جنگ کنونی بلخاب از دو سه سال پیش مقدمهچینی و زمینهسازی شده است. کسانی که اوضاع و احوال بلخاب را پیگیری میکردند، از دو سال پیش این جنگ را پیشبینی میکردند
جنگ کنونی در بلخاب بین دولت و یک گروه شورشی یا بین دولت و طالب نیست؛ این جنگ هرچند عوامل زیادی دارد؛ امّا درواقع جنگ بین احزاب مختلف است. این جنگ، اوج رقابت در میان احزاب موجود در بلخاب است. این رقابت سالهاست که ادامه داشته و با فرارسیدن انتخابات به اوج خود که جنگ باشد رسیده است.
جنگ کنونی بلخاب از دو سه سال پیش مقدمهچینی و زمینهسازی شده است. کسانی که اوضاع و احوال بلخاب را پیگیری میکردند، از دو سال پیش این جنگ را پیشبینی میکردند، این بنده دو سال پیش در یکی از سرمقالههای روزنامه عصرنو به مسوولین بلخابی هشدار دادم و جنگ کنونی را به عنوان یک خطر یادآور شدم؛ امّا در افغانستان همگی زبان دارند و گوش ندارند؛ تا چه رسد به عقل!
به عنوان یک بلخابی دستاندرکار رسانهها و آشنا با مسایل سیاسی، نظامی، فرهنگی بلخاب و به دور از وابستگی حزبی و گروهی، مهمترین عوامل این جنگ را به این صورت میدانم: 1- فساد محلّی؛ نمیپردازم به اینکه مسوولان بلخابی خوب هستند یا بد؛ مردم خود میدانند. میپردازم به اینکه آب راکد بو میگیرد و فاسد میشود. مسوولین اصلی حکومتی، باید در ولایات و ولسوالیها در چرخش و دوران باشد؛ تا فساد کمتری در نهادهای حکومتی نفوذ کند. وقتی یک مسوول در جایی دیر میماند و از ماندن خود هم مطمئن است، فاسد میشود، اگر او هم سالم باشد، اطرافیانش سوء استفاده میکنند و فساد را گسترش میدهند. قدرت فساد میآورد و قدرت دایمی بیشتر. حتّی اگر آن مسوول آدم خوبی هم باشد؛ مثلاً آقای انصاری ولسوال بلخاب، با مردم رفتار نیک دارد و از این نظر برای بلخاب غنیمت است؛ امّا در اداره و کارمندان خود کنترل قوی ندارد و از این نظر فساد اداری در بلخاب گسترده شده است.
حکومت افغانستان به نام دموکراسی امّا عملاً ملوک الطوایفی است. مقامات ذی نفوذ در مرکز، ولایات و ولسوالیها را بین خود تقسیم کردهاند و دولت مرکزی نیز آن را پذیرفته است. مثلاً بلخاب سهم حزب وحدت آقای محقق است. 18 سال است که این حزب در بلخاب حکومت میکند. نام از دولت است و کام از این حزب. این سیاست، برای احزاب دیگر که برای گرفتن قدرت بیشتر با حزب وحدت رقابت میکنند قابل قبول نیست. آنها نیز به سهم خود خرابکاری میکنند و سلاح توزیع میکنند و ... و این عامل بزرگترین فساد و عامل جنگ در بلخاب است.
راه حل آن خلاص شدن دولت از چنگال نفوذ و قدرت احزاب و سران آن است. دولت با سیاستهای سالم باید والی و ولسوال و دیگر مقامات خود را تعیین و بر آنها نظارت کند و دیگران نتوانند اعمال نفوذ کنند. تحصیل کردگان نیز باید بدین سو حرکت کنند که در درازمدت میتواند منافع کشور و بلخاب را تأمین کند. 2- بسته بودن فضای بلخاب؛ بلخاب منطقه دورافتاده است؛ مردم همچنان گروگان احزاب و رهبران آن هستند. با تأسف حتّی تحصیل کردگان بلخابی نیز همان مسیر گذشتهگان را طی میکنند و با چشم و گوش بسته و بدون مزد و منّت در خدمت احزاب و سیاستمداران قرار میگیرند. در حالیکه خود بارها شاهد خبط و خطا و ناکارآمدی آنان بودهاند. وضعیت گذشته و کنونی کشور خود شاهدی بر خیانت و تبهکاری احزاب و رهبران آن میباشد.
جنگ کنونی نمیتواند از این موضوع متأثر نباشد؛ حزبگرایی افراطی و حکومت رهبران حزبی، موقف دولت را در منطقه تضعیف میکند و سران احزاب را عملاً صاحب قدرت نگه میدارد. راه حل این است که مردم و خصوصاً تحصیل کردهها با نگاه کلان و ملی، کمتر در خدمت احزاب قرار بگیرند. اگر بخواهند کشور از این وضعیت بیرون شود، لازم است به یک نگرش ملی برسند، اهداف بزرگ را در نظر گرفته به تقویت نقش دولت ملی همت کنند و برای تقویت واصلاح دولت ملی بکوشند و نه احزاب خرد و ریز. 3- توزیع سلاح؛ چنانکه اشاره کردم با دایمی شدن حاکمیت یک حزب در بلخاب و تضعیف نقش دولت، احزاب خرد و کلان دیگر به فکر رقابت و نفوذ افتادند و در میان هواداران خود سلاح توزیع کردند. افراد بیبندوبار و فرصتطلب کم نیستند؛ جنگ نتیجه طبیعی مسلح شدن آنها میباشد. کسانی هستند که از خدا میخواهند همیشه جنگ باشد؛ در جنگ آنها به نام، نان، اعتبار، شهرت، قدرت، ثروت و پیشرفت می رسند. توزیع سلاح توسط احزاب مختلف و مسلح شدن فرصتطلبان عامل دیگر جنگ کنونی بلخاب است. 4- اشتباه رهبری حزب وحدت؛ چنانکه دانید، مولوی مهدی را رهبران و مسوولان حزب وحدت در چند مرحله شیر کردند. اوّل او را به عنوان تروریست و یاغی به زندان انداختند. فکر میکردند مهدی در زندان میپوسد و تمام میشود؛ وقتی او از زندان، برآمد، تبدیل به یک طالب جسور و خطرناک و آگاه شده بود. رهبری حزب وحدت اشتباه دومی خود را مرتکب شد؛ از ترس اینکه مهدی به سمت دیگری نرود، او را در آغوش گرفتند، جذب کردند و میخواستند از او برای سرکوب مخالفان خود سود ببرند. میخواستند مهدی چماقی باشد در دست آنان، بر سر هرکسی خواستند بکوبند. مهدی را با پول و سلاح مجهز کرده به بلخاب رساندند و این اشتباه خطرناک دیگری بود که آنها مرتکب شدند. و حالا جنگ با مهدی اشتباه سومی است که حزب وحدت به آن دست زده است. جنگ با طالب نیست؛ جنگ بین دو نیروی حزب وحدت است. این جنگ آغاز وانجامش به زیان مردم است؛ چه اداره پیروز شود و چه مهدی؛ در هردو صورت دود این جنگ چشم بلخاب و بلخابیان را کور خواهد کرد.
راهحل درازمدت نه در گروهگرایی، نه در ملیشهسازی و ملوک الطوایفی و حاکمیت احزاب و گروههای مسلح خودسر؛ بلکه در تقویت و اصلاح یک دولت مرکزی است. در جنگ کنونی باید ملیشهها خلع سلاح شوند و از نفوذ احزاب کاسته و دولت تقویت گردد.