین پشاور و جلالآباد واقع است، در دست خود میگیرد و هم انتظام امور رفت و آمد قبایلی را که در این منطقه تعلق دارند، بریتانیه بدست خود خواهد داشت.
10- حکومت بریتانیا بغرض امداد به والاحضرت امیر- تا اختیارات حقه خود را حاصل نماید و هم در مقابل شرایط قبول شده این قرار داد تعهد میکند که سالانه 600 هزار روپیه به امیر و جانشینان او بپردازد.
ملاحظه: چنانکه مشاهده میکنیم در ماده اول این معاهده رابطه بریتانیا با شخص امیر یعقوب خان و روابط انفرادی بین یک دولت با یک فرد است نه با یک مملکت. و دراین معاهده موضوع کشور و استقلال افغانستان صریحاً نفی شده و نایب السلطنه انگلیس سعی نموده است تا اهداف استعماری خود را بر شخص اول مملکت تحمیل و منافع خود را تأمین نماید.
چیزی که موجب تحمیل معاهده گندمک و دیورند بر افغانستان گردید ضعف دولت، اختلافات داخلی و عدم حمایت مردمی حکومت بود. حکومت وقت نیز در اثر جنگها و اختلافات داخلی به شدت در حالت ضعف قرار داشت و از لحاظ اقتصادی نیز ضعیف و ورشکسته بود و حمایت مردمی را نیز به همراه نداشت. از این رو امیر یقعوب جان تنها راه حفظ قدرت خویش را در تن دادن به معاهده تحمیلی و ننگین گندمک میدید و آن را بدون چون و چرا امضا نمود.
معاهده گندمک یکی از بدترین معاهداتی است که بر افغانستان تحمیل شده و بر اساس آن هم بخشی بزرگی از خاک افغانستان به بریتانیا و کمپانی هند شرقی واگذار شد و هم استقلال سیاسی، و اقتصادی خود را به طور کامل از دست داد و امیر محمد یعقوب خان را به مهره بی اختیار انگلیسیها تبدیل کرد.
یکی از دلایل ضعف حکومت امیر محمد یعقوب خان دوری مردم از حکومت، افزایش نارضایتی عمومی و بی توجهی حکومت به خواستههای مردم بود.
بی توجهی حکومتها به خواستههای مردم و فاصله میان مردم و حکومتها را بیشتر کرده و به تضعیف حکومتها میانجامد. از این رو حکومتهای غیر مردمی و خود محورانه مجبور میشوند که برای تداوم و حفظ موجودیت خود به قدرتهای بیگانه متکی شوند.