در رستاخیز اربعین، نسلها و نژادها گوناگون است، زبانها متنوع، آدابورسوم مختلف، سبک مناسک و عزاداری متکثر، ولی درعینحال انگیزه، انگیخته، راه و هدف یکی است: حسین.
هر پدیدهی انسانی به تناسب گستره، ژرفا و ابعاد خود دارای اهمیت و تأثیرگذاری است. گردهمآیی اربعین به دلیل ویژگی مازادِ گستره و ابعاد جغرافیایی و فرهنگیاش، به مثابهی یک ابررخداد حقیقی، عینی و انضمامی در مقیاس جهانی عمل میکند. در این سیاهه تلاش میکنم با رویکردی فلسفی- جامعهشناختی به چند ویژگی اربعین بپردازم: 1. نمایش وحدت در عین کثرت: گفتمان اربعین روزبهروز و سالبهسال در حال توسعه، رشد و گستردگی است. از منظر فلسفی و جامعهشناختی، یک پدیده هراندازه که در امتداد تاریخ گسترش پیدا کند، در همان مقیاس به شکلی طبیعی موجد تکثر و گوناگونی و تنوع میشود. اساساً تاریخ بشری در فرایند تکامل، به شکل طبیعی تنوع و تکثر را نیز در درون خود بازآفرینی میکند. رستاخیز اربعین هم فاعلان و کنشگران متنوع و متکثر دارد و هم طیف مخاطبان آنها بسیار متنوع و گوناگون است. اساساً ویژگی بازنمایی تکثر و گوناگونی در سرشت گفتمان اربعین قرار دارد. ازاینرو، اربعین را میتوان ابررخدادی متکثر، متنوع و گوناگون دانست که در عین حال در سرشت خود دارای ویژگیِ وحدت، یگانگی و انسجام است. در رستاخیز اربعین، نسلها و نژادها گوناگون است، زبانها متنوع، آدابورسوم مختلف، سبک مناسک و عزاداری متکثر، ولی درعینحال انگیزه، انگیخته، راه و هدف یکی است: حسین. اساساً در گردهمآیی اربعین آنچه چشمها را مبهوت، عقلها را متعجب و قلبها را مسحور میسازد همین ویژگیِ یگانگی است. گردهم آیی اربعین فاصلهی طولانی میان معنای ذهنی، روحیات و گرایشهای روانشناختی و جهانبینی زائران را از میان برداشته و معنای جدیدی از هستی و زندگی را در ذهن زائران بازآفرینی میکند. در رستاخیز اربعین، درهمآمیختگی عجیبی میان روحیات فردی و جهانبینی نوین مذهبی به وجود میآید، بهگونهای که تفکیک و تشخیص آنها از یکدیگر دشوار میشود. این درهم تنیدگی و یگانگی را میتوان «عشق به حسین» نامید. در چنین فرایندی است که رستاخیز اربعین آشکارا پاسخی اساسی به مسئلهی رنج، درد، مظلومیت و محرومیتِ تاریخی انسان میدهد و بار دیگر او را در برابر هجوم لشکر بیرونیِ ظلم و استبداد از یکسو و یورش سپاه درونیِ ناامیدی، پوچی و بیمعنایی انسان و هستی از دیگر سو، مسلح میکند. 2. اربعین بهمثابهی گردهمآیی، نه گردشگری: برخی از تحلیلگران علوم اجتماعی اربعین را در چارچوب صنعت گردشگری تحلیل و تفسیر میکنند؛ اما به نظر میرسد که صورتبندی اربعین در این چارچوب خطایی آشکار است که ما را به فهمِ درست این پدیده نمیرساند. گردهمآیی اربعین از چند جهت با صنعت گردشگری تفاوت دارد: یکم؛ فرمالیسم (صورتگرایی)، یعنی گزینش بناهای مجلل یکی از اولویتها و جاذبههای صنعت گردشگری است. گردشگران معمولاً مکانها و بناهای تاریخیای را برای دیدن انتخاب میکنند که ازنظر فرم و صورت مجلل باشند، بهگونهای که بتوانند آنها را با دیگر بناهای مجلل جهان مقایسه نموده و تجربهی دیدار خود را بازگو کنند. در گردهمآیی اربعین و در سرزمین کربلا، اما نه تنها هیچ نشانی از بناهای مجلل نیست، بلکه این سرزمین از چند جهت در محاصرهی دشت و بیابان است. بنابراین، در رستاخیز اربعین انسان با چهرهای غریب از درونگرایی و هستهگرایی مواجه میشود که با ویژگی خودپایندگی، آشکارا به نقد و نفی سرشتِ فرمالیسم میپردازد. در گردهمآیی اربعین فرمالیسم آشکارا رنگ میبازد و کانون توجه همهی زائران متافیزیکِ حضور و شهود و درک شرایط و تجربهی وضعیت بهمثابهی امری متعالی است که به یک نقطهی مشترک گره خورده است: حرم. مفهوم «حرم» دقیقاً همان چیزی است که درونمایهی ژانر تراژیکِ اربعین را شکل میدهد و وقتی سخن از آن به میان میآید دیگر فرمهای مادی زندگی کاملاً به کُما رفته و از حرکت بازمیایستند.
دوم؛ در صنعت گردشگری معمولاً هدف اصلی و جاذبهی نهایی که گردشگر را جذب میکند خودِ مقصد و شوقِ رسیدن به آنجاست. در گردهمایی اربعین، اما این مسئله بسیار متفاوت است. بهگونهای که در سفر اربعین تمام فرایند سفر از آغازِ تصمیمگیری زائر تا اقدام و مسافر شدن، همگی سرشار از جاذبههای متنوع معنوی و متعالی است. به دیگر سخن، خود نحوهی انگیزش، تصمیم و اقدام و کیفیت سفر زائر در نفسِ خود تبدیل به جاذبهای میشود که در روح و روانِ شاهدان و مخاطبان ایجاد انگیزه میکند. نمادها و نشانههایی که در فرایند مسافرت پدید میآیند (ایثار، گذشت، کمک و ...) هرکدام بهنوبهی خود از جاذبهی شگرفی برخوردارند.
سوم؛ جاذبههای گردشگری برای گردشگران صرفاً در همان بار اول دارای جاذبه بوده و آنها نوعاً به دنبال تجربهها و جاذبههای تازه از جنس و شکلی دیگر هستند. در گردهمآیی اربعین، اما با یکبار شرکت کردن زائر، نهتنها عطشِ عشق و جاذبهی محبت حسین خاموش و یا کمفروغ نمیشود، بلکه این آتش عشق افروختهتر شده و زائر حسین هر بار که میآید مجذوبتر و تشنهتر از پیش به خانه بازمیگردد و پس از بازگشت، هرروز مرغ دلش به هوای کربلا پر میکشد و برای تکرار این تجربهی ابدی لحظهشماری میکند. اینجاست که فرمول گرانش (g- force) از تبیین این نیروی کشش و جاذبه باز میماند.
هارم؛ به گفتهی برخی از پژوهشگران: «در صنعت توریسم و ادبیات گردشگری کمبود امکانات و زیرساختهای نامناسب، عدم امنیت و بهداشت و ... غالباً سبب کاهش تقاضای گردشگر برای مقصد میشود». در ابررخداد اربعین، اما این قصه کاملاً برعکس است و زائران و شرکت کنندگان در گردهم آیی بههیچعنوان به کیفیت و چگونگی اسکان، امکانات رفاهی و ... بهمثابهی اولویتهای اساسی و ضروری سفر نگاه نمیکنند و باوجود آشکار بودن ناامنی در این سرزمین و احتمال انفجار و انتحار در هر آن، نهتنها میزان تقاضا کاهش نیافته، بلکه هرساله شاهد افزایش چشمگیر زائران اربعین هستیم. 3. اربعین نمایشِ یک تاریخ: گردهمآیی اربعین یک تاریخ است نه یک روزِ صرفاً مذهبی با نمایش مناسک نمادین. گفتمان اربعین هم هویتساز و هم بازنمایی کنندهی هویت تاریخی برای نسلهای جدیدی است که در پیوستار تاریخی به خانوادهی بزرگ عاشورائیان میپیوندند. اساساً بنیادینترین پایهی تولید معنا و امید و کنشگری در هر گفتمان مذهبی، مقولهی تاریخ و ذهنیت تاریخی آن فرهنگ دینی- مذهبی و شیوهی اندیشه و رفتار پیروان آن مذهب است. ازاینرو، فهم پدیدههای فرهنگی و مذهبی متأخر، منوط به فهم و درک درست وجه تاریخی آنهاست. هنگامیکه به تاریخ تشیع نگاه میکنیم، پس از رویداد غمبار و تراژیک عاشورا، هرساله این محرم و صفر و رستاخیز اربعین است که با تکرُّرِ تاریخی، ذهنیتِ مؤمنان را شکل داده و معنا و مقصود تاریخی آنها را صورتبندی میکند. اربعین تاریخی است که همهی سویههای زندگی در آن بهسوی کمال، اوج و شکوفایی منتهی میشود. 4. جماعتگرایی و نفی فردگرایی: در ابررخداد اربعین فردگرایی جای خود را به جمعگرایی میدهد و زائران از هر فرصتی برای پیوستن به اجتماعات استفاده میکنند. در این رستاخیز هر کسی بهگونهای تلاش میکند تا از پیلهی تنگ و تاریک فردیت بیرون زده و پای در دایرهی جمعیت بگذارد. شکوه و عظمت رستاخیز اربعین به زائر این ایده را منتقل میکند که نقطهی کور فردیت هرگز راه بهجایی نمیبرد و او باید به دریای بیکران جمعیت بپیوندد تا هم ایمن بماند و هم راه را گم نکند. ازاینرو، میتوان گفت که عاشورا و بهویژه رستاخیز اربعین نقش کانونی در تولید و بازتولید وجدان جمعی شیعیان و برجستهسازی روح جمعی آنها دارد. در این فرایند، فرد آگاهی جمعی خود را از درون یک سازوکارِ اجتماعی به دست میآورد و از این طریق، از یکسو فرد در درون یک اجتماع باشکوه قرار گرفته و در آن حل میشود و از سویی نیز این رستاخیز و اجتماع عظیم اربعین با اقتدار و شکوهی بیشتر خود را در فرد، درونی میکند. در این فرایند است که پیوند فرد با اجتماع شکل میگیرد و به فهم و درکی جدید از خویشتن میرسد که میتوان آن را ظهور عمومی فرد و یا هویت جمعی وی نامید. 5. استبدادستیزی و عدالتگرایی: رستاخیز اربعین بهمنظور بازتولید مفهومی اجتماعی پدید آمد که در پیوستار تاریخی به اشکال گوناگون سرکوب شده بود. این مفهوم اجتماعی همان عدالتخواهی و مبارزه با خودکامگی است. در اربعین، شیعیان و دیگر انسانهای آزاده از سراسر جهان گرد هم میآیند تا در قالب هویتی جمعی سرشت عدالتخواهی و استبداد ستیزی را در عینیترین منظر بازنمایی نموده و به فهم و باوری مشترک و جمعی از آرمان عاشورا نائل آیند. 6. خودانگیختگی: رستاخیز اربعین ابررخدادی است که در آن زائران حسین بن علی از طریق سازوکار و نظمی خودانگیخته و کاملاً داوطلبانه این مسیر را انتخاب نموده و بدون هیچگونه اجبار و فشار تا پای جان در این تصمیم خود استوار و راسخ هستند. این خودانگیختگی و شور و شوقِ ارادی در حالی پدید میآید که راه سفر عشق بسیار دورودراز، ناامن و دشوار است. بااینوجود، اما زائر حسین خطر میکند و مبدأ امن و آرام را به هدف مقصدی ابدی ترک میکند. 7. رشد و گسترش فراگیر سالانه: آمارهای هرساله از ابررویداد اربعین نشان میدهد که این گردهم آیی رشد و گسترشی چشمگیر داشته و هرساله بر شمار زائران امام حسین افزوده میشود. 8. گذار از بومگرایی به جهانگرایی: یکی از تمایزات رستاخیز اربعین با دیگر پیادهرویهای مذهبی شیعیان در این است که دستههای عزاداری حسین در زیستبوم خود معمولاً بر گروه، محل و دیگر علائق و گرایشهایی که نوعاً خصلتِ خودتأکیدگری دارند، پای میفشارند و از طریق نمادهایی مانند پرچم به بومگرایی/ محلگرایی دامن میزنند. در اربعین، اما گرچه بومگرایی از بین نمیرود، ولی تا اندازهای کمرنگ میشود. ازاینرو، به نظر میرسد که گردهمآیی اربعین باوجود این ظرفیت عظیم، در حال گذار از محلگرایی/ بومگرایی به جهانگرایی و بازنمایی اندیشهی جهان- وطنی از نزدیکترین منظر و انسانیترین سیماست. هنگامیکه زائر حسین در رستاخیز اربعین شکوه و عظمت جمعیت را میبیند، بهیکباره با مسئولیتی فرافردی و جهانی مواجه میشود. در حقیقت چنین احساس مسئولیت جهان-وطنی است که به کنشهای دینی و انسانی او جهتی جهانی میدهد.
سید یحیی موسوی