با در نظرداشت تلاشهای حکومت برای پیش برد روند صلح و گفتگو با مخالفین و موضع انکارآمیز مخالفین، بخصوص طالبان، این پرسش طرح میگردد که فرجام روند صلح و گفتگو با مخالفین بکجا خواهد رسید؟ هم چنین چه توجیهی برای تلاشهای یک جانبه از سوی حکومت در این باره وجود دارد؟
حدود دو ماه پیش در نشست سه جانبه، افغانستان، پاکستان و بریتانیا در شهر لندن به ایجاد دفتر طالبان در قطر توافق صورت گرفت. این رویدادها درحالی گزارش میشود که مقامهای شورای عالی صلح، یکی از مهم ترین نهادهای که بخواست رئیس جمهور روند صلح را در کشور به پیش میبرد اعلام داشته اند که تا کنون پیام طالبان را در این مورد (پذیرش مذاکره درباره صلح) دریافت نکرده اند.بگفته مقامهای شورای عالی صلح در صورت عدم آمادگی طالبان برای گفتگو ایجاد دفتر سیاسی در قطر برای آنان قابل دفاع نبوده و غیرقابل توجیه میباشد. چنانچه مشاور روابط بینالمللی شورای عالی صلح در این باره به روشنی اظهار میدارد:"اگر رهبری طالبان و دیگر گروههای مخالف مسلح رسما برای مذاکره با شورای عالی صلح آمادگی خود را اعلام نمایند، ایجاد دفتر سیاسی برای آنان جهت پیشبرد گفتگوها یک ضرورت قطعی است، درغیر آن باز شدن دفتر قطر قابل دفاع نمیباشد.»
در همین حال سخنگوی طالبان ضمن تماس با رسانهها بر مواضع گذشته آن گروه پای فشردند. سخنگوی طالبان ضمن رد گفتههای سخنگوی رییس جمهوری مبنی بر اعلام آمادگی مذاکره این گروه با دولت، گفت:"این گروه با دولت افغانستان مذاکره نمیکند." البته این موضع طالبان نه تنها از سوی سخنگوی آن بیان گردیده است، بلکه مسئول گروه جیش المسلمین، که ظاهرا خود را از گروه طالبان جدا میپندارند و در واقع عنصر نفوذی طالبان در صفوف نظام سیاسی و نیروهای سیاسی دانسته میشود، موضع گروه طالبان را درباره گفتگو با حکومت را چنین بیان می دارد: طالبان همواره تاکید کرده اند که دولت افغانستان صلاحیت پیشبرد مذاکرات را ندارد و به همین دلیل با دولت افغانستان وارد مذاکره نمیشوند. وی در ادامه افزوده است: "طالبان تا کنون به گونهی رسمی آمادگی شان را برای مذاکره مستقیم با دولت افغانستان اعلام نکرده و باید منتظر اعلام موقف رسمی طالبان در این مورد ماند، طالبان تاکید دارند با ایالات متحده امریکا مذاکره کنند؛ زیرا طالبان استدلال دارند که دولت افغانستان استقلالیت ندارد تا وارد مذاکره مستقلانه شود."
حال با در نظرداشت تلاشهای حکومت برای پیش برد روند صلح و گفتگو با مخالفین و موضع انکارآمیز مخالفین، بخصوص طالبان، این پرسش طرح میگردد که فرجام روند صلح و گفتگو با مخالفین بکجا خواهد رسید؟ هم چنین چه توجیهی برای تلاشهای یک جانبه از سوی حکومت در این باره وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسشها دیدگاههای مختلفی وجود دارد. حکومت و طرفداران در توجیه این وضعیت خوش بین بوده و آن را برای تحقق روند صلح و حداقل تضعیف مخالفین اثرگذار میدانند. علاوه برخوش بینی یادشده، توجیه دیگری که در این تلاشهای حکومت مشاهده میشود، سعی حکومت دربازیابی موقف و جایگاه لازم خود در روند مذاکره میباشد. زیرا پیش از این آن بخش از نمایندگان طالبان که در قطر مستقر شده بودند مذاکرت محرمانه ای را با آلمانیها و امریکاییها صورت داده بودند. اما هنگامی که انجام این مذاکرات افشا شد، حکومت افغانستان احساس نمود که بگونه ای در حاشیه رویدادهای صلح قرار گرفته است. اینک چنین به نظر میرسد که سفر اخیر رییسجمهور کرزی به قطر بدنبال این خواست باشد که گشایش دفتر طالبان در قطر، باید بر مبنای تفاهم کابل و دوحه باشد؛ یعنی حکومت افغانستان باید محوریت این پروسه را بعهده داشته باشد، در حالیکه گفته میشود نمایندگان حاضر طالبان در دوحه در نتیجه تفاهم واشنگتن و دوحه در قطر مستقر شده اند.
نکته مهم دیگری که دراین ارتباط قابل یادآوری میباشد اینست که با مایوس شدن کابل از اسلام آباد، مبنی بر اعمال فشار برگروه طالبان برای حاضر شدن به مذاکره و مصالحه، احتمال دارد که مقامات حکومتی سعی دارند این فشار را از طریق سردمداران عرب جنوب خلیج فارس، و هم چنین امیرقطرکه یکی از حامیان عمده طالبان میباشند بر آن گروه وارد سازند تا با حکومت افغانستان وارد گفتگو شده و روند صلح را بپذیرند. چنانچه سخنگوی رئیس جمهور نیز به این موضوع اشاره داشته و گفته است که افغانستان میخواهد راههای بدیل را برای موفقیت تلاشهای صلح جستجو کند. سفر اخیر رئیس جمهور به قطر نیز بخشی از تلاش برای جستجوی راه بدیل خوانده شده است. اما اینکه واقعا چنین راه بدیلی پیدا خواهد شد یا نه؟ گذشت زمان نشان خواهد داد. زیرا هنوز مشخص نیست که سردمداران عرب جنوب خلیج فارس، بخصوص فرمانروایان قطر، علاوه بررویه خیرخواهانه ظاهری، درپشت ماجرا چه موضع و دیدگاه ویژه ای را دنبال می نمایند؟ آیا حکومت کابل حاضر خواهد شد خواستهای آنان را بعنوان هزینه دست یابی به گفتگو با طالبان بپردازد؟ ازسوی دیگر بادرنظرداشت تیره شدن روابط و مناسبات کابل و اسلام آباد، آیا مقامهای پاکستانی با روی برگرداندن از زمامداران فعلی کشور چگونه نقشی در تحقق روند صلح و گفتگو میان حکومت افغانستان و طالبان خواهندگرفت؟ چگونگی موضع کشورهای فرامنطقه ای هم چون امریکا نیز دراین باره مهم خواهد بود؟
اما آگاهان سیاسی نسبت به نتیجه بخش بودن این راه زیاد خوش بین به نظر نمی رسند. آنان بدین باور هستند که تغییر دیدگاه میان رهبری طالبان در مورد مذاکره با دولت هنوز به وجود نیامده و این گروه ضمن اینکه دولت را به استقلال برسمیت نمی شناسد، طرف اصلی مذاکرات را امریکا میداند نه حکومت. چنانچه همین منابع از قول بعضی از مقامهای قطری نیز گفته اند که آنان طالبان را به زور وادار نمی تواننند تا به مذاکره با دولت افغانستان حاضر شوند، این گروه مطابق خواست خود حق دارد با هر جناح که خواسته باشد در قطر یا هرجایی دیگر مذاکره کنند. ازسوی دیگر چنین به نظرمیرسد که حکومت توان چانه زنی و دیپلوماسی را برای جلب نظرحامیان خارجی خود نیز ازدست داده است.
عبدالشکوراخلاقی